پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شیمیایی ها در سینمای ایران


شیمیایی ها در سینمای ایران

اواخر تابستان سال۱۳۶۷ چندی پس از پایان جنگ تحمیلی عراق بر ایران, بر سر در برخی از سینماهای تهران پلاكارد فیلمی نصب شده بود كه در آن تصویر مردی دیده می شد كه صورتش با ماسك ویژه ای پوشانده شده بود شاید این نخستین بار بود كه مخاطبان سینمای ایران با چنین تصویری مواجه می شدند

اواخر تابستان سال۱۳۶۷ چندی پس از پایان جنگ تحمیلی عراق بر ایران، بر سر در برخی از سینماهای تهران پلاكارد فیلمی نصب شده بود كه در آن تصویر مردی دیده می شد كه صورتش با ماسك ویژه ای پوشانده شده بود. شاید این نخستین بار بود كه مخاطبان سینمای ایران با چنین تصویری مواجه می شدند. شهریار بحرانی در این فیلم كه «هراس» نام داشت داستان بمباران شیمیایی یكی از روستاهای مرزی ایران واعزام یك گروه تجسسی به منطقه برای پیگیری و مقابله با دشمن را روایت كرده بود. سال قبل از آن نیز رسول ملاقلی پور در «پرواز در شب» اشاره ای گذرا داشت به بمباران شیمیایی نیروهای ایرانی كه در محاصره دشمن قرار گرفته بودند.

جنگ ایران وعراق به عنوان یكی از مهمترین وقایع سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصرایران، همچون جنگ های دیگر هرگز محدود به منازعات و برخوردهای نظامی و فیزیكی صرف نبود و تأثیرات و مناسبات اجتماعی و حتی اخلاقی متنوعی را از وجوه گوناگون به عنوان حاشیه های جنگ با خود به ادوار بعدی منتقل كرده است. آوارگی و جابه جایی انسان ها، مشكلات ناشی از مفارقت های فرهنگی، تغییر شرایط اقتصادی، معلولیت ها، زخم ها و تاول های به جا مانده از جنگ در بدن انسان ها و... مصائبی بودند كه برخی از آنها با زاویه دیدهای متنوع در آثار منتسب به گونه سینمایی دفاع مقدس به تصویر كشیده شدند. بمباران شیمیایی مناطق جنگی و تأثیر درازمدت آن بر جانبازان بازمانده از این اقدام بی قاعده و غیرانسانی، مقوله دردناك و تلخی است كه این مقال نگاهی به آن دارد.

سپیده امدادگر زمان جنگ در فیلم «میم مثل مادر» پس از ازدواج منتظر تولد فرزندی است كه وارث نارسایی ها و معلولیت های ناشی از مسمومیت شیمیایی حاصل از استنشاق گاز خردل از سوی سپیده در زمان جنگ است. فرزندی كه پدرش تلاش فراوانی برای متولد نشدن او دارد. اما با پافشاری و بروز عشق مادرانه سپیده، سعید متولد می شود، در حالی كه مبتلا به معلولیت جسمی و تنفسی است. برپایه این ماجرا ملودرام احساسات برانگیزی بر بستر چالش عشق مادرانه با یكی از تلخ ترین مصایب جنگ شكل می گیرد. سینمای ایران در سال های پس از جنگ، حملات شیمیایی و عوارض ناشی از آن را به صور مختلف به تصویر كشیده است. در یك دسته آثاری قرار دارند كه از این ماجرا در حدیك رویداد اكشن و حادثه ای در فیلم های جنگی استفاده كردند و در دسته دیگر فیلم هایی حضور دارند كه شخصیت های اصلی فیلم مبتلا به بیماری های ناشی از عوارض بمباران های شیمیایی هستند.

براساس منابع تاریخی موجود در سال۱۸۹۴برای نخستین بار انگلیسی ها از بخار تصعید شده گوگرد بر ضد شورش های استقلال طلبانه بومیان در مستعمرات خود استفاده كردند و بار دیگر در سال۱۹۰۲ گلوله های توپ محتوی اسید پیكریك كه دارای بخار تهوع آور است را در جنگ با بوئرها در آفریقا به كار گرفتند. اما اطلاق عنوان جنگ شیمیایی به دوران جنگ جهانی اول در فواصل سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ باز می گردد. در این جنگ بود كه دوطرف متخاصم درصدد تولید موادشیمیایی به قصد استفاده نظامی برآمدند. در سال۱۹۱۴ فرانسوی ها گاز اشك آوری با غلظت و شدت اثر بسیار بالا تولید كردند و از آن طرف آلمانی ها نیز بر ضد روس ها ازگاز كلر با غلظت بالا بهره بردند. در سال۱۹۱۵ نخستین حمله گسترده با استفاده از گاز كلر از سوی آلمانی ها و بر ضد نیروهای انگلیسی و بلژیكی به وقوع پیوست كه در آن ۱۸۰ تن گاز كلر در طول یك جبهه شش كیلومتری منتشر شد كه پی آمد آن پنج هزار كشته وپنج هزار مصدوم بود. پا پژوهش و كشف روش های مقابله با این گازها، تولیدكنندگان نیز درصدد توسعه آزمایشگاه های خود برآمدند. به طوری كه فقط در طول ۴سال جنگ جهانی اول، ده ها نوع گاز شیمیایی جدید با اثرات كشنده، آسیب رساننده و ناتوان كننده شدید تولید شدند. برای نمونه گاز خردل كه یكی از مخرب ترین و خطرناك ترین گازهای شیمیایی است در جنگ جهانی اول ازسوی دانشمندان آلمانی تولید شد. سلاحی كه تاكنون صدمات فراوانی بر جای گذاشته است.

اما با وجود پایان جنگ جهانی اول پژوهش ها و تحقیقات در این زمینه ادامه یافت و دانشمندان آلمانی در آستانه جنگ جهانی دوم توانستند گازهای اعصاب را كه دارای اثرات كشنده شدیدی است، كشف كنند. این روند منجر به كشف گازهای ارگانو فسفره و نیز تابون، سارین و سومان شد. در دهه۵۰ میلادی بیشترین تحقیقات در این زمینه انجام شد كه حاصل آن در شرایط فعلی رقمی حدود پنجاه هزار نمونه گازهای ارگانو فسفره و نیز به همین میزان گازهای خردلی، اعصاب و تركیبات ارسنیكی است. گازهای عصبی موسوم به سریV كه از زجرآورترین و كشنده ترین این گازهاست در همین دهه كشف شد. تمامی تحقیقات آلمانی ها زیر نظر پرفسور شریدر انجام و به نتیجه رسید.

پس از سال های دهه پنجاه گازهای موجود غلیظ تر و قوی تر شدند و ویژگی های مخرب شان كاملاً شناسایی شد. در جنگ ویتنام نیز گازهای مختلف شیمیایی دوباره مورد استفاده قرار گرفتند. در این جنگ گازهای ضدگیاه نیز به كار رفت، اما بیشترین استفاده مربوط به گاز خردل با غلظت بالا بود.

در جنگ عراق بر ضد ایران نیز از گازهای شیمیایی و در موارد متعدد و گسترده ای استفاده شد. در سال۱۳۵۹ نظامیان عراقی با استفاده از گلوله های شیمیایی حاوی تركیبات گاز اشك آور و مواد تهوع آور برای اولین بار به این سلاح مخوف متوسل شدند. پس از آن تا سال۱۳۶۲ در آستانه آغاز عملیات خیبر ، عراقی ها در پنجاه مورد از گازهای شیمیایی استفاده كردند. اما در ساعت ۶ و سی دقیقه بعدازظهر روز ۱۷مرداد و ۷صبح روز ۱۸مرداد سال۶۲ در منطقه حاج عمران اولین استفاده گسترده از یك گاز شیمیایی خطرناك از سوی نیروهای عراقی به وقوع پیوست. براساس مشاهدات عینی، دود سیاه رنگی سراسر منطقه را در برگرفت و روی تجهیزات و افراد با ذراتی شبیه دوده پوشانده شد. نیروهای ایرانی در این رخداد از نظر نظامی و پزشكی با پدیده ای مواجه شدند كه هنوز كسی از كیفیت آن اطلاع چندانی نداشت. از این مقطع بود كه لزوم مطالعه عوارض این اقدام احساس شد و عنوان بیمار شیمیایی به ادبیات دفاع مقدس پیوست.

همزمان با پیروزی عملیات والفجر ۴ در آبان سال۱۳۶۲ نیروهای ایرانی با بمباران گسترده گازهای شیمیایی مواجه شدند. در ادامه این روند عراقی ها تا پایان جنگ به طور متناوب اهداف نظامی و غیرنظامی را با استفاده گسترده از گاز خردل كه كشنده ترین و ناتوان كننده ترین گاز شیمیایی است بمباران كردند. از بیستم اسفند سال ۶۲ گازهای اعصاب و تابون نیز از سوی نظامیان عراقی بر ضد ایرانیان به كار رفت. در اسفندماه سال ۶۳ نیز برای نخستین بار در یك عملیات نظامی از تركیب گاز سیانور و اعصاب استفاده شد. در ۲۳ اسفند سال ۶۳ یك روز پس از عملیات بدرعراقی ها دوباره از تركیب گازهای سیانور، اعصاب و خردل استفاده كردند. در همین منطقه عملیاتی در فروردین ۶۴ دوباره انواع گازهای شیمیایی به كار گرفته شد. اما در بهمن ۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو وحشتناك ترین حمله شیمیایی از سوی عراق با استفاده از گاز خردل انجام شد. در كشتار حلبچه نیز در ۲۵ اسفندماه سال ۶۶ از گازی موسوم به خفه كننده یا گاز خونی متل منواكسید كربن استفاده شد. اما هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ نام سردشت به عنوان نخستین شهری كه در جهان بمباران شیمیایی شد ثبت گشت.

گاز خردل كه رایج ترین سلاح شیمیایی مورد استفاده عراقی ها بود در ابتدا عوارض پوستی و چشمی ایجاد می كند. ضمن این كه ایجاد تاول كرده و در عوارض چشمی اش نیز التهاب وقرمزی را باعث می شود. ترس از نور، سوزش، خارش، احساس وجود جسم خارجی در چشم و تاول های پوستی با خارش شدید از عوارض رایج این ماده شیمیایی اند. سرفه و التهاب شدید مخاط و مجاری تنفسی نیز از عوارض ریوی آن است. در درازمدت نیز سبب بروز سرطان خون می شود و سیستم ایمنی بدن را به كل از كار می اندازد. گازهای عصبی نیز علاوه بر برخی از این عوارض تنگی نفس، وقفه تنفسی و فلج اعصاب تنفسی را در بیمار ایجاد می كنند.

مصائبی از این نوع دستمایه تراژدیك و تلخی برای تصویرگران سینمایی است. فیلمسازان وابسته به طیف سینمایی دفاع مقدس پس از گذشت سال ها از پایان جنگ تحمیلی رفته رفته از شدت حادثه پردازی در آثارشان كاستند و به نمایش آسیب هایی از این دست روی آورده اند. هرچند در فیلم هایی چون مهاجر، هیوا، پرواز در شب و هراس بمباران های شیمیایی به عنوان یك رخداد در هنگام عملیات جنگی مورد اشاره قرار گرفته است، اما تأثیرگذارترین فیلم ها، آثاری هستند كه پرسوناژهای اصلی به طور مستقیم در معرض این بیماری ها و مسائل ناشی از آن قرار گرفته اند.

مطرح ترین و صریح ترین فیلم درباره جانبازان شیمیایی «از كرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمی كیا در سال ۱۳۷۲ اكران شد. در این فیلم برای نخستین بار عوامل و عناصر سینمایی اعم از فیلمبرداری، گریم، صحنه پردازی و بالاخص بازیگری برای نمایشی كردن فضای رخدادها و نیز آلام و دردهای جانبازان به كار گرفته شدند و نتیجه به یكی از نمونه ای ترین و موفق ترین ملودرام های تاریخ سینمای ایران بدل شد تا آنجا كه سعید شخصیت اصلی این فیلم به مصداق جانبازشیمیایی شهرت یافت. سال ها بعد در سال ۱۳۸۲ ابوالقاسم طالبی كوشید تا در فیلم نغمه رزمنده سابقی كه اینك جانباز شیمیایی است را در زندگی خانوادگی و خصوصی خود به تصویر بكشد و تجلی ایثار و گذشت را در رفتار محمود و نغمه نشان دهد. در سال ۱۳۸۴ رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب اپیزود ننه گیلانه از مجموعه سه اپیزودی قصه های شهر جنگی را بسط و گسترش داده و فیلم گیلانه را روانه اكران كردند. تا به گمان رخشان بنی اعتماد «تركش های فراگیر جنگ كه زمان و مكان نمی شناسند» و «تعمیم پذیری موقعیت و فراگیر بودن آسیب های جنگ» را با نمایش مصائب ننه گیلانه در نگهداری از اسماعیل فرزند معلولش كه در جبهه جانباز شیمیایی شده است، به تصویر بكشد.

بمباران شیمیایی حلبچه كه منجر به كشته و مصدوم شدن هزاران نفر از ساكنان مناطق كردنشین عراق شد نیز دستمایه فیلم هایی چون عروس حلبچه و اوینار شد. در اوینار ساخته شهرام اسدی (۱۳۷۱) گروهی از اهالی شهر حلبچه پس از بمباران شیمیایی شهر آواره كوه و دشت شده و در جست وجوی نجات، بیشترشان كشته می شوند و تنها یك زن و كودكی خردسال به نام اوینار به عنوان بازماندگان به رهایی می رسند. فیلم در دوران تسلط سینمای عرفانی حضور انسان در عرصه مرگبار، حیات آدمی را به تصویر كشید، اما به لحاظ تكنیك سینمایی ویژگی چندانی نداشت و به تأثیرگذاری شایسته دستمایه اش دست نیافت. عروس حلبچه ساخته حسن كاربخش (۱۳۶۹) نیز برخلاف نامش نشان زیادی از فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه در خود نداشت.

حضور جانبازان شیمیایی به عنوان شخصیت های فرعی در برخی فیلم ها نیز مورد استفاده قرار گرفت. در یاس های وحشی (محسن محسنی نسب ) و باشگاه سری (جمال شورجه)رزمندگان گذشته كه اكنون از بیماری شیمیایی رنج می برند (با بازی حسین پاكدل و جمشید هاشم پور) در سكانس هایی از فیلم حضور پیدا می كنند و پس از تأثیر بر روند اتفاقات مظلومانه به شهادت می رسند تا ادای دین فیلمساز به این طیف از جانبازان به تصویر كشیده شود. هرچند هر دو فیلم بیشتر به سینمای حادثه ای گرایش داشته و صرف حضور تنها چند شخصیت رزمنده، دلیلی برای انتساب این فیلم ها به سینمای دفاع مقدس نمی تواند باشد.

اما تأثیر مخرب و مرگ آور سلاح های شیمیایی به شكلی متفاوت و غریب در فیلم پوتین ساخته عبدالله باكیده خود را نشان داد. علی شعاعی بازیگر، تهیه كننده و مدیر تولید سینمای ایران هنگام بازی در سكانسی از این فیلم در چاله ای فرومی افتد كه آب موجود در آن به موادشیمیایی مانده از جنگ آلوده بود. سال ها بعد شعاعی به بیماری های ناشی از این آلودگی دچار و چندی بعد درمی گذرد تا سینمای ایران در پشت صحنه خود نیز خاطره تلخی از فجایع بمباران های شیمیایی را تجربه كند.

علی علائی