چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پز عالی و سینمای خالی


پز عالی و سینمای خالی

نگاهی به موضوع سینماگریزی مخاطب در ایران

آنچه از آمار میزان مخاطبان سینمای ایران طی اکران فصل بهار به این سو از طریق منابع رسمی عرضه شده است گویای یک واقعیت بشدت نگران کننده، عبرت آموز و تأسف برانگیز است؛ حقیقتی که لحظه ای تأمل و درنگ در آن می تواند انسان را به عمق فاجعه ای راهنمایی کند و فرو ببرد که اینک در یکی از بدترین اشکالش دامن گیر سینمای ایران شده است.

آنچه از آمارهای رسمی میزان استقبال مخاطبان از سینمای ایران برمی آید، گواه این است که این سینما طی اکران سال جدید یعنی در ماه های فروردین و اردیبهشت با یک ریزش مواجه بوده است و چیزی در حدود ۷۰درصد مخاطبانش را نسبت به اواخر سال گذشته از دست داده است!

واقعیت آن است که این میزان، رقم تکان دهنده ای است و نشان از موقعیت و شرایط آسیب پذیر سینمای ایران دارد. سینما با مخاطب معنا می یابد و فیلم با تماشاگر. اثر سینمایی بدون مخاطب اساساً بی معناست و سالن های خالی از تماشاگر، به قبرستانی سوت و کور می ماند که نشان از وضعیت بیمار هنر هفتم کشور دارد.

وقتی یک فیلم مخاطب ندارد، وقتی سالن های سینما خالی است و وقتی در وضعیتی همچون موقعیت کنونی با یک ریزش در تماشاگران سینما روبه رو هستیم، متوجه این نکته می شویم که اساساً چرخه سینمایی در کشور ما دچار مشکل شده است.

البته این مسئله به این معنا نیست که این چرخه از ابتدا بنیان درستی داشته و در طول سال های گذشته بی مشکل بوده؛ بلکه به این معناست که سینمای صنعتی نشده ایران و چرخه معیوب آن طی ماه های اخیر دچار وضعیت به مراتب بدتری شده و از مرز خطر عبور کرده است و دیده بیدار و نگاه واقع بین باید حالا دیگر به سینمای ایران به چشم یک بیمار بنگرد و موجودی که وخامت اوضاعش واقعاً نگران کننده است.

این وضعیت، گویای چند نکته است:

اول و مهم تر از همه آنکه این سینما و فیلم هایش برای مردم فاقد جذابیت است و عنصر مخاطب به عنوان اصلی ترین و جدی ترین مولفه و شاخصه موجود در عرصه چرخه سینمایی، نادیده گرفته شده است؛ چرا که فقدان مخاطب نشان دهنده فقدان جذابیت است و فقدان جذابیت، ره آورد کار نابلدی فیلم ساز و یا تنبلی و سستی است که البته به نظر می رسد در وضعیت کنونی سینمای ایران همه این موارد به اتفاق کنار یکدیگر جمع شده اند.

نکته دومی که در این زمینه حائز توجه است، بحث مدیریت سینمایی است؛ مدیریتی که نمی تواند در بحران های متنوعی که سینمای ایران با آن دست به گریبان است از موضع انفعالی بیرون آمده و رویکردی آسیب شناسانه و مدبرانه به خود بگیرد و در قبال وضعیت مختلفی که در حوزه های گوناگون برای این سینما پدید می آید، بهترین و مؤثرترین تصمیم را به نفع سینمای کشور طراحی نماید . شاید یکی از مهم ترین و جدی ترین نمونه های متأخر چنین وضعیتی، اتفاقی باشد که در موضوع اکران دو فیلم «گشت ارشاد» و «خصوصی» در روزهای اول سال جدید اتفاق افتاد که همه خوانندگان عزیز در جریان آن هستند؛ اما نکته اینجاست که آیا به راستی مدیریت سینمای کشور توانست با تدبیر و درایت و گفت وگو فضا را در کنترل خود درآورد و مشکل را با کمترین هزینه و به بهترین نحو ممکن حل کند؟!

پاسخ ظاهراً منفی است و از هر منظر و با هر دیدگاهی که مسئله را بسنجیم، این پاسخ منفی پررنگ تر می گردد؛ گرچه در پدیده آمدن چنین موقعیتی انصاف نیست که صرفاً مدیریت سینمایی را مقصر بدانیم.

نکته دیگری که در این موقعیت، حائز توجه می باشد، این است که ریشه های اصلی این وضعیت به رویکردهای سال های گذشته اهالی هنر هفتم ایران برمی گردد که به تدریج به جدایی و فاصله میان آنها و مردم انجامیده است.

باید بپذیریم که وقتی یک سینما در تولیداتش به آرمان ها و آلام و آمال یک ملت بی توجه بود و حتی به آن دهن کجی هم کرد، از کنار دغدغه ها و حقایق و وقایع زندگی آنها و گذشته و حال و آینده اش بی تفاوت و بی اعتنا گذشت، دیگر نمی توان توقع داشت که این مردم پای چنین سینمایی بایستند و از آن حمایت کنند و چه بسا باید گفت که سینمای ایران با وضعیت و فضایی که در آن حاکم است باید منتظر ریزش های بیش از این هم بود و روزهایی سخت تر از امروز؛ مگر آنکه اتفاقی تازه بیفتد و در یک خانه تکانی فکری و عملیاتی در عرصه تولیدات سینمایی، هنر هفتم ایران و اصحابش به دامان ملت بازگردند و ما بار دیگر شاهد روزهای خوش و اتفاقات امیدوارکننده در همراهی و همیاری مردم با سینمای ملی شان باشیم.

محمد قمی



همچنین مشاهده کنید