جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

موج سواری درکرانه های امنیت زندگی


موج سواری درکرانه های امنیت زندگی

«چهل سالگی» پنجمین اثر سینمایی علیرضا رئیسیان در مقام کارگردان, روایتگر دغدغه ها و آسیب های ناشی از روزمرگی زندگی یک زوج میانسال بر بستری رمانتیک و عاشقانه می باشد فیلم تلفیقی از داستان مشهور دفتر اول مثنوی مولوی «پادشاه و کنیزک» و رمان «چهل سالگی» نوشته ناهید طباطبایی را بن مایه محتوایی خود قرار داده است

«چهل سالگی» پنجمین اثر سینمایی علیرضا رئیسیان در مقام کارگردان، روایتگر دغدغه‌ها و آسیب‌های ناشی از روزمرگی زندگی یک زوج میانسال بر بستری رمانتیک و عاشقانه می‌باشد؛ فیلم تلفیقی از داستان مشهور دفتر اول مثنوی مولوی «پادشاه و کنیزک» و رمان «چهل سالگی» نوشته ناهید طباطبایی را بن‌مایه محتوایی خود قرار داده است. «چهل سالگی» فیلمی است روان و ملایم، بدون مفاهیم پنهان و پیچیدگی‌های خاص و با ساختاری ساده و سرراست که موفق می‌شود تماشاگر را نسبتا راضی از سالن سینما بیرون بفرستد.

در «چهل سالگی»، زنی متاهل (نگار) از طبقه متوسط شهری که در میانه دهه چهارم زندگی خود دچار بحرانی عاطفی شده، در محوریت قصّه قرار دارد. احساس پوچی و بی‌معنایی زندگی، و آشفتگی‌ها و درگیری‌های ذهنی که بر کوله‌بار هستی زن حمل می‌شود، در رویاهای مشوش نیز رهایش نکرده و وی را در وضعیتی نومیدانه و بن‌بست وار گرفتار آورده است. او قصد دارد که با ایجاد تغییری در زندگیش، آن را از حالت رخوت، سکون و یکنواختی بیرون آورد... تا اینکه آگاه می‌شود نامزد اول او (کوروش) برای اجرای کنسرتی عازم ایران است و وی به فراخور حرفه‌اش، بایستی مدیریت برنامه‌های او را به‌عهده بگیرد؛ و این موقعیت مرکزی، بهانه‌ای می‌شود برای یافتن تمایل گمشده‌اش به موسیقی، بازگشتن به ریشه‌های احساسی و قرار گرفتن بر سر یک دوراهی صعب‌العبور. نگار و همسرش (فرهاد) به مرور ته‌مانده خاطرات مغشوش گذشته که در اذهان‌شان فروکش کرده، می‌پردازند. از این پس، قرار است شاهد داستانی نوستالژیک با بهره‌گیری از یک مثلثی باشیم که زن، نامزد سابق و همسر، در جایگاه کنیزک، زرگر و پادشاه حکایت مولانا نشسته اند.

بازگشت کوروش بعد از ۱۵ سال، به نگار و فرهاد که ستاره بختشان کم سو شده و هیچ هدف مشخصی در چشم‌انداز ندارند، این فرصت را هدیه می‌دهد که به بازنگری رابطه بغرنج خود پرداخته و آینه روحشان را از زنگار دلمردگی و سترونی بزدایند. فرهاد که سال‌ها پیش بازجوی کوروش بوده و خود را در نافرجامی عشق او و نگار متهم فرض می‌کند، به محاکمه خویش در محضر قاضی سختگیر وجدانش می‌پردازد. زن نیز پس از تلنگر زدن‌هایی به کنج و کنار خاموش قلبش و با رجوع به ضمیر وجودی خود، در انتها احساس امنیت در ساحل را به لذت موج سواری رجحان داده و چالش عمیق و تخریبگر زندگی مشترکش را برطرف می‌کند.

«چهل سالگی»، ایده روایی جذابی دارد؛ مدت‌ها بود که تداخل ادبیات و سینما را در فیلمی ندیده بودیم. از نکات قابل توجه فیلم این است که فصل‌های قدیم و جدید، به ظرافت از هم تفکیک شده‌اند؛ فیلمساز در همجواری حال و گذشته موفق عمل کرده و بیننده را دچار سرگیجه نمی‌کند. اتمسفر فیلم دقیقا همگون با ملال و ایستایی حاکم بر روابط زوج، سرد و آرام است. از دیگر امتیاز‌های مثبت «چهل سالگی»، دکوپاژهای مناسب و همچنین موسیقی به دقّت انتخاب شده و تأثیرگذار کریستف رضاعی است که با آمیزه‌ای از سازهای سنتی و مدرن، به ایجاد حس و حال اثر خدمتی شایان کرده است. اما فضاسازی رابطه عاطفی سال‌های دور میان نگار و کوروش، عاری از شور و احساس لازم است و کیفیت سکانس‌ها در فلاش‌بک‌ها، اغلب سهل‌انگارانه درآمده است. ماهیت و جنس دیالوگ‌ها و پرداخت ویژگی‌های شخصیتی کوروش به عنوان یکی از اضلاع برجسته ماجرایی پرحرارت، از عمق و منطق کافی برخوردار نیست و نقش آفرینی نه چندان دلچسب، و ناتوانی و بی‌تفاوتی بازیگرش فرزان اطهری در بیان و بروز احساسات، در سیستم روایی فیلم جا نمی‌افتد.

ولی لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن علیرغم اینکه با نقطه اوج توانایی هنری خود فاصله دارند، درحد بضاعت نقش‌شان در فیلمنامه، بازی‌هایی هوشمندانه ارائه داده و به موازات یکدیگر حرکت کرده اند؛ حضور لیلا حاتمی، وزنه محکم فیلم محسوب می‌شود و نگاه‌های سرد و مبهوت و لحن غمبار کلامش، به‌خوبی اضطراب و رنجش خاطر او را به مخاطب انتقال می‌دهد؛ به‌ویژه در سکانس فرودگاه، واکنش او به هنگام دیدار با کوروش، درخشان و باورپذیر است. مرشد فرهاد –الهام گرفته از پیر خواب پادشاه– شخصیت پردازی درستی دارد و سخنانش درباره مشیت الهی، ظاهر و عمق واژه‌ها و ناتوانی دادگاه‌های بشری در اجرای عدالت، به دل تماشاگر خوش نشسته و جذابیت نقش ایفا شده توسط عزت الله انتظامی، تا مدتی خاطره برجای می‌گذارد؛ با این اوصاف، گاه این پرسوناژ، سیر روایی و ریتم فیلم را دچار وقفه می‌کند.

از سویی دیگر، ارتباط پررنگ فرهاد و دخترش بهار در نیمه نخست، تمرکز را از محور کاراکترهای اصلی دور کرده، و تشریح اغراق آمیز قصه مثنوی در فصول مختلف، به بافت اثر اندکی لطمه زده است... در نهایت، دگربار با یکی از معضلات معمول سینمای ایران یعنی ضعف و ابهام در پایان بندی مواجه ایم؛ تکرار تصادف فرهاد در اتوبان، صحنه‌ای زائد و بی‌مورد است و جز گنگ کردن مخاطب، هیچ تاثیری در فرآیند پیام رسانی فیلم نمی‌گذارد. اشاره به نقاط ضعف فیلم «چهل سالگی»، به معنای انکار ارزش‌های آن نمی‌باشد. واپسین ساخته رئیسیان، اثری مستقل و شریف است که مقصود خود را متظاهرانه بیان نکرده و به تماشاگر باج نمی‌دهد. همچنین پایبندی کارگردان به اصول روایت و ساختاری سنجیده، از امتیازات مهم فیلم به‌شمار می‌رود. در زمانه حکم فرمایی محصولاتی کم‌ارزش، و نزول سطح کیفی سینمای ایران، تماشای «چهل سالگی» روی پرده، خالی از لطف نیست.

دنیا میرکتولی