چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
زرین کوب و نهضت نوین فرهنگی ایران
گذشت کاروان عمر نرمک نرمک ما را به سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرینکوب نزدیک میسازد و جای خالی او را دیگربار به خاطرمان میآورد که در سایه گسترده این درخت پربرگ و بار بود که تمامی رهروان و دلبستگان ادب و فرهنگ فارسی و ایرانی فرصت آسایش مییافتند. استاد ما دکتر عبدالحسین زرینکوب دانشآموخته و رهرو نهضت نوین فرهنگی ایران بود که از سالهای آغازین سده اخیر با ظهور فرهیختگانی چون علامه علیاکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی، ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبی مینوی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیحاللّه صفا، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود و ... آغاز گشته و میکوشید تا با نگاهی منتقدانه و عالمانه به میراث ادبی و فرهنگی ایرانزمین، گوهر بیهمتای ادب و فرهنگ فارسی را از ویرانی و آلودگی رهانیده و زبان کهن فارسی را از حشو و زوائد بیجا پیراسته و نهال ادبیات نوین ایران را بارور سازد. از این روی دکتر زرینکوب به نسلی از دانشوران ایران تعلق داشت که مفهوم امروزین و ژرف سنّت و فرهنگ ایرانی را پرورش دادهاند. فعالیّت شبانهروزی این مرد برجسته و کمنظیر در راستای اهداف ژرف وی و دیگر یاران متقدّم و متاخرش، شکلدهنده نهاییترین تصویر و توصیف عالمانه از فرهنگ، تاریخ و ادب ایران زمین است.
دکتر زرینکوب در دورهای برای تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی همچون بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی و ... در قید حیات بودند. در واقع ویژگی خاص این گروه آن بود که جملگی بلاواسطه دانشآموخته مدارس سنّتی و لاجرم بر مباحث و مبانی سنّتی ادب ایران که علاوه بر لغت و معانی و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند.
با این همه آنچه بیش از همه با ادبیات کهن ایرانی و به ویژه نثر فارسی پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکاری عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا تاریخ بیهقی که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالی ادب و همچنان از بهترین نمونههای نثرنویسی فارسی است و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامداری چون قزوینی، تقیزاده، فروغی، نفیسی، عباس اقبال و ... جملگی در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگی این دو معنا را در بستر هویت فرهنگی ایرانزمین حفظ کردند.
استاد ما نیز ادیب و تاریخنگار بود. در او تاریخ و ادبیات در هم پیوسته بود، تاریخ را از چشم ادبیات میدید و در ادبیات تاریخ را میجست. دراینباره خود چنین میگفت که «در هیچ زمینه به اندازه تاریخ وقت صرف نکردم و در هیچ زمینه هم به قدر تاریخ با دشوارهای یاسانگیز مواجه نشدم ... حتی در اشتغال به حکمت و عرفان و در مطالعات راجع به کلام و ادیان همهچیز را از پشت عینک تاریخ نگاه کردم. تاریخ برای من تبلور اندیشهها و تجربههای انسانی شد.
در حکمت، در عرفان، در هنر و ادبیات مواردی بود که به جدّ و با تامل جوهر و حقیقت نکته مورد نظر را در تاریخ مییافتم. از همان ایّام با تاریخ بزرگ شدم، با تاریخ خوگر شدم و هر جا برایم مشکلی پیش آمد جوابش را از تاریخ گرفتم. در مدارس سالها تاریخ تدریس کردم. از سومر و مصر تا انقلاب اکتبر و جنگ جهانی. در دانشکدهها تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تاریخ ادیان، تاریخ علوم، و تاریخ ادبیات و هنر موضوع عمده درس و مساله عمده تحقیق در سالهای عمرم بود.» (نقل از حکایت همچنان باقی) حاصل سالها ممارست و مطالعه وی را در متون مختلف ادبی و تاریخی عربی و فارسی در جامعیّت آثار وی میتوان دید.
ولی این جامعیّت آثار تنها نتیجه تحقیق و تدبّر در متون کهن نبوده بلکه به همان میزان که در منابع کهن مطالعه داشت در تحقیقات جدید و روشمند و تطبیقی اروپائیان نیز مسلط بود. دکتر زرینکوب در سالهای نوجوانی انگلیسی و فرانسوی را آموخت. در دوران جنگ دوّم از صاحبمنصبان ایتالیایی و آلمانی حاضر در ایران دو زبان را نیز فراگرفت و بعدها در دوران تدریس در دانشگاه کالیفرنیا به یادگیری زبان اسپانیائی پرداخت. آشنایی با این زبانها به او امکان میداد تا از آخرین تحقیقات اروپائیان در ادبیات ایران و مشرقزمین، همچنین ادبیات تطبیقی بهره گیرد، علاوه بر آن در بنیانهای فکری غربیان بخوبی تفکّر و تدبّر نماید. جامعیّت آثار وی نیز از همین سرچشمه میگرفت که او از نگاه امروز به گذشته مینگریست و از نگاه سنّت در پدیدههای امروزین نظر میافکند. غرب را بخوبی و بر مبنای چند دهه مطالعه و تدبّر در بنیادهای فکری غربیان شناخته و آنگاه تلفیقی نیک از روشها و سنجههای مغربزمین و مظروف فرهنگ و ادب ایران ارائه نمود. با این حال بهرهگیری وی از غربیان فقط در بر گرفتن آن دیدگاهها و سنجهها محدود نمیشد، بلکه در روش کار نیز بسیار از آنان آموخته بود.
در طول مطالعات طولانی و ممتد خود، مدام از مطالب یادداشت برمیداشت که حاصل آن یادداشتها را میتوان در تعلیقات فراوانی که در انتهای کتابهای وی جای دارند، مشاهده نمود. این تعلیقات متعدّد که گاه حتّی خستهکننده به نظر میرسند، خواننده را از دیدگاهها نظریات موجود قدیم و جدید آگاه میسازد، در عین حال صحت رای نویسنده را که بر مبنای علمی و منطقی استوار گردیده نشان میدهد. این ویژگی در آثار دکتر زرینکوب است که تحقیقات او را از سایر محققّان همعصر وی متمایز و مشخص ساخته و آن را به عنوان بهترین نمونه تحقیق علمی ممتاز میگرداند. در عین حال در این آثار نشانهای از خشکی معمول در تحقیقات علمی به چشم نمیخورد و همین امر موجب گردیده تا آثار دکتر زرینکوب با استقبال خوانندگان عادی و غیر دانشگاهی نیز روبهرو شود. براستی رمز اقبال خوانندگان معمولی به آثار زرینکوب چیست؟
چه عاملی موجب گردیده تا علی رغم اشاره و ذکر نامها و شخصیتهای بیشمار و انبوه یادداشتها و نظریات متفاوت که به نظر شخص غیر محقّق گیجکننده مینماید، کتابهای وی چون ورق زر پرخریدار و مطالب آن شیرینتر از عسل باشد؟ پاسخ این سؤال را باید در نثر زرینکوب جستجو کرد. او که برخلاف بسیاری از همعصران خود ارتباط نوشتاری با مخاطب را بر رابطه گفتاری ترجیح میداد، از نثری آهنگین و پر از تلمیح استفاده میبرد که حقیقتا معیاری برای پارسینویسی صحیح در عصر ما محسوب میشود. بواقع ارتباط او با نسل بزرگی از مخاطبانش. حداقل از دهه چهل تا آخرین سالهای عمرش، یعنی سالهای پایانی دهه هفتاد. زیباترین ارتباط کلامی بوده و کیفیت نثر آثار وی به مکتبی خاص در مفهومنگاری مقولات ادبی، تاریخی و عرفانی ایران بدل گشته است. آنچه از دکتر زرینکوب به صورت مکتوب باقی مانده موضوعهای مختلفی را دربرمیگیرد، درست همانگونه که خود نیز در طول حیات پربارش نسبت به هرچیزی کنجکاوی نشان میداد. در میان آثار پرشمار وی از شعر و داستان و نمایشنامه تا مباحث تحقیقی مربوط به فرهنگ، ادیان، کلام، تصوّف و تاریخ و ادبیات و نقد ادبی و فلسفی تاریخ و همچنین برخی ترجمهها به چشم میخورد. این ترجمهها یادگار دوران جوانی است و از میان آنها میتوان به تاریخ ادبیات فرانسه (و.ل.سولینه)، بنیاد شعر فارسی (دارمستتر). شرح قصیده ترسائیه (مینورسکی)، متافیزیک (فلیسین شاله)، برخی قطعات ادبی (نظیر مازپا اثر لرد بایرون) و مهمتر از همه فن شعر (ارسطو) اشاره کرد.
در میان تالیفات وی، نخستین گروه آثار تاریخی را باید نام برد. اگر از جزوه مختصر تاریخ تطّور شعر و شاعری در ایران (۱۳۲۳) صرف نظر کنیم، نخستین تالیف بلند دکتر زرّینکوب دو قرن سکوت (۱۳۲۸) است که شاید بیش از همه آثار وی با مجادله و مناقشه روبهرو شده و احساسات تندی را له و علیه خود برانگیخته است. در هر حال آن قضاوتهای تند در اثر تاریخ بعدی نویسنده تاریخ ایران بعد از اسلام (۱۳۴۳) تعدیل شد، گرچه این کتاب نیز در محاق سانسور زمان گرفتار شد و فصلی از آن حذف، جلد دوّم آن نیز معدوم و نهایتا فقط بخشی از جلد اوّل آن در سال ۱۳۵۰ منتشر گردید. گو آنکه فصل حذفشده سرانجام در دهه ۱۳۶۰ با عنوان دفتر ایام به چاپ رسید. «تاریخ ایران» گرچه به علّت کژفهمیها نیمهکاره ماند، و تنها جلد اوّل آن تا پایان روزگار صفّاریان مجال چاپ یافت، ولی به دلیل فصل اوّل خود که شامل تحقیقی منحصر به فرد در منابع تاریخ ایران است همواره محلّ مراجعه محققان قرار خواهد گرفت.
دو کتاب بعدی، بامداد اسلام (۱۳۴۶) و کارنامه اسلام (۱۳۴۸) گرچه کوتاه ولی بدون شک شاهکارهای تاریخنگاری نویسنده محسوب میگردند. کتاب اوّل به تاریخ اسلام از ظهور تا پایان دولت اموی میپردازد و کتاب دوّم دستاوردهای اسلام را برای جامعه بشری جهانی مورد بررسی قرار میدهد. هر دو کتاب از نثری حماسی و لحنی موجز بهره داشته و عاری از هرگونه ایجاز مخلّ و اطناب ممل به رشته تحریر درآمدهاند و بدون شک از آثار ماندگار نویسنده محسوب میگردند.
کتاب بعدی تاریخ در ترازو (۱۳۵۴) حاوی تفکرات نویسنده درباره فلسفه تاریخ و تاریخنگاری است، که قاعدتا باید مبنایی برای نگارش دو اثر بعدی تاریخی وی، تاریخ مدرن ایران (جلد اوّل ۱۳۶۴ و جلد دوّم۱۳۶۷) و روزگاران ایران (۳ جلد، ۱۳۷۵) قرار گرفته باشد، هر چند که یافتن چنین رابطهای دشوار مینماید. در عین حال روزگاران را میتوان به نوعی برآورده شدن رؤیای دیرینه دکتر زرینکوب برای نگارش یک دوره کامل تاریخ ایران ارزیابی کرد و هرچند که این اثر از ثبت کامل وقایع و رویداد تاریخی بسیار فاصله دارد ولی در عین حال تاملات نویسنده را درباره ادوار مختلف تاریخ ایران و نیروها و عوامل دخیل را بردارد.
نقد ادبی و معیارهای آن دوّمین گروه از آثار دکتر زرینکوب میباشد. نگارش رساله تاریخ تطوّر شعر و شاعری در ایران در عنفوان جوانی بخوبی ردّپای این موضوع را اندیشههای نویسنده نشان میدهد، کما آنکه در کنار ترجمه فن شعر ارسطو، موضوع رساله دانشنامه خود را نیز به نقد ادبی اختصاص داد. این رساله پس از تکمیل با عنوان، نقد ادبی در سال ۱۳۳۸ در دو جلد به چاپ رسید که همچنان یکی از کتب مرجع فارسی در این زمینه محسوب میگردد.
شعر بیدروغ، شعر بینقاب (۱۳۴۶) و آشنائی با نقد ادبی (۱۳۷۲) آثار دیگر دکتر زرینکوب در بررسی و تدوین معیارهای نقد ادبی است که بویژه کتاب اوّل به دلیل اشتمال مباحثی در خصوص نقد شعر قدیم و معاصر واجد اهمیّت است. جدای از آثار فوق که به بررسی اصول نظری نقد ادبی اختصاص دارد، دکتر زرّینکوب را باید یکی از پرکارترین نویسندگان در زمینه نقد عملی به حساب آورد. مقالات وی در این زمینه که از سالهای جوانی در مجلاّت ادبی عصر همچون سخن، یغما، راهنمای کتاب و ... به چاپ میرسید چنان تشخّص و معروفیتی داشتند که مورد علاقه بزرگانی چون ملکالشعرای بهار و علاّمه محمد قزوینی قرار گرفتند و آنگونه که مرحوم حبیب یغمائی گفته است، ملکالشعرای بهار «چون مجله یغما به دستش میرسید نخست مقاله وی را میخواند و به من سفارش میکرد که در هر شماره از زرینکوب مقالتی داشته باشم.» (نقل از ارمغانی برای زرینکوب) ادبیّات قدیم و جدید، هر دو، محل توجّه دکتر زرینکوب بود، کما آنکه در سالی که به دلیل مسافرت سردبیر ثابت آن ایرج افشار، مسؤولیت سردبیری مجله راهنمای کتاب بدو سپرده شد، بخشی را برای بررسی ادبیات معاصر در آن گشود که پس از وی نیز ادامه یافت. با این همه خود گفته بود که «در نقد شعر از درگیری به آنچه «منتقد» را در مشاجرات حادّ هر روزینه وارد میکند عمدا پرهیز کردم، چراکه این مشاجرات محیط تفاهم میخواهد و بدون آن هرچه به نام نقد عرضه شود نقد بازار است.» نقش بر آب در هر حال مقالاتی چون نقد «از صبا تا نیما» و یاد داوریهای وی در «از گذشته ادبی ایران» از نمونههای ماندگار نقد ادبی صحیح و راهگشا در روزگار ماست.
تحقیقات در باب زبان و فرهنگ و نیز ادبیات ایران موضوعی بود که در سراسر دوران حیات توجّه دکتر زرینکوب را به خود مشغول داشت، و در سایه این فعالیّت پیگیر توانست فهم ایستا و ناپیراسته چند نسل قبل را بتدریج و در پرتو نهضت نوین ادبی ایران دگرگون سازد. به انگار او «امروز دیگر نمیتوان آنچه را «تاریخ ادبیات» و «سبکشناسی» میخوانند از قلمرو «نقد ادبی» بیرون شمرد.
چون، آنچه نسل امروز از نقاد و ادیب میخواهد فهم درست شعر و ادب گذشته و قضاوت درست در آن باب است. تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او، مطالعه در نسخههای موجود از آثار شاعر، شیوه زبان و بیان او، و اینگونه مباحث، اگرچه در جای خود مهمّ است لیکن به هر حال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط در این بحثها، سبب خواهد شد که مردم-خاصه جوانان-از ادب واقعی که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوی آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند.» (از مقدمه با کاروانحلّه).
مجموعهای از مقالات او که با نام کاروان حلّه منتشر شد و حاوی تحقیقی در احوال بیست شاعر فارسی زبان از رودکی تا بهار است، به زبان اردو نیز ترجمه و منتشر شد. مقاله «جهان صائب» با گذشت چندین دهه از تالیف آن هنوز سخت خواندنی است. از گذشته ادبی ایران (۱۳۷۵) که نوعی تاریخ ادبیات محسوب میشود، در کنار سیری در شعر فارسی (۱۳۶۳) دانشجوی جوان را با سلاحی برای بازشناختن سره از ناسره در ادبیات فارسی مجهز میسازد.
در عین حال تتّبع استاد تنها به زمینههای ادبی منحصر نمیگردد، بلکه جنبههای گوناگون فرهنگ ایران از باورها و خرافات عامه مردم درباره جن یا استخاره تا آداب و سنن مردم نظیر سفره ایرانی، در کنار تحقیق در خصوص تسامح کوروشی یا«از گذشته تاریخی ایران چه میتوان آموخت؟» که به صورت مقالات متعدّد در کتابهای نه شرقی، نه غربی، انسانی، یادداشتها و اندیشهها و از چیزهای دیگر گرد آمدهاند، نشانگر وسعت دامنه تحقیقات وی در زمینه فرهنگ ایران است.
ولی کدام محقّقی است که به تحقیق در عرصه ادب و فرهنگ ایران بپردازد و بتواند از بحث درباره آنچه که یکی از پرشکوهترین و رفیعترین قلل ادبیات و فرهنگ فارسی شمرده میشود، یعنی تصوف و عرفان، برکنار بماند. به واقع آثاری که دکتر زرینکوب در این پهنه آفریده، از بدیعترین و ابتکاریترین نوشتههای وی است. در اینجا ما نه فقط با نثر و کیفیت تدوینی منحصر به فرد، بلکه با دیدگاهی نو و نگاهی تحلیلی-انتقادی آشنا میشویم. بهترین نماینده این آثار هم به لحاظ ساختاری، هم بحث نظری، هم نثر عالی و هم محتوای منحصر به فرد در ایران همانند ندارد. ارزش میراث صوفیه، جستجو در تصوف ایران، و دنباله جستجو در تصوف ایران اینک به کتابهایی مرجع و ماندگار در موضوع خود تبدیل شده است.
پنجمین گروه از نوشتههای دکتر زرینکوب را تکنگاریهای متعدّد او درباره بزرگان ادب و عرفان فارسی تشکیل میدهد. از این دسته آثار اوست از کوچه رندان درباره حافظ که با بررسی منابع عصر و جستجو در اشعار شاعر با بیانی شیوا و بلیغ به بازسازی وقایع دوران حیات وی بویژه در شیراز پرداخته و از خلال آن در زندگی و سپس در اندیشه شاعر به کندوکاو میپردازد و پس از نومیدی از یافتن وی در مسجد و خانقاه، سرانجام سراغ او را در کوچه رندان میگیرد. فرار از مدرسه همچون اثر پیشین تسلّط نویسنده را بر منابع عصر و رویدادهای تاریخی دوران حیات امام محمد غزالی بخوبی نمایان میسازد، و صدای بال سیمرغ به زندگی و اندیشه عطّار میپردازد، و همانندی بسیار وی را با امام محمّد غزّالی کشف میکند.
در دیدگاه دکتر زرینکوب غزّالی و عطّار دو پایه مثلثی هستند که راس آن را مولوی تشکیل داده و بر هم تجلّیگاه اوج عرفان ایرانی هستند. حاصل تلاشهای استاد برای بررسی متعالیترین چهره عرفان ایرانی یعنی مولوی که در کتابهای سرّ نی، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، و کتاب گمشده نردبان آسمان، که او را به عنوان یکی از خبرهترین مولویشناسان عصر ما مطرح میسازد. دیگر تکنگاریهای وی یعنی شعله طور درباره زندگی و اندیشه حلاّج و پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد درباره نظامی گنجوی و خمسه بیمانند او، که در طی حیّات استاد منتشر گردیدند، همچنین آنچه درباره فردوسی، سعدی، و نیز کوروش کبیر در سالهای نهائی عمر خویش به رشته تحریر درآورده و قرار است از این پس منتشر گردد نشانگر پشتکار و دامنه تلاش استاد در گذشته ما، دکتر زرینکوب است.
آثار استاد در زمینه دین و فلسفه و مکتبهای باطنی و کلامی ششمین گروه را در دستهبندی نوشتههای وی تشکیل میدهند.
این علاقه وی که از سالهای جوانی در مقالاتی کوتاه چون «زندقه و زنادقه»، و «ابن تومرت، مهدی مغربی» و ... تجلّی مییافت و در سالهای میانسالی در مقالاتی مفصّل چون «یگانه یا دوگانه؟ کشمکش خدایان در ایران باستان»، «از آن سوی افق»، «غزالی در اعترافات و اندیشههایش»، «چشمانداز فکر معاصر»، «افلاطون در ایران»، «اندیشه فلسفی: جهشها و بنبستها» -که عمدتا در با کاروان اندیشه به چاپ رسیدهاند- به گل نشست، در سالهای پسین عمر در کتاب گرانسنگ در قلمرو بررسی عقاید و ادیان و اساطیر نظیری برای آن نمیتوان جستوجو کرد و سرانجام در آخرین مرحله باید به آفریدههای ادبی دکتر زرینکوب اشاره کرد که به صورت شعر، داستان و نمایشوارههایی منتشر شده و برخی از آنها همچون داستان «درختهای دهکده» یا منظومه «با مولانای روم، از سرّ نی» سخت به دل مینشیند، تا حدّی که شاعر پرآوازه معاصر فریدون مشیری درباره آنها چنین اظهار نظر کرده است که «بیگمان تنها همین یک شعر و تنها همین یک داستان کافی است که او را به نام شاعری توانا و داستاننویسی زبردست بشناسیم.» (نقل از یادگارنامه استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب)
در طول این سالهای طولانی، جامعه ایران به آفتهای سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری دچار شد، امّا زرینکوب جز صراط مستقیم فرهنگ و ادب و تاریخ ایران راهی برنگزید و شصت سال پی در پی در آفاق این حقیقت متعالی -ادب و فرهنگ ایران- زیست.
زرینکوب فهم ظریف و دید ژرفی را نسبت به ادبیات کلاسیک ایران عرضه کرد و این نگاه و روایت جدید، یعنی نقد و تحلیل و تصحیح آثار ادبی -اعم از منظوم و منثور- اتفاقا همان نوشداروی عزیزی بود که برای ماندن در جهانی که به سوی «جهانیشدن» و هضم فرهنگهای مقاوم پیش میرود، نیازمندش هستیم.
بحران هویت که گریبان همه ملتهای پیرامونی را گرفته، با تلاش مردانی سترگ همچون زرینکوب، نتوانسته است در حقیقت و مبانی فرهنگ و هویت تمدنی ایرانیان خللی وارد آورد.
چنین حقی که زرینکوب بر عهده همه ما دارد و رمزهای مصونیت ذهن ایرانی، از بیگانگی و هدم و غارت را به تک تک شاگردان و خوانندگانش آموخته است، بزرگترین میراث این استاد ارجمند و همان داستان گویا و شیوای زندگی اوست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست