پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
كلود سیمون
كلود یوجین هنری سیمون Claude-Eug?ne-Henri Simon نویسندهٔ مشهور فرانسوی که آثارش از معتبرترین نمونههای ?رمان نو? فرانسه است در ۱۰اكتبر۱۹۱۳ (۱۸مهر۱۲۹۱هـ.ش) در تاناناریف، ماداگاسكار، متولد شد، یعنی بنا به محل تولدش مستعمرهنشین بود.
پدرش که افسر سوارهنظام بود در جنگ جهانی اول كشته شد و یكی از اجدادش ژنرالی در انقلاب كبیر فرانسه است. بعد از مرگ پدر، مادرش به فرانسه برگشت و در روزیون (Roussillon) ـ منطقهٔ مزارع انگور و شراب نزدیک ?پرپینان? (Perpignan) که سیمون تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد ـ اقامت کردند. در كالج استانیس لاس (Coll?ge Stanislas) پاریس تحصیل كرد و دورههای کوتاهی نیز در آکسفورد و کمبریج گذراند. سپس به آكادمی آندره لات (Andre Lhot Academy) رفت تا در رشتهٔ نقاشی تحصیل كند اما بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه رسید که نقاش خوبی نخواهد شد و نقاشی راهی نیست كه بتواند از آن امرار معاش كند.
سیمون به كشورهای مختلفی مثل اسپانیا، آلمان، اتحاد جماهیر شوروی و یونان سفر كرد. تجربهٔ این سفرها و تجربهٔ جنگ جهانی دوم در كارهای ادبیاش دیده میشوند. در آغاز جنگ جهانی دوم در نبرد Meuse (۱۹۴۰) شركت كرد و به اسارت گرفته شد؛ اما توانست فرار كند و به نهضت مقاومت فرانسه بپیوندد. در همین زمان اولین رمان خود ?حقه باز? (The Cheat) را كه قبل از جنگ شروع كرده بود به پایان رساند و در سال ۱۹۴۶ چاپش كرد. در رمان ?باد? (The Wind) (۱۹۷۵)، سیمون اهداف خود را مشخص كرد: پیكار با فروپاشی عصر خویش برای كشف مجدد دوام اشیاء و افراد كه شورشهای تاریخ معاصر گواه بر بقایشان است.
سبك سیمون مخلوطی از قصهگویی و جریان سیال ذهن است كه فاقد نقطهگذاری است و جملههای بلند ۱۰۰۰ كلمهای دارد. کلود سیمون در سال ۱۹۸۵ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد.
كلود سیمون تا آخر عمر حتی پس از بردن جایزهٔ نوبل ادبیات ۱۹۸۵ میخواست كه شغلش زارع انگور ثبت شود نه نویسنده.
درست مثل هاسمن(AE Housman) كه یك وقتی مدعی شد كه مالت میتواند بهتر از میلتون (Milton) جنبههای نهفتهٔ پروردگار را توجیه كند، سیمون هم همین برخورد را میکند كه له كردن انگور و تبدیل آن به شراب، كاسبی تبدیلی صادقانهتر و بیریاتری نسبت به فشردن كلمات در یك رمان است. با این حال، نوشتههایش به وضوح بیش از زراعت برایش اهمیت داشت. بیست كتاب نوشت، با نهایت دقت، ولی خوشداشت كه نوشتن را به عنوان فعالیت دست و ذهن كه با هیچ نوع كار عملی سایر كارگران فرقی ندارد، كماهمیت جلوه دهد. حیثیت اغراق شدهٔ نویسندگی را تحقیر میكرد.
بعد از جایزهٔ نوبل، سیمون به عنوان یك آدم مشهور همراه سایر بزرگان ادبی سفری به اتحاد جماهیر شوری كرد. پس از بازگشت گزارش زنندهای از آنجا و تبلیغ مسخرۀ خودجوشِ همسفرانش ـ كه البته نام نبرده بود ولی كاملاً قابل شناسایی بودند- نوشت. نوشتن كتاب كوچك ?دعوت? (The Invitation) (۱۹۸۷)، این سؤال را مطرح كرد كه چرا سیمونِ ایرادگیر و زاهد یك كار ?سارتر?ی نكرد و جایزهٔ نوبل را كه این همه آلوده است، رد نكرد.
سیمون در دههٔ ۱۹۳۰ دو بار در جنگ شركت كرد. اول به عنوان امداد نامنظم در بخش جمهوریخواه كاتالونیا، تجربهای كه موضوع اصلی بهترین رمانش ?قصر? (The Palace) (۱۹۶۲) و همچنین رمان دیگرش برزگرنامه (The Georgice) (۱۹۸۱) شد كه در تقدیرنامهٔ نوبل به آن اشارهٔ ویژهای شده است. بار دوم در ۴۰- ۱۹۳۹ بود كه اسیر شد، فرار كرد و به محل زندگی خودش كه اشغال نشده بود برگشت و اولین رمان خود ?حقه باز? را نوشت كه پس از جنگ چاپ شد.
این دو تجربهٔ خطرناك و مأیوس كننده، یعنی سقوط جمهوری خواهان در اسپانیا كه به زودی با هزیمت نظامی در فلاندر همراه شد، سیمون را یكبار برای همیشه از هر تفكری كه قبلاً احتمالاً در مورد مبارزهٔ ایدئولوژیکی برای تغییر دنیا داشت، درمان كرد. اگر اول كه به اسپانیا رفت خودش را در صف انقلابیون میدید، با دیدن واقعیت در آنجا و آنچه كه وقتی به فرانسه برگشت دید، آشفته شد. او متوجه شد كه فضیلت اصلاً پایگاهی ندارد.
تمام رمانهای سیمون، از نظر داستانسرایی در توجیه وقایع است. این وقایع همانطور كه به تدریج شكل میگیرند، همیشه بر اهداف انسانی غلبه یا آنها را منحرف میكنند و هر چه آن اهداف امیدوارانهتر باشد، ناكامیشان اجتنابناپذیرتر و فضاحتبارتر است. در رمان ? قصر?، ایمان ناپختهٔ دانشجویی به انقلاب سیاسیای كه توسط مبلغان آن تبلیغ میشود تا جامعهای كامل بسازند، نقش بر آب میشود. دانشجو - كه بگذارید فرض كنیم خود سیمون است ـ یاد میگیرد كه انقلاب هرگز رخ نخواهد داد، و اگر امیدی به آن نداشته باشد، حال و روز بهتری خواهد داشت. در عوض، رماننویس در هندسه به دنبال تعریف دقیقتری برای انقلاب میگردد: مثل جسم متحركی که برای پیمودن سرتاسر مسیر۳۶۰ [درجهای] ساخته شده باشد، در آن مسیر حركت كند، و قبل از اینكه به نقطه شروع برسد، كارش به آخر برسد.
سواره نظام شدن سیمون در جنگی كه مردان سوار بر اسب برضد تانكهای آلمانی میجنگیدند، البته برازنده بود. اما همانقدر شجاعانه كه بیهوده، و ضمیمهٔ احمقانهای بود بر استثمار ارتشی افراد در گذشتهٔ خانوادهاش، كه در تعدادی در كارهایش به آن اشاره كرده است.
ظریفترین رمانش ?جاده فلاندر? (The Flanders Road) (۱۹۶۰) است كه در آن از تجربهٔ كوتاه جنگیاش برای تأثیری تكاندهنده استفاده کرده است. ابتدا میخواست اسم آنرا ?شرح ناپیوستهٔ یك فاجعه? بگذارد. در آن كتاب، جنگ، استعارهای میشود كه بهطور كلی بسیار مناسب شرایط انسانی است، چرا كه فرمهای نظم اجتماعی و پروتكلهای آن در یك آشفتگی مرگبار حل میشود. كل چیزی كه سیمون میتواند به عنوان تكیهگاهی در مقابل آشفتگی پیشنهاد كند، نظم موقتی هنری است و قبول هولناك این نکته كه موقتی بودن تنها كاری است كه میشود كرد.
فلسفهٔ جاافتادهاش زاهدانه و خویشتندارانه بود، و وقتی او را در جمع میدیدند، به نظر میرسید كه تجسم آن فلسفه است که ?جثهٔ كوچك داشت، جدی و كمحرف بود، مردی برای تاكستان نه اجتماعات.?
بعداز ?دعوت?، اقاقیا (Acacia ۱۹۸۹) را نوشت كه نوعاً رمانی فشرده و فالكنری است كه در آن به درونمایههایی كه در داستانهای اولیهاش غالب است، برگشته است، به خصوص جنگیهایش. از ?باغ گیاه شناسی? ( The Jardin des Plantes ۱۹۹۷ ) بیشتر زندگینامهنویسی احساس میشود، و در آخرین رمانش ?تراموا? (The Trolley ۲۰۰۱) نگاهی به گذشته و به بچگیاش میكند.
سیمون در كتابهایش با دقت بینظیری به مادیت دشواری میپردازد كه دنیا در خود دارد. شاید روزی موفق نشد نقاش بشود، ولی به عنوان نویسندهای نگارگر، از صحنهای به صحنهٔ دیگر میرود و توصیفاتش به بهترین وجهی گرافیکی و به یاد ماندنی است. شرح كیفیات فیزیكی با دقتی موبهمو است كه مسحوركننده است. این یك تكنیك سینمایی است چون بعضی المنتهای آن با ارتباط بصری المنت متفاوتی را مجسم میكند، یك صحنه بدون اینكه مرحلهٔ انتقال علامتی داشته باشد، به صحنهٔ دیگر میرود. سیمون نویسندهای است كه لازم است به روشش عادت كنیم. چون وقایع در رمانهای سیمون با همان نظمی كه رخ دادهاند، به دنبال یكدیگر نمیآیند، بلكه به ترتیب زمانیای كه نقل شدهاند روایت میشود.
از آنجایی كه سیمون به صورت ظاهری ماجراجو و پرتوقع بود، سهم زیادی در كیابیای ?رمان نو?ی دههٔ ۱۹۶۰ داشت. با این حال، امروز بهتر است بگوییم كه سیمون رماننویس كیفیتهای نادر بود، یكی از آنهایی كه متأسفانه تعدادشان كم است و كارشان در فرانسه بعد از ۱۹۴۵ شروع شد.
كلودسیمون، نویسنده، یا آنطور که خودش دوستداشت بشناسیمش، زارع انگور، در ۶ جولای ۲۰۰۵ (۱۵تیر۱۳۸۴هـ.ش) درگذشت.
● رمانهای سیمون عبارتند از:
▪ Le Tricheur ? ۱۹۴۵
▪ La Corde raide ? ۱۹۷۴
▪ Gulliver ? ۱۹۵۲
▪ Le Sacre du printemps ? ۱۹۵۴
▪ Le Vent ? ۱۹۵۷
▪ L۰۳۹;Herbe ? ۱۹۵۸
▪ La Route des Flandres ? ۱۹۶۰
▪ La Palace ? ۱۹۶۲
▪ Histoire ? ۱۹۶۷
▪ La Bataille de Pharsale ? ۱۹۶۹
▪ Orion aveugle. Essai ? ۱۹۷۰
▪ Les Corps conducteurs ? ۱۹۷۱
▪ Triptyque ? ۱۹۷۳
▪ Le?on de choses ? ۱۹۷۵
▪ Les G?orgiques - ۱۹۸۱
▪ L۰۳۹;Invitation ? ۱۹۸۷
▪ L۰۳۹;Acacia ? ۱۹۸۹
▪ Le jardin des plantes ? ۱۹۹۷
▪ Le tramway ? ۲۰۰۱
● تنها نمایشنامهاش:
▪ La Separation ? ۱۹۶۳
مهرشید متولی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست