دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
قیمت عادلانه از دیدگاه اسلام
گفتوگوی ما ماهیتی نظری دارد. بحث با تاریخچه و نحوه شكلگیری شالوده فكری «اقتصاد اسلامی» آغاز میشود و با بررسی دیدگاههای اسلام در مورد مفاهیمی همچون، ثروت، تولید، سرمایه، پول، مالیات و بازار به پایان میرسد.
«دكتر عیوضلو» به جز عضویت در هیاتعلمی دانشگاه امامصادق(ع)، عضو هیاتمدیره انجمن اقتصاد اسلامی و بانك توسعه صادرات نیز هست. از «دكتر عیوضلو» كتابهایی با عنوان «عدالت و كارایی در تطبیق با نظام اقتصاد اسلامی»، «بررسی فقهی، اقتصادی امكان انتشار اوراق قرضه در اقتصاد ایران» و مجموعه میزگردهای «فلسفه اقتصاد اسلامی»، منتشر شده است.
▪ علوم مختلف، پدیدههایی طبیعی و كلاسیك و عقلی هستند. پس چرا باید تفكری مطرح شود با عنوان «اقتصاد اسلامی»؟ مگر به علم كلاسیكی مثل علم اقتصاد، میشود انگ و نشانه اسلامی، مسیحی یا هر چیز دیگری زد؟
ـ چرا كه نه؟ شاید بتوانیم به این پرسش، از این جهت پاسخ دهیم كه اصلا چرا و از چه زمانی واژه اقتصاد اسلامی مطرح شده است؟ در واقع علم اقتصاد و جود داشته و پس از آن اقتصاد اسلامی بنا به ضرورت مطرح شده است؟ اگر از نظر تاریخی به این موضوع بپردازیم كه از چه زمانی این ضرورتها به وجود آمد، متوجه میشویم «اقتصاد اسلامی» یك اصطلاحپردازی جدید است. از این جهت اگر به قضیه نگاه شود، واژه اقتصاد اسلامی با این معنا عمری بیشتر از ۶۰سال ندارد. پیش از این و در صدر اسلام یا تمدن اسلام، اقتصاد وجود داشته است ولی واژه اقتصاد اسلامی ریشه در آن دوران ندارد. این اصطلاح شاید حدود ۶۰سال است كه در كشورهایی نظیر مصر، عربستان و پاكستان رایج شده و به ادبیات اقتصادی ما هم پیوسته است.
میدانید كه علم اقتصاد، بیش از دوقرن قدمت دارد. علم اقتصاد پس از دوره رنسانس كه طی آن، علوم جدید شكل گرفت، به وجود آمد. «آدام اسمیت» را با كتابی كه در سال ۱۷۷۶ تحت عنوان «ثروت ملل» مطرح كرد، پدر علم اقتصاد دانستهاند ولی اینكه چرا در جهان اسلام برای اقتصاد اهمیت قائلند به این دلیل است كه علم اقتصاد به تدریج فراگیر شد و به دنبال آن بسیاری از نهادهای جدید مثل بانكداری و بیمه در جهان غرب رایج شد ولی زمانی كه این موضوعات به كشورهای اسلامی تعمیم یافت، آنها هم مجبور بودند موضع خود را در برابر پدیدههایی مثل بانك روشن كنند. ابتدا تعاملها كاملا احساسی و منفی بود اما رفتهرفته محل بحث و مناقشه واضحتر شده است. حساسیت عمدتا از این جنبه است كه آیا نهاد جدید با برخی از اصول اساسی اسلام هماهنگی دارد یا خیر؟ در بحث بانكداری مهمترین مشكل، بحث ربا بود و لذا حساسیت علمای اسلامی و جهان اسلام را به دنبال داشت. در بیمه بحث «قمار» و «غرر» مطرح بود كه علمای اهل سنت، در این زمینه حساسیت بیشتری نسبت به علمای شیعه نشان دادهاند. مجموع این جریانها سبب شده است كه ممالك اسلامی با حفظ هویت و استقلال فكری خود به دنبال این باشند كه برای نهادهای امروز جایگزینی اسلامی معرفی كنند. بسیاری از متفكران اسلام در این حوزه دقت كرده و به دنبال معرفی راهكارهایی بودند كه با قوانین شرعی مغایرت نداشته باشد و در عین حال روابط مالی و اقتصادی آنها را سامان دهد.
در این زمان است كه ادبیات اقتصاد اسلامی در بسیاری از كشورهای اسلامی رایج میشود و به تدریج ادبیات پشتیبان این بحثها تولید شد و اقتصاد اسلامی به عنوان مجموعه معرفتی و علم جستوجوگر راهكارهایی حلال برای افزایش ثروت و توسعه مطرح شد. از آنجا كه اكثر مباحث اقتصاد اسلامی پیرامون بانكداری یا مالیاتهای اسلامی مطرح شده است، میتوانیم از مباحث بانكداری و بیمه اصل موضوع اقتصاد اسلامی را نتیجهگیری كنیم. لذا قدمت این واژه به ۶۰-۵۰ سال بیشتر بر نمیگردد. نیت اولیه این بود كه مباحث را با چارچوب شرعی اسلام تطبیق دهند.
▪ میتوان گفت اقتصاد اسلامی مكتب یا دیدگاه خاصی دارد كه مشابه یا متفاوت مكاتب دیگر است؟ جنبه تفاوت اقتصاد اسلامی با مكاتب موجود در جهان چیست؟
ـ تفاوت مكاتب به طور عمده به تفاوت آنها در تبیین رابطه میان فرد، جامعه، طبیعت و خداوند مرتبط است. برخی از مكاتب نقش خداوند را در تعیین این روابط نادیده میگیرند و لذا به تعیین روابط مادی در دایره محدود دنیوی بسنده میكنند، در حالی كه اقتصاد اسلامی به بیان رفتار اقتصادی با نگرش توحیدی و در چارچوب شریعت و اسلام به منظور نیل به رفاه و سعادت میپردازد.
▪ آیا اصراری بر تعمیم اقتصاد اسلامی به كل جهان وجود دارد یا همین كه بر ایران و سایر كشورهای اسلامی حاكم باشد، كافی است؟
ـ همه مكاتب ادعای جهانشمولی دارند. اسلام نیز به عنوان دین جامع و جهان شمول نگرشی خاص به اقتصاد دارد. اقتصاد صرفا روابط حقوقی نیست، اقتصاد بیشتر به بیان روابط میان متغیرها توجه دارد كه در علم اقتصاد تحت عنوان روابط طبیعی مطرح شده است. بنابراین بخشی از روابط، روابط طبیعی است و بخشی دیگر روابط اعتباری و حقوقی است. بر این مبنا این مساله مطرح است كه آیا، ما اسلام را به روابط اعتباری منحصر كنیم یا بگوییم اسلام به روابط طبیعی هم پرداخته است.
▪ بیشتر علمای اسلامی به جنبههای اعتباری و حقوقی توجه كردهاند. اما آیا این حق مطلب را در این خصوص ادا میكند؟ به همین دلیل است كه به مباحث عقود اسلامی بیشتر پرداختهاند؟
ـ بله، چون حساسیت بر این است كه مرتكب گناه نشویم و رفتار خود را با چارچوب شرعی اسلام تطبیق دهیم، لذا فقها علیالقاعده در نظر دارند كه باید به چه صورت رفتار كرد تا مرتكب گناه نشد؟ در حالی كه این مسائل مطلب را تمام نمیكند و اقتصاد بیش از اینكه به روابط حقوقی بپردازد، بیشتر روابط طبیعی را مدنظر دارد. اگر به این موضوع از دیدگاه اسلامی بنگریم، میتوانیم از روابط طبیعی به عنوان روابط تكوینی یاد كنیم. روابطی كه مربوط به خلقت است. علم اقتصاد در چارچوبی این موارد را مطرح كرد كه ربوبیت خدا را نفی كرد، یعنی فضایی كه پس از رنسانس در غرب مطرح شد مبتنی بر اومانیسم بود كه ربوبیت خداوند را نفی كردند و معتقد بودند خداوند معماری بازنشسته است، منتها جهان را به گونهای قرار داده است كه سرپا بایستد و اگر تعادل آن را دریابیم، میتوانیم رستگار شویم. این نگاهی است كه با حذف ربوبیت توام است، در حالی كه چون ما معتقدیم خداوند «رب» است و هر لحظه عالم را تدبیر میكند. «یدبرالامر من السماء» به دیدگاه ربوبی میتوانیم به این خلقت توجه كنیم. اگر این مسائل را از زاویه دین و مذهب بشناسیم میتوان گفت این روابط تكوینی هستند و به تعبیری سنن الهی هستند، سنن لایتغیر الهی که در قرآن هم به آن اشاره شده است. «لن تجد لسنه ا... تبدیلا». اگر با این زاویه نگاه كنیم میتوان روابط ثابتی را در نظام خلقت كشف كرد كه در روابط طبیعی، روانشناسی و اقتصادی افراد وجود دارد. مثلا به طور طبیعی زمانی كه افراد از چیزی بیشتر از حد آن داشته باشند، ارزش آن كم میشود، و اگر از چیزی نداشته باشند، با ارزش میشود. این مساله بیان جنبههای روانی افراد است، یعنی خلقت انسان حاكی از این روابط است، از این نوع روابط در اقتصاد هم وجود دارد. لذا میتوانیم روابطی در رفتارهای انسانها مثل رابطه انسانها در مورد عرضه و تقاضای كالا یا پول و قیمتها كشف كنیم كه این روابط، روابط ثابتی است و قوانین طبیعی بر این روابط حاكم است. به بیان دیگر بر آنها «سنن تكوینی» حاكم است كه ناشی از نظام خلقت است. اگر از این دید به قضایا بنگریم، همانطوری كه در فیزیك بسیاری از روابط تكوینی را مورد مطالعه قرار میدهیم، در زمینه اقتصاد هم میتوانیم به نگرش توحیدی این مباحث را مورد تحقیق و مطالعه قرار دهیم. این نگرش توحیدی جهان شمول است و دنیا و آخرت را مدنظر دارد و لذا جامعتر از علوم متعارف است. بر این مبنا میتوانیم با این نگرش در قرآن و روایات تامل كنیم تا روابط اثباتی را كشف كنیم كه در واقع مبنای مكتب اسلامی قرار گرفته است. اگر امروز به بحثهای چالشی اقتصاد بپردازیم، خلاء این نوع نگرش بیشتر احساس میشود. فقط این نوع نگرش است كه ثبات و پایداری بیشتری به مباحث اقتصادی میدهد. از این جهت كه كل نظام خلقت را از جهت نظام اقتصادی مورد مطالعه قرار میدهد و روابط تكوینی میان متغیرهای ارزشی و كیفی و پدیدههای اقتصادی- اجتماعی را شناسایی میكند تا بر مبنای این شناخت روابط اعتباری و قراردادی را تنظیم كند.
اسلام به عنوان دین كامل هم به روابط كلی بین پدیدهها به صورت سنن تكوینی و طبیعی اشاره كرده است و هم فراتر از آنچه كه علم اقتصاد امروز به آن میپردازد، به روابط میان متغیرهای ارزشی و پدیدههای اجتماعی- اقتصادی پرداخته است و آنها را با اگر- آنگاههایی، مطرح كرده است كه در طبیعت و رفتارهای ما وجود دارد و علیالقاعده باید مبنای رفتاری خود قرار دهیم. برای مثال در این جمله امام صادق (ع): «لو عدل فیالناس لااستغنوا» (اگر میان مردم به عدالت رفتار شود، بینیاز میشوند) میتوان به رابطه اثباتی میان اجرای عدالت و بینیازی پی برد كه یك رابطه قهری و جبری است. بر این مبنا اقتصاد اسلامی به تفسیر اقتصادی روابط میان انسانها و میان متغیرهای اقتصادی میپردازد. همانطور كه اقتصاد هم به آن میپردازد. اما در مورد تاثیر متغیرهای ارزشی بر پدیدههای اقتصادی- اجتماعی نیز بحث میكند، لذا جامعتر از علم اقتصاد متعارف است و فراتر از آن است یعنی ممكن است در بسیاری از زمینهها مشتركات داشته باشند. ولی اقتصاد اسلامی فراتر از آن به روابط اقتصادی مینگرد.
▪ اصول مكتب فعلی اقتصاد اسلامی چیست؟ اشاره كردید به چالشهای آن، چالشها و اصول آن چیست؟
ـ چالشها عبارتند از اینكه اقتصاد اسلامی مستلزم معرفتهای پیشین آن نیز هست. به طور مثال رشد و توسعه ادبیات اقتصاد اسلامی مستلزم توسعه معرفتهایی مثل اخلاق اجتماعی، فلسفه اجتماعی است. توسعه عدالت اجتماعی مستلزم این است كه درك روشنی از مفاهیمی مثل اخلاق و فلسفه اجتماعی داشته باشیم. اما این خلاءها تاكنون به طور شایسته برطرف نشده است. حتی فقه ما هم در این زمینه فقیر است. فقه متعارف ما بیشتر به روابط میان افراد پرداخته و حكمهای جزئی داده است. مرحوم شهید صدر كه اقتصاد اسلامی را مطرح كرد، خواست از فقه جدیدی سخن بگوید كه به روابط كلان پرداخته است و از این روابط، قاعدهها و زیربناهایی استخراج كند كه این نگاه كلان سیستمی را دنبال میكند كه تحت عنوان مكتب اقتصادی از آن یاد میشود. این موارد نیازمند تحولاتی است تا به مسائل امروز پاسخ داده شود. با فقهی كه به مسائل جزئی و تكلیف افراد پرداخته است، نمیتوان مسائل كلان جامعه را حل كرد، لذا به مطرح كردن مكتب اقتصاد اسلامی نیاز داریم كه با نوشتههای مرحوم شهید صدر و دیگران شروع شده است، ولی باید توسعه یابد. این از باب فقه است ولی از جهت فلسفه، فلسفه متعارف ما چندان به مسائل اجتماعی نپرداخته است، در حالی كه در فلسفه غرب اغلب به مسائل اجتماعی پرداخته شده است. اینها بنیانهایی است برای اینكه بتوان مسائل امروز را حل كرد. لذا پیشرفت اقتصاد اسلامی منوط به پیشرفت علوم پیشین خود است. به طور نمونه برای رشد فقه، اصول فقه باید رشد كند و اگر اصول فقه قوی باشد، مستلزم علم منطق و لغت است لذا دیده میشود كه فقه امروز نظاممند است و از یك تركیب منطقی برخوردار است. همینطور اقتصاد اسلامی نیاز به مجموعه معرفتهایی دارد كه این حلقههای فكری تاثیر شدیدی در حوزه تصمیمگیری اقتصاد اسلامی میتواند داشته باشد تا تصمیمات متخذه نتیجهبخش و اثربخش باشد. عدم توجه به این مراحل و مرتبهبندی و تاخر و تقدم علوم مشكلات زیادی را در جامعه ایجاد میكند.
▪ میخواهم مبحث مقایسه تفكر اسلامی را با چند تفكر رایج در علم اقتصاد مطرح كنم. آیا مجاز هستم؟
ـ پیش از این بحثی را مطرح كنم كه اقتصاد اسلامی چیست و چه ماهیتی را دنبال میكند، زیرا زمانی كه آن را بشناسیم، میتوان وارد مباحث امروزی جامعه شد. اینكه چه هویتی را برای اقتصاد اسلامی مطرح كنیم مستلزم تعریف دقیقتری میان علم و دین است. براساس مطالعات انجام شده، سه نوع رابطه میان علم و دین وجود دارد. براساس این دیدگاهها میتوان تعریف خاصی از اقتصاد اسلامی ارائه داد و تبعات آن را بررسی كرد. یكی رابطه «تفارق» است، یعنی بین حوزه علم و دین تفاوت قائل میشوند. یكی به بایدها و نبایدها و دیگری به آنچه كه هست و نیست میپردازد. موضوع علم، آنچه كه هست و نیست است در حالی كه دین به بایدها و نبایدها میپردازد. بر این مبنا اقتصاد اسلامی به شناخت مكتب اقتصاد اسلامی محدود میشود. ولی علم اقتصاد بیشتر به تبیین وضع موجود میپردازد، لذا اینجا وحدت ظاهری میان دین و علم اقتصاد ایجاد میشود كه یك رابطه همزیستی مسالمتآمیز دارند و هیچیك به دیگری تعرض نمیكند، در واقع نه حوزوی به دانشگاهی تعرض دارد و نه دانشگاهی به حوزوی.
گفتوگو با دكتر عیوضلو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست