دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گفتاری درباره حکومت اسلامی


گفتاری درباره حکومت اسلامی

بدون تردید چون حکومت از آن خداست اختیار تفویض این حق نیز تنها به ذات اقدس الله مربوط می شود در واقع مشروعیت حکومت از سوی خداست نقش مردم فقط عینیت بخشیدن به حکومت است و نه مشروعیت بخشیدن به آن

حکومت تنها از آن خداست و اصل بر “عدم ولایت احد علی احد” است. عدم ولایت یعنی اینکه خداوند همه انسان‌ها را یکسان و با امتیازات مشابه خلق کرده است.البته نمی‌توان منکر برخی تفاوت‌ها بود. اما این تمایزات در حدی نیست که سبب سلطه و سرپرستی کسی بر کس دیگری شود. اما از‌ آنجا که بنابر مستقلات عقلیه عدل ضروری است و بدون حکومت عدالت قابل اجرا نیست، وجود حکومت، عقلا واجب است. موضوع مناقشه اینجاست که بعد از خداوند حکومت حق چه کسی است.

بدون تردید چون حکومت از آن خداست اختیار تفویض این حق نیز تنها به ذات اقدس الله مربوط می‌شود در واقع مشروعیت حکومت از سوی خداست نقش مردم فقط عینیت بخشیدن به حکومت است و نه مشروعیت بخشیدن به آن.اما خداوند حکومت را در زمین به چه کسانی تفویض کرده است. امام رضا(ع) در حدیث شریف و مشهور سلسله الذهب می‌فرمایند: “... خداوند فرمود: “لااله‌الاالله” دژ من است، هرکس که به د ژ من در آید از عذاب من ایمن می‌یابد.” سپس در ادامه ‌فرمودند: “به شروط آن و من از جمله شروط آنم.” در حقیقت لااله‌الاالله اصل است و از آن ولایت رسول‌الله (ص)، ولایت ائمه اطهار(ع) و در نهایت ولایت‌فقیه مستثنی‌ شده است. در واقع امام رضا(ع) نه از آن سو که حکومت مامون مقبولیت عمومی نداشت، آن را نپذیرفت بلکه از آن سو که مامون حقی در حکومت نداشت از این موضوع روی گرداند. امام رضا(ع) خود را یکی از دیوارهای دژ لا‌اله‌الاالله معرفی می‌کند.

در نهایت باید گفت حتی در دوران غیبت بنا بر استدلالات عقلی، روانی چون قاعده لطف نمی‌توان نتیجه‌‌گیری کرد که مردم مبنای مشروعیت حکومت اسلامی هستند. به تعبیر آیت‌الله مصباح یزدی “مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمی‌دهند ... مردم با رای به خبرگان [در واقع] رجوع به بینه کرده‌اند یعنی کارشناسان دین را برگزیده‌اند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعی اعتبار داشته باشد ... با این تحلیل، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبر می‌شود نه اینکه به او مشروعیت ببخشند.”

حضرت امام(ره) در زمان منصوب کردن بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت می‌فرمایند: “من که ایشان [ بازرگان] را نصب کردم یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است، باید از او اتباع کنند، مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است، قیام برعلیه شرع است.”آیت‌الله جوادی آملی نیز در این باره می‌نویسد: “ممکن است برخی صاحب‌نظران اصالت را به رای ملت داده‌، فقیه واجدالشرایط رهبری را نایب مردم بدانند نه نایب ولیعصر - ارواحنا فداه - لیکن باید توجه نمود که گرچه مردم در نظام اسلامی گرامی‌اند و آرای آنان از حرمت خاصی برخوردار است ولی نباید در ارزیابی اصالت را به رای آنان داد”

در واقع آرا و مقبولیت عمومی زمینه‌ای برای کارآمدی و مطلوبیت نظام اسلامی هست اما نمی‌توان آن را مبنای مشروعیت قلمداد کرد.

تدقیق در نگاه حضرت امام خمینی (ره) می تواند در این موضوع تا اندازه زیادی کارگشا باشد. مطابق این اصل (اصل توحید) ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می‌آموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت‌خدا باشد.

بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‌آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت‌خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته‌ها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای پیشرفت‌ها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به ملت‌سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان‌هاست. (۱)

ما موظفیم حالا که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است همه طبق جمهوری اسلامی عمل کنیم جمهوری اسلامی یعنی اینکه رژیم به احکام اسلامی و به خواست مردم عمل کند و الآن رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است و فقط مانده است که احکام، همه احکام اسلامی بشود. مجرد بودن رژیم اسلامی مقصود نیست، مقصود این است که در حکومت اسلامی، اسلام و قانون اسلام حکومت کند، اشخاص برای خودشان و به فکر خودشان حکومت نکنند.

ما می‌خواهیم احکام اسلام در همه جا جریان پیدا کند و احکام خدای تبارک و تعالی حکومت کند، در اسلام حکومت، حکومت قانون، حتی حکومت رسول الله و حکومت امیر المومنین حکومت قانون است‌یعنی قانون خدا آنها را تعیین کرده است، آنها به حکم قانون واجب الاطاعه هستند پس حکم از آن قانون خداست و قانون خدا حکومت می‌کند. در مملکت اسلامی باید قانون خدا حکومت کند و غیر قانون خدا هیچ چیز حکومتی ندارد. اگر رئیس جمهوری در مملکت اسلامی وجود پیدا بکند، این اسلام است که او را رئیس جمهور می‌کند، قانون خداست که حکمفرماست. در هیچ جا در حکومت اسلامی نمی‌بیند که خود سری باشد حتی رسول الله از خودشان رایی نداشتند، رای قرآن بوده است، وحی بوده، هر چه می‌فرموده از وحی سرچشمه می‌گرفته است و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گفتند و همین طور حکومت‌هایی که حکومت اسلامی هستند آنها تابع قانونند، رای آنها قانون اسلامی است و حکومت‌شان حکومت الله. (۲)

امیرعلی وصال شیرازی

پی‌نوشت‌ها:

۱.صحیفه نور - جلد ۴- صفحه ۱۶۶- ۱۸/۱۰/۵۷.

۲. صحیفه نور - جلد ۷- صفحه ۲۰۱- ۴/۴/۵۸.