جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

«تبلیغات کاذب» و «مدگرایی»ابزار ترویج مصرف گرایی


«تبلیغات کاذب» و «مدگرایی»ابزار ترویج مصرف گرایی

اگر کسی دچار این توهم باشد که می توان پروپاگاند تجارتی به راه انداخت و در عین حال از آنچه هیتلر گفته است پرهیز کرد, بسیار به خطا رفته است اگر کسی دچار این توهم است, نگاهی به پروپاگاندهای تجارتی در سیمای جمهوری اسلامی ایران بیندازد

اگر کسی دچار این توهم باشد که می توان پروپاگاند تجارتی به راه انداخت و در عین حال از آنچه هیتلر گفته است پرهیز کرد، بسیار به خطا رفته است. اگر کسی دچار این توهم است، نگاهی به پروپاگاندهای تجارتی در سیمای جمهوری اسلامی ایران بیندازد. گمان نمی کنم تردیدی وجود داشته باشد که امروز تلویزیون ایران عفیف ترین و نجیب ترین تلویزیونی است که در سراسر جهان وجود دارد هر چند کاملاً بر معیارهای اسلامی مبتنی نیست و از فضای غربزده ی حاکم بر مجامع هنری و تبلیغاتی ما جان سالم به در نبرده است. اگر بتوان از لفظ «سالم» استفاده کرد مسلماً سالم ترین فیلم های تبلیغاتی که در جهان پخش می شود همین فیلم هایی است که در تلویزیون خودمان می بینیم، اما با این همه، برای جذب سرمایه های مردم در بانک های صادرات و تجارت ناچار از جاذبه ی مادی پیکان و سکه های بهار آزادی سود می جویند، یعنی به ناچار بر طبق توصیه ی مشهور هیتلر «پست ترین غرایز بشر» را آماج پروپاگاند خود قرار داده اند.

متأسفانه بعضاً تصور کرده اند که این قانون، عمومی است و مثلاً می توان برای جذب مردم به سوی جبهه ها و جانفشانی یا شرکت مردم در انتخابات باز هم از تحریک همین غرایز استفاده کرد. لحن و محتوای تبلیغات تلویزیونی ما اکثراً به گونه ای است که تو گویی امت مسلمان را نیز باید با استفاده از حیله های روانشناسانه فریفت و آنان را به صحنه های جانفشانی و ایثار کشاند، غافل که اگر تبلیغات غربی بر غفلت و فریب مردم استوار است، بالعکس، تبلیغات ما باید بر آگاهی آنها تکیه داشته باشد. حضور یکپارچه ی امت ما در صحنه های جهاد فی سبیل الله نشان دهنده ی این معناست که آنان با خودآگاهی کامل سر از تبعیت امیال و غرایز پست و حیوانی خویش باز کشیده اند و دیگر نمی توان آنان را به شیوه ی غربی ها با حیله های روانشناسی اجتماعی به حضور در صحنه های سیاست وادار کرد.

علت شکست حیله ها و تمهیدات استکبار جهانی در برابر ما نیز همین است. هر یک از این ترفندهایی که آمریکا از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در برابر ما به کار برده است و هنوز هم به کار می برد کافی است که انقلاب یا رژیمی را سرنگون کند، اما در برابر جمهوری اسلامی ایران از همه ی این مکرها جز تثبیت بیشتر ما و صدور انقلاب اسلامی به همه ی جهان کار دیگری بر نیامده است.

چرا اینچنین است؟ آنچه که به ما اینچنین قدرتی بخشیده این است که ما برخلاف همه ی دنیا تابع اعتقادمان هستیم نه اقتصادمان، هر چند که مدنیت ما، مناسبات اجتماعی، بافت عمومی جامعه و ساختار تشکیلاتی دوایر اجرایی و حتی حقوقی ما، میراثی است که از رژیم طاغوت برای ما مانده است، و البته ناگفته نماند که با توجه به وضعیت کلی بشر در سطح کره ی زمین، و تجربیات تاریخی قرن ها زندگی بشر، تثبیت و تحکیم و استقامت روزافزون و صدور ارزش های انقلاب ما به جهان معجزه ای است که اگر به واقعیت نپیوسته بود هرگز باور نمی شد و هنوز هم با اینکه هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد اکثر مردم جهان از تسلیم شدن به این واقعیت سر باز می زنند.

رمز پیروزی ما استقامت است. استقامت محتوای اصلی این فرمایش قرآنی است که فاستقم کما امرت و من تاب معک(۱). کسی تردید ندارد که محتوای آن ضرب المثل مذکور ـ آدم گرسنه دین و ایمان نمی شناسد ـ اکثراً درست است، اما این دستور قرآنی که ما را به استقامت در شعب ابی طالب فرا می خواند، آمده است تا ما را از زمره ی آن اکثریت خارج کند. وقتی ما از زمره ی آن اکثریت خارج شدیم، دیگر اقتصاد نیست که برای ما تعیین تکلیف می کند بلکه اعتقاد است. مسلماً محتوای این حدیث ـ کاد الفقر ان یکون کفراً ـ اهمیت اقتصاد را به ما گوشزد می کند و حقیر نیز در پی نفی اهمیت اقتصاد نیستم بلکه می خواهم با توجه به اهمیت اقتصاد، جایگاه واقعی آن را پیدا کنم.

مسلماً اسلام به ما اجازه نمی دهد که به گونه ای عمل کنیم که موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد ما را به راهی مخالف با آرمان های اعتقادی و فرهنگیمان بکشاند. در جهان امروز هر چه هست همین است؛ اشاعه ی مصرف یکی از ضرورت های رشد و توسعه ی اقتصادی در جهان امروز است. روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» می گوید:

این اوجگیری مصرف مصنوعی به سه طریق در غرب امکان پذیر شده است:

۱) تولید اشیائی که خیلی زود فرسوده شده و از میان می رود یا شخص نمی تواند خودش آن را تعمیر یا ترمیم کند... کارخانه یی که لامپهای «فلورسنت» را ابتکار کرد، آنها را با ظرفیت و قدرتی برای ده هزار ساعت کار، ساخته بود ولی پس از آنکه این ظرفیت و قدرت را از ده هزار ساعت به هزار ساعت کاهش دادند، لامپهای «فلورسنت» را به بازار فرستادند. همچنین جورابهای «نایلون» در آغاز ساخت خود بنحوی بود که هیچگاه سوراخ نشود یا از هم در نرود ولی پس از آنکه آنها را در حمام بخاری گذاشتند که مقاومت آنها را کم کرد، به بازار فروش سپردند...

۲) منتظر نشدن برای فرسایش فیزیکی شیئی یا کالای خریداری شده، و خریدن و جانشین کردن انواع جدید آن که هر چند یکبار بشکل تازه ای به بازار می آید نه برای آنکه مزیتی بر انواع گذشته ی خود دارد بلکه فقط در شکل ظاهر خود دارای تفاوتهایی است که انواع گذشته ی خود را به اصطلاح: «دمده» و از شکل افتاده جلوه گر می سازد...

بیشتر تغییر شکل دادنها به کالاهای تولیدی غرب، نه به منظور بهتر کردن و محکمتر ساختن است و نه حتی برای زیباتر شدن و بهتر کارکردن، بلکه منحصراً برای «دمده» کردن آنهاست تا ردیف تازه آنها که به بازار می آید، خریدار داشته باشد. این استفاده ی «پسیکولوژیک»(۲) یا روانشناسانه، از نظر اجتماعی، مجوزی پیدا می کند زیرا سبب مبادله ی پول و توزیع مجدد ثروت می شود....

۳) آگهی بازرگانی یا تبلیغات تجاری...(۳)

بار دیگر تذکر این نکته ضروری است که ما گفته های غربی ها را به عنوان حجت مورد استناد قرار نمی دهیم و مسلماً اگر همه ی خوانندگان این سطور می توانستند از کلیات این مباحث استفاده کنند و خود در جست و جوی شواهد و مصادیق آن برآیند دیگر نیازی به ذکر گفته های غربی ها باقی نمی ماند. اما از آنجا که مع الأسف اکثر مردم با مباحث و مفاهیم کلی بیگانه هستند، لاجرم باید بحث را به مقابله با مکاتب و مظاهر بیگانه کشاند و با ذکر شواهد و مصادیق گوناگون، کلیات بحث را بر موارد تحقق آن انطباق بخشید. اگر نه، می دانیم که لازمه ی آگاهی و شناخت حقیقی، غلبه بر مقتضیات و شرایطی است که نیازهای کاذبی متناسب با محصولات تمدن جدید غرب برای انسان ایجاد می کند و در میان غربی ها و غرب زده ها نباید در جست و جوی اینچنین کسی بود.

روژه گارودی ـ که ما در این کتاب مکررا به گفته های او در کتاب «هشدار به زندگان» مراجعه می کنیم ـ هر چند از متفکرین معاصر غربی است که اسلام آورده است و حتی تألیفات بسیاری در تأیید انقلاب اسلامی ایران دارد، اما نباید انتظار داشت که به طور کامل، با احاطه ی کامل بر زمان و مکان و آزاد از همه ی تعلقات تمدن جدید سخن بگوید چنان که از متفکرین و علمای هموطن خودمان هم جز از معدودی انگشت شمار هرگز نباید اینچنین انتظاری داشت. ولایت یافتن بر شرایط و مقتضیات و رها شدن از نیازهای کاذب تمدن حاضر، خرمن کوفتنی است که مرد کهن می خواهد؛ پیری همچون پیر جماران می خواهد که آن همه با معدن عظمت ذات ذوالجلال اتصال دارد که اگر همه ی دنیا هم در جبهه ای مخالف او اجتماع کنند تردیدی در حقیقت راه خویش پیدا نکند و ابراهیم وار، با رضا و تسلیم و توکل، آتش را به گلستان مبدل سازد.

کتاب «هشدار به زندگان» هر چند سرتاپا هشداری است به غربی ها، اما برای کسی که حتی بویی از گلستان معارف اسلام به مشام جانش رسیده باشد پر روشن است که روژه گارودی هنوز هم از پس میله های زندان معیارهای تفکر غرب است که سخن می گوید، و همین طور شوماخر، نویسنده ی کتاب «کوچک زیباست» که بسیار مورد استناد ما در این کتاب واقع می شود نیز، هر چند بعضا نظریات پیشرفته ای تقریباً متناسب با اعتقادات اسلامی ما ارائه می دهد، اما مسلم است که هنوز نتوانسته خود را از تحجر و انجماد تفکر معاصر غرب و محدوده ی تنگ نظرانه ی علوم انسانی آن آزاد کند. و بدون شک اگر ما قصد بررسی مبانی تمدن غربی و مقابله با معیارهای آنان در باب توسعه ی اقتصادی نداشتیم هرگز به سخنان غربی ها مراجعه نمی کردیم، چرا که به راستی «در غرب خبری نیست.»

اصالت اقتصاد ـ یعنی آن فاجعه ای که ما آن را دیکتاتوری اقتصاد نام نهادیم ـ امروز با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواسته ی جهانی پیش می برد. وابستگی اقتصادی جهان امروز به تولیدات روزافزون صنایع تسلیحاتی و تسلیحات اتمی تا بدانجاست که باید صراحتاً جنگ را عامل اصلی رونق اقتصادی نام نهاد، و درست به همین علت ترس از بحران های

تحمل ناپذیر اقتصادی است که تولید تسلیحات و بویژه تسلیحات اتمی در جهان ادامه پیدا می کند و آتش جنگ در کره ی زمین خاموش نمی شود.

قصد حقیر این نیست که وجود جنگ در کره ی زمین را صرفاً به علت های اقتصادی بازگردانم. اراده ی انسانی که با ولنگاری خارج از مقیدات احکام و موازین شریعت زندگی می کند همواره متمایل به سوی قدرت است. نفس کافر، حیوان وحشی لجام گسیخته و قدرت طلب و سلطه جویی است که برای تحمیل اراده ی خویش بر دیگران لاجرم به سوی جنگ کشیده می شود و ریشه ی جنگ هایی که در دنیا رخ داده است و می دهد، غالباً در همین نکته ی ظریفی است که عرض شد. حکمت حکم جهاد فی سبیل الله را نیز می توان در همین نکته پیدا کرد، چرا که اگر مسلمانان در برابر پرخاشگری و قدرت طلبی و سلطه جویی کفر به مبارزه برنخیزند، شیطان همه ی کره ی زمین را به تسخیر در خواهد آورد: و لو لا دفع الله الناس بعضکم ببعض لفسدت الارض.(۴)

آلدوس هاکسلی در کتاب «وضع بشر» می گوید: یکی از مخاطره آمیزترین وجوه وضع کنونی نقش حیاتی تولید جنگ افزار در اقتصاد غرب است، بویژه اقتصاد امریکا که کاملاً متکی بر، چهل میلیارد دولاری است که همه ساله دولت، خرج تسلیحات می کند ]... این رقم مربوط به سی و چند سال پیش است. در سال ۱۹۷۸ رقم سرمایه گذاری دولت آمریکا در صنایع تسلیحاتی ۲.۹۸ میلیارد دلار بوده است.(۵)[ چه فاجعه ای بالاتر از اینکه پایه رفاه جهان غرب بر آمادگی برای مرگ قرار گرفته است؟ این پدیده تازه نیست رکود اقتصادی دهه۱۹۳۰ زمانی پایان پذیرفت که بسیج و تولید جنگ افزار دوباره بطور سیستماتیک آغاز گردید. در اواخر دهه ۱۹۳۰ یک برنامه وسیع خانه سازی در انگلیس به موقع اجرا درآمد اما این اقدام داروی مؤثری برای رفع بیکاری نشد، همان گونه که برنامه های اقتصادی حزب دموکرات ]آمریکا[ در دوران فرانکلین روزولت اثر چندانی در بهبود وضع مالی امریکا نداشت. اقتصاد زمانی رونق گرفت و بیکاری از میان رفت که به منظور مقابله با تهدیدات هیتلر، تولید جنگ افزار به مقیاس وسیع از سر گرفته شد. یعنی پدیده ای بنام خطر هیتلر سبب ایجاد رفاه و رونق گردید. امروز نیز همان وضع دیده می شود: ترس از رقابت روسیه که سبب صرف مبالغ گزافی برای ساخت اسلحه شده پای بست و اساس رونقی گردیده است که ما از آن بهره مندیم. یک سود و علاقه پنهان به نگهداری این سیستم وجود دارد که روگرداندن از آن و اندیشیدن چاره ی دیگری برای رونق اقتصادی مستلزم تعقل و تهور زیادی است.(۶)

پانوشت ها:

۱. هود. ۱۱۲

۲ psychologique

۳. هشدار به زندگان، صص ۴۹۶ تا ۵۰۱.

۴. و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمی انگیخت، فساد روی کره ی زمین را فرا می گرفت؛ بقره. ۲۵۱.

۵. نگ.ک. به دکتر علیرضا ازغندی، مجتمعهای نظامی ـ صنعتی، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴، ص ۴۳.

۶. آلدوس هاکسلی، وضع بشر، اکبر تبریزی، مروارید، تهران، ۱۳۶۳، صص ۱۱۲ و ۱۱۳.