شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ نگری در سپهر تمدن اسلامی


تاریخ نگری در سپهر تمدن اسلامی

تاریخ از منظر اسلام دارای جایگاه ویژه ای است. در این باره همین بس که از قرآن کریم، کتاب مقدس مسلمانان، اهمیتی خاص برای تاریخ قائل شده است به گونه ای که بیش از سه پنجم آیات قرآن، …

تاریخ از منظر اسلام دارای جایگاه ویژه ای است. در این باره همین بس که از قرآن کریم، کتاب مقدس مسلمانان، اهمیتی خاص برای تاریخ قائل شده است به گونه ای که بیش از سه پنجم آیات قرآن، مستقیم و یا غیر ‌مستقیم، درباره تاریخ است. تاریخ پیامبران، بزرگان، اقوام، قبایل، اشخاص‌و مکان ها مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. ‏

تاریخ در قرآن کریم در ذیل علم اخلاق آمده است و مهم‌ ترین وجه آن تذکر برای عبرت گیری انسان ‌ها از سرگذشت پیشینیان است. نوعی فلسفه تاریخ در قرآن مورد توجه است از آن جهت علل و عوامل سقوط و زوال اقوام و حکومت ها بیان شده است. قرآن رویکردی اخلاق محور و نتیجه‌گرا نسبت به تاریخ دارد تا از آن درسی برای حال و آینده انسانی اخذ شود. مهم تر اینکه رویکرد قرآن به تاریخ رویکردی عقلی است به گونه ای که مکرر انسان را مخاطب قرار داده و او را به تفکر و تعقل در حوادث تاریخی فرا می خواند. به همین دلیل است که در اغلب آیات تاریخی قرآن، عبارت "افلا یعقلون" و "افلا یتفکرون" آمده است.‏

قرآن، تاریخ را بستری برای معرفت انسانی معرفی می‌کند که در آن، انسان می‌تواند خویشتن را ببیند و بشناسد. به بیانی دیگر می توان گفت انسان دو خویشتن دارد،

۱. خویشتن معطوف به ذات، آن‌چنان که در داستان خلقت است و

۲. خویشتن معطوف به پدیدار، آنچنان که در تاریخ، بسط و تحقق پیدا کرده است. قرآن از انسان می‌ خواهد که با مطالعهٔ تاریخ، بکوشد خویشتن تاریخی و پدیدار ‌شناختی خویش را به خویشتن ذات‌ شناسی نزدیک کند. این در حالی است که در قرآن، تاریخ منبع معرفت خداوند است. یعنی تاریخ هم بستر و منبع معرفت انسانی است و هم بستر و منبع معرفت خداوندی.‏علی رغم دیدگاه قرآن به تاریخ، مسلمانان در حوزه تاریخ ‌نگری و تاریخ نگاری راه دیگری را پیمودند به گونه ای که میان نگرش قرآن کریم به تاریخ و تاریخ نگری مسلمین که در آثار آنها به وضوح انعکاس یافته است تفاوت‌های بنیادنی وجود دارد. بر خلاف قرآن کریم اصالت و حجیت نقل در برابر عقل و ارجحیت توصیف در برابر تحلیل، دو مشخصه اصلی تاریخ‌نگاری مسلمانان است.

هر چند شباهت هایی نیز میان تاریخ نگری مسلمین با نگرش قرآن به تاریخ وجود داد از جمله اینکه مسلمانان همانند قرآن به شأن تذکر و عبرت‌گیری از تاریخ توجه زیادی نشان دادند، اما این توجه، در طبقه بندی علوم، هیچ گاه تاریخ را به دانشی با شأن مستقل در نزد اندیشمندان مانند فارابی و ابن سینا سوق نداد. حتی ابن‌خلدون هم که در ابتدای اثر ارزشمند خود (مقدمه العبر) تاریخ را نوعی حکمت دانست در طبقه‌بندی علوم، حتی آن را در میان علوم نقلی هم قرار نداد.‏اینکه چرا اکثر مورخین مسلمان چنین رویکردی نسبت به تاریخ نگاری اتخاذ کردند موضوعی است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است ذیلا به چند مورد از مواردی که از سوی محققین به عنوان دلایل اتخاذ رویکرد مذکور ذکر شده اشاره می‏شود:‏‏

"۱. غلبه سنت یونانی از حیث عدم قائلیت شأن علمی به تاریخ. یونانی‌ها در طبقه‌بندی علوم برای تاریخ جایگاهی قائل نبودند. این سنت به صورت مرده‌ریگی از فرهنگ یونانی وارد فرهنگ اسلامی شد.

۲. حاکمیت فرق نقل‌گرا و اهل حدیثی که در مبانی فکری‌شان خرد‌ستیز بوده و برای عقل انسانی حجیتی قائل نبودند. بسیاری از منابع تاریخی مرجع، به‌وسیله نمایندگان فرق نقل‌گرای اهل حدیثی نگارش یافته که برجسته‌ترین آنان، ‌بدون تردید، محمد بن جریر طبری است.

۳. ارتباط تنگاتنگی که بین دانش تاریخ و گفتمان قدرت و سیاست وجود داشت و حساسیت ویژه‌ای که از سوی صاحبان قدرت اعمال می‌شد، ‌عرصه را برای ورود صاحبان واقعی فکر و اندیشه در قلمرو تاریخ‌نگاری تنگ و محدود می‌کرد. بنابراین سلطه استبدادی حاکم اجازه رشد و نمو تأملات عقلی را در حوزه تاریخ شناسی نمی‌داد. به همین سبب آنان که در عرصه تاریخ ورزی وارد می‌شدند، وظیفه‌ای که برای خود تعریف می‌کردند، ‌در توصیف و نقل صرف محدود می‌شد و فراتر از آن را به صلاح نمی‌دانستند."

علی محققی