جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نامه امام حسین ع به حبیـب بن مظاهـر


نامه امام حسین ع به حبیـب بن مظاهـر

مـن الـحـسین بن علی بن ابی طالب الی الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر اما بعد یاحبیب , فانت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه ص وانت اعرف بنا من غیرك , وانت ذوشیمهٔ وغیرهٔ فلا تبخل علینا بنفسك , یجازیك رسول اللّه ص یوم القیامهٔ ۱

((مـن الـحـسین بن علی بن ابی طالب الی الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر اما بعد: یاحبیب , فانت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه (ص ) وانت اعرف بنا من غیرك , وانت ذوشیمهٔ وغیرهٔ فلا تبخل علینا بنفسك , یجازیك رسول اللّه (ص ) یوم القیامهٔ ))[۱] .

((از حسین بن علی به مرد فقیه , حبیب بن مظاهر ای حبیب ! قرابت مارا باپیامبر(ص ) می دانی وتو بهتر از دیگران مارا می شناسی وشخص آزاد مردوغیرتمندی هستی از جان خود بر ما مضایقه مكن , رسول خدا(ص ) در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد)). این نامه متاسفانه در كتب قدیمی كه مصدر هستند, نیامده فقط در تالیفات متاخرین مانند ((ادب الـحـسـیـن , بلاغهٔ الحسین , فرسان الهیجا)) ذكر شده است , وطبق این نقل , وقتی حضرت نامه را نوشتند كه از شهادت ((مسلم بن عقیل )) آگاه شدند, لذادوازده پرچم را برافراشت وهر پرچم را به دسـت یـك نـفـر از اصحاب داد تا یك پرچم باقی ماند بعضی گفتند این را به ما بسپارید, حضرت فـرمـود: خـداونـد بـه شـمـا جزای خیر بدهد, صاحب این پرچم خواهد آمد, آنگاه این نامه را برای ((حـبـیب ))نوشتندچون در این نامه كلمه ((فقیه )) آمده , لازم است معنای ((فقه )) توضیح داده شودقرآن كریم می فرماید: (فلولا نفر من كل فرقهٔ طائفهٔ لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعواالیهم )[۲] . آیـه شـریفه در بین آیات جهاد آمده است , یعنی مساله تفقه وتعلم احكام دینی ,آنقدر مهم است كه هـمه نباید رهسپار میدان جنگ شوند, بلكه جمعی هم باید عازم میدانهای فرهنگی شوند ومرزبان دین واعتقادات مردم باشند.

● فقه در روایات

((فقه )) در لغت به معنای ((فهم ))است ودر اصطلاح امروزه , ((فقیه )) به كسی گفته می شود كه در احـكـام شـرعی , صاحب نظر ومجتهد باشد وقدرت استنباط احكام شرعیه را از ادله آنها داشته باشد البته روشن است كه منظور از كلمه ((فقیه )) در نامه امام حسین (ع) این معنا نیست , زیرا در آن عـصـر, فـقـیـه بـه مـعـنای امروزی مصطلح نبوده ومنظور از آن صاحب فهم ودرك در امور دیـنـی اسـت كه اثر ونتیجه آن در اعضاوجوارح آشكار شود در حدیث آمده است : ((من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه اللّه فقیها عالما))[۳] . امیر المؤمنین (ع) می فرماید: ((الا اخـبركم بالفقیه حق الفقیه ؟

من لم یقنط الناس من رحمهٔ اللّه ولم یؤمنهم من عذاب اللّه ولم یرخص لهم فی معاصی اللّه ))[۴] . ((آیا به شما خبر دهم كه فقیه واقعی كیست ؟

آن كسی است كه مردم را از رحمت الهی مایوس نكند واز طـرفـی هـم ایـمـن از عذاب الهی نكند (مردم را در حالت خوف ورجا نگه دارد) واجازه انجام معاصی الهی را ندهد)). صاحب رجال كشی , ((حبیب ))را این گونه ترجمه كرده است : ((كـان حـبـیب من السبعین الرجال الذین نصروا الحسین (ع) ولقوا جبال الحدیدواستقبلوا الرماح بـصـدورهم والسیوف بوجوههم وهم یعرض علیهم الا مان الا موال فیابون ویقولون لا عذر لنا عند رسول اللّه (ص ) ان قتل الحسین ومنا عین تطرف حتی قتلوا حوله ))[۵] . ((حـبـیـب , جـز هفتاد نفری است كه حسین (ع)را كمك وكوههای آهن را ملاقات كردند (یعنی با افـرادی كـه غـرق در اسلحه بودند مواجه شدند), وبا سینه وصورت , به استقبال تیرها وشمشیرها رفـتـنـد وبـه آنـان امـان مـی دادنـد وبـا امـوال , آنـان را تطمیع می كردند ولی زیر بار نمی رفتند ومی گفتند اگر حسین (ع) كشته شود, نزد پیامبر(ص )عذری نداریم در حالی كه ما زنده باشیم وچشمان ما حركت كند آنچنان ایستادگی كردند تا آنكه اطرافش كشته شدند)).

● سؤال حبیب از امام حسین (ع)

((حـبـیب )) از امام (ع) سؤال كرد قبل از آنكه خداوند متعال حضرت آدم (ع)راخلق كند, شما كجا بودید؟

حـضـرت فـرمـود: ((كـنا اشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلم للملا ئكهٔ لتسب یح والتهلیل والتحمید))[۶] . مـا هـمـانـنـد نـوری بـودیم كه اطراف عرش الهی می چرخیدیم وبه ملائكه حمدوتسبیح الهی را می آموختیم )).

● رؤیای شیخ جعفر شوشتری (ره )

((شـیـخ جـعـفـر شـوشـتری )) بعد از مراجعت از نجف اشرف به موطن خود,قدرت بر اداره منبر وجـلسات وعظرا نداشت , لذا در ماه رمضان كتاب ((تفسیر صافی ))ودر ماه محرم , كتاب ((روضهٔ الـشهدا))را از روی كتاب برای مردم می خواندونمی توانست چیزی را حفظ كند یك سال به همین مـنـوال گـذشت تا محرم سال آینده ,شبی به فكر رفت كه من تا كی صحفی باشم وكتاب را از رو بـرای مـردم بـخـوانم در این اثنا خوابش می برد, در عالم رؤیا, خودرا در صحرای كربلا ودر مقابل خـیـمـه امـام حـسـیـن (ع) می بیند, می گوید وارد خیمه امام (ع) شدم وسلام كردم , آن حضرت مرانزدیك خود طلبید وبه ((حبیب بن مظاهر)) فرمود:((فلانی , مهمان ماست وآب هم كه نداریم , ولی مقداری آرد وروغن هست , برخیز واز اینها طعامی درست كن )). ((حـبیب )), طعام را آماده كرد ونزد من نهاد ومن چند قاشق از آن خوردم وبیدارشدم ودر اثر این عـنـایـت حـسـینی (ع) مجلس ((شیخ جعفر)) به جایی رسیدكه :((یغتبطه س كان الملا الا علی , ساكنان آسمانها غبطه این مجالس را می خوردند))[۷]

● پیشگوییهای حبیب , میثم ورشید

روزی ((میثم تمار)) كه سوار بر اسب بود, ((حبیب بن مظاهر اسدی )) كه در جمع بنی اسد بود, از او استقبال كرد وبا یكدیگر سخن گفتند. ((حـبـیب )) گفت : گویا می بینم مرد بزرگی را كه جلو سرش مو ندارد وشكم فربهی دارد وجلو ((دار الـرزق )) خـربـزه مـی فـروشـد بـه جرم محبت اهل بیت اورا بر دارمی زنند وشكمش را پاره می كنند (منظورش از این سخنان ((میثم )) بود))). ((مـیثم )) هم گفت : ((من هم می شناسم مرد سرخ چهره ای را كه برای یاری فرزندپیامبر خروج می كند تا كشته می شود وسرش را در كوفه می گردانند (منظورش ((حبیب )) بود))).

این دو, پس از این سخنان , از همدیگر جدا شدند, كسانی كه در اطراف ایستاده بودند وسخنان این دورا مـی شـنـیـدنـد گفتند: به خدا احدی را دروغگوتر از اینها ندیدیم همینطور كه اهل مجلس نـشـسته بودند, ((رشید هجری )) از راه رسید وسراغ آن دونفررا گرفت , مردم هم مطالب آنان را برای او نقل كردند. ((رشید)) گفت : ((خدا رحمت كند میثم را كه یك مطلب را فراموش كرده بگویدوآن اینكه كسی كـه سـر حبیب را می آورد, صد درهم از دیگران بیشتر جایزه می گیرد))این سخن را گفت ورفت اهل مجلس گفتند: این دیگر از آن دو نفردروغگوتر بود اما همان مردم شاهد بودند كه روز وشبها نـگـذشـت مـگـر ایـنكه تمام پیشگوییهای آنان محقق شد و((میثم تمار))را جلو خانه ((عمرو بن حریث )) به دار زدندوسر ((حبیب ))را در كوفه گرداندند [۸] .

● پسر حبیب و قاتل پدر

پـس از واقـعـه كربلا, مرد تمیمی سر حبیب را بر گردن اسب خود انداخته ومنتظر ملاقات ((ابن زیـاد)) بـود ((قـاسم )) پسر حبیب كه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود,همراه سر پدر می رفت , لذا از قاسم پرسید چرا همراه من می آیی ؟

گفت : چون این سر پدر من است , می خواهم آن را به من بدهی تا دفن كنم . مرد تمیمی گفت : خیر, امیر راضی نمی شود ومن هم می خواهم جایزه خوبی از امیر بگیرم . قـاسـم گـفـت : ((اما خداوند بدترین پاداش را به تو می دهد)) قاسم عجالتا قاتل پدررا رها كرد اما مـتـرصـد بود تا انتقام بگیرد سرانجام در زمان ((مصعب بن زبیر)) كه درنزدیكی موصل اردو زده بـود, در نـیمروزی , مرد تمیمی در خیمه خود در خواب قیلوله بود, قاسم انتقام پدررا با كشتن او گرفت .

كودكی را كه پدر در سفراست

دائما چشم امیدش به دراست .

هر صدائی كه ز در میاید

بخیالش كه پدر میاید.

امام حسین (ع) دختر چهار ساله ائی داشت كه فقط صاحب ریاحین الشریعه درج۳ /ص ۲۹۰ نام اورا رقـیـه ذكـر كـرده است , شبی در شام در عالم رؤیا, پدررا دیدوشكایت از ستم های مردم نمود, اما چون بیدار شد, جای پدررا خالی دید.

بگفت ای عمه بابایم كجا رفت

بدی این دم برم , دیگر چرا رفت .

عمه من بی پدری ندیده بودم

سخت است كنون كه آزمودم .

لـذا سر پدررا برایش آوردند, مدتی , خیره , خیره به سر نگاه كرد ومی گفت : چه كسی رگ گلوی تورا برید ومرا در این سن یتیم كرد؟

تا اینكه لبهایش را بر لبان پدرنهاد وروحش از قفس دنیا پرواز كرد.

موز عشق بر عالم نشان داد

لبش را برلبش بنهاد وجان داد[۹] .

پی‌نوشتها:

۱) معالی السبطین , ۱/۲۲۸.

۲) توبه /۱۲۲.

۳) سفینهٔ ((فقه )).

۴) كافی , ۱/۳۶ باب صفهٔ العلما.

۵) رجال كشی , ۷۸, رقم الترجمه ۱۳۳ معجم رجال الحدیث , ۴/۲۲۳ اعیان الشیعه , ۴/۵۵۴.

۶) بحار الانوار, ۶۰/۳۱۱.

۷) فوائد الرضویه , ۶۷.

۸) كشی , ۷۸ معجم رجال الحدیث , ۴/۲۲۲ سفینهٔ , ((حبب )).

۹) نفس المهموم ۲۵۹.



همچنین مشاهده کنید