چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بازیگری شبیه زندگی است
ستاره اسکندری بازیگر سینما، متولد بیست و پنج خرداد ۱۳۵۰ در استان خراسان، نامی آشنا برای همه علاقمندان به هنر بازیگری و به ویژه مخاطبان تئاتر است. از سالهای سال پیش این آشنای را با او داشتند. او را در نمایشهای مختلفی برصحنههای تئاتر شهر دیده بودند و میدانستند که بازیگری با استعداد است اما آشنایی بسیاری با او به نقشی بر میگردد که در مجوعه تلویزیونی نرگس بازی کرد . پس از آن بود بازی در نقشهای گوناگون در سریالهایی کاملا متفاوت، نام او را به عنوان یک هنرمند دور از کلیشه در ذهنها به وجود آورد. وی برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره تاتر فجر ۱۳۷۹ برای بازی در نمایش «سعادت لزران مردمان تیرهروز» شده است. به بهانه سالها تجربه بازیگریاش در سینما و تئاترو تلویزیون در روز تولدش با وی به گفتوگو نشستیم:
همه مخاطبان تئاتر از مدتها پیش با شما به عنوان یک بازیگر توانا در عرصه هنرهای نمایشی آشنا بودند اما میلیونها ایرانی که به صحتههای تئاتر شهر دسترسی ندارند شما را با حضور در مجموعههای تلویزیونی و به دنبال آن پردههای سینما میشناسند، شما عرصههای مختلف بازیگری را تجربهکردهاید، فعالیت در کدام یک از این عرصهها لذت بیشتری داشته و شما از آن راضی هستید؟
من هر سه عرصه بازیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون را تجربهکردهام و معتقدم هرکدام از این عرصههای سهگانه جذابیت خاص خود را دارند. اما آنچه بیشتر با سلیقه من همسان است، با توجه به این که خاستگاه من در ابتدا عرصه تئاتر بوده است میتوانم بگویم همین هنر است اما در مورد لذت بردن از بازیگری باید بگویم در هر سه عرصه از آن لذت میبرم.
گفتید سلیقه شما و خاستگاه شما تئاتر بوده است، بسیاری دیگر از بازیگرانی که بازی در تئاتر را تجربه کردهاند، مانند شما میاندیشند، به راستی چه چیزی در صحنه نمایش و تئاتر وجود دارد که بازیگران را به خود جذب میکند؟
میدانید که اصطلاحی بین بازیگران وجود دارد، میگوییم در تئاتر با مخاطب«نفس تو نفس» هستیم، تئاتر به دلیل این نفس تو نفس بودن به زندگی شباهت بیشتری دارد. شاید همین دلیلی است که موجب میشود تا بازیگران، تئاتر را بیشتر دوست داشته باشند. برای من آن روندی که طی میشود تا از تمرین به اجرا برسیم، فرصت بیشتری برای زندگی با یک نقش است. انگار یک شخصیت به دنیا میآید، بزرگ میشود و سرانجام با آخرین اجرای نمایش، از دنیا میرود، تنها خاطراتش است که باقی میماند، هیچ تکراری در کار نیست.
اما بحثی وجود دارد در مورد فن بازیگری، بسیاری بر این عقیده هستند که فن بازیگری در سینما، تئاتر و تلویزیون با یکدیگر متفاوت است، هرچند برخی از بازیگران نیز خلاف این فکر میکنند، به راستی با توجه به این که شما در هر سه عرصه فعالیت کردهاید و بازیگری را در هر سه نوع آن یعنی بازی تئاتر، تلویزیون و سینما تجربه کردهاید، کدام یک از این دو آموزه را باید پذیرفت؟
آنچه شما به آن اشاره میکنید را باید از دو زاویه متفاوت بررسی کرد در یک نگاه تکنیک مادر از آن تئاتر است، بازیگری با تئاتر متولد شده است و نمیتوان آن را انکار کرد. از سوی دیگر باید بگویم تکنیک و مهارتهای کلی در عرصه بازیگری در هر یک از این عرصهها با دیگری متفاوت است، البته در خود تئاتر هم اندازه بازیگری یکسان نیست و بسته به تالار نمایشی که در آن بازیگر، بازی میکند متفاوت است، در واقع بازیگری در تالار سایه، چهار سو، وحدت و تالار اصلی تئاتر شهر با یکدیگر متفاوت است. هر کدام از این تالارها، ویژگیهای خاص خود را دارند که بسته به شخصیت نقش بازیگر موجب تفاوت در بازی میشوند.
شما از شخصیتهایی که بازیگر در صحنه نمایش بازی میکند، یاد کردید، خود شما به عنوان بازیگر، تاکنون شخصیتهای بیشمار و متفاوتی را بازی کردهاید، از بین این شخصیتها کدام یک را بیشتر از همه دوست دارید؟
من اصولا همه شخصیتهایی که بازی کردهام را دوست دارم. ممکن است شخصیت تلخی را بازی کرده باشم که برایم بازی آن شخصیت بسیار شیرین بوده باشد و از آن خاطرات خوبی داشته باشم، چیزی که در بازیگری بسیار دوست دارم این است که به انسان این اجازه را میدهد تا در قالبهای مختلف زندگی کند و به تجربه خود بیفزاید، آدم در عرصه بازیگری دچار تعدد زندگی است و این خیلی جذاب است.
پس شما هم به عنوان بازیگری با نقشهای مختلف در عرصه تئاتر، سینما، تلویزیون باید زندگیهای گوناگونی را تجربه کرده باشید، این نقشها و این زندگیهای مختلف چه تاثیری در شخصیت خود شما داشتهاند؟
هر شخصیتی که کار میکنم در تجزیه و تحلیل آن مختصات مختلفی وجود دارد که در من نیز بیتاثیر نیست، برای نمونه هنگامی که من شخصیت نرگس را بازی میکردم و سعی میکردم خودم را به آن نقش نزدیک کنم، در تجزیه و تحلیل این شخصیت، صبوری او مرا به خود جذب کرد و گفتم چقدر خوب است که صبوری او را داشته باشم، به این ترتیب تلاش کردم تا صبر نرگس را به خود اضافه کنم و آن را در وجودم نهادینه کنم، بار دیگر بگویم بازیگری مثل زندگی است که هر قدر پیشتر بروی به بلوغ بیشتری دست مییابی، میتوان آن را مثل نردبانی دانست که میتوان از پلههای آن بالا رفت و دنیا را بهتر دید.
به بازی خود در نقش نرگس اشاره کردید، مجموعه تلویزیونیای که بسیاری از مردم کشور، شما را به بازی در آن به خاطر سپردند، نرگس اما اثری متمایز در کارنامه حرفهای شماست، شما چگونه توانستید به خوبی از عهده ایفای نقشی بر آئید که مردم بیشاز سی قسمت، بازی هنرمند دیگری را در آن نقش دیده و آن را پذیرفته بودند؟
نرگس برای من قصه دیگری بود. من بازی در این نقش را تنها و تنها به خاطر زنده یاد پوپک گلدره پذیرفتم.
تعلق خاطر شما به پوپک گلدره برای همه آشکار است، شاید اگر بازیگر دیگری به جز شما بود، درخواست تکرار تصویربرداری صحنههایی را داشت که پوپک در آن بازی میکرد اما شما از نظر فن بازیگری چه روندی را در پیش گرفتید که توانستید چنین خوب این نقش را بازی کنید؟
هنگامی که من به مجموعه نرگس پیوستم، ترجیح دادم که صحنههای بازی پوپک را نبینم و معتقد بودم اگر مردم، مرا با چهره متفاوتم ببینند و در این نقش بپذیرند، بازی متفاوت مرا هم خواهند پذیرفت البته در این میان وحدتی به نام شخصیت نرگس وجود داشت که از متن خوب این مجموعه بر آمده بود و بازی ما را به هم گره میزد.
به متن مجموعه تلویزیونی نرگس اشاره کردید و این که به خوبی نوشته شده بود، شما تاکنون نقشهای زیادی بازی کردهاید و متنهای متفاوتی را تجربه کردهاید که ثمره قلم نویسندگان گوناگونی بودهاند، به نظر شما تاثیر متن در بازی بازیگران چه میزان است؟
به واقع بخش عمدهای از ماندگاری نقش مربوط به نوع شخصیتپردازی آن است که توسط نمایشنامهنویس یا فیلمنامهنویس ارائه میشود، توان بازیگری و توان نویسندگی باید در هم ادغام شود تا نقشی ماندگار شود، شخصیتهایی که در ذهنها باقی ماندهاند از هر دوی اینها در نهایت خود بهره بردهاند، بازی بازیگر احتیاج به بستر مناسب دارد که از متن بر میآید، برای نمونه به شخصیتهای هزاردستان اشاره میکنم، هنوز که هنوز است، شخصیت شعبان بیمخ را نگاه کنید که آقای کشاورز آن را به واسطه متن خوب با بازی خود ارائه کرد، یا قاضی باشتین که آقای نصیریان در مجموعه سربداران بازی کرد.
به متنها اشاره کردید شما بعد از نرگس بازی در مجوعه متعدد دیگری چون مرگ تدریجی یک رویا، فاکتور هشت و ... را در کانامه خود دارید که نقشی متفاوت با نرگس است بازی درآن مجموعهها بری شما چگونه بود ؟
نرگس کلیشه یک زن مهربان و از خود گذشته بود اما مرگ تدریجی یک رویا این فرصت رادراختیارمن گذاشت تا تواناییهایم را در بازیگری بروز دهم. برای بازی در این سریال خیلی زحمت کشیده و تحقیق کردم،میدانید که تلوزیون همان جعبه جادویی خیلی زود بازیگران را کلیشه میکند. هم مردم و هم کارگردانان و به ویژه مدیران ترجیح میدهند شما همیشه در یک قالب باشی، همانی باشی که پیش از این دیده اند و به آن خو کردهاند اما من باید برای بازی در آن نقش یک چیز دیگراز نقش قبلیام میبودم. در آن جا من باید نقشزنی را بازی میکردم که فراموشی دارد، الکلی است و خلاصه همه چیزش متفاوت با شخصیت نرگس است.
به اتفاق مهمی در سریالسازی اشاره کردید، کلیشهای شدن اکثر سریالهای کشور نه تنها در بحث بازیگری بلکه در همه بخشها. از داستان و محتوای فیلمنامه بگیر تا بازیگری و کارگردانی و همه چیزهای دیگر و نتیجه این شده که روزبه روز آمار مخاطبان سریالهای تلویزیونی پایین و پایین تر آمده و ببیندگان ترجیح میدهند سریالهای خارجی تماشا کنند تا سریالهای پخش شده از شبکههای ایران. به نظرتان این مشکل به کجا باز میگردد و به اصطلاح از کجا نشات گرفته است ؟
من خودم به عنوان یک بازیگر تلویزیون به جرات میگویم که دیگربسیاری از سریالها دغدغه امور مردم را ندارند وبه مشکلات و مصائب امروزی مردم کاری ندارند . همه چیز، حتی داستان را فدای سرعت وحشتناک رسیدن سریال به پخش میکنند و در این میان طبیعی است که خیلی چیزها فدا میشود. زمانی بود که تلویزیون ایران تنها دو شبکه داشت و تنها میخواست برای این دو شبکه خوراک تهیه کند بنابراین فرصت کافی داشت تا با فراغ بال و دقت کافی برای برنامههای این دو شبکه برنامه ریزی کنند اما در حال حاضر با همان نگاه و تیم اجرایی تلویزیون کار میکند که پانزده سال با وجود تنها دو شبکه کار میشد و طبیعی است که در ماراتن سرعت تنها چیزی که حذف میشود کیفیت است و بس! درهیچ جای دنیا این چنین به سریالهای تلویزیونی بیاهمیت نیستند که در ایران با رسانه ای متعلق به عموم جامعه برخورد میشود.
و به عنوان آخرین سوال، در روز تولدتان چه آرزویی برای فرهنگ این مملکت میکنید ؟
من تنها میتوانم آرزو کنم مدیرانی بر مسند فرهنگی کشور باشند که حقیقتا دغدغه فرهنگی داشته باشند زیرا سالهاست در حالی که تنها چند دانشکده سینما و تئاتر در تهران سالیانه صد و بیست فارغالتحصیل به این کشور تحویل داده میشود هیچ امکانات سخت افزاریای به تئاتر و سینمای کشور اضافه نشده و برخی از مدیران به جای رسیدگی به این مشکل، تلاش میکنند هنرمندان را به جان همدیگر را بیندازند. برخی مدیران فرهنگی کشور سیاست معروف «تفرقه بنداز، حکومت کن» را در پیش گرفتهاند تا بدین وسیله تمام توجه هنرمندان به جای معطوف شدن به مشکلات، در تلاش برای حذف یکدیگر هدر رود. من آرزوهای خوب برای همه مردم و از جمله هنرمندان درآستانه سال جدید زندگیم دارم.
نویسنده : صبا رادمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست