سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
از این سو به آن سوی سینما
مخاطبان باید از کارگردانانی که جسارت و شجاعت این را دارند که ساختارشکنی کنند و ژانر تغییر بدهند و از سبک همیشگی و معمولشان در فیلمهای قبلی فاصله بگیرند، حمایت کنند. البته این امر در مورد فیلمسازانی صادق است که در تجربهگراییشان هم آثار قابل توجهی تولید کرده باشند نه اینکه به بهانه ساختارشکنی از اصول سینما فاصله بگیرند. در این مطلب نگاهی میشود به ۱۰ کارگردانی که جرات متفاوتبودن را داشتهاند.
● رولاند امریچ- بینام
کارگردان «روز استقلال» و «گودزیلا» در یک چرخش ناگهانی تصمیم میگیرد فیلمی درباره شکسپیر بسازد. عجیب نیست؟مثل اینکه وینرونی ناگهان بخواهد مثلا به تیم ژیمناستیک انگلستان بپیوندد. اما به هر حال این اتفاق افتاد و امریچ فیلمی را که میخواست، ساخت. فیلم چالش با آن فرضیه قدیمی است که نمایشنامههای شکسپیر اثر خودش نیستند بلکه یک دانشآموخته آکسفورد آنها را به جای وی نوشته است. فیلم «بینام» از حضور ستارههای مناسبی چون ونسا ردگریو و درک جاکوب بهره برده و البته اشارهای هم به وقایع تاریخی آن زمان مثلا شورش در ساسکس دارد. باید بگوییم که امریچ در بازسازی آن فضا کارش را خیلی خوب انجام داده و خبری از نشانههای مدرنی که اشتباها سر صحنه جا ماندهاند، نیست.
فیلم خوبی از کار در آمده؟ دیدنش لذتبخش است و واقعا موفق میشود که مخاطبش را به دوره آن نویسنده بزرگ ببرد.راستش از یک نگاه باید گفت که از «گودزیلا» فیلم خیلی بهتری است.
● وس کراون- موسیقی قلب
وس کراون همان کارگردان تلخاندیشی است که استادانه فیلمهای وحشتی چون «تپهها چشم دارند» را کارگردانی کرده بود. اما شوک واقعی وقتی بود که فیلم «موسیقی قلب» را ساخت. ملودرامی احساساتی و زیبا با بازی مریل استریپ در نقش یک معلم موسیقی که به بچههای مدرسهای در محله فقیرنشین هارلم روح و امید میبخشد. چه کسی فکرش را میکرد که روزی استریپ و کراون در یک فیلم با هم همکاری کنند؟ دو سینماگر از دو جهان بسیار متفاوت. فیلم خوبی از کار درآمده؟مریل استریپ برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار شد و کراون هم در کمال تعجب توانست فیلمی گرم بسازد که در خیلی از صحنهها قلب مخاطبش را به درد میآورد.
● فرانسیس فورد کاپولا-جک
فرانسیس فورد کاپولا کارگردان مشهور «پدرخواندهها»، موقع ساختن فیلم «و اینک آخرالزمان» تحت فشارهای روحی زیادی قرار گرفت و تا آستانه فروپاشی عصبی پیش رفت. شاید به همین دلیل بود که در سال ۱۹۹۶ یکباره سراغ ساخت فیلمی مانند «جک»رفت. کمدی درباره پسری که سرعت رشد سنیاش ۴برابر یک انسان معمولی است و نقشاش را رابین ویلیامز در اوج دوره محبوبیتش بازی میکند. اگر طرفدار کمدیهای احساساتی با موقعیتهای عجیب و غریب هستید، دیدن این فیلم را از دست ندهید. فیلم خوبی از کار درآمده؟نه. هر کس دیگری به جز کاپولا کارگردانش بود، احتمالا فیلم غیرقابل تحمل بدی از کار درمیآمد. اما راستش وقتی کارگردانی که «پدرخوانده» را به سینما هدیه کرده آن را میسازد، انگار دیگر سینما به پایان خودش رسیده است!
● کنت برانا-ثور
کنت برانا کارگردانی است که برای اقتباسهایی از روی نمایشنامههای شکسپیر مانند «هنری پنجم»، «هملت» و «هیاهوهای بسیار برای هیچ» مورد توجه منتقدان قرار گرفته است. اما با این وجود مشهورترین اثرش تا به امروز فیلم متفاوت «ثور» است. فیلمی که اقتباسی از یک کمیک بوک مشهور است و داستان فانتزی جنگاوری قدرتمند به نام ثور است. انگیزه برانا برای ساخت فیلمی از روی یک کمیک بوک مشخص نیست! برای پول این فیلم را ساخت؟ اگر انگیزهاش این بوده که باید بگوییم در کارش موفق هم شده است. فیلم خوبی از کار درآمده؟ در کمال تعجب فیلم خوبی شده است. فقط و فقط هم به خاطر یک سکانس فیلم بامزهای از کار درآمده. وقتی قهرمان فیلم، ثور به مغازه حیوانات خانگی میرود و یک اسب میخرد! باید اعتراف کرد که از همه نمایشنامههای کمدی شکسپیر هم خندهدارتر از آب درآمده است.
● سیلوستر استالونه-زنده بمان
درواقع دنبالهای بر فیلم «تب شنبه شب» است که به فراموشی سپرده شده. سیلوستر استالونه که نامش با نقشهای فیلمهای اکشنی چون راکی و رمبو همیشه همراه بوده است در اینجا فیلمی درباره یک ستاره پاپ ساخته که نقشاش را جان تراولتا بازی میکند. اینکه چرا استالونه وقتی پشت دوربین رفته چنین فیلمی ساخته است، در تاریخ سینما تبدیل به یک راز بزرگ شده است.
فیلم خوبی از کار درآمده؟ تنها نکته به یاد ماندنیاش حضور هیچکاکوار خود استالونه در یک سکانس از فیلم است.
● لئونارد نیموی- سه مرد و یک بچه
لئونارد نیموی کارنامه سینماییاش را با ساخت چند فیلم از مجموعه «سفرهای فضایی» شروع کرد. درنتیجه انتظار میرفت که فیلمسازی را با ساخت آثاری فانتزی درباره فضا یا لااقل فیلمهای علمی-تخیلی ادامه دهد اما به جای اینها او فیلمی احساسبرانگیز درباره ۳ مرد مجرد ساخت که مجبور میشوند از یک بچه مراقبت کنند و همین بچه زندگیشان را تغییر میدهد. البته بعد از آن هم نیموی دیگر فیلمی در این ژانر ملودرام احساساتی نساخت. پس بنظر میرسد فقط دنبال یک فراغت بعد از ساخت «سفرهای فضایی» بوده است.
فیلم خوبی از کار درآمده؟فیلم خوش ساخت و روانی است و بعید بهنظر میرسد که کسی آن را ببیند و بدش بیاید.
● سیندی لومت-جادوگر
شاید شهرت سیدنی لومت در سینما به اندازه کاپولا یا اسکورسیزی نباشد، اما استعداد و کارنامه وی در اندازهای است که باید همپای بزرگترین کارگردانان سینما نامش مطرح شود. مردی که فیلمهای کلاسیکی چون «بعدازظهر سگی» و «۱۲ مرد خشمگین» را ساخته است. خودش اعتراف میکند که یکی از بزرگترین شکستهای هالیوود هم محصول وی بوده: فیلم«جادوگر». فیلمی که شباهتهای انکارناپذیری با اثر معروف «جادوگر شهر از» دارد. دانا راس در نقش یک دوروتی پا به سن گذاشته در این فیلم ظاهر میشود و از همه جالبتر نقش مترسک است که مایکل جکسون ایفا میکند.
فیلم خوبی از کار درآمده؟ نه تنها شکست خورده که سیمای دانا راس را روی پرده سینما نابود کرد. بازیگری که چند سال پیش از آن حتی تا دریافت جایزه اسکار هم پیش رفته بود.
مترجم: صوفیا نصرالهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست