دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با نگاه به چشم انداز بیست ساله


عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با نگاه به چشم انداز بیست ساله

مطالعه حوزه استراتژی هر چند پیشینه ای بیش از چند دهه ندارد ولی گستره ای را به خود اختصاص می دهد که می توان آن را با بسیاری از رشته های علوم متفاوت, مقایسه نمود این حوزه در کشور ما نیز قدمتی طولانی ندارد, ولی با این همه شاهد ظهور و بروز چهره ها و آثار ذی قیمتی بوده است که نمی توان به سادگی آن را علمی جوان تلقی کرد

● مقدمه

مطالعه حوزه استراتژی هر چند پیشینه ای بیش از چند دهه ندارد ولی گستره ای را به خود اختصاص می دهد که می توان آن را با بسیاری از رشته های علوم متفاوت، مقایسه نمود. این حوزه در کشور ما نیز قدمتی طولانی ندارد، ولی با این همه شاهد ظهور و بروز چهره ها و آثار ذی قیمتی بوده است که نمی توان به سادگی آن را علمی جوان تلقی کرد. با وجود این، حوزه علوم استراتژیک و دفاعی حوزه ای نه چندان کهن است و باید گفت که غربیان نیز مهمترین آثار را در این زمینه پس ازجنگ جهانی دوم به رشته تحریر در آورده اند. انقلاب بزرگ اسلامی ایران که تاثیرات شگرفی را در رویکردها و رهیافت های ملی و جهانی برجای گذاشت، متناسب با رخدادهای ویژه و عظیمی که دراین ربع قرن با آن روبه رو بود، حوزه تعاملی وسیعی را با علوم دفاعی و استراتژیک بوجود آورد. شناخت و سنجش تهدیدات نوین و فرصت های جدید از یک سو و پیدایش زاویه های متفاوت در نگاه های اندیشمندان جهانی و ایرانی در این نوع از علوم از سوی دیگر، تحولات جدیدی را در این عرصه بوجود آورده است.

بی شک باید گفت یکی از واژه هایی که به اندازه کثرت استعمالش در ابهام بیشتری فرو رفته است،واژه راهبرد عمق استراتژیک است. و این ابهام وقتی دوچندان می شود که، شما منابع و مطالب کمتری در خصوص تعریف، چرایی، چگونگی و عملکرد این راهبرد در دست داشته باشید. این نوشتار بر آن است تا بتواند، هرچند کلی زوایای این راهبرد را براساس سند چشم انداز ۲۰ ساله کشورمان که تنها سند دراین خصوص است، نمایان نماید.

چرا که یکی از متدهای پیشرفت و توسعه کشورمان درسال ۱۴۴۰ افزایش و گسترش عمق استراتژیک کشورمان درجهت بازدارندگی دفاعی، سیاسی و اقتصادی در مقابل تهاجمات دشمنان است.

با توجه به این مطلب اصولا تهیه اسناد چشم انداز بلند مدت موضوعی است که درسالهای اخیر توجه دولتمردان اکثر کشورها را به خود جلب کرده است. تا براساس آن بتوانند دورنما و آینده حرکتی کشور را درنگاه چندین ساله ترسیم و روند برنامه ریزی کشور را درجهت تحقق اهداف مشخص شده رهنمون نمایند.

خوشبختانه مراجع ذی صلاح جمهوری اسلامی ایران با توجه به عواملی هم چون ضرورتها و الزام های ناشی از آرمانهای قانون اساسی، تحولات بین المللی و حاکمیت فضای نوین اقتصادی در جهان، تحولات علمی و فناوری های نو، نظریات علمی، شناخت امکانات و محدودیت های محیطی، بهره گیری از تجارب خود و دیگران و هم چنین واقعیت های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور، سند چشم انداز درافق ۱۴۰۴ (۲۰۲۵میلادی) را برگزیده اند تا کشور ایران در طی ۲۰ سال برنامه ریزی و اجرای درست، به کشوری توسعه یافته و دارای جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، توام با حفظ هویت اسلامی و انقلابی و الهام بخش درجهان اسلام، همراه با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل تبدیل گردد.

یکی از بندهای مهم درسندچشم انداز کشورمان، تعیین عمق استراتژیک (به تعبیر دیگر عمق حوزه نفوذ) برای تامین امنیت درابعاد مختلف و بازدارندگی دشمن از دست زدن به اعمال خصمانه است.

● تاریخچه راهبرد عمق استراتژیک:

اگر چه اجرای راهبرد عمق بخشی استراتژیک در طول تاریخ وجود داشته است و افراد و کشورها با تصرف مناطق حساس و یا ایجاد قلعه ها و دژهای مستحکم درمناطق سوق الجیشی سعی دراستفاده از این راهبرد داشته اند، از مهمترین نمونه هایی که می توان نام برد که باعث تحولات بسیاری درتاریخ اسلام گردید، همانا هجرت حضرت رسول (ص) از مکه به مدینه است که باعث قوت و توسعه اسلام درکل جزیره العرب گردید. با همه این تفاسیر کارشناسان و صاحبنظران علوم راهبردی، بررسی تئوری عمق استراتژیک در ادبیات سیاسی معاصر را از پایان جنگ جهانی دوم می دانند، چرا که با پایان جنگ جهانی دوم، دو قدرت بزرگ جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی درصحنه بین المللی سر برآوردند. هر دو قدرت به وضوح دریافتند که عوامل جغرافیایی، اقمار و کشورهای هم سو در مناطق سوق الجیشی جهان و نشر ایدئولوژی درصحنه عملیاتی، بیشترین نقش را در تحقق پیروزیها و شکستهای آینده خواهد داشت.

امریکائی ها و روسها با استفاده از تجربیات به دست آمده و دو جنگ جهانی اول و دوم و وقایع تلخ نظامی که بر اثر استفاده نابجا از علم نصیب آلمان شده بود، توانستند عوامل ثابت ژئو پلتیکی را با عوامل انسانی و متغیر علم ترکیب کنند. به گونه ای که،نظریات مربوط به راهبرد عمق استراتژیک، در تدوین راهبردهای ملی و بین المللی، دو ابر قدرت لحاظ شد و براساس آن، عملا علایق امریکا درحوزه اقیانوس اطلس، اروپای غربی، امریکای شمالی و جنوبی و سرزمینهای ساحل غرب و شرق اوراسیا، فزونی یافت. از سوی دیگر، اتحاد شوروی که توانسته بود درجریان جنگ جهانی دوم سرزمینهای اروپای شرقی را به اشغال خود در آورده و تا قلب آلمان پیش برود. پس از جنگ به استحکام و تجهیز پایگاهها و نیروهای نظامی درجهت عمق بخشی استراتژیک خود پرداخت.

بیرون نرفتن شوروی از سرزمینهای اشغالی در اروپای شرقی و پشتیبانی آمریکا از کشورهای اروپای غربی و دادن کمکهای مالی به آنها، تقسیم شدن آلمان به دو بخش شرقی و غربی و گسترش ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم در برابر تز کاپیتالیسم و سرمایه داری، که درسایه عملی کردن راهبرد عمق بخشی استراتژیک صورت گرفت، منجر به برخورد منافع دو ابر قدرت گردید و آنها را هرچه بیشتر از هم دور ساخت.

شکل گیری پیمانهای نظامی ناتو و ورشو، ساخت بمب اتمی و هیدروژنی و موشک های بالستیک قاره پیما، باعث تقویت بنیه تدافعی و تهاجمی دو قدرت بزرگ بری و بحری جهان شد و تلاش دو ابر قدرت به منظور حفظ موقعیت و گسترش قلمرو راهبردی خود رو به افزایش گذاشت. آمریکا کوشید بر سراسر اقیانوس آرام و اطلس، پهنه اقیانوس هند و خلیج فارس اعمال نفوذ کند و در این میان تامین امنیت خروج نفت از خلیج فارس، نقش اساسی در راهبرد ملی آمریکا داشته است.

آمریکا برای عمق بخشی بر این راهبرد ملی خود، طرح های مختلفی را به اجرا گذاشت از جمله دکترین و طرح ترومن، طرح مارشال و پیمان ناتو، پیمان سنتو و سیتو و پیمان آسیای جنوب شرقی و... (نقیب زاده- ۹۶۱۳- ص ۳۰۲)

شوروی نیز در همین راستا دست به اقدامات متعددی زد از جمله پیمان ورشو، پیمان کشورهای کمونیست آسیای جنوب شرقی، اتحاد نظامی با کشورهای حاشیه آمریکا از جمله کوبا و اشغال نظامی افغانستان و... (نقیب زاده- ۹۶۱۳- ص ۴۰۲) این اقدامات نشان می دهد که کشمکش بین آمریکا و شوروی و تلاش برای توسعه عمق استراتژیک خود پایان ناپذیر می نمود. گسترش نفوذ این دو ابر قدرت برای گسترش عمق استراتژیک خود حتی به کشورهای آسیای جنوب شرقی و آفریقا نیز به شکل های مختلف گسترش یافته بود.

پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق، و برپائی نظام تک قطبی در جهان، باز هم از ارزش راهبرد عمق استراتژیک کم نشد و آمریکا با استفاده از موقعیت پیش آمده درصدد دست اندازی به کشورهای بلوک شرق سابق برآمد. از سوی دیگر با وقوع وقایع ۱۱ سپتامبر و انفجار برج های دوقلو در نیویورک، زمینه و بهانه لازم برای عمق بخشی راهبردی آمریکا در هارتلند جهان و منطقه قلب انرژی جهان (که اهمیت آن در سال های آینده دهها برابر خواهد شد) با تصرف عراق، فراهم نمود و حضور نظامی آمریکا را در یکی از مناطق منحصر به فرد ژئواستراتژیک جهان یعنی افغانستان (برای کنترل روسیه- چین- هند و ایران) به ارمغان آورد که این سیاست در سال های اخیر هم ادامه دارد.

اگرچه با قدرت گرفتن دوباره روسیه و همچنین ظهور قدرتهای جدید جهانی همچون چین، روند بین المللی به این سو، سوق پیدا کرده است. در این راستا جمهوری اسلامی ایران نیز ضمن وقوف به اهمیت بکارگیری این راهبرد، توانسته تا حدی عمق استراتژیک خود را در سطح جهانی و بویژه منطقه حساس خاورمیانه گسترش دهد که به دستاوردهای مثبت آن در ادامه خواهیم پرداخت.

● تعریف راهبرد عمق استراتژیک و ذکر چارچوب و شاخصه های آن:

قبل از اینکه به تعریف عمق استراتژیک بپردازیم، ذکر این نکته ضروری است که، تعریف راهبرد عمق استراتژیک باتوجه به بعد و زمینه مورد بررسی، متفاوت است بگونه ای که تعریف عمق استراتژیک در بعد دفاعی با تعریف آن در بعد اقتصادی شاید متفاوت باشد، ولی کلیت مفهومی آن یکسان است.

کلیت مفهومی راهبرد عمق استراتژیک عبارتست از:

«هر چیزی که، نقطه قوت برای کشوری و نقطه تهدید برای کشور رقیب محسوب شود و بتواند نقش بازدارندگی را برای کشور دارنده آن، بازی کند».

با این کلیت مفهومی، به تعاریف و چارچوب بندی راهبرد عمق استراتژیک در ابعاد مختلف می پردازیم.

● عمق استراتژیک در بعد جغرافیایی و ژئواستراتژیک:

در این بعد، عمق استراتژیک عبارتست از:

«برخوردار بودن از پهنای مناسب جغرافیایی در داخل و قدرت تأثیرگذاری در محیط پیرامونی».

الف) جایگاه ایران در جهان اسلام:

از نظر فرهنگی و اعتقادی، ایران در مرکزیت جهان اسلام قرار گرفته است. به طوری که در روند تحولات آینده جهان، می تواند با بعضی از کشورهای منطقه نقش ارزنده ای را ایفا کند. گستردگی تمدنی ایرانی- اسلامی و فرهنگ پارسی و میراث گرانبهای آن و گذشته تاریخی درخشان این سرزمین، پیوند عمیق فرهنگی، فکری و جغرافیایی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، پاکستان و کشورهای همسایه غربی یعنی عراق و ترکیه تا شاخ آفریقا، منطقه ای استراتژیک را به وجود آورده است که نشان دهنده امکانات بالقوه و بالفعل برای گسترش همکاری های دو جانبه و چند جانبه منطقه ای وجهانی می باشد.

برخورداری از تاریخ و تمدنی کهن، با غنای فرهنگ اسلامی و دینی و وجود آثار تاریخی مناسب در کشور و قابلیت صدور کالاهای فرهنگی و دینی به فراسوی مرزها در جهان اسلام، به جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه ای جهت نفوذ فرهنگی- تمدنی در جهان اسلام می بخشد.

جمهوری اسلامی ایران با آرمان ها و ارزش های ساختاری، هنگامی از حیات تثبیت شده ای برخوردار می گردد که بتواند به عنوان بازیگری فعال در چارچوب اصول و قواعد تعریف شده منطقه ای و نظام بین المللی به بازی خود استمرار و استحکام بخشد. بدیهی است هرگونه تأثیرگذاری در منطقه منوط به افزایش حوزه نفوذ و عمق بخشی استراتژیک در جهان اسلام است.

ب) بعد جغرافیایی:

۱) بعد داخلی: در این بعد به خاطر پهنای عرضی و طولی کشورمان و وجود معارضات و موانع طبیعی از جمله صحراهای بسیار و کوه های سر به فلک کشیده و... همه و همه نشان از عمق استراتژیک خوب کشورمان دارد که زمینه را برای دفاع در مقابل تهاجم احتمالی دشمن بر اساس دکترین دفاعی کشورمان (جنگ نامتقارن) و همچنین برخورداری از ضریب بالای پدافند غیرعامل برای حفظ ساختارهای کشور فراهم نموده است.

۲) بعد خارجی: جمهوری اسلامی ایران، به لحاظ جغرافیایی در منطقه ای که محدوده توسعه ایران در سند چشم انداز افق ۴۰۴۱ ایران تبیین شده، قرار گرفته است. قرار گرفتن ایران در این منطقه حساس از جهان، که محل تلاقی و راه ارتباطی اروپا به جنوب و جنوب شرقی آسیا (محل زندگی بیش از یک سوم جمعیت جهان) و پل ارتباطی میان سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا می باشد و امکان دسترسی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به آبهای آزاد از طریق ایران را فراهم نموده است. این امر کشور ما را خواسته یا ناخواسته در متن تحولات مهم جهانی و بین المللی قرار داده است.

از سوی دیگر حساسیتهای امنیتی- سیاسی حاکم بر منطقه، به ویژه نزدیکی جغرافیایی ایران به اسرائیل، که امنیت آن به لحاظ استراتژیک برای امریکا و هم پیمانان آن از اهمیت زیادی برخوردار است باعث شده است که عمق استراتژیک کشورمان در این سطح، از گستره زیادی برخوردار شود چرا که، تهدید به حمله به اسرائیل در صورت حمله امریکا، نوعی بازدارندگی برای کشورمان در مقابل تهدیدات بوجود آورده است.

از سوی دیگر جمعیت کمی و کیفی سرزمینی، و برخورداری از منابع سرشار و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل رشد و توسعه انسانی و مدنی کشورمان، ما را مرکز ثقل اهرم سیاست منطقه ای قدرتهای بزرگ قرار داده است. به گونه ای که حتی بی طرفی ایران در خصوص مسائل منطقه ای و بین المللی برای قدرتهای بزرگ رضایت بخش و قانع کننده نیست. براین اساس، با توجه به این که ایران در منطقه حساس جنوب غربی آسیا، دارای نقش و موقعیت حساسی است که امریکا در عرصه سیاستهای راهبردی خود در قبال خاورمیانه نمی تواند آن را مدنظر قرار ندهد.

به هر حال بدیهی است، دستیابی به جایگاه هژمونیک و ایفای نقش موثر در منطقه خاورمیانه، همواره یکی از اهداف سیاست خارجی ایران بوده است.

● عمق استراتژیک سیاسی:

این مقوله را می توان در دو بعد داخلی و خارجی مورد بررسی قرار داد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت:

۱) بعد داخلی:

در بعد داخلی عبارتست از:

«راهبردی که بتواند پشتیبانی حداکثری و مستمر مردم را از سیاستها و برنامه های نظام در داخل و خارج بدست آورد. »

باید بیان نمود که بعد خارجی و موفقیت در آن، منوط به بعد اول یعنی حمایت مردم از برنامه ها و سیاستهای نظام است. هرچه این حمایت بیشتر باشد موفقیت دولتمردان کشورمان در سطح بین المللی هم بیشتر می باشد. اهمیت مردم و حمایت آنها از نظام تا حدی است که رهبر معظم انقلاب از مردم به عنوان عمق استراتژیک داخلی یاد می کنند.

با توجه به این نکته در بعد سیاست داخلی عمق استراتژیک را مورد بررسی قرار می دهیم.

▪ مردم:

در نظام سیاسی اسلام و انقلاب اسلامی ایران، مردم یکی از سه رکن اساسی نظام می باشند. رکن مهمی که مکمل و متمم تحقق دو رکن دیگر یعنی اسلامیت و رهبری است.

تجربه تاریخی ثابت کرده است که بدون حضور مردم در صحنه سیاست و پذیرش آگاهانه اسلام و حاکمیت دینی و نظام ولایی، ولایت خدا و حکومت دینی محقق نمی گردد و قانون الهی اسلام ضمانت اجرایی پیدا نمی کند. همچنان که شخصیت عظیم جهان بشریت، انسان کامل و تجسم اراده الهی و تبلور قانون اسلام یعنی حضرت علی(ع) پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) بدون حمایت و پشتوانه مردمی، امکان تشکیل حکومت اسلامی را نیافت و تنها پس از حضور پرشور مردم و بیعت با او بود که موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد و به اجرای احکام الهی رسما اقدام نمود و مجددا به علت سستی و پیمان شکنی مردم، حکومت عدل علی(ع) به افول گرایید.

بر این اساس مردم در شکل گیری و برپایی حکومت دینی و استمرار آن نقش بسیار موثری دارند، به گونه ای که می توان از آن به عنوان عمق استراتژیک داخلی هر نظامی یاد نمود. در این خصوص دو اصل اساسی وجود دارد، اول پذیرش رای مردم و دوم مشارکت همه جانبه آنان می باشد که به بررسی آنها می پردازیم:

الف) پذیرش رای مردم:

قانون و حاکمیت تشریعی الهی هیچ گاه تحمیلی نیست و نمی توان جامعه یا کسی را مجبور به پذیرش احکام دین و رهبری الهی آن نمود، و شان انبیا الهی و کتب آسمانی در اصل دین، فقط ابلاغ پیام خدا و نشان دادن راه مستقیم انسانیت است. زعامت و ولایت و مدیریت عملی رهبران الهی مختص به جامعه مومنین و کسانی است که مشتاقانه هدایت و دعوت الهی را پذیرفته اند و در حقیقت بهترین برنامه زندگی را قانون الهی دانسته اند و به آن آری گفته اند. البته پذیرش دین و شریعت اسلام مستلزم پذیرش و قبول آثار و لوازم آن بوده و در واقع پذیرش یک مجموعه به هم پیوسته و یک برنامه کامل زندگی است. برجسته ترین قسمت این پذیرش و مهمترین بخش این مجموعه، انقیاد و پذیرش ولایت الهی و حکومت دینی است و نمی توان مدعی دین داری و مسلمانی بود، اما ولایت و حاکمیت خداوند و محوریت احکام الهی را منکر شد. از سوی دیگر، امکان واگذاری حق انتخاب به مردم برای تعیین ارکان نظام که از شروع انقلاب اسلامی در ایران، با برپایی انتخابات مختلف، ایجاد شده است، نشان از پذیرش رأی مردم در تعیین سرنوشت کشور و خودشان دارد. باتوجه به این، پشتیبانی مردم از نظام و ارکان نظام که بنوعی خودشان انتخاب کرده اند همیشه در حد بالایی خواهد بود.

ب) مشارکت عملی و همه جانبه مردم:

اقتدار و توانمندی نظام اسلامی مرهون حضور ایثارگرانه مردم در عرصه های گوناگون است، حیات طیبه و عزتمندانه، خودباوری و استقلال همه جانبه حکومت دینی در پرتو تلاش و حمایت مشتاقانه و با انگیزه عموم مردم تضمین می گردد.

امام خمینی(ره) به این حضور حماسی مردم افتخار می کرد و در مقابل توطئه ها و تجاوزات دشمنان نظام، با قدرت از نظام اسلامی دفاع می کرد و به مسئولین نظام هم نقش کاربردی و مفید حضور مردم را در پشتیبانی از سیاستهای حکومت اسلامی گوشزد می نمود و می فرمود:

«امروز مردم از وضع دولت مطلع اند و شما، مردم را برای پشتیبانی از خود لازم دارید، دولت بدون پشتیبانی مردم نمی تواند کار بکند و هر یک از ادارات و وزارتخانه ها باید این مسئله را مدنظر داشته باشند که برای خدا مردم را راضی نگه دارند.» (صحیفه امام- ج۶۱- ص۳۹۴)

مقام معظم رهبری نیز درباره مشارکت و نقش مردم در پیدایش نظام سیاسی اسلام و تکیه گاه محکم و مطمئن شاکله نظام مردم سالاری دینی، ضمن بیان اینکه مردم عمق استراتژیک دولت و نظام می باشند، می فرمایند:

«تکیه نظام به آرای مردم یکی از میدانهایی است که مردم در آن نقش دارند... باید با اتکا به رأی مردم کسی سر کار بیاید. باید با اتکا به ارائه مردم نظام حرکت کند.» (سخنرانی مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت امام- ۴۱.۳.۰۸)

▪ رهبری:

اسلام منهای رهبری جامع الشرایط و منطبق با معیارهای اسلامی، نه تنها هدایت گر جامعه محسوب نمی شود و با منافع و سلطه مستکبران تضاد و تقابلی ندارد، بلکه چه بسا با تحریف محتوایی در دین و حکومت و نظام اسلامی و به انحراف کشاندن احساسات و عواطف دینی مردم، توجیه کننده ظلم و تعدی طاغوتها و نظام طبقاتی تحمیل شده به وسیله قدرتهای استعمارگر باشد. و این همان اسلام آمریکایی، سلطنتی و شاهنشاهی است که امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری بارها به آن اشاره داشته اند.

باتوجه به این مطلب، یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی، رهبری ولایت فقیه می باشد. این اصل ساختار اصلی نظام و تداوم بخش نبوت پیامبر اعظم(ص) و امامت ائمه معصومین(ع) و ضامن حاکمیت احکام الهی است. رهبری عامل بیداری و جوشش توده ها و محور وحدت و انسجام مردم بشمار می آید. ترسیم سیاستهای کلی نظام و اتخاذ تدابیر و موضع گیریهای قاطعانه، سازش ناپذیری در برابر توطئه ها و دشمن شناسی از ویژگیهای برجسته رهبری انقلاب اسلامی است که در دوران سخت مبارزه بیشترین نقش را در شناساندن دشمن و تعیین مسیر و شیوه های مبارزه با آنان را داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز رهبری حضرت امام(ره) و بعد از آن رهبر معظم انقلاب مهمترین تأثیر را در استمرار و استقامت بر اصول و ارزشهای انقلابی و لغزش زدایی، ثبات، امنیت، پیدایش نهادهای انقلاب، اقتدار حکومت، وحدت امت اسلامی و خنثی سازی نقشه های فراوان دشمنان داشته است.

▪ اسلام:

انگیزه اصلی نهضت و قیام رهبری و حضور آگاهانه مردم در میدان مبارزه خستگی ناپذیر و عامل اساسی مقاومت آنان در برابر همه مشکلات و نابسامانی ها، ایمان و اعتقادات مذهبی بود. این پایبندی به آیین حیات بخش اسلام هم در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی باوجود زندانها، تبعیدها و شهادتها و هم در بعد از پیروزی و هم در دوران دفاع مقدس و بعد از آن معجزه آفریده است.

تاریخ انقلاب اسلامی به روشنی گواهی می دهد، احزاب و گروههای سیاسی که دین اسلام و اندیشه های الهی برای آنها اصالت و نقش محوری نداشت و با انگیزه های سیاسی دیگری وارد میدان مبارزه شده بودند، در دوران شدت مبارزه و رویارویی با سختی ها که نیازمند ایثار جان و مال بود، توانایی و انگیزه خود را از دست داده، ابزار دست دشمن شده یا منزوی می گردیدند. اما نیروهای مؤمن و پایبند به مبانی دینی و اسلامی، مبارزه با ظلم رژیم ستم شاهی و همین طور دفاع از نظام دینی را بر خود یک تکلیف الهی و جهاد فی سبیل الله دانسته و مقاومت در برابر مصیبتها را عمل صالح و وظیفه شرعی قلمداد می کردند.

غلامرضا محمدی

فهرست منابع

۱- احمد نقیب زاده- تحولات روابط بین الملل- نشر قومس- تهران ۹۶۳۱

۲- غلام رضا محمدی- تنگه هرمز هارتلند جهان- روزنامه کیهان- ۸۲.۶.۶۸

۳- صحیفه نور- جلد ۶۱- جلد ۸

۴- سخنرانی های مقام معظم رهبری در تاریخ های ۴۱.۳.۰۸ و ۱.۲.۹۷ و ۴۷۶.۱۱.۱ و ۴۸۴.۷.۲

۵- بررسی و تحلیل اهم مسائل سیاسی روز- جلد اول- نمسا- ۱۸۳۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.