سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
آن را که یافت می نشود، آنم آرزوست
به قول باباش: سرتاپای این بچه ۱۰۰ تومن هم نمی ارزه اما، ببین تو رو خدا ۷۰۰، ۸۰۰ هزار تومان واسه تیپ جدیدشون پیاده شدیم.
کی می خواد بفهمه؟
از وقتی فهمید تیپ خفن زدن و این ریختی شدن می تونه چه شکلی داشته باشه، این طوری شد.
این همون بچه ای بود که مامانش به زور داد و فریاد و یه فصل کتک جانانه لباس تر و تمیز تنش می کرد تا بره مدرسه، یا خونه دوست و آشنا.
به قول مامانش: راحت شدم، کاش از اول همین قدر فهم و شعور داشتی، که آدم باید تمیز باشه، شیک باشه، مهمونی رفتن با این بچه مرگم بود، خدا رو شکر که بالاخره بزرگ شد و فهمید.
ولی همشون اشتباهی فهمیده بودن.اون شب هم مثل هر شب و هر روز فرقی نداشت، شلوار لی آخرین مد روز و لباس های آن چنانی و گرون و شیک شو پوشید و راهی شد.چشم هاشو باز کرده بود تا ببینه، همین طوری که شیک پوش و جذاب عبور می کرد همه هم چشم هاشون باز می شد.اما نگاه او به همه با نگاه همه به او فرق داشت.رسید به بر و بچه ها، گروه با رسیدن او کامل می شه، چون او آس کوچه، خیابون، دانشگاه و هر جای دیگه که فکرشو بکنی بود.آس، تو فرهنگ جوونای امروزی یعنی شیک ترین، بهترین، خوشگل ترین، پولدارترین، جذاب ترین، خوش مشرب ترین و خیلی ترین های دیگه در این دست.اصلا خیلی ها به خاطر اون هر شب و هر روز کنار راهش می ایستادن که شاید گوشه چشمی، نگاهی، لبخندی.خودشم دیگه باور کرده بود که بله، منم و هیچ کس مثل من نیست کار ازکار گذشته بود، اما همه این ها اشتباهی بود، چون حداقل کار، هیچ وقت از کار نمی گذره.مانتوهای این روزها، از همه رنگ، تن بیشتر دخترا بود، کمتر دختری پیدا می شه که هم رنگ این جماعت باشه.شلوار لی ها و پیراهن های مردانه دوخت سال ۲۰۱۰، مدل های موی دخترانه و پسرانه، همه رو دیدید، همه این ها دور و برش بودن.تو این هیاهوی رنگ و طرح و شیک پوشی و مد، همه یه جور به اون نگاه می کردن و اون یه جور دیگه به همه، او یه چیز دیگه می خواست، خودش هم نمی دونست، برای همین مثل همه اشتباهی می رفت.شاید همه هم یه جور دیگه به اون نگاه می کردن اما چون اونا هم اشتباهی می رن ما هم اشتباهی فکر می کنیم.دوباره تو یه چشم به هم زدن یه نفر رو می بینه، چشم هاش مهربونه، لب هاش لبخند ملیحی داره، لباس هاش مثل بقیه است، موهاش مثل بقیه است اما یه ذره خوش سلیقه تره، با خودش می گه، اینه، خودشه. ولی یک هفته بعد دوباره به بن بست می رسه، همون آخرین جایی که باید تصمیم بگیره، این بار هم نشد، اینم کسی که می خواست نبود. اون دنبال کی می گرده؟ این همه قرار ملاقات، این همه آشنایی ها و تمام کردن ها، این همه قال گذاشتن ها و ول کردن ها، خودش هم دیگه خسته شده، اما فایده نداره باز هم شروع می کنه، او هر روز هر شب راهی رو می ره که قبلا هزار بار رفته، صد باره اما باز هم اشتباهی می ره، به قول باباش: پس کی می خواد بفهمه؟
باز پول می خواد، زیاد می خواد، باید تیپش عوض بشه، باید فرق کنه، باید متفاوت بشه، این راه حل جدیدشه.راه حلی که دیگه خیلی قدیمی شده خودش هم اینو می دونه ولی بلد نیست، کار دیگه ای بلند نیست.بابا هم حرف دیگه ای بلد نیست، مامان هم حرف دیگه ای بلد نیست، هیچ کس چیز دیگه ای جز چیزهایی که بلده، بلد نیست.همه هم مثل او می دونن فایده ای نداره ولی انگار راه دیگه ای بلد نیستن.خیلی هامون اشتباهی فکر می کنیم. برای همینه که هنوز راه به جایی نبردیم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حماس غزه آمریکا رافائل گروسی رهبر انقلاب حج مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم حسین امیرعبداللهیان رسانه
هواشناسی تهران قتل شهرداری تهران حجاب قوه قضاییه سیل فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت سیلاب سازمان هواشناسی
قیمت خودرو خودرو مالیات ایران خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار مسکن حقوق بازنشستگان
تئاتر دفاع مقدس سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران مسعود اسکویی صدا و سیما سینما
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان فضا
اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین روسیه رفح چین اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه مصر طالبان
استقلال فوتبال پرسپولیس لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری مایکروسافت گوگل ناسا تلفن همراه ماهواره
بیماران خاص کاهش وزن رژیم غذایی زیبایی بیمه دندانپزشکی فشار خون سبزیجات