سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

دعای پزشکان مداوم و ممتد است


دعای پزشکان مداوم و ممتد است

نگاهی کلی نگر به فرآیند درمان توسط پزشکان

ابوعلی سینا در کتاب «قانون در طب» می‌فرماید: «می‌دانیم که منشأ همه علوم به سوی حکمت اولی اوج می‌گیرد و آن حکمت اولی را علم ماوراءالطبیعه می‌نامند.»

حکیم بزرگ ایرانی به این فرآیند در فصل «عوارض ناشی از حرکات نفسانی» در کتاب «قانون در طب» اشاره کرده است. در این فصل توضیح داده شده که: «جنبش روح با تمام عوارض نفسانی همراه و یا دنباله‌روی آنهاست. از آثار تصورات نفسانی است کسی که بدن‌اش برای جوش آمدن خون آمادگی دارد، اگر به رنگ سرخ چشم بدوزد و در آن فکر کند، خون‌اش به حرکت می‌افتد. مثال دیگر در این باب این است که وقتی کسی ترشی می‌خورد، اگر کسی به او نگاه کند، دندان‌اش کند می‌شود و یا وقتی در یکی از اندام‌هایش درد دارد، شخص دیگری که او را ببیند و در آن اندام دقت کند، همان اندام در او به درد می‌آید و هر گاه کسی به چیز هراس‌انگیزی و یا کاری خوشایند فکر کند، مزاج‌اش بر اثر تفکر تغییر می‌نماید.»

● رابطه پزشک و بیمار

طبیب فردی است که با علم یا فن‌ پزشکی و کاربرد آن سر و کار دارد. فیلسوف به کسی گفته می‌شود که از دانش‌های عالی فلسفه برخوردار است. حکیم دوست‌دار خرد است. در پزشکی جدید، یک پزشک فقط یک طبیب نیست، بلکه از تمام دانش‌های نو برخوردار است که به بهبود بیماران‌اش وابسته است.

در این جا باید برای نگرش بیماران در رابطه با توانایی‌های پزشکان واقعه‌ای را نقل کنم که در سال ۱۳۷۸ اتفاق افتاد. پیرزنی روستایی که شاید تمام عمر به پزشک مراجعه نکرده بود، پس از اینکه می‌شنود دکتری به روستا آمده، به درمانگاه روستای خود مراجعه می‌کند. وارد اتاق می‌شود. سلام می‌کند و می‌نشیند. پزشک جوان که طرح خود را در روستا می‌گذراند، او را ساکت می‌بیند. می‌پرسد: «خب مادر جان، ناراحتی شما چیست؟» و بیمار با تعجب به او نگاه کرده می‌گوید: «تو دکتری! چرا از من می‌پرسی؟» و پزشک جوان می‌گوید: «من از کجا بدانم؟» و پیرزن از اینکه می‌بیند پزشک حاذق نیست، با عصبانیت درمانگاه را ترک می‌کند.

● دعا، هوشیاری معنوی

اگرچه انتظارات بیماران تا این حد غیرمعقول است، هنوز پزشک جایگاهی رفیع در دل مردم دارد و باید جایگاه‌اش را ارج نهد و قدر آن را بداند، زیرا دل مردم خانه خداست. می‌دانیم خواست تمام پزشکان به دلیل طبیعت شغل‌شان بهبود بیماران‌شان است.

شاید توجه نکرده باشیم که دعا نوعی درخواست است. اگر کمی دقت کنیم، متوجه می‌شویم که دعای پزشکان مدام و ممتد است. از دیدگاه روان‌شناسی، دعا یک رفتار است که می‌تواند ذهن را متاثر کند، ولی در حقیقت دعا رکنی از روان است، زیرا رفتاری است که مورد تصدیق و موافقت جمعیت کثیری از انسان‌هاست. این رفتار جمعی، ارتباط تنگاتنگی با علم دارد. ارتباطی که تاکنون نادیده گرفته شده و در نهایت گروهی آن را به عنوان شاخه‌ای از علم سایبرنتیک یا علم کنترل ذهن- بدن محسوب می‌کنند. برخی از افراد معتقدند دعا معجزه می‌کند، ولی گروهی دیگر معجزه را فقط در اسطوره‌ها جستجو می‌کنند. در دنیای امروز در هر زمینه‌ای از علم یا هنر، خلاقیت حرف اول را می‌زند. خلاقیت نوعی هوشیاری معنوی است که از ناخودآگاه به خودآگاه نقب می‌زند.

یکی از سر راست‌ترین روش‌های رسیدن به هوشیاری معنوی، دعا است. هوشیاری معنوی را شهود هم می‌نامند، آنچه دانشمندان مختلفی اکتشافات و اختراعات خود را مدیون این پدیده از آگاهی بشری می‌دانند. امروز جمع کثیری از افراد تحصیل‌کرده، از جمله پزشکان آگاهی خود را مدیون کتاب‌های درسی‌شان هستند. آنچه بیرون از کتاب‌ها است، از آگاهی آنان بیرون است. شخص خلاق باید بخشی از آگاهی خود را برای به وقوع پیوستن غیرممکن اختصاص دهد. مسلما آنچه به نظر غیرممکن می‌رسد، ولی ما هرازگاهی شاهد آن هستیم. این غیرممکن‌های ممکن شده از کجا سرچشمه گرفته‌اند، اگر منشأ آن در آگاهی ما نیست؟ مسلما در آگاهی برتری وجود دارد که آن را می‌توانیم «هوشیاری الهی» بنامیم.

● نمونه‌هایی از کشف و شهود در علم

این نوع هوشیاری با درجات متفاوت نسبت به علم و آگاهی انسان‌ها بر همه می‌تابد. بسیاری از پزشکان تشخیص‌های مشکل را شهودی انجام می‌دهند، ولی نمی‌دانند چگونه نمونه‌های آشکار این حقیقت را در تاریخ علم هم می‌توان یافت. مثلا پوانکاره، ریاضی‌دان فرانسوی و ککوله شیمیدان به طوری که خودشان اعتراف کرده‌اند، کشفیات مهم علمی خود را مدیون الهامات تجسمی ناگهانی ناخودآگاه بوده‌اند. تجربه عرفانی دکارت حاکی از همین پدیده بود. دیمیتری ایوانویج مندلیف هم سرنوشتی مشابه داشت. او در آگاهی خود از همان آغاز، عناصر را به صورت اجزایی از یک سیستم یگانه می‌دید، نه به شکل مجموعه‌ای از مواد تصادفی. در زمان مندلیف ۶۳ عنصر شناخته شده بود. در جدولی که در سال ۱۸۶۹ ترتیب داد، فقط ۳۶ عنصر از اصل تصاعدی وزن اتمی تبعیت می‌کرد. برای ۲۰ عنصر این اصل نقش شده بود. برای ۷ عنصر باقی مانده مندلیف وزن اتمی آنها را طبق جدول خود تصحیح کرد. او به قدری به سیستمی که پیدا کرده بود اطمینان داشت که بر اساس آن خواص اصلی عناصری را که هنوز کشف نشده بود پیشگویی کرد.

مسلما مندلیف سیستم خود را بر اساس واقعیت علمی موجود کشف نکرد، بلکه برخلاف آنها، او مثل آنکه جدول خود را از قبل دیده باشد، واقعیت‌هایی را مورد توجه قرار می‌داده که با نظر او تناقض نداشته باشد. در اینجا مندلیف مافوق عقل و شعور و ذکاوت خود را ظاهر ساخت و اینجاست که نبوغ از استعداد مجزا می‌شود. فرصتی که ودیعه طبیعت است و به یاری آن می‌توان وراء موانع و پوشش‌ها حقیقت را دید.

● اکسیر، عنصر گمشده

صرف‌نظر از نحوه کشف مندلیف، باید اذعان کنیم که در جدول مندلیف جای یک عنصر خالی است. عنصری که وزن اتمی آن متغیر بوده و تمام عناصر دیگر را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. این عنصر هنوز نام مشخصی ندارد و وجود آن مبتنی بر شواهد علمی است. می‌توان آن را Evidence-Based Element نامید؛ عنصر مبتنی بر شواهد. فعلا آن را اکسیر می‌نامیم. در فرهنگ لغت، اکسیر مترادف با کیمیا است. در اصطلاح کیمیاگران، جوهری که ماهیت جسمی را تغییر دهد، مثلا جیوه را نقره و مس را طلا کند. چنین جوهری هنوز کشف نشده است. مجازا هر چیز بسیار مفید و کمیاب را هم می‌گویند. می‌دانیم کل دانش بشری را نمی‌توان در قالب‌های شناخته شده ریخت و به آن فرم داد. بخشی از این دانش کیمیاگری است که در سطح اسطوره باقی مانده است. آیا هرگز فکر کرده‌اید اکثر قریب به اتفاق طبیبان معروف و باتجربه تشخیص و درمان را شهودی انجام می‌دهند، بدون آنکه از روند طبیعی یا ماورای طبیعی آن آگاه باشند.

نویسنده: اکرم جهانگیر