جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

موسیقی زیرزمینی پیش از انقلاب هم وجود داشت


موسیقی زیرزمینی پیش از انقلاب هم وجود داشت

گفتگو با کاوه یغمایی

این موسیقی تنها حرکت موسیقی ایرانی در چارچوب‌ها و استانداردهای امروزی‌ست. البته این حرکت قبل از انقلاب شروع شده بود و به موازات موسیقی پاپ آن‌روز گروه‌ها و موزیسین‌ها معتبری مثل گروه دوستان (Friends) ، اعجوبه‌ها و ... در مکان‌هایی مثل German Club اجراهای بی‌نظیری داشتند. ولی در آن زمان هم وزارت فرهنگ توجه زیادی به این حرکت خودجوش هنری نمی‌کرد. این حرکت بعد از جنگ ایران و عراق مجددا فعال شد و در نهایت گروه‌هایی مثل اوهام، ۱۲۷، پیکولو، راز شب، مین و ... شکل گرفتند. استعدادهای بی‌شماری که دیگر در موسیقی امروز ایران از آن‌ها اثر و نشانی نیست بسیارند. موسیقی موسوم به زیرزمینی موسیقی آینده‌ی ایران است و همگان باید این حقیقت بزرگ را بدون چون و چرا قبول کنند.

شاید اولین بار اسم کاوه یغمایی را در زمان انتشار آلبوم‌های پدرش به عنوان صدابردار یا ... شنیده بودیم، اما اواسط دهه‌ی هفتاد بود که با کنسرت‌هایش و در کنار آن آلبوم‌هایی که ردپای پررنگ‌ترش در آن‌ها مشاهده می‌شد ما را نسبت به هنرش کنجکاوتر کرد. "مسافر کویر" با موسیقی او و صدای آریو حبیبی، " شعر نفس‌گیر" با موسیقی او و صدای پیمان نیکسار، "مترسک" که آلبوم خودش بود و ... فکر می‌کنم کاوه یغمایی می‌توانست هنرمند جریان‌سازی باشد، اگر محترمانه‌تر و ریزبینانه‌تر با هنر او برخورد می‌کردیم. این هنرمند چند سالی‌ست که به کانادا مهاجرت کرده و امیدوارم این مهاجرت همیشگی نباشد، چون کاوه‌ای که می‌گوید "سلام من را به ایران عزیزم برسانید" برای ایران و هنرش غنیمتی‌ا‌ست. این گفتگو پیش از این در ماه‌نامه نسیم هراز منتشر شده است.

▪ از کی فهمیدین که ژن موسیقی توی وجودتان هست؟

- من هنوز مردد هستم که موزیسینم یا نه؟! اگر منظورتان زمانی‌ست که وارد هنر موسیقی شدم دقیقا در سن هفت سالگی بود؛ آن زمان در کنسرواتوار تهران موسیقی را به صورت آکادمیک شروع کردم. پدر و مادرم تصمیم گرفتند پیانو ساز اصلی من باشد و این اتفاق در سال ۱۳۵۷ افتاد. پیانو را با استادم خانم نوین افروز شروع کردم، البته با توجه به شرایط خاص کشور بعد از سه سال کنسرواتوار تهران منحل شد. بعد از این در منزل بود که با کنترل پدرم و عموهایم کامران و کامبیز یادگیری موسیقی را ادامه دادم و با گیتار الکتریک آشنا شدم. سه سال بعد وزارت ارشاد تصمیم گرفت کنسرواتوار را با تغییر نام به هنرستان سرود و آهنگ‌های انقلابی بازگشایی کند و بالاخره در سال ۶۸ من ازاین مرکز موسیقی فارغ‌التحصیل شدم.

▪ از گیتار الکتریکی که در منزل با آن آشنا شده بودید بگویید.

- در دوره‌ای که در منزل به فراگیری موسیقی مشغول بودم با استایلی از موزیک آشنا شدم که در هیچ آکادمی‌ای تدریس نمی‌شد، یعنی موسیقی راک (Rock Music). گذشته از این فهمیدم گیتار الکتریک با کشش و جذابیتی که برای من دارد به مراتب از پیانو به من نزدیک‌تر است. در دانشگاه گیتار کلاسیک را برای خودم انتخاب کردم ولی این‌هم چیزی نبود که می‌خواستم. برای همین هم‌چنان سازی که مدنطرم بود ساز رویایی‌ام گیتار الکتریکِ Fender Stratocaster بود که از دوازده سالگی با آن آشنا شده بودم و هروقت می‌خواستم از زیر تخت بیرون می‌آوردم و از آن لذت می‌بردم.

▪ فکر می‌کنید گیتار اسپانیایی‌تان در معرفی شما به عنوان یک هنرمند موثرتر بوده یا خودتان با هویت و روحیه‌ی ایرانی؟

- با توجه به سوال‌تان فکر می‌کنم مثل خیلی از دوستان ما که در دوره‌ای از تاریخ کشورمان گیتار را غربی می‌پنداشتند، بر این باورید که گیتار متعلق به اسپانیاست. گیتار سازی‌ست ایرانی که در ایران ۳۰۰۰ سال پیش نواخته می‌شد. مجسمه‌هایی مربوط به وجود گیتار در این دوران پیدا شده است که در موزه‌ی ایران نگهداری می‌شود. این ساز بعد از هزاران سال به عربستان راه پیدا می‌کند و در آن‌جا به گیتار ۵ سیم تبدیل شده و با حمله‌ی اعراب به اسپانیا گیتار هم به این کشور وارد می‌شود و به گیتاری تبدیل می‌گردد که امروز به اسم گیتار اسپانیایی می‌شناسیم.

▪ باتوجه به این‌که موسیقی ما در سطح جهان زیاد شناخته شده نیست، تا چه حد توانسته‌اید هویت ایرانی را در کارهای‌تان رعایت ‌کنید و این هویت چقدر برای غیر ایرانی‌ها قابل قبول است؟

- امروزه به ندرت موسیقی کشوری برای تمام نقاط جهان شناخته شده است ولی از طرفی مثل همه‌ی هنرمندان دنیا من هم متعلق به خانواده و کشور خودم هستم و به عبارت دیگر خصوصیات و روحیات ایرانی من از من جدا نیست. با علم به این‌که موسیقی کشورم یکی از عمیق‌ترین و باارزش‌ترین موسیقی‌های جهان است برای شناساندن آن به دنیای امروز با تمام توانم تلاش می‌کنم.

▪ با موسیقی نواحی ایران تاچه حد آشنا هستید؟

- به دلیل وسعت زیاد دامنه‌ی فعالیتی این موسیقی هرچقدر هم با موسیقی محلی کشورم آشنا باشم شناختم ناچیز و غیرقابل بحث است. در واقع من از سال ۱۳۶۸ با ضبط آلبوم دیار (کوروش یغمایی) که در آن سال اولین ترکیب موسیقی پاپ و محلی ایران و همین‌طور اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از انقلاب اسلامی بود با موسیقی محلی به صورت حرفه‌ای آشنا شدم. بعد از آن کارهای زیادی در زمینه‌ی موسیقی محلی انجام دادم و در دانشگاه هم با انتخاب ساز تار سعی کردم بیشتر با این موسیقی ارتباط برقرار کنم. یکی از اهداف اصلی‌ام در آینده حمایت و کار بیشتر بر روی این نوع موسیقی است.

▪ موسیقی ما توانایی تلفیق با موسیقی دیگر نقاط جهان را داراست؟

- تلفیق دو استایل موسیقی در مقطع کوتاه زمانی -مثلا چند دهه- توسط یک آهنگ ساز امکان‌پذیر نیست. یک استایل موسیقی از یک نقطه‌ی جهان با پیشینه‌ای هزاران ساله با موسیقی دیگری از یک نقطه‌ی دیگر دنیا به سادگی با هم تلفیق نمی‌شوند. ما فقط می‌توانیم دو استایل موسیقی را با هم ترکیب کنیم و زمانی که به آن گوش می‌کنیم باید قبول کنیم که این دو در هم حل یا تلفیق نشده‌اند، بلکه در کنار هم و به موازات هم صدایی جدید را تولید کرده‌ایم. به عنوان مثال حتی یک ترکیب از این ترکیب‌های بی‌شمار پایدار باقی نمانده و مثل نوری در یک دوره‌ی کوتاه روشن و بعد از مدتی خاموش شده است اما استایل‌‌های پایه و باریشه‌ی جهان به قوت خود باقی‌اند، از موسیقی محلی ما گرفته تا موسیقی هندی و موسیقی راک. به همین دلیل فکر می‌کنم تلفیق موسیقی برای یک موزیسین به جز لحظاتی بازی و لذت، معنی دیگری ندارد.

▪ از اولین آلبوم‌هایی که از شما منتشر شد بگویید.

- در آن دوران من با مشکلات زیادی به جز تنظیم موسیقی یا خواننده مواجه بودم. صنعت موسیقی(Music Industry) کشور کاملا از بین رفته بود و ایران با بحران شدیدی در زمینه‌ی موسیقی پاپ روبرو بود. چون چندین سال این موسیقی ممنوع بود و مردم تشنگی زیادی نسبت به آن داشتند افراد زیادی از این فرصت سو‌ء استفاده کردند و با ارتباطاتی که داشتند به سرعت به اهداف اقتصادی‌شان رسیدند.

▪ چگونه؟

- مثلا با انداختن یک عکس غیرمتعارف به روی جلد کاست یک شبه ره صدساله را می‌پیمودند و فروش آلبوم‌ آماتور و بی‌ارزششان را به هزاران نسخه می‌رساندند. یا با در آوردن ادای خوانندگان قبل از انقلاب دل میلیون‌ها ایرانی را به دست می‌آورند و در عرض چند هفته تبدیل به بزرگ‌ترین ستاره‌ی پاپ کشور می‌شدند. لازم به توضیح است که حتی در فقیرترین کشورهای دنیا هم ستاره‌ی پاپ وجود دارد، ولی مطلبی که آن زمان کسی به آن توجه نکرد این بود که آیا ما دارای صنعت موسیقی معتبری هستیم و آیا بعد از سال‌ها ممنوعیت پایه‌‌های این صنعت به درستی بنا می‌شود؟

▪ منظورتان از صنعت موسیقی چیست؟

- زمانی که یک خواننده می‌خواهد کار خودش را به بازار ارائه کند به عواملی احتیاج دارد که همه‌ی این عوامل را صنعت موسیقی می‌نامیم. عواملی مثل: تبلیغات، تلوزیون، رادیو، ماهواره، صدابرداری حرفه‌ای، آموزش موسیقی، ساخت و فروش ساز، شرکت‌های پخش معتبر، مکان‌هایی برای اجرای زنده‌ی موسیقی به صورت روزانه و همین‌طور شبانه، کپی رایت، فروشگاه‌های معتبر موسیقی، خُرده فروشی، سالن‌های اجرای کنسرت و ...

امروز شرکت‌هایی در دنیا وجود دارند که برای حمایت از هنرمندان خودشان قوی‌ترین کانال‌های ماهواره‌ای را تحت کنترل ۲۴ ساعته دارند، مثل سونی، BMI، Nashvill، و ... در آن زمان حقیقتا با مشکلات زیادی روبرو بودیم و همه‌ی این مشکلات را اعلام کردیم ولی هیچ‌وقت جوابی نگرفتیم.

▪ ما خواننده‌هایی داشتیم که کار حرفه‌ای موسیقی را با شما شروع کردند یا در اولین آلبوم‌شان شما به عنوان موزیسین حاضر بودید، مثل آریو حبیبی و پیمان نیکسار...

- آریو و پیمان دارای استعدادهای خوبی هستند ولی مثل همه‌ی خواننده‌های ما دچار کمبود اجرای زنده و به دنبال آن کمبود مهارت در خوانندگی هستند. البته منظورم خواننده‌هایی‌ست که از استایل جدید برخوردارند، با مقلدها کاری ندارم.

▪ چقدر با موسیقی امروز ایران در ارتباطید؟

- اگر منظور شما چیزی‌ست‌ که از کامپیوتر و ماهواره پخش می‌شود، اصلا ارتباط ندارم.

▪ نسبت به موسیقی زیرزمینی در ایران چه نظری دارید؟

ـ این موسیقی تنها حرکت موسیقی ایرانی در چارچوب‌ها و استانداردهای امروزی‌ست. البته این حرکت قبل از انقلاب شروع شده بود و به موازات موسیقی پاپ آن‌روز گروه‌ها و موزیسین‌ها معتبری مثل گروه دوستان (Friends) ، اعجوبه‌ها و ... در مکان‌هایی مثل German Club اجراهای بی‌نظیری داشتند. ولی در آن زمان هم وزارت فرهنگ توجه زیادی به این حرکت خودجوش هنری نمی‌کرد. این حرکت بعد از جنگ ایران و عراق مجددا فعال شد و در نهایت گروه‌هایی مثل اوهام، ۱۲۷، پیکولو، راز شب، مین و ... شکل گرفتند. استعدادهای بی‌شماری که دیگر در موسیقی امروز ایران از آن‌ها اثر و نشانی نیست بسیارند. موسیقی موسوم به زیرزمینی موسیقی آینده‌ی ایران است و همگان باید این حقیقت بزرگ را بدون چون و چرا قبول کنند.

▪ شما از اولین افرادی بودید که از امکانات صداسازی دیجیتال در کارهایتان استفاده کردید، فکر نمی‌کنید تکنولوژی و سهل‌الوصول شدن آن باعث ورود نابلدانی که توانایی نوشتن یک پارتیتور ساده را هم ندارند به موسیقی شده است؟

ـ موسیقی بزرگ‌تر و قدرت‌مندتر از آن است که تکنولوژی بتواند پوششی بی‌ارزش برای آن به وجود بیاورد. هرکسی هر کاری که می‌خواهد یا بلد است انجام دهد. چیزی که باقی می‌ماند نه پارتیتور است نه صداسازی، تنها هنر است که باقی خواهد ماند. هنر چیزی‌ست که من همیشه محسور و مبهوت آن‌ام.

▪ تحصیلات موسیقی چقدر در کار یک هنرمند موثر است؟

- اگر در مورد نوابغ و هنرمندان ژنی صحبت می‌کنیم من کاملا مخالف تحصیلاتم. حتی ممکن است نتیجه‌ی معکوس داشته باشد و در نهایت هنرمند را به بیراهه هدایت کند. ولی در مورد هنرمندان عادی یا با استعدادی معمولی، کاملا با تحصیلات موافقم و بدون شک روش آکادمیک را توصیه می‌کنم.

▪ از نظر امکانات، اعم از استودیو و ... داخل ایران با ونکور چه اندازه تفاوت دارد؟

- تفاوت... زیاد... خیلی زیاد. البته من در مورد وسایل و تجهیزات صحبت نمی‌کنم، در مورد هنر و علم صدابرداری صحبت می‌کنم که یکی دیگر از عوامل صنعت موسیقی‌ست. این نقیصه برای موزیسین‌های سنتی و کلاسیک قابل تشخیص نیست چون این حساسیت متعلق به موزیک امروزی‌ست. از آن‌جایی که موسیقی پاپ در ایران سال‌هاست که با مشکلاتی بی‌مورد روبروست، صدابرداری مدرن در ایران وجود ندارد و باید به زودی در این زمینه اقدام شود چون امروزه بدون صدابرداری معتبر نه موسیقی معتبر خواهیم داشت و نه سینمای معتبر. لازم به توضیح است که ترکیه، کشوری که در ۳۰ سال پیش به مراتب در زمینه‌ی صدابرداری از ما عقب‌تر بود امروزیکی از قوی‌ترین صدابرداری‌ها را در جهان هنر داراست.

▪ بزرگ‌ترین استاد زندگی‌تان چه کسی بوده؟

- کوروش یغمایی، کامران یغمایی، کامبیز یغمایی.

▪ در موسیقی چقدر به سلایق پدرتان نزدیکید؟

- علاقه‌ی من به پدرم کوروش بسیار نزدیک است، ولی مثل هر پدر و پسر دیگری دیدگاه‌هایمان متفاوت. به عنوان پسر کوروش یغمایی مسئولیتی سخت و طاقت‌فرسا بر گردن دارم. قبل از این‌که هر اثر هنری از من تولید بشود از من انتظار هست، انتظاری سخت‌گیرانه و موشکافانه. من با تمام هنر و تکنیکی که از کوروش یاد گرفتم باید سعی کنم با کاری متفاوت، رنگی دیگر به خانواده‌ی هنرمند یغمایی اضافه کنم.

▪ از فعالیت‌های همسرتان خانم نیلوفر فرزندشاد که نوازنده‌ی چیره‌دست پیانو هستند بگویید؟

- دو سال پیش من و نیلوفر صاحب دوقلوهای عزیزمان شدیم، آنیکا و ورونیکا. در این مدت نیلوفر بیشتر از یک موزیسین نقش یک مادر را داشت، ولی به زودی در تور و کنسرت آینده‌مان در ایالات متحده و دبی من را همراهی خواهد کرد. الان در حال برنامه‌ریزی برای کنسرت‌ها هستیم و از آن‌جایی که پدر و برادر نیلوفر در ونکور هستند قرار است که ما را در این برنامه‌ها یاری کنند.

▪ اگر "پیانیست" را دیده‌اید احساس‌تان را نسبت به آن بگویید.

- در مورد پیانیست باید بگویم که به مقدار زیادی خشونت‌آمیز بود. زمانی که این فیلم را می‌دیدم همراه نیلوفر و خانواده‌ی خواهر نیلوفر بودم، در اواسط فیلم شوهر خواهر نیلوفر شروع کرد به گریه کردن و حال همه‌ی ما بد شد. خلاصه من این فیلم را به کسی توصیه نمی‌کنم.

▪ فکر می‌کنید اگر به جای گلوله به کودکان دنیا آواز و عشق هدیه کنیم دنیا چه رنگی می‌شود؟

- بدون شک در آن روز جهان بهشتِ ما خواهد شد و هر انسانی رنگ مورد علاقه‌ی خودش را خواهد یافت.

▪ موزیسین محبوب‌تان؟

- یان اندرسون(Ian Anderson)، ریچی بلک مور(Ritchie Blackmore)، رحمت‌اله بدیعی و جف بِک(Jeff Bec).

▪ اگر Imagine گروه بیتلز را ابوعطا بخوانیم زیبا نمی‌شود؟

- با توجه به این‌که این آهنگ جاودانه‌ی موسیقی را هرکسی به هر صورتی که خواسته Remix یا کپی کرده است شما هم می‌توانید آن را ابوعطا بخوانید. ولی من همیشه به تفکر و نگارش آقای جان لنون احترام گذاشته‌ام و به عقیده‌ی من ممکن است که عمل و رفتار ما در دنیا "تصور کن" ایشان را تبدیل به ابوعطا کرده باشد ولی قطعا هدف ایشان از خواندن این آهنگ ابوعطا نبوده چون قبل و بعد از ایشان در همه‌ جای دنیا ابوعطا زیاد خوانده شده است.

▪ صدا فقط شنیدنی‌‌است؟

- بدون شک به درک و شعور انسان هم بستگی دارد.

▪ قلب‌تان صدای کدام ساز را می‌دهد؟

- هنوز این ساز مورد توجه همگان قرار نگرفته است.

▪ وقتی شنیدید که در بم زلزله شده است چه حالی داشتید؟

- من آن زمان ایران نبودم. اگر بودم حتما به آن‌جا می‌رفتم و مثل دوستان هنرمند دیگرم مستقیما ابراز هم‌دردی می‌کردم و حتما برنامه ای هم برای اجرا تدارک می‌دیدم.

▪ دوست دارید در بم کنسرت داشته باشید؟

- بله. اجرا در بم برای من یک آرزوست.

▪ در جایی که سکونت دارید چقدر با ایرانی‌ها در تماسید؟

- اینجا بیشتر با ایرانی‌ها هستم. البته با توجه به شرایط کاری با ونکوری‌ها و چینی‌ها هم تماس دارم، ولی خوب ایرانی چیز دیگری‌ست.

▪ با توجه به این‌که مدتی‌ست در خارج از کشور سکونت دارید چقدر دلتنگ آسمان ایران می‌شوید؟

- حقیقتا پاسخ به این سوال دشوار است، چون به هیچ عنوان و با هیچ وسیله‌ای نمی‌توانم نهایت دلتنگی خودم را بیان کنم.

▪ تا چه حد با شعر سر و کار دارید؟

ـ- فقط با شعر عالی سروکار دارم و اگر جز این باشد از شعر و ترانه متنفرم.

▪ یعنی چه نوع شعری؟

- زمانی که ترانه یا شعر می‌خوانم، باید احساس کنم حقیقتا روی روح و احساسم تاثیر گذاشته است و در همین حد با شعر و ترانه آشنا هستم.

▪ ترانه‌سراهای آلبوم جدیدتان چه کسانی هستند؟

- در آلبوم جدیدم تا زمان اتمام کار طاقت فرسای آلبوم آقای روزبه بمانی‌زاده من را همراهی کرده‌اند که از ایشان بی‌نهایت تشکر می‌کنم.

▪ چرا در کارهایی که تابه‌حال منتشر کرده‌اید به ترانه کمتر از موسیقی دقت داشته‌اید؟

- امروزه ترانه‌ی ایران با مشکلات زیادی روبروست، بدون داشتن نگرشی در ادبیات فارسی هر کسی ترانه می‌گوید. من همیشه سعی کرده‌ام از کسانی کمک بگیرم که علاوه بر مدرن بودن، توانایی و دانش بالایی در صنایع لفظی و ادبیات ایران برخوردار باشند و این تصمیمی بسیار دشوار است. این اندیشه رواج پیدا کرده است که هرکس می‌خواهد ترانه‌ی محاوره‌ای و امروزی بگوید هرچه هجوتر و بی‌ادبانه‌تر بهتر!! در ضمن وزن ترانه‌ی فارسی عموما بر روی کارهای رِنگی و رقصی‌ست که ما در موسیقی به آن شش و هشت می‌گوییم. تبدیل این وزن به ریتم‌هایی که در موسیقی امروزی کار می‌شود مسئله‌ای‌ست بسیار فنی ولی به نظر ساده.

▪ کلام انتقادی و اجتماعی از مشخصه‌های اصلی موسیقی راک است، تا چه حد به این موضوع توجه دارید؟

- ترانه‌های من همیشه بی‌ملاحظه و انتقادی بوده و خواهد بود.

▪ دلیل اصلی رفتن‌تان از ایران ... بود یا به دلایل دیگری مهاجرت کردید؟

ـ - دلیل رفتن من از ایران ...

▪ کی به ایران می‌آیید؟

- سال ۲۰۰۸ درگیر ضبط آلبوم و تور و کنسرت خواهم بود ولی سال ۲۰۰۹ تصمیم دارم سفر کوتاهی به ایران داشته باشم.

▪ "شما پلکتون نمی‌پره؟"

- بعضی وقت‌ها چرا. از نظر من این امر بیشتر به وضعیت عصبی و مشکلات روحی مرتبط است، بنابراین پیدا کنید پرتقال فروش را.

نویسنده: میثم یوسفی