پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

تکرار تاریخ پس از هشت قرن


تکرار تاریخ پس از هشت قرن

تلاشگران توسعه علم از خواجه نظام الملک تا امیرکبیر

بعد از استناد به سخنی از پیامبر بزرگوار اسلام، در این باره که می فرماید؛ «اگر علم در ثریا باشد، ایرانیان به آن دست می یابند» کمی به گذشته ایران قبل از خواجه نظام الملک می پردازیم و سپس به اصل مطلب می پردازیم. ایرانیان با ایجاد دانشگاه جندی شاپور و سپس بیت الحکمه و بیمارستان عضدی در بغداد، علوم یونانی، بابلی، هندی و چینی را که دست روزگار می رفت تا آنها را به بوته فراموشی سپارد، آشکار کرده و ممزوجی از آنها را به شکل جدیدی عرضه کردند. دانشمندی که بخشی از علوم هندی را به ما عرضه داشت، ابوریحان بیرونی بود.

فارابی (معلم ثانی) نگذاشت آثار ارسطو به فراموشی سپرده شود. در همین عصر ابوعلی سینا، قوانینی در علم النفس (روانشناسی) کشف کرده است که بعضی از آنها با گذشت قریب به هزار سال هنوز هم اعتبار و ارزش علمی خود را از دست نداده است. از دوره ابوریحان تا ظهور خواجه نظام الملک طوسی یک فاصله نیم قرنی است که این دوره زمانی مصادف است با زوال غزنویان و برآمدن سلجوقیان. ما می دانیم که در طول تاریخ ایران اکثر کوشش های علمی و فنی به تشویق وزرای کاردان و دانشمندان به مرحله انجام رسیده است. از طرف دیگر خراسان بزرگ به ویژه شهر طوس زادگاه دانشمندانی بوده که در تاریخ علم در ایران جای ویژ ه یی برای خود باز کرده است. یکی از آنها خواجه نظام الملک است. قبل از خواجه نظام الملک، در بخارا، سمرقند، نیشابور و شهرهای خراسان قدیم مدارس به صورت پراکنده و بدون ضابطه تاسیس می شد. اولین کسی که در تاریخ ایران به ایجاد مدارسی به سبک دانشکده های امروزی با بودجه معین و قوانین مشخص و به صورت سیستماتیک (نظام دار) اقدام کرد، خواجه نظام الملک بود. او شخصاً دانشمند بود و در مدارس نظامیه، دانشمندان را به عنوان استاد استخدام کرد و فارغ التحصیلان این مدارس در زمره بزرگ ترین دانشمندان و ادیبان ایران زمین به شمار می روند. بین خواجه نظام الملک و امیرکبیر وجه تشابه زیاد دیده می شود. در قرن پنجم هجری قمری روستازاده یی به نام خواجه نظام الملک در عرصه سیاسی ایران می درخشد و به وزارت می رسد. او برای حسن جریان امور کشوری و لشگری به ملکشاه جوان و بی تجربه توصیه می کند برای بقای مملکت، حل مشکلات کشور را به او بسپارد. درست هشت قرن بعد، تاریخ تکرار می شود.

روستازاده دیگری به نام میرزاتقی خان از ناصرالدین شاه ۱۸ساله می خواهد برای حفظ ارکان حکومت و کوتاه کردن دست چپاولگران، مسوولیت همه امور را به او واگذارد و نظم مملکت را از او بخواهد. خواجه نظام الملک و میرزاتقی خان ضمن کوشش ها و رنج های فراوان، چرخ های مملکت را در جاده آبادانی به حرکت درآوردند. خواجه، مدرسه نظامیه را ساخت که تا آن زمان مانند نداشت و امیرکبیر، دارالفنون را ایجاد کرد که در دوره قاجار بی سابقه بود و بیشتر استادان اولیه دارالمعلمین عالی و دانشگاه تهران از فارغ التحصیلان دارالفنون بودند. این دو وزیر دانشمند در نتیجه حسادت بدخواهان کشته شدند. به این ترتیب همسر ملکشاه سلجوقی ترکان خاتون با توسل به تاج الملک که بعداً به وزارت رسید، سبب قتل او به دست یکی از پیروان فرقه اسماعیلیه شد و امیرکبیر با توطئه های مکرر مهدعلیا مادر شاه و همراهی میرزا آقاخان نوری (اعتمادالدوله) به قتل رسید.

از آنجایی که خواجه نظام الملک و امیرکبیر در مراتب وطن خواهی و فرهنگ دوستی، جایگاه مشترکی در تاریخ فرهنگ و تمدن ایران دارند، اقدامات فرهنگی آن مردان لایق و صبور به ویژه ایجاد نظامیه و دارالفنون را به اختصار مرور می کنیم. ابتدا به زندگی نظام الملک و نحوه ایجاد مدرسه نظامیه پرداخته و آنگاه به اقدام میرزاتقی خان امیرکبیر و نحوه ساختن مدرسه دارالفنون و برنامه آن می پردازیم.

● نگاهی به زندگی خواجه نظام الملک و تاسیس مدرسه نظامیه

ابوعلی حسن فرزند علی بن اسحاق که در دوران وزارت خود، لقب خواجه نظام الملک گرفت در روز جمعه پنج ذیقعده ۴۰۸ هـ.ق در روستای نوغان طوس به دنیا آمد. ابوعلی به تشویق پدرش ابتدا علوم دینی آموخت و سپس برای آموختن علوم عقلی و نقلی به نیشابور و اصفهان رفت. در نیشابور نزد عمر خیام ریاضیات و نجوم را تکمیل کرد. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در جامع التواریخ او را معاصر حسن صباح می داند. از این جهت روایت مربوط به سه یار دبستانی (خواجه نظام الملک، خیام، حسن صباح) در تاریخ ادبیات ایران جای خاصی دارد. خواجه در اصفهان فلسفه و علم کلام آموخت. مطالب پرارزش سیاستنامه به ما می فهماند که خواجه تا چه حدی به تاریخ، جامعه شناسی سیاسی و آنچه اروپاییان «پولتیک» (سیاست) می گویند، واقف بوده است. خواجه این کتاب را برای ملکشاه سلجوقی نوشت تا او مطالعه کند و شیوه مملکت داری را به درستی بیاموزد و ثابت کرد سیاست مستقلاً می تواند به صورت یک علم عملی و نظری باشد.

خواجه نزدیک به ۳۰ سال در دستگاه حکومتی آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی صدارت کرد. وسعت ایران در زمان سلجوقیان پس از شکست دادن امپراتوری روم شرقی (بیزانس) به اندازه دوره انوشیروان ساسانی رسید. این هم از درایت و سیاست خواجه نظام الملک بود. او از ماوراءالنهر تا شام و بغداد را آباد کرد. در شهرهای مهم ایران مانند مرو، بلخ، نیشابور، اصفهان، هرات، بصره، آمل و موصل کاروانسرا، بیمارستان، جاده، پل و مدارس بزرگ بنا کرد. از آنجایی که نظام الملک بانی و موسس این مدارس بود، بر سردر آنها عنوان «مدرسه نظامیه» با خطی درشت به وسیله آجر یا کاشی نمودار می شد. این مدارس تحت نظامی خاص و قانون واحدی اداره می شد و روسای آنها با ابلاغ رسمی و حکومتی نظام الملک از بین فاضل ترین علما و دانشمندان انتخاب می شدند. در ابتدا در سال ۴۵۷ هـ.ق نظامیه بغداد در کنار دجله و در بخش شرقی بغداد در محل سوق الثلاثا (سه شنبه بازار) به دست ابوسعید صوفی نماینده خواجه در بغداد بنا شد.

وقتی به سال ۴۶۵ هـ.ق جلال الدین ملکشاه به جای آلب ارسلان سکاندار ایرانی به این وسعت شد، چون پادشاه جدید جوانی ۱۸ساله و فاقد تجربه علمی و سیاسی بود، خواجه نظام الملک برای جلوگیری از طغیان لشگریان، ۷۰۰ هزار دینار به حقوق آنان اضافه کرد. ملکشاه چون از تدبیر وزیر خود آگاه شد، خطاب به نظام الملک گفت؛ «من امور کشور از کوچک و بزرگ را به تو واگذار کردم. تو به منزله پدر من هستی.» با آنکه سلطان سوگند خورده بود همواره یار و پشتیبان وزیر خود باشد، ولی به تحریک ملکه (ترکان خاتون) مانع از حسن انجام امور می شد. تا جایی که زمانی پادشاه جوان، نظام الملک را به خاطر مخارج زیاد تاسیس مدارس نظامیه، مواخذه کرد زیرا فتنه انگیزان از روی رشک و حسادت به سلطان گفته بودند؛ با پول هایی که خرج تاسیس مدارس می شود، می توان لشگری آراست که قسطنطنیه پایتخت روم شرقی را بگشاید. به ویژه ملکه ترکان خاتون نیز به این آتش دامن زده بود. بنابراین خواجه با صراحت جوابی داد که جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام نقل کرده است؛ «خواجه نظام الملک رو به سلطان ملکشاه کرد و گفت؛ پسر جان، من یک پیرمرد ایرانی هستم.

اگر بر ضد من بشورند، پنج دینار هم از خود نخواهم داشت و تو یک جوانک سلجوقی نژاد و پادشاهی که اگر بر تو بشورند مردم به خیلی از امور زندگی تو آگاه خواهند شد، چون تو شب و روز به شهوترانی مشغول هستی. نافرمانی تو نزد خدا خیلی بیشتر از فرمانروایی توست. سپاهیانی که تو به آن پشت گرم هستی، تیر پرتاب آنها ۳۰۰ زرع و درازی شمشیرشان دو زرع است و مانند تو غرق عیش و عشرتند و با ساز و آواز سرگرم شده اند. اما من برای تو سپاهیانی گرد آورده ام که آنها را سپاهیان شب می گویند. همین که تو و سپاهیانت، شب به خواب می روید، این لشگریان به شب زنده داری برمی خیزند (منظور او دانشجویان نظامیه بود که در شب ها به دعا مشغول بودند) و دست راز و نیاز به درگاه خدای چاره ساز برمی دارند و تو را از جان و دل دعا می گویند. تو و سپاهیانت از برکت دعای آنان خوش و خرم مانده اید.» ملکشاه این حرف نظام الملک را پسندید و خاموش شد.

نظام الملک به بزرگ ترین اثر علمی همت گماشت و خیام نیشابوری را ماموریت داد که تقویم ایرانی را با هجری شمسی هماهنگ سازد که طبق آن، اول بهار که روز اعتدال ربیعی است، اولین روز سال هجری شمسی تعیین شد. به دستور خواجه به سبب آنکه این کار در زمان جلال الدین ملکشاه انجام شد، آن را تقویم جلالی خواندند. خواجه نظام الملک عاقبت در شنبه دهم رمضان ۴۸۵ با خنجر ابوطاهر ارانی ترور شد و یک ماه بعد ملکشاه نیز در اثر بیماری مرموزی درگذشت.

● چگونگی تاسیس مدارس نظامیه و برنامه آنها

خواجه نظام الملک برای برپایی مدارس نظامیه پول زیادی خرج کرد و به گفته پروفسور عباس مهرین شوشتری به نرخ قرن پنجم هجری ۳۰۰ هزار سکه طلا صرف ساختن آن مدارس کرد و مقرری هایی که به طلاب و دانشجویان داده می شد، سالانه ۸۰۰ هزار دینار بود. این روش اختصاص دادن بودجه زیاد برای آموزش و پرورش سنت بسیار حسنه یی بود که اگر بعد از مرگ خواجه نظام الملک ادامه می یافت، ایران از نظر علمی به جایی می رسید که غیرقابل تصور بود. ۹۰۰ سال بعد یعنی در قرن بیستم میلادی «ژان مونه» دانشمند فرانسوی گفت آینده جهان متعلق به ملتی است که بیشترین بودجه را به آموزش و پرورش جوانان خود اختصاص دهد. در زمان خواجه نظام الملک همه جویندگان علم از اقصی نقاط ایران برای کسب علم و دانش به نظامیه ها رو می آوردند.

این مدارس به شیوه شبانه روزی اداره می شد و مخارج آنها از طریق بازارها، دکان ها، کاروانسراها و آبادی هایی تامین می شد که درآمد آنها وقف مخارج مدرسه و مقرری طلاب و دانشجویان می شد. مدارس نظامیه، جزء اولین مدارسی است که در آنها علاوه بر غذا و تحصیل رایگان، به دانشجویان مقرری و حتی انعام داده می شد. مقرری را «ادرار» می گفتند. چنان که سعدی که از طلاب نظامیه بغداد بود، می گوید؛ مرا در نظامیه ادرار بود/ شب و روز تلقین و تکرار بود. به مقرری طلاب، راتیه و نفقه هم می گفتند. در میان نظامیه ها، نظامیه بغداد، نیشابور، مرو، هرات و بلخ، معروف ترین آنها بودند.زمانی که نظام الملک، مدرسه نظامیه را در بغداد بنا کرد ۳۰باب مدرسه دیگر در بغداد وجود داشت که نظامیه از همه بزرگ تر و باشکوه تر بود.برای ساختن این مدرسه که در حکم یک دانشگاه بود خواجه مبلغ دویست هزار دینار از اموال خود را خرج کرد و در اطراف آن بازارهایی ساخت و وقف مدرسه کرد. خرج تحصیل شاگردان و حق التدریس استادان سالانه ۱۵هزار دینار بود. اولین رئیس و استاد این مدرسه که از جانب خواجه نظام الملک معرفی شد ابوالمعالی عبدالملک عبدالله جوینی بود که مدت ۳۰سال ضمن تدریس ایراد خطبه های نماز جمعه را نیز برعهده داشت.

معروف ترین استادان دیگر این مدرسه عبارت بودند از امام محمد غزالی فیلسوف و دانشمند قرن پنجم هجری. او تنها کسی بود که مخالفت با اصول فلسفه متداول زمان خویش (که برگرفته از عقاید افلاطون و ارسطو بود) را آغاز کرد و اظهار داشت حکمای یونان مانند سقراط، افلاطون و ارسطو در پاره یی از مسائل به اشتباه رفته اند. از شعرای معروف فارغ التحصیل نظامیه عبارت بودند از؛ اوحدالدین محمد انوری، سعدی شیرازی، رشید وطواط، جامی و محمداسماعیل بخاری.

● مواد درسی مدارس قدیم به ویژه نظامیه

در این مدارس صرف و نحو عربی، فقه، علم حدیث، آیین دبیری و کتابت، فن شعر، طبقات الامم و تاریخ، جغرافیا (علم مسالک و ممالک)، فلسفه و منطق، الهیات، طب، علم طبابت مشتمل بر هشت قسمت بود که مهم ترین آن عبارت بودند از تشریح بیماری ها و ادویه، در بخش ریاضیات، حساب و هندسه (احجام، خطوط و سطوح) تدریس می شد. رشته های دیگری که تدریس می شد عبارت بودند از نجوم، علم الحیل (مکانیک)، کیمیا (شیمی). شاگردان این مدرسه می توانستند در یک یا دو رشته از این علوم مطالبی بیاموزند و به قول معروف از هر خرمنی خوشه یی بچینند. در این مدرسه آثار بطلمیوس و کتب دیگر یونانی نیز تدریس می شد.

● مدارس ایران بعد از خواجه نظام الملک تا تاسیس دارالفنون

بعد از مرگ خواجه نظام الملک و برافتادن سلجوقیان و هجوم مغولان مدارس نظامیه از رونق افتاد و با آنکه دانشمندی مانند خواجه نصیرطوسی، رصدخانه یی در مراغه ایجاد کرد و در جوار آن کتابخانه یی که حدود چهارصد هزار جلد کتاب در آن موجود بود اما مدرسه هم جوار آن به اندازه نظامیه از اهمیت برخوردار نبود. در دوره استیلای ایلخانیان خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی مدرسه یی در سلطانیه ایجاد کرد و در دوره صفویه مدرسه چهارباغ از همه معروف تر بود. در اوایل دوره قاجار مدرسه صدر در اصفهان و مدرسه مادرشاه نزدیک عمارت ارک تهران ایجاد شد ولی هیچ کدام به اهمیت نظامیه نبودند تا آنکه در سال دوم از سلطنت ناصرالدین شاه یعنی در ۱۲۶۶ مدرسه دارالفنون به دستور میرزاتقی خان امیرکبیر ساخته شد.

● چگونگی تاسیس مدرسه دارالفنون

حاج مخبرالسلطنه هدایت در کتاب «خاطرات و خطرات» درباره میرزا تقی خان امیرکبیر از قول قائم مقام فراهانی می گوید؛ «تقی پسر حاجی قربان بالادست همه شاهزادگان و امیران قاجار خواهد شد.» او درست گفته بود چون میرزاتقی قبل از وزارت در سفرهای سیاسی که به اروپا کرده بود از بیشتر «پلی تکنیک» های اروپا دیدن کرده بود و نیت کرد در تهران مدرسه پلی تکنیک یعنی جایی که همه علوم و فنون را تدریس کنند ایجاد کند، لذا مدرسه یی به نام «دارالفنون» ساخت که به معنی «خانه همه علوم» است. میرزا تقی خان در ۱۲۶۶ هـ.ق فرمان داد در گوشه یی از ارک شاهی واقع در شرق باب همایون (شمال غرب خیابان ناصریه، ناصرخسرو) ساختمانی برای این مدرسه ایجاد شود و برای این کار میرزا رضاخان مهندس باشی را که در عهد عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه برای تحصیل به اروپا رفته بود و در رشته معماری تخصص گرفته بود مامور ساختن این مدرسه عظیم کرد.

او نیز به محمدتقی خان معمارباشی که در دربار سرپرست بناها بود ماموریت داد هر چه زودتر این ساختمان را احداث کند. هدف امیر آن بود که فرزندان مستعد همه طبقات اجتماعی در آن به صورت رایگان درس بخوانند و حتی برای شاگردان شهریه و مدد معاش معین کرد. غافل از آنکه بعد از عزل او این مدرسه به طبقات اعیان و شاهزادگان تعلق خواهد گرفت. بالاخره امیرکبیر با توطئه مشترک «کلنل شل» سفیر انگلیس، مهدعلیا مادر شاه و میرزا آقاخان نوری (اعتمادالدوله) از همه مشاغل خود عزل و در ۲۵ محرم ۱۲۶۸ به کاشان تبعید شد و در ۱۷ ربیع الاول همان سال در حمام فین به قتل رسید. در پنجم ربیع الاول ۱۲۶۸ یعنی ۱۲ روز قبل از قتل میرزاتقی خان امیرکبیر ناصرالدین شاه این مدرسه را افتتاح کرد. او بعد از قتل امیر بارها با زمزمه اشعار زیر اظهار ندامت می کرد؛

مرد خردمند هنر پیشه را /عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه آموختن/ در دگری تجربه بردن به کار

بعد از مرگ امیرکبیر ناصرالدین شاه طبق فرمانی دارالفنون را جزیی از تشکیلات دربار قرار داد و رئیس مدرسه با حمایت وزیر علوم و نظر شخص شاه انتخاب می شد اما در امور دیگر استقلال کامل داشت. دارالفنون در روز یکشنبه پنجم ربیع الاول ۱۲۶۸ هـ.ق یعنی حدود ۱۵۹ سال پیش با حضور ناصرالدین شاه و رجال دربار با صد دانش آموز که همه فرزندان اعیان و رجال دولت بودند با لباس های متحدالشکلی که در برداشتند افتتاح شد. اولین رئیس دارالفنون میرزامحمدخان شیرازی بود که شغل وزارت امور خارجه را نیز برعهده داشت. اولین ناظم این مدرسه رضاقلی خان هدایت معروف به «لله باشی» جد خاندان هدایت که مردی دانشمند بود عهده دار این مقام شد.

در این مدرسه جوانان ایرانی در رشته های مختلف تربیت می شدند از جمله طب و داروسازی، ریاضیات و مهندسی، معدن شناسی، نظام و موزیک (پیاده، سوار و توپخانه)، نقاشی، تاریخ و جغرافیا، علوم طبیعی، ادبیات فارسی و عربی. در ابتدا استادان خارجی تدریس علوم مختلف را برعهده داشتند این استادان عبارت بودند از معلمان اتریشی مانند دکتر پولاک و دکتر شلیمر استادان طب. در رشته نظام دو استاد اتریشی از همه معروف تر بودند مانند کاپیتان زاتی و مهندس کارنوتا.

معلمان فرانسوی عبارت بودند از دکتر کلوکه استاد طب و دکتر بوهلر معلم ریاضی و بالاخره مسیو لومر استاد موزیک نظام. سایر استادان خارجی عبارت بودند از مادروس خان ارمنی معلم زبان فرانسه و واگت اتریشی معلم زبان فرانسه. استادان ایرانی عبارت بودند از میرزا ابوالحسن خان فروغی معلم ادبیات، فلسفه و تاریخ، میرزا محمدعلی خان فروغی معلم فلسفه و تاریخ ضمناً ابوالحسن فروغی و محمدعلی فروغی دروسی که به زبان فرانسه بود به زبان فارسی ترجمه می کردند. میرزا عبدالغفار نجم الدوله معلم ریاضی و نجوم، رضاقلی خان هدایت ضمن حفظ مقام نظامت معلم تاریخ و ادبیات، محمدخان کمال الملک غفاری معلم هنر نقاشی.

● تغییرات در مدرسه دارالفنون

بعد از فوت محمدعلی خان شیرازی که اولین رئیس دارالفنون بود در ۱۲۶۸ هـ.ق عزیزخان مکری به این مقام رسید. سپس رضاقلی خان هدایت که ابتدا ناظم دارالفنون بود به ریاست آن مدرسه رسید. در ۱۲۷۴ هـ.ق علیقلی خان اعتضادالسلطنه وزیر علوم با حکم ناصرالدین شاه ریاست مدرسه دارالفنون را نیز عهده دار شد. در زمان اعتضادالسلطنه عده یی از فارغ التحصیلان دارالفنون به اروپا اعزام شدند. در زمان ریاست اعتضادالسلطنه به کمک عده یی از استادان دارالفنون مانند جعفرقلی خان هدایت و میرزا عبدالغفارخان نقشه یی از تهران ترسیم کردند و به ناصرالدین شاه دادند. در ۱۲۹۸ هـ. ق به علت فوت اعتضادالسلطنه ریاست مدرسه و بیمارستان وابسته به آن به علیقلی خان مخبرالدوله فرزند دیگر رضاقلی خان هدایت سپرده شد. محصلان فارغ التحصیل دارالفنون که در ۱۲۷۵ هـ. ق به پاریس اعزام شده بودند در بازگشت به عنوان معلم و استاد دارالفنون انتخاب شدند و ضمناً در تبریز که مقر ولیعهدهای قاجاریه بود مدرسه دارالفنون تاسیس شد.

در اواخر دوره ناصرالدین شاه و اوایل سلطنت مظفرالدین شاه جعفرخان نیرالملک ضمن داشتن شغل وزارت علوم ریاست دارالفنون را نیز برعهده داشت. پس از ایجاد وزارت معارف و فرهنگ در زمان مظفرالدین شاه دارالفنون تحت نظارت این وزارتخانه درآمد. این مدرسه با آنکه از تشکیلات دربار و وزارت علوم خارج شده بود به واسطه وجود معلمانی چون استاد عبدالعظیم قریب معلم ادبیات، غلامحسین رهنما معلم ریاضی و فروزانفر استاد ادبیات از مدارس به نام کشور بود ولی از آنجایی که مدرسه حقوق، نظام و مدرسه طب از ۱۳۱۷ هـ.ق به بعد توسط مشیرالدوله از دارالفنون جدا شد این مدرسه از حالت آکادمی و دانشکده خارج و به دبیرستان تبدیل شد تا آنکه تا اوایل دهه ۵۰ از رونق افتاد و ساختمان این مدرسه در حال حاضر به صورت یکی از آثار میراث فرهنگی درآمده است.

خدمتی که دارالفنون به گسترش علم و دانش در دوران معاصر خود کرد بر هیچ کس پوشیده نیست زیرا اکثر استادان اولیه مدرسه سیاسی و حقوق مشیرالدوله، مدرسه نظام مشیرالدوله و بعداً دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی) و دانشگاه تهران از فارغ التحصیلان دارالفنون بودند. و سپس برای تامین کادر هیات علمی دانشگاه تهران دیپلمه های ممتاز برای تحصیل در رشته های مختلف به اروپا اعزام شدند تا به جای استادان اولیه که به سن بازنشستگی رسیده بودند (و خود فارغ التحصیل دارالفنون بودند) انجام وظیفه کنند.

صدیقه غفاریان