یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

برخوردهای آتشین کلامی


برخوردهای آتشین کلامی

«لعنتی های بی آبرو» که اول بار در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد ۸۸ در فستیوال معتبر فیلم کن فرانسه به نمایش نهاده و سپس از اواخر تابستان در سطح جهان اکران عمومی شد, ششمین ساخته بلند کوئن تین تاران تینو سینماگر غیرمتعارف امریکایی و نخستین کار او از ژانر سینمای جنگ محسوب می شود

«لعنتی‌های بی‌آبرو» که اول بار در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد ۸۸ در فستیوال معتبر فیلم کن فرانسه به نمایش نهاده و سپس از اواخر تابستان در سطح جهان اکران عمومی شد، ششمین ساخته بلند کوئن تین تاران تینو سینماگر غیرمتعارف امریکایی و نخستین کار او از ژانر سینمای جنگ محسوب می‌شود.

این در صورتی است که در نظر داشته باشیم فیلم‌های دوگانه «بیل را بکش» (۲۰۰۲ و ۲۰۰۳) در اصل یک فیلم هستند و تاران تینو خودش آن را به دو بخش تقسیم کرده است و برخلاف دوگانه‌ها و سه‌گانه‌ها و امثال آن فیلم‌هایی مستقل و دنباله‌ای (sequel) به حساب نمی‌آیند. در غیر این صورت «لعنتی‌های بی‌آبرو» فیلم هفتم او تلقی خواهد شد و مثل تمام فیلم‌های تاران تینو که اولین آن «سگ‌های انباری» (۱۹۹۲) بود، «لعنتی‌های بی‌ آبرو» نیز آمیزه‌ای از بازی‌های نمایشی و تقابل‌های کلامی بازیگران اغلب معروف حاضر در آن، رفرانس‌های متعدد به کارها و عبارات مشهور سایر فیلم‌های سینمایی و دیالوگ‌هایی است که گمان می‌رود هشدارهایی مکرر به وجدان‌ها ـ لااقل کاراکترهای قصه ـ باشد. براین اساس تا دلتان بخواهد تاران تینو باز هم با کاراکترهای فیلم جدیدش و یا با انتخاب موسیقی آن به واقعیات تاریخی در سینما و اجتماع پرداخته و آنها را به آشنایان و ناآشنایان با این مصادیق هنری گوشزد کرده است.

صدای سوت کشیدنی که در موسیقی متن فیلم می‌آید، اشاره‌ای به کارهای انیو موریکونه «موسیقی متن‌ساز» افسانه‌‌ای ایتالیا است که کارهای متعددی را برای فیلم‌های سرجیو لئونه ساخت و موسیقی سحرکننده «سینما پارادیزو» هم کار اوست. کاراکتر ستوان الدو رین (با بازی براد پیت) هم ادای احترامی است به الد‌و رین بازیگر نه‌چندان برجسته دهه ۱۹۵۰ هالیوود که صدای خراش‌خورده‌ای داشت و به کرات در رل سربازان و با لباس‌‌های آنان در فیلم‌ها رؤیت شد و یک نمونه آن در فیلم «مردان حاضر در جنگ» کار سال ۱۹۵۷ آنتونی‌مان است. بد نیست بدانید بیوه الدو ری که جووانا ری نام دارد یکی از انتخاب‌کنندگان بازیگران برای «لعنتی‌های بی‌آبرو» و از پیشنهادکنندگان آنها بوده که تاران تینو می‌توانست در صورتی که شخصیت و کار آنان را بپسندد برای رل‌های مطروحه‌ در نظر بگیرد.

● دور از واقعیت

اما نگرش موضوعی تاران تینو چیست؟ مثل معمول باید به این نتیجه رسید که او با دیدن فیلم‌های متعدد مرتبط با جنگ جهانی دوم به این مقوله دل باخته و سعی در بازسازی آن با ایده‌های خاص خود داشته و این همان روشی است که او در عرصه فیلم‌های گانگستری با ساخت «سگ‌های انباری»، «پالپ فیکشن» و «جکی براون» (۱۹۹۷) و یا با فیلم‌های دارای نمادهای رزمی از طریق ارائه «بیل را بکش» صورت داده است. لابد او به این فکر کرده که چرا این قدر فیلم و اثر هنری مرتبط با سوژه تلاش برای قتل هیتلر ساخته شده و به چه سبب این کوشش‌ها در آن زمان بی‌ثمر مانده است. البته همگان پایان ماجرا را می‌دانند؛ نازی‌ها تار و مار و دستگیر می‌شوند، متفقین دنیا را پس می‌گیرند و هیتلر در پناهگاه زیرزمینی‌اش ظاهراً خودکشی می‌کند.

با این قضایا و با کوشش‌هایی که صورت گرفت تا هیتلر زودتر حذف شود، چطور می‌توان برخورد و چگونه می‌توان آن را ترسیم کرد؟ اکثر قریب به اتفاق فیلم‌های ساخته شده پیرامون جنگ‌جهانی دوم کوشیده‌اند به اصل و اصول و آنچه واقعاً رخ داده است، وفادار بمانند و در عین خلق شخصیت‌های خیالی، واقعیت‌های تاریخی را ترسیم کنند.

تاران تینو قسمتی از موضوع و طرز نگرش فوق را تغییر داده است. در فیلم او نیز هیتلر در توطئه سوءقصد به وی آسیبی نمی‌بیند و زنده می‌ماند اما تاران تینو در ۴۷ سالگی محل و آدم‌های طراح ترور هیتلر را عوض کرده و این تلاش را در مکانی به تصویر کشیده که احتمالاً هرگز در دنیای واقعیت برای چنان کاری مورد استفاده قرار نگرفته است. محل مذکور، همان تماشاخانه دریفوس است و کسانی که می‌خواهند او را بکشند، مشتی هنرمند و یا افراد فرورفته در قالب هنرمندان و سربازان گروهان الدو رین هستند. در این گروهان سربازان کشورهای مختلفی مثل آلمان، فرانسه، امریکا و بریتانیا رؤیت می‌شوند و ستوان الدو‌‌رین در مقام فرمانده آنان از همگان سختکوش‌تر است. تمام جزئیات، توضیح داده شده است و اسلحه‌های زیادی را می‌بینیم که قرار است برای عملیات به کار گرفته شوند. با این حال در این فیلم طولانی حتی یک صحنه را هم نمی‌بینیم که مستقیماً قسمتی از جنگ‌جهانی دوم را و گوشه‌ای از برخورد نازی‌ها با متفقین را نشان بدهد. با این حساب کسانی که صحنه‌های مکرر شمشیرزنی کاراکتر اوما تورمن با دشمنانش را در دوگانه «بیل را بکش» دیدند و از آن لذت بردند، قطعاً از تماشای «لعنتی‌های بی‌آبرو» خوش‌شان نخواهد آمد چون بیشتر حرف جنگ را می‌شنوند تا خودش را.

● بدون شلیک

نقشه‌های انفجار و مرگ در سناریوی تاران‌تینو و در بطن قصه به آرامی به بار می‌نشینند و نقاط اوج آن در صحنه‌هایی است که از رفتار و گفتار کاراکترها و بویژه والتز، کروگر و لوران خون می‌بارد و این کارگردان به ما یاد می‌دهد که حتی می‌توان در ورای نگاه‌های پنهانی، لبخندهای اجباری و زمزمه‌های موهوم نیز به مقصود رسید و وجه درام را منتقل و ایجاد تعلیق کرد. تأثیرگذاری این سکانس‌ها حتی از آنچه در صحنه‌های بزرگتر و با تعدادی بیشتر از سربازان گرفته شده، بیشتر است و در قصه تاران‌تینو لازم نیست که حتماً صدای شلیک مسلسل‌ها بیاید تا بیننده‌ها احساس خطر کنند.

اما این کلکی است که تاران‌تینو به همگان زده است. او ظاهراً یک فیلم جنگی با شرکت براد پیت ساخته است و همگان در غرب هجوم می‌برند تا این معجون را ببینند اما حقیقت آن است که کار او مثل آثار نخبه سینمای اروپا می‌ماند که فرهنگی‌تر و پیام‌رسان‌تر هستند و اصول و پایه‌های یک فیلم موج نویی این قاره بر آن حاکمیت دارد. این وضعیت در بخش‌هایی از «بیل را بکش» نیز محسوس بود و تاران‌تینو در عرصه‌ای متفاوت با شاخصه‌های عادی هالیوود حرکت می‌کرد. برخی از مردم و کارشناسان فیلم‌های تاران‌تینو را بیش از آن شخصی می‌انگارند که بتوان یک ارتباط عظیم مردمی را با آن برقرار کرد ولی آمار فروش «پالپ فیکشن» که از پدیده‌های سینمای سال ۹۴ بود و همچنین «بیل را بکش» که نوعی نوستالژی برای دوستداران سینمای رزمی ـ انتقامی است، خلاف این را می‌گوید.

● در جهت خلاف حرکت آب

تاران‌تینو قبل از این که با آثار کارگردانی شده توسط خودش اوج بگیرد، با نگارش سناریوی پرتلاطم و آتشین فیلم‌های «عشق حقیقی» کار پلیسی ـ جنایی ـ اکشن سال ۱۹۹۳ تونی اسکات و «قاتلان بالفطره» فیلم اجتماعی و جنایی تند سال ۹۴ اولیور استون خود را به عنوان مستعدترین فرد در میان قصه‌نگاران جوان هالیوود مطرح کرد و هنوز و در حالی که وی پا به سن گذاشته، همان گمانه‌زنی و ارزشگذاری در مورد او صادق است و وی زبان و فرهنگ ویژه فیلمسازی خود و جوانی فکری‌اش را حفظ کرده و همچنان شگفتی‌ساز است. این که جامعه، قدری و سینما بسیار عوض شده‌اند، مقوله دیگری است. در عصری که «آواتار» اپیک فضایی اخیر جیمز کامرون مؤلف کدهای فروش و تعیین‌کننده شاخصه‌های یک کار موفق هنری است نمی‌توان تاران‌تینو را به خاطر ایده‌های خاص و متفاوتش تحسین نسبی نکرد اما نمی‌توان فراموش کرد که حتی برای او هم شنا کردن در جهت خلاف حرکت آب، یک سقف و حداکثر دارد و اصرار در اجرای آن اثر عکس می‌گذارد و بداعت شگفت‌انگیز «پالپ فیکشن»، قصه‌گویی غریب «جکی براون» و ضربه‌زنی حرفه‌ای «بیل را بکش» را از یادها می‌برد. حتی از «تاران‌تینو»ی همیشه نوجو هم انتظار این است که دیدگاه متفاوتی در سال ۲۰۱۰ داشته باشد و فقط برای دل خودش و یک قشر بسیار خاص فیلم نسازد و در تارهای تنیده خود غرق نشود. فیلم آخر او، مظهر رعایت نکردن این مصلحت و فیلمسازی با کدهای دلبخواهی و براساس ارتباط‌های محبوب فردی است و چیزهایی که تازگی آن در سال ۲۰۱۰ طبعاً بسیار کمتر از پانزده سال پیش و فقط پای فشردن بر ایده‌های بعضاً پایان یافته است.

وصال روحانی

منبع: Times



همچنین مشاهده کنید