سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نهضت تلفیق ”بازی, کار و مدرسه“


بازی و کار همیشه به عنوان دو مقوله متضاد عرضه شده اند بازی نشان دهنده تمام اعمال خودجوش و لذت بخش و کار بازنمود تمام اعمال اجباری و کسل کننده است کودکان باید بازی کنند و بزرگسالان باید کار کنند

بازی و کار همیشه به‌عنوان دو مقوله متضاد عرضه شده‌اند: بازی نشان‌دهنده تمام اعمال خودجوش و لذت‌بخش و کار بازنمود تمام اعمال اجباری و کسل‌کننده است. کودکان باید بازی کنند و بزرگسالان باید کار کنند. اندکی تأمل صادقانه، بسیاری از افراد را وادار می‌کند که به این مقولات ساده شک کنند. برخی مباحث عقلانی به‌عنوان مقدمه و مدخلی برای هر نوع بحثی در مورد مشارکت کودکان در تصمیم‌گیری ضروری است. در بسیاری از کشورها، نوجوانان تا سن معین در دوران کودکی قرار داده می‌شوند و مجاز نیستند که حداقل قبل از رسیدن به ۱۵ یا ۱۶ سالگی ـ یعنی بسیار بالاتر از سنی که تنها بازی کردن رضایت‌بخش بخش است ـ کار کنند. در عین حال در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کودکان پنجساله کارهای فراوانی در خانواده‌ها انجام می‌دهند و از کودکان بالغ‌تر در کار طاقت‌فرسای صنعتی یا کشاورزی بهره‌کشی می‌شود و در نتیجه، این کودکان برای بازی کردن فرصت زیادی ندارند. در غرب سنت بسیار نیرومند و آرمان گونه‌ای وجود دارد که کودکی را دوره ویژه‌ای می‌بیند که در آن بی‌گناهی، خودجوشی و خلاقیت، برتری دارد. نظریه معاصر رشد کودک هم که نخستین سال‌های کودکی را دوره فعالیت خودجوش از طریق بازی به شمار می‌آورد، این دیدگاه را به طرز قابل توجهی تأیید می‌کند. علاوه بر این یک سنت ادبی نیرومند نیز برای کودکان وجود دارد که بر فرهنگ کودکی تأکید می‌گذارد: کودکان به اتفاق یکدیگر بازی و کار می‌کنند و کوشش دارند از دنیای گیج کننده و اغلب غیرمنطقی بزرگسالان سر در بیاورند. کتاب‌هائی نظیر ”تام‌سایر“ و ”هاکلبری‌فین“ اثر مارک‌تواین از این مقوله هستند. کودکان باید فرصت‌هائی برای بازی با یکدیگر به شیوه‌های غیر برنامه‌ریزی شده داشته باشند تا یاد بگیرند که با موفقیت همکاری کنند و جوامع خود را بسازند. شاید این دنیاهای نسبتاً مستقل بازی سبب شود که کودکان فرهنگی را بپذیرند که توسط والدین، معلمان مدرسه، رسانه‌های گروهی و سایرین به آنان منتقل شده است. خارج از دنیای نهادینه رقابتی مدرسه و ورزش و برنامه‌های خلاقی که توسط بزرگسالان برای آنان ایجاد شده است، کودکان در بازی آزاد خود می‌توانند مکانی بیابند که در ساختن جوامع متعلق به خودشان مشارکت داشته باشند.از سال ۱۹۳۰ روانشناسان کودک به تأیید این نگرش پرداخته‌اند که بازی برای رشد کودکان، به‌ویژه در سال‌های پیش‌دبستانی لازم است و کودکان باید در برابر دنیای کار مورد حمایت قرار گیرند. به والدین از طریق کتاب‌های پرورش کودک توصیه شده است که بازی، اگر در زمان آزاد و با محدودیت‌های کم انجام شود، همان جائی که کودکان در آن، به روشی امن و خودجوش، بسیاری از مهارت‌های لازم برای مشارکت در جامعه بزرگسالان را می‌آموزند. در مورد نوجوانان، چنین تدابیر روشن و شفافی مشاهده نمی‌شود، البته به‌جز نیاز آنان به تحصیل در مدرسه، نوجوانان بدون داشتن راهنمائی قابل توجه می‌کوشند تا راهی را برای فعالیت‌های هدفمند خارج از مدرسه پیدا کنند. در سال‌های اخیر، رفته رفته تبدیل به مراکزی برای فعالیت‌های آکادمیک می‌شود. برای بسیاری از افراد، بازی کودکان به معنای بالا رفتن از نرده، تاب خوردن و سرسره بازی است. البته اینها بخشی از بازی‌ها هستند اما اگر بازی کودکان با یکدیگر، در مکانی پر از وسایل متنوع، مورد توجه دقیق‌تر قرار گیرد، روشن می‌شود که اعمال آنان بیشتر شبیه به کار است. به همین خاطر است که عملیات ساختن یا برچیدن زمین‌های سنتی بازی که دارای شکل و وسایل ثابت بازی هستند، برای کودکان بسیار جالب است. بر همین اساس کشورهای اروپائی شمالی نظریه ”زمین‌های بازی مخاطره‌آمیز“ را مطرح کرده‌اند که مکان‌هائی است با مواد اولیه زیاد که کودکان در ساختن آن مشارکت فراوانی دارند. با نگاهی سطحی به‌نظر می‌رسد که اعمال کودکان در زمین‌های بازی مخاطره‌آمیز بسیار شبیه کارگران بزرگسال در کارهای ساختمانی است. در مورد بازی نظریه‌های فراوانی وجود دارد اما وجه اشتراک همگی آنان علاقه شدید برای دستیابی به توانائی است. یکی از بزرگترین نویسندگان نظریه رشد و آموزش کودکان، ”ماریا مونتسوری“ از بازی به‌عنوان ”کار کودک“ نام می‌برد. بخش قابل توجهی از بازی، یعنی پی بردن به خصوصیات مواد مختلف رشد مهارت‌های جسمانی، کشف چگونگی استفاده از ابزارها و همکاری‌های اجتماعی، زمینه آموزشی برای مشارکت بعدی با بزرگسالان در کار است. متأسفانه در غرب فرصت بازی آزاد (برنامه‌ریزی نشده) با همسالان، در مکانی مملو از وسایل سرگرمی در خارج از خانه، به دلایل مختلف در حال کاهش است: نگرانی در مورد امنیت کودکان در خارج از خانه، الگوی کاری والدین و فشار فزاینده برای دست یافتن به موفقیت تحصیلی، از جمله این دلایل هستند. بسیاری از متخصصان نخستین سال‌های کودکی، کاهش آزادی بازی کودکان را به چالش می‌کشند. اما والدین، به‌ویژه در طبقات متوسط، به‌دلیل نگرانی از کاریابی فرزندانشان در جامعه فن‌مدار آینده، روی انجام تکالیف مدرسه فشار می‌آورند و از درک سودمندی‌های بازی آزاد برای رشد اجتماعی و عاطفی کودکانشان عاجزند. جایگزین کردن بازی آزاد در محیط‌های مدرسه که تحت کنترل بزرگسالان، با برنامه‌های تفریحی نظارت شده، فردگرایانه و رقابتی اداره می‌شود، دشوار به‌نظر می‌رسد. در آغاز قرن حاضر، نهضت بازی و تفریح با آرزوی جمع‌آوری کودکان از خیابان‌ها شروع شد زیرا آنان می‌توانستند در خیابان‌ها مشکل‌آفرین باشند و مانع از کار بزرگترها شوند. این نهضت‌ها همچنین با هدف پرورش رشد بدنی کودکان طراحی شده بود. توده‌های مردم ارزش بازی برای رشد اجتماعی، عاطفی و ذهنی کودکان را بسیار دیرتر پذیرفتند. بعد از جنگ جهانی دوم یک نهضت کوچک پر سر و صدا وجود داشته که بحث‌هائی برای ایجاد جایگاه با اهمیت‌تری برای بازی کودکان در دستور کار دولتی، به راه انداخته بود. ارتباط روشن بین کمبود فرصت‌های دلخواه و بی‌حوصلگی و جرایم جوانان وجود دارد. اگر می‌شد این رابطه را به سازمان‌های دولتی قبولاند، ”نهضت بازی“ بر بنیاد درستی استوار می‌شد و به‌سرعت نیروی فزاینده کسب می‌کرد. در حالی‌که والدین ارزش ناچیزی برای بازی قایل شده‌اند، دنیای تجارت با اختراع سیستم‌های گرانقیمت اسباب‌بازی و فناوری‌های الکترونیک که کودکان با آنها سرگرم بازی‌های از پیش طراحی شده می‌شوند، بهره مالی فراوانی می‌برد. در کشورهای پیشرفته صنعتی، زمین‌های بازی مخاطره‌آمیز که به آن اشاره‌ای شد، در پاسخ نهادینه جالبی به این مسئله است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.