یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

از عطر یاس تا بوی کافور


از عطر یاس تا بوی کافور

عطارباشی هایی که فراموش می شوند

از زیر تیغ آفتاب که می گذری، تنها کافی است طرف راست بازار قیصریه حجره عطارها را طی کنی که با وجود همه مدرن شدن ها هنوز هم بوی ادویه و زعفران مشام را نوازش می دهد. هنوز هم بوی آجرهای نم خورده و ادویه های هفت رنگی که مثل کوه در ظرف های مسی ریخته شده فضا را معطر می کند. خنکای بازار، آنقدر دلچسب است که دوست داری مدت ها زیر سقف های ساده آجری که هنوز صدای فاخته ها توی آن می پیچد بمانی. سر طاس های بزرگ نقره یی توی گونی های بزرگ نخودچی و کشمش به شکل اریب خودنمایی می کند، اما سقف های گنبدی شکل قدیمی که روزی صدای کبوتران و چرخ های گاری عطار جوان را در دل خود جا داده اند اکنون به نوای لرزان پیرمردانی دل خوش کرده اند که غبار دوران گذشته بر چهره شان سنگینی می کند و تنها در چند حجره کوچک خلاصه می شوند. انگار از آن همه خاطره چیزی باقی نمانده.

اینجا حالا پر است از انواع مغازه هایی که اگر از راسته بازار قدم بزنی می بینی، از چینی و گلدان و لباس و کفش گرفته تا پارچه های زردوزی شده با نقش و نگارهای جدید، حتی تزیینات گذشته نیز جای خود را به اجناس بی کیفیت چینی با رنگ های تند داده اند در حالی که از آبی های فیروزه یی خبری نیست و به زحمت بتوانی رد پای سنت بازار عطارها را در لابه لای مصنوعات نایلونی ببینی. ته بازار که می آیی، طرف راستت از هر کس بپرسی، حجره حاج محمدرضا علاقه مندان را بدون تردید نشان می دهد.

حجره اش تا چشم کار می کند پر است از انواع شیشه ها و خمره های قدیمی. آنها ۸۰ سال است که نسل اندر نسل به این شغل اشتغال داشته اند. حجره پیرمرد بیش از ۱۰۰ نوع داروی گیاهی را در خود جا داده است. وقتی دست بر پیشانی چروکش که خطوط پیری بر آن نقش بسته، می کشد از ۶۶ سال کار در همین حجره قدیمی خبر می دهد؛ گیاهان دارویی، عوارض داروهای شیمیایی را ندارد، هزینه کمتری هم دارد. (آنقدر حجره اش پر رفت و آمد است که برای هر پاسخی چند دقیقه مکث می کند تا مشتریانش را طبابت کند و راه بیندازد.) قدیم ترها ۸۰ ، ۹۰ درصد مردم از داروهای گیاهی استفاده می کردند.

سود بیشتری هم می بردند چون بدون اینکه بخواهند هزینه گزافی بابت دارو بدهند با مبلغی کم، نتیجه خوبی به دست می آوردند. او که نه خودش و نه خانواده اش هیچ وقت از داروهای شیمیایی استفاده نکرده اند اصول کارش را علاقه، عشق، کار و ایمان می داند و اعتقاد دارد، صداقت و اطلاعات کافی است که یک عطار باید سرلوحه کارش قرار دهد. به نظر او کسی که پا در این حرفه می گذارد، باید حداقل ۲۰ سال تجربه داشته باشد. حاج محمد خستگی اش را زیر لبخندی پنهان می کند و ادامه می دهد؛ پیشترها عطارها برو بیایی داشتند. از آن روزها خیلی گذشته، در قدیم این شغل خیلی کم بود، عطارباشی ها حکم دکتر و پزشک را داشتند و مردم برای هر دردی سراغ آنها می رفتند اما امروز دیگر این طور نیست. حاج محمد آنقدرها هم بیراه نمی گوید چون از زمانی که داروهای شیمیایی در چرخه بهداشتی و سبد سلامت خانواده ها جا گرفتند، هر کس ترجیح می دهد به پزشک مراجعه کند تا عطار.

به این ترتیب حالا شاید تنها نقشی که عطارها دارند تجویز نسخه هایی برای ریزش مو یا ناراحتی های پوستی باشد آن هم موقعی که مردم دیگر از تجویز پزشکان ناامید شده و راه به جایی نبرده اند. این را می شود از همان بدو ورود به مغازه های عطاری نوپا دریافت؛ مشتریانی که بیشتر و اغلب به همین خاطر، عطاری ها را برای خرید دارو انتخاب کرده اند. گویا همین عامل باعث شده یکی از باسابقه ترین عطارهای اصفهان اظهار نارضایتی کند؛ کمرنگ شدن نقش عطار ها به عنوان پزشکان دوران گذشته، باعث شده گاهی کسانی هم که هیچ گونه تجربه یی ندارند، تنها با خواندن چند کتاب و بسیار سطحی، به خاطر سود و منفعت خود، عطارباشی شوند اما این کجا و آن کجا؟ کافی است از حجره های خاک گرفته عطاران قدیمی دور شوی تا ویترین های زیبا و شکیلی را ببینی که با انواع عرقی جات، جذابیت شان را دوچندان کرده اند. پا که توی مغازه می گذاری بوی گیاهان وحشی و کوهی در فضا پراکنده نیست، تنها نفس کشیدن کافی است که بفهمی اینجا با حجره های قدیمی که مشامت را پر از عطر گیاهان مختلف می کند فرق دارد.

تک و توک آدم هایی هم که به مغازه می آیند، به نظر نمی رسد مشتری دائم باشند. شیشه ها تنگ به هم چسبیده اند با رنگ های متنوع و اسانس های مختلف که تو را دیگر به آن دورها نمی برد. صاحب مغازه مرد جوانی است که دو سه سالی می شود پا در این حرفه گذاشته. به قول خودش درآمدش بد نیست اما این علم را تنها با خواندن چند کتاب یاد گرفته، البته علاقه مندی اش هم جای خود داشته. حداقل وضعیت این عطار جوان که پهلو به پهلوی مغازه کوچک و قدیمیغ...ف جا گرفته نسبت به افراد بی علاقه به این صنف که تنها به خاطر کسب درآمد به این شغل روی آورده اند بهتر است. ظاهر فروشنده های جوان عطاری های جدید که با شیشه های جدید و شیک و انواع کاغذهای تایپ شده برچسب زده بر آن وجه تمایزی با عطاری های قدیمی دارند خیلی متفاوت است.

علیرضا یکی از آنهاست. او نیز چهار پنج سالی است که مغازه خاتم سازی اش را به عطاری تبدیل کرده و دلیل آن را صرف نکردن خاتم سازی در این دوره و زمانه می داند. او که خود را خیلی موفق تر از عطاری های قدیمی می داند، اعتقاد دارد که آدم باید بداند مشتری چه می خواهد. مشتریان او اغلب جوانانی هستند که یا به علت ریزش ابروهایشان به خاطر تتو یا مسائل دیگر به مغازه اش مراجعه کرده اند یا به خاطر انواع مدهای روز، داروهای چاق کننده یا لاغرکننده می خواهند. یکی از مشتریان او که دختری ۲۲ساله است با طمانینه خاصی از داروهایی حرف می زند که باعث شده به سرعت لاغری مفرطش را درمان کند و از این مساله بسیار خوشحال است. به نظر علیرضا دیگر پیرمردها با افکار و عقاید قدیمی و داروهای خاک گرفته و دکان های بی در و پیکر، جایی برای ماندن و رقابت نداشته و باید بازنشسته شده و جا را به ما جوان ها بدهند. شاید به همین خاطر است که محمدباقر ۷۰ساله می گوید؛ نسل ما آخرین نسل عطارهای واقعی است.

او که بیش از ۵۰ سال است در کوچه پشت مطبخ در مغازه کوچکی مشغول طبابت با گیاهان دارویی است عقیده دارد؛ شاید تنها ضرر و زیانی که در بازار بی حساب و کتاب عطاری ها رخ می دهد، برای بیمارانی باشد که به دلیل بی اطلاعی و ناآگاهی تصور می کنند داروهای گیاهی مشکلی ایجاد نمی کنند. اما سالار که با همسرش به تازگی به اصفهان آمده و در حال پرسیدن آدرس یک عطاری معتبر است، به جوان ترها اعتماد نداشته و نظری برخلاف دختران و پسران جوانی دارد که در حال خرید از مغازه لوکس به اصطلاح عطاری هستند. او که بیش از چهار دهه از عمرش را گذرانده، معتقد است؛ اگر پول خرج داروی گیاهی کنم باید به آن اعتقاد داشته باشم.

امروزه هر کس از هر کاری ناامید می شود با چند تا گیاه خشک و عرقی جاتی که بیشترشان آب و اسانس است کار و کاسبی راه انداخته و به دروغ می گوید معجزه می کنم، اما آنها جز تقلب کاری بلد نیستند. البته شاید داروی گیاهی ضرری نداشته باشد اما به هر حال پول که می دهیم باید حداقل اثر داشته باشد. این در حالی است که به گفته بسیاری از پزشکان گاهی داروهای گیاهی حتی چندین برابر خطرناک تر از داروهای شیمیایی هستند. دکتر محسن عزیزی داروساز در این رابطه می گوید؛ گروهی فکر می کنند هر ماده گیاهی از مواد شیمیایی سالم تر است. بعضی ها به تجربه بزرگ ترها احترام می گذارند و برخی خود به تجربه از مواد گیاهی نتایج مثبتی به دست آورده اند و به دیگران توصیه می کنند، اما این داروها مطلقاً مورد مطالعه علمی قرار نگرفته اند. سال های سال تنها راه استفاده معمول از داروها اتکا به دانش و تجربه حکیم باشی ها بوده و آنها هم اغلب دانش خود را از پدران شان به ارث می بردند. امروزه تنها راه قبول یک دارو این است که روی آن مطالعات بسیار انجام شود، اما متاسفانه گروهی از مردم فقط به خاطر مخالفت با داروهای سمی دنبال طب گیاهی می روند.

اما به اعتقاد بسیاری هم اکنون این عطاری های جدید هستند که اعتماد به اطبای گیاهی و قدیمی را کمرنگ کرده اند با توجه به اینکه اکثر پزشکان گیاهی قدیمی با آموزش و علم به این کار طبابت می کرده اند. عطارباشی های قدیمی معتقدند اگر به این شغل به صورت جدی نگریسته نشود، ممکن است با از بین رفتن آخرین نسل این حرفه، دیگر عطارباشی واقعی وجود نداشته باشد.

به اعتقاد آنها آموزش در زمینه گیاهان دارویی و نظارت بیشتر بر فروشگاه هایی که در این رابطه کار می کنند، می تواند عاملی باشد که عطار باشی ها به خاطره ها نپیوندند. مقرنس ها و باروهای بلند و فضای معطر بازار عطارها را که ترک کنی، در دهانه بازار، فروشنده ها بعضی ایستاده و برخی بر چهارپایه تکیه داده اند و دود سیگارهایشان از شکاف سقف می گذرد. اینجا نه بوی هل و دارچین می آید و نه نخودچی تازه، نسیان آدم ها و فرهنگ هایشان به خوبی پیداست سقف بازار هم ترک خورده است.

دریا قدرتی پور