پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

معیار ارزیابی رفاقتها


معیار ارزیابی رفاقتها

محبت, خودش محور می خواهد و دلیل خاصی موجب می شود که انسان از چیزی یا کسی خوشش بیاید

● محور محبت ها

محبت، خودش محور می خواهد و دلیل خاصی موجب می شود که انسان از چیزی یا کسی خوشش بیاید. محور محبت در انسان، به طور کلی یا یک امر مادی است و یا یک امر معنوی. لذا ما وارد این بحث شدیم که محبت پایدار، رفاقت پایدار را در پی دارد. لذا اگر محور رفاقت و دوستی، الله تعالی باشد، یعنی محور رفاقت جنبه های معنوی باشد، این محبت پایدار است. اما اگر محور، امور مادی باشد، این محبت ناپایدار است.

حتی این پیوند رفاقتی، از نظر قدرت و برد، با پیوندهایی که انسان در این عالم دارد، نسبت سنجی می شود. در میان پیوندهای انسان با موجودات عالم، نزدیک ترین و قوی ترین پیوند، به طور معمول و غالب پیوند نسبی است. مثلا پیوند پدر و فرزند، یک پیوند نسبی است و از قوی ترین پیوندها است. اما وقتی که ما در باب محبت وارد می شویم، می بینیم که اگر پیوندی براساس محبت و حول محور دوستی ایجاد شود، از پیوند نسبی هم اقوی تر می شود و بردش نیز بیشتر خواهد بود. علی(ع) در روایتی پیرامون دوستی و پیوندی که محور و سببش «الله تعالی» باشد، می فرماید: «الموده لله أقرب نسب». (غررالحکم/۴۲۲)

● حب لله و حب فی الله

ما دو تعبیر در روایاتمان داریم؛ یکی حب «لله» داریم و یک حب «فی الله». حب لله یعنی اینکه من تو را برای خاطر خدا دوست دارم. حب فی الله یعنی این که من تو را فی سبیل الله و در راه خدا دوست دارم. این دو تفاوت هایی با هم دارند، اما هر دو از یک چشمه می جوشند. تعبیرات مختلف است، اما یک چیز بیشتر نیست. هر دوی اینها در باب رفاقت، در روایات ما وارد شده است. مجموعه روایات به ما می گوید رفاقت هایتان لله و فی الله باشد. رابطه هایتان با دیگران را بر این محور تشکیل دهید، چون محور این روابط محبت است و محبت یعنی دلبستگی.

برخوردهای اجتماعی زودگذر است. مثلا ما با کسی که رفیق نیستیم و به عنوان مشتری در مغازه آمده است، کار داریم ولی دلبستگی نداریم. این روابط عادی اجتماعی است. اما در جایی که با کسی رفاقت داریم، مساله فرق می کند. دوستی یعنی جایی که محبت مطرح می شود؛ جایی که من می خواهم دلبستگی درست کنم. اینها را با هم اشتباه نکنید. روایات ما مساله حب لله و حب فی الله را مطرح می کنند، لذا این دو رابطه با هم فرق دارد. آنچه مورد تأکید قرار گرفته، دوستی لله و پیوند فی الله است و این رابطه از پیوند نسبی هم نزدیک تر و قوی تر است.

● محکم ترین پیوند

تعبیر دیگری در این رابطه وجود دارد که حضرت علی(ع) می فرمایند: «الموده فی الله اکد من وشیج الرحم»(همان) محبت در راه خدا، محکم تر از پیوند نسبی است. «وشیج» یعنی پیوستگی خویشاوندی؛ یعنی رابطه قوی میان پدر و فرزند، یا مادر و فرزند که به طور معمول قوی ترین رابطه است، پیوستگی اش از محبت فی الله بیشتر نیست. به عنوان مثال در طول تاریخ خصوصاً در صدر اسلام، بسیار اتفاق افتاده که افرادی اسلام می آوردند در حالی که خویشاوندان نزدیکشان با اسلام مخالف بودند. هرچه هم که آنها را نهی می کردند و با آنها مبارزه می کردند، بازهم دست از پیغمبر برنمی داشتند. اینکه علی(ع) می فرماید دوستی برای خدا و در راه خدا، محکم ترین پیوند است، یعنی همین؛ یعنی آنها دوستی برای خدا را بر دوستی پدر و مادر ترجیح می دادند و از رسول خدا دست برنمی داشتند. چون حبشان فی الله بود. پس حب و دوستی، این طور در بینش انسان تأثیر می گذارد که انسان برای دینی که پذیرفته و برایش جا افتاده است، این طور استقامت کند و حتی در برابر خانواده و خویشان خود، بایستد.

اینها اگر دست از پیغمبر برنمی داشتند به خاطر حب فی الله بود، وگرنه پیغمبر اکرم هیچ کس را با ابزارهای مادی، به خودش جذب نمی کرد. پیغمبر چنین کارهایی نکرده بود و در هیچ جای تاریخ هم چنین مطلبی نقل نشده است که پیغمبر کسی را به خودش جذب کند. هم خودش گرسنه بود، هم کسانی که اطرافش بودند؛ سنگ به شکمشان می بستند تا جلوی گرسنگی شان را بگیرند. یاران حضرت، پیغمبر را لله و فی الله دوست داشتند و نسبت به اسلام بینش پیدا کرده بودند که این طور ایستادگی می کردند.

● علت ناپایداری دوستی های دنیایی

این روایات نکته ای را به ما می فهماند که اگر محور دوستی خدا باشد، دوستی دوام پیدا کرده و بسیار محکم خواهد بود. توجه کنید! اینها دو ویژگی متفاوت دوستی برای خدا است؛ یکی از نظر کمی و زمانی است که می گوییم دوستی برای خدا دوام و پایداری اش بیشتر است و تا قیامت پابرجا خواهد ماند. اما یک بحث هم کیفی است و می گوییم دوستی برای خدا و در راه خدا، محکم ترین پیوند است. بحث ما در جلسات گذشته در مورد کمیت رابطه ها بود که گفتیم اگر محور دوستی امور دنیایی باشد، چون سبب ناپایدار است، رفاقت هم ناپایدار می شود: «ود ابناء الدنیا ینقطع لانقطاع سببه ود ابناء الآخره یدوم لدوام سببه». (غرر الحکم/ ۱۳۷) انقطاع و دوام، مطرح بود که کدام دوستی پایدار است و کدام ناپایدار است. اما امروز بحث کیفی را مطرح کردیم و گفتیم که روایات می فرماید: اگر محور دوستی لله و فی الله باشد، این پیوند خیلی محکم خواهد بود، تا جایی که از پیوند خویشاوندی هم محکم تر خواهد شد.

● معیار ارزیابی دوستی ها

حالا ببینیم در معارف ما، از نظر ارزیابی دوستی که آیا فی الله هست تا نه چه معیاری مطرح شده است. برای چنین دوستی ای که بر محور معنویت است، در روایات ارزش بسیاری قائل شده اند. ارزش این دوستی ها عندالله، ارزش خود این رفاقت های فی الله، نسبت به باقی صالحات و کارها و اعمالی که انجام می دهد، از همه بیشتر است. نفس این رابطه محبتی و دوستی و خود این دلبستگی فی الله و لله، در مقایسه با اعمالی که انسان انجام می دهد، عندالله ارزش بیشتری دارد.

● افضل اعمال، دوستی برای خدا

در روایت است که: «أن الله تعالی قال لموسی هل عملت لی عملا قط»؛ خداوند به موسی گفت آیا تا به حال کاری برای من انجام داده ای؟ حضرت موسی که پیغمبر مرسل است، گفت: «قال صلیت لک»؛ برای تو نماز خوانده ام. «و صمت و تصدقت و ذکرت لک»؛ روزه گرفتم، صدقه دادم و ذکر گفتم. «قال الله تبارک و تعالی له: أما الصلاه فلک برهان»؛ خداوند فرمود نمازی که خواندی دلیل این است که تو دین داری و مسلمانی. «و الصوم جنه»؛ روزه هم سپری است که در جهنم نروی. «و الصدقه ظل»؛ صدقه هایی هم که دادی برای این است که در روز قیامت زیر سایه بان آنها قرار بگیری و از حرارت روز قیامت که می گویند چقدر زیاد است و طولانی، در امان بمانی. «و الذکر نور»؛ ذکر هم که برای این است که نورانیت پیدا کنی. «فای عمل عملت لی»؛ چه کار برای من کردی؟

حضرت موسی در پاسخ درماند. «قال موسی دلنی علی العمل الذی هو لک»؛ عرض کرد خدایا، خودت مرا راهنمایی کن تا من آن را انجام دهم. «قال یا موسی هل و الیت لی ولیا»؛ خداوند فرمود ای موسی! آیا پیوند دوستی با دوستان من برقرار کرده ای؟ یعنی آیا شده که به خاطر من کسی را دوست بداری؟ رفاقت برای خدا و رابطه برای خدا، عملی است که برای خداست. قطع رابطه برای خدا هم هست که آن هم باید باشد. «و هل عادیت لی عدوا قط»؛ آیا با کسی به خاطر من قطع رابطه کرده ای؟ «فعلم موسی أن أفضل الأعمال الحب فی الله و البغض فی الله». (بحار/ ۶۶/ ۲۵۲) پس موسی دانست که با فضیلت ترین عمل، دوستی برای خدا و جدایی برای خداست. دقت کنید که تعبیر روایت داشت: «أفضل الأعمال» بالاترین عمل این است. خیال نکنید که دوستی یک چیز خیلی ساده است! اصلا و ابدا این طور نیست. دوستی برای خدا و دوستی در راه خدا از همه اعمال خیر، برتر است و ارزشش نزد خدای متعال، از همه آنها بالاتر است.

● دوستی برای خدا، محکم ترین دست آویز ایمان

در اینجا چند روایت می خوانم و بعد می گویم که سرش چیست که این طور روی آن تأکید شده است. این روایات را هم عامه در منابعشان دارند و هم خاصه. از هر دو طریق نقل شده است که: «روی عن رسول الله(ص): أفضل الأعمال الحب فی الله و البغض فی الله». (مستدرک الوسائل/۱۲/۵۲۲ ) افضل اعمال همین بود که در روایت قبلی راجع به خطاب به حضرت موسی بود. روایت دیگر دوباره از پیغمبر اکرم: «من أوثق عری الایمان أن تحب فی الله و تبغض فی الله». (کافی/ ۲ / ۵۲۱) یکی از محکم ترین دست آویزهای ایمان، این است که برای خدا دوست بداری و برای او دشمن بداری. در منابع خاصه دارد: «من أوثق عری الایمان»، ولی در عامه نقل می کنند: «ان أوثق عری الاسلام أن تحب فی الله و تبغض فی الله». (کنز الاعمال/ ۹/۶) مضمون ها یکی است. اختلافشان فقط در همین یک کلمه است. هر دو هم روایت را از پیغمبر نقل می کنند.

● مراقب دلبستگی هایت باش!

حال سؤالی در اینجا مطرح می شود که چرا اینقدر روی این نوع رابطه تأکید شده است؟ پاسخ این است که چون این رابطه نقش سرنوشت ساز دارد. این دوستی و پیوند، یک پیوند سرنوشت ساز در ابعاد گوناگون وجودی انسان است. یعنی دلبستگی چه در بعد اعتقادی، چه در بعد نفسانی و چه در بعد عقلی و چه در بعد رفتاری، اعم از کردار و گفتار، تأثیرگذار است. برای همین است که تا این اندازه روی این تأکید می کند که مراقب باش رفاقت، دلبستگی و محبتت فی الله و لله باشد. اگر غیراین باشد، برای تو خطرناک است. نعوذ بالله؛ زمانی چشمت باز می شود که دیگر راه برگشت نداری.

● دلبستگی های انسان، ملاک ارزیابی هر شخص

تا اینجا سخن از این بود که رفیقت را ارزیابی کن و بعد خود رفاقت را محک بزن و عیارش را بسنج، اما در روایات این نکته را داریم که اگر می خواهی خودت را ارزیابی کنی باز هم به رفاقت ها و دلبستگی هایت نگاه کن! مثلاً من می خواهم خودم را بشناسم که آدم خوبی هستم یا آدم بدی هستم؟ شما دلتان نمی خواهد بفهمید؟ هر کسی می خواهد این را بفهمد که خودش آدم خوبی است، یا آدم بدی است؟ با چه چیزی خودمان را بسنجیم؟ معیار سنجش «خودم» چیست؟

در روایتی جابر جعفی که از اصحاب امام باقر(ع) است، نقل می کند که حضرت فرمود: «اذا أردت أن تعلم أن فیک خیرا»؛ اگر می خواهی بفهمی که تو ازنظر درونی آدم خوبی هستی یا نه، «فانظر الی قلبک»؛ به دلت نگاه کن! «نظر» هم که حضرت می فرماید، یعنی «نگاه با دقت» که با رؤیت فرق می کند. «فانظر الی قلبک»؛ برو به انتهای دلت، نگاه کن که چه چیزی در آنجا هست. «فان کان یحب أهل طاعه الله و یبغض أهل معصیته ففیک خیر»؛ اگر در عمق قلبت دیدی که دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت خدا هستند را دوست داری و از کسانی هم که گناه کارند و از فرمان الهی سرپیچی می کنند، خوشت نمی آید، بفهم که تو درون خوبی داری. برو و از انتهای دلت خبر بگیر و ببین در آنجا چه خبر است! حضرت برای اینکه انسان خودش را بشناسد، «دوستی» را مطرح می کند. «و الله یحبک»؛ بدان که خدا هم تو را دوست می دارد. «و اذا کان یبغض أهل طاعه الله و یحب أهل معصیته فلیس فیک خیر»؛ اما اگر دیدی، اهل طاعت و بندگی و کسانی را که با خدا پیوند دارند، دوست نمی داری، و برعکس، اهل معصیت را دوست داری، بفهم که در تو خیری نیست و آدم خوبی نیستی، «والله یبغضک». (وسایل الشیعه/۱۶/۳۸۱) و خدا هم از تو بدش می آید. حتی معیار ارزیابی خود انسان هم همین است؛ یعنی ببین که آیا حب و بغضت فی الله هست یا نه.

من دو مطلب را از هم جدا کردم؛ دقت کنید! گاهی می خواهیم دوستی و رفاقت را ارزیابی کنیم، این مطلبی بود که در ابتدای بحث گفتیم. اما اگر می خواهی خودت را ارزیابی کنی و ارزش خودت را بفهمی، راه این است. در اینجا بحث این است که می خواهم خودم را ارزیابی کنم. حضرت می گوید: خودت را نیز با همین دوستی ارزیابی کن!

● دوستی با چه کسانی؟

انسان در روابط اجتماعی خود، خودش تشخیص می دهد که چرا با یک نفر رفاقت دارد و چرا با دیگری رابطه را قطع کرده است. این طور نیست که انسان تشخیص ندهد. گفتیم که آدم پیش از انتخاب باید آزمایش کند که آیا طرف مقابل مهارگسیخته است یا قید عقل و شرع دارد. حال که آزمایش کردیم و دیدیم که مثلاً آدم متدینی است اما پاپیچ می شود، باید ببینیم که برای خدا با او رفاقت می کنیم یا نه! مثلاً تا من می آیم حرفی بزنم، می گوید: پشت سر مردم حرف نزن! این کار حرام است عزیز من! تا می خواهم کاری انجام دهم، سنگ جلوی پایم می اندازد، ولی سنگ هایش، سنگ های الهی است. پاپیچم می شود ولی برای این است که من خلافی را مرتکب نشوم. آیا با این آدم رفاقت می کنی یا با کسی که خودش خوب است و کاری به کار تو ندارد؟! خودت می فهمی که این رفاقت هرچند که سنگ اندازی دارد، ولی به نفع تو است. این موجب نشود که تو رابطه ات را با او قطع کنی. این به نفع تو است که او در هر جایی تو را نهی از منکر کند. دوستی باید فی الله باشد، یعنی برای انجام دستورات خدا باشد وگرنه ضرر دارد.

البته ممکن است که چنین رفیقی و چنین رفاقتی در این نشئه مادیت و دنیا که موافق با هوای نفس است، خوب باشد و من آن را بپسندم و اگر مخالف با نفس باشد، من آن را نپسندم، ولی نباید از این رفاقت گریز داشته باشی! نباید از افرادی که برای تو ازنظر الهی، نقش سازندگی دارند، فرار کنی! دوستی برای خدا در بعد اجتماعی یعنی همین که با چنین افرادی رفاقت کنی. ما در روایت داریم که دوست بدار کسی را که با تو کلنجار می رود تا تو را اصلاح کند. این اعتراض ها و بگومگوها موجب نشود که پیوند دوستی الهی شما با یکدیگر تضعیف شود. آدمی باش که اگر در رفاقت و دوستی، برخوردهایی پیدا شد که در راستای اوامر الهی بود، دست از این رفاقت نکشی! علی(ع) می فرماید: «أحبب فی الله من یجاهدک علی صلاح دین»؛ کسی که برای نفع دینت با تو کلنجار می رود را در راه خدا دوست بدار! «و یکسبک حسن یقین». (غررالحکم/ ۵۱۴) و کسی را دوست بدار که باعث می شود یقین نیکو پیدا کنی! البته این قسمت مربوط به جنبه های درونی است. او کاری می کند که تو را ازنظر بعد معنوی و پیوند الهی درست می کند، یقینت را محکم می کند. کلنجار رفتنش موجب نشود که دوستی بر محور الهی شما ضربه بخورد. برخوردهای ظاهری با خواسته های نفسانی نمی سازد. لذا مواظب باش که به خاطر نفس، دوستی الهی را کنار نگذاری و قطع پیوند در راه هوای نفس نکنی!

● جمع بندی مطلب

پس محیط رفاقتی نقش سازندگی اش از دو محیط قبلی، اقوی است؛ آن هم نسبت به تمام ابعاد وجودی انسان. لذا در محیط رفاقتی از آنجا که رابطه تنگاتنگ وجود دارد و این رابطه محبت را درپی دارد، باید محور محبت خدا باشد. رفاقت ها باید برای خدا باشد. رابطه برای خدا، قطع رابطه هم برای خدا! آنجا که می بینم من نمی توانم کسی را درست کنم و بلکه او ممکن است من را خراب کند، انسان باید رابطه اش را قطع کند. این یعنی همان معیاری که روایات به دست ما داده است: «الحب فی الله و البغض فی الله.»

آیت اله شیخ مجتبی تهرانی