سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
برخار بوته خون «وطن»

نوشتن از خسرو گلسرخی، خاصه به بهانه کتابی تازه منتشرشده از او، یعنی نوشتن از کسی که شاملو دربارهاش گفت: «ما بیچرا زندگانیم/ آنان به چرا مرگ خود آگاهان» و براهنی پس از اعدامش درباره او سرود: «جهان ما به دو چیز زنده است: اولی شاعر، دومی شاعر/ و شما هر دو را کشتید: اول خسرو گلسرخی را، دوم خسرو گلسرخی را»، آری نوشتن از خسرو گلسرخی به بهانه کتاب اشعارش گذشته از اینکه کاری است دشوار، چیزی است از قبیل آب در هاون کوبیدن و زیره به کرمان بردن. اما هنوز گویا میتوان چیزهایی از خسرو گلسرخی آموخت. از خسرو گلسرخی به عنوان شاعر و از خسرو گلسرخی به عنوان میهنپرستی پرشور، اما نه فاشیست و ناسیونالیست خشن. اگر نبود کژخوانیهایی طعنهوار از او، اگر نبود اطلاق صفتهایی چون رمانتیک یا کمسواد به او و اگر در این سالها کارهایی بود درباره شعرهای او، نه خاطرهخوانی و دعوا بر سر او، اگر آن همه نبود و این همه بود، آری دیگر نوشتن از خسرو گلسرخی بر کاغذهای زردی که میراث جنگلهای سبزی هستند که او از آنها بسیار سروده بود، کاری عبث بود. اکنون اما، حتی شده به بهانه انتشار مجموعه اشعار وی، شاید خوانش دوباره خسرو گلسرخی، که قربانی دسیسهچینی «فاشیستها» (او جلادان خود را در وصیتنامهاش اینگونه خطاب میکند) شد، کاری مفید باشد.
● گلسرخی شاعر
گلسرخی روزنامهنگار بود، چیزهایی مینوشت از آن قبیل که امروزه در صفحههای فرهنگی و اندیشه روزنامهها میبینیم. رسالهای درباره هنر و ادبیات نیز نوشته است با نام «سیاست هنر، سیاست شعر». اینها شاید، امروزه روز بیشتر به درد تاریخنگاران فکر بیاید، یا زندگینامهنویسان. اما خسرو گلسرخی شاعر بود. به شهادت مصاحبهای که نشریه چاپار، زمستان سال ۴۹، با او انجام داده، حضوری پررنگ در ادبیات دهه چهل داشته است. شعرهای گلسرخی نیز، به صورت گزیده یا کامل، چندباری در ایران و دیگر کشورها، به شکل کاغذی و اینترنتی منتشر شده است. نقد نوشتن و تحلیل شعرهای شاعری که تمام شعرش پر است از ایماژ خون، ایماژ وطن، ایماژ جنگل و مبارز تنها و مردم ستمکشیده «امامزاده معصوم» و «دروازه غار»، تحلیل شعرهای چنین شاعری، اگر آن شاعر خود به «شهید خلقهای خاورمیانه» تبدیل نشده باشد، کاری است مانند تحلیل شعر هر شاعر دیگری. اما شعرهای گلسرخی را از آنرو که خود او میگفت: «شعر روابط پنهان جامعه را آشکار میکند» و خودش میخواست با شعرهایش به همین عمل دست بزند، میتوان در راستا و همسو با پروژه مبارزاتیاش نیز قرائت کرد. شعر برای او چیزی بود که کار مبارزه را سهلتر میکرد: «چریکهای نوار غزه با زمزمه شعر محمود درویش بهتر میجنگند.» شعر برای گلسرخی آشکارکننده روابط پنهان اجتماع و تسهیلکننده مبارزه بود.
بیهوده نیست آنچه که در وصیتنامه کوتاهش پیش از اعدام منتشر کرده است، در واقع فشرده چیزی است که در شعرهایش آن را بسط داده. وصیتنامه او با اشاره به خودش و تاکید بر اینکه عاشق مردمش است آغاز میشود: «من یک فدایی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیزی نیست.»، همین امر در شعرهایش با «خون» که یکی از پرکاربردترین واژههای شعر اوست پیوند خورده و او وصیتنامهاش را با همین خون به پایان میبرد: « خون ما پیرهن کارگران، خون ما پیرهن دهقانان، خون ما پیرهن سربازان، خون ما پرچم خاک ماست.» در همین بریده شعر که گلسرخی وصیتنامهاش را با آن پایان میدهد اشارهای کوتاه وجود دارد به وطن، به خاک، یعنی دومین مفهومی که او در شعرهایش پرداخته است.
و البته پیش از این در همین وصیتنامه اشارهای دارد به کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد. تاکید بر مفهوم وطن، که در بسیاری از شعرهای گلسرخی به صراحت به آن نام پرداخته شده و نیز از شخصیتهای تاریخی مانند بابک خرمدین برای اشاره به او استفاده شده است، در وهله اول از آنجا که او خود را یک «مارکسیست لنینیست» میداند امری است عجیب. اما گلسرخی چنانکه در مصاحبهاش اشاره میکند مفهوم وطن برای او، در زندگی و مبارزاتش مفهومی جدی است چرا که در دید گلسرخی، ابتدا باید درکی از جایگاه و موقعیت مکانی که در آن زندگی میکنیم به دست بیاوریم؛ شهر، کوچه، محله، وطن یا حتی در مورد خود خاورمیانه.
سپس بکوشیم این جایگاه را با شرایط جهانی پیوند بزنیم، گفتوگوهای طولانی او در شعرهایش با مبارزان سراسر جهان را به یاد بیاورید و بدین شکل این مبارزه را جهانی کنیم. اینگونه است که مفهوم وطن برای او چنان جدی میشود و همپیوند با ایدههای مارکسیستیاش قرار میگیرد که مینویسد: «حکومت ملی نمیتواند وجود داشته باشد مگر آنکه حتما یک زیربنای مارکسیستی داشته باشد.»
آرای گلسرخی، امروز، که همپیمانان فکری جهانیسازی و سرمایهداری، مصدق را پوپولیست میخوانند و علیه قیام ملی شدن نفت موضعگیری میکنند و با هر بهانهای ویژهنامهها منتشر میکنند شاید بیش از حتی زمان خود او میتواند نشاندهنده اهمیت خود او باشد.
او که میپنداشت: اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبشهای رهاییبخش ایران پرداخته است و در اینباره، مثلا به بزرگوارانی چون بهبهانی و طباطبایی صدر مشروطه نظر داشت. توجه به پروژه او، که در شعرهایش و نوشتههایش یکسان به چشم میخورد، امروزه، بیش از هر زمان دیگری میتواند هم افشاکننده باشد و هم رهاییبخش. پروژهای که خلاصهاش این است: شناخت امروز و دیروز خود، همپیمانی با نیروهای رهاییبخش ملی و مذهبی، نگاه به جایگاه منطقهای، در کلام او خاورمیانهای، گفتوگو با مبارزان در سراسر جهان. اینگونه میتوان همنوا با او خواند: وطنت را تو سخت به جان/ دوست میداری/ از قضای روزگار/ من هم نفسم جز در هوای وطنم میگیرد. و این وطن را به کل جهان پیوند زد به جای آنکه از آن جزیرهای ساخت متخاصم با دیگر وطنها.
* تمام نقل قولهای این نوشته از گلسرخی از کتاب «مجموعه اشعار خسرو گلسرخی» انتشارات نگاه برگرفته شده است.
بابک ذاکری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست