جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سرسلسله مصلحان


سرسلسله مصلحان

اصول حرکت اصلاحی سیّدجمال الدّین اسدآبادی

در نیمه دوّم قرن سیزدهم هجری، تهاجم گسترده و همه جانبه استعمار غربی به جهان اسلام آغاز شد. این تهاجم، و اکنشهای گوناگون رااز سوی سیاستمداران، روشنفکران، عالمان و متفکران جامعه اسلامی به دنبال داشت. برخی فرهنگ و تمدن غرب راپذیرا شدند و به آن علاقه نشان دادند و برخی دیگر به نفی و تحریم مطلق آن حکم کردند.

گروه نخست ترقّی و پیشرفت را در گرو پیروی بی قیدو شرط از غرب می پنداشتند. در هند، سر سیّد احمد خان و در ایران ملکم خان، این اندیشه راتبلیغ می کردند. و بی شرمانه از(اطاعت بی چون و چرا از انگلستان‏(۱) و (اخذ تمدّن غربی بدون دخالت ایرانی)(۲) سخن می گفتند.

گروه دوّم، از علوم و فنون و فرهنگ غربی روی بر می تافتند و آن راضّد اسلام معرفی می کردند و فرهنگ ملّی و اسلامی موجود راخوب و مفید و کافی می دانستند و به شدّت از آن دفاع می کردند. در این گیرو دار، جریان سوّمی بود که سنجیده و آگاهانه با تمدن غربی برخورد می کرد. نه تسلیم و سرسپردگی بی قید و شرط را روا می دانست و نه نفی و تحریم مطلق راراه نجات و سعادت می شناخت.

به عقیده این گروه، غرب دارای دو چهره بود: چهره علمی و کارشناسی، چهره استعماری و سلطه گری. این جریان با حفظ هوّیت ملّی و دینی خود، استفاده از دانش و تکنولوژی غرب را می شمرد. در عین حال، از نظر فکری و سیاسی به طرد و نفی ارزشها و عقاید سیاسی و اجتماعی غربیان می پرداخت و امّت اسلامی رابه ستیزی همه جانبه علیه سلطه گری و غارتگری غرب فرا می خواند. برای رسیدن به این مقصد، براحیای تفکر دینی و بازگشت به اسلام راستین اصرار داشت.

تجربه نشان داد که گروه اوّل و دوّم، افراطی و تفریطی می اندیشیده اند و در عرصه های و گوناگون، قادر به پاسخ گویی مسائل و معضلات مسلمانان نبوده اند. ولی جریان سوّم، به دلیل واقع گرایی، تحرک و پویایی اندیشه ای که طرح کردند، توانستند در تحولات اخیر ملل اسلامی نقش آفرینی کنند.

واژه ها و اصطلاحاتی، همچون: (احیاء فکر دینی)، (اصلاح طلبی اسلامی)، باز گشت به اسلام)، (بازگشت به قرآن)، ( تجدیدحیات دین)، (جنبش احیاء)، (رنسانس اسلامی)، (پروتستانیسم اسلامی) (باز گشت به خویشتن)و... برای شناسدن این جریان به کار رفته است. به عقیده ما بهترین و مناسبترین تعبیر (اصلاح طلبی اسلامی) و یا(احیاء فکر دینی)است.

مقصود از اصلاح، مفهوم جامعه شناسی آن، یعنی رفرم در مقابل انقلاب نیست. بلکه مفهوم قرآنی آن مراد است: سامان بخشیدن، در مقابل (افساد): نابسامانی ایجاد کردن. افساد و یا اصطلاح، در همه امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.

● سیّد جمال سرسلسله مصلحان

اهل اطلاع و تحقیق سر سلسله و بنیانگذار این جریان فکری رادر سده اخیر، سید جمال الدّین اسد آبادی دانسته اند.

صراحت، شجاعت، تواضع و فروتنی، ایمان به خدا و ایمان به هدف، ایمان به مبارزه، استقامت در این راه، قدرت استدلال، جذب بسیار، درکی زنده از اسلام و دشمنان اسلام، احساس مسؤولیت نسبت به سر نوشت اسلام و مسلمانان و ... از ویژگیهای آن مرد بزرگ است. درباره زندگانی سیّد و اهداف او، کتابها، رساله ها و مقالات بسیاری به زبانهای گوناگون نوشته شده امّا هنوز چهره واقعی او شناخته و شناسانده نشده است. شخصیتهای بزرگ استعمار ستیز، حرکتهای اصلاحی و ضّد استعماری، در طول تاریخ، از مکروحیله تاریخ نگاران استعماری و درباری مصون نمانده اند. هر چه حرکت کوبنده تر، عظیم تر، شکننده تر بوده، دشمن در جعل و تحریف، قوی تر و پیچیده تر پابه میدان عمل گذارده است. تاریخ مبارزات صد ساله اخیر، گواه این دعوی است و نهضت اصلاحی سیّد جمال، بهترین شاهد.

در این نوشتار بر آنیم که اهّم اصول حرکت اصلاحی او را، که نما یا نگر چهره واقعی اوست، در حدّ توان، باتکیه بر منابع و مآخذ ترسیم نماییم.

● مصلح عالم اسلام

سیّد، که در کابل او را اسلامبولی و در قاهره کنری و در اروپا افغانی و در حیدر آباد دکن مصریش می پنداشتند و روز نامه های ایران او را ایرانی و سیّد همدانی می نامیدند، در افقی گسترده، به دور نمای وسیعی می نگریست که در آن، جامعه مسلمانان بدون قید و نژاد، برای تغییر اوضاع نامناسب روزگار خویش کوشش مشترک داشته باشند. سیّد، مصلح عالم اسلام بود. از این روی، همگان: هندی، افغانی، ترک، تاتار، عرب، ایرانی و ... از خورشید وجود او پرتو می گرفتند. (۳).

سیّد پس از سفرهای بسیار و کاوش در اوضاع اجتماعی، سیاسی و ... جوامع اسلامی، به نابساما نیها پی برد:

(مسلمانان)مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته و امو الشان غارت شده است. بیگانگان بر اکثر کشورهای اسلامی مسلّط هستند. سرزمینهای آنان را قطعه قطعه و در میان خود تقسیم می کنند و به سخنان آنان گوش نمی دهند و به دستور آنان توجّه نمی کنند. چنان خوار و ذلیل گشته اند که پادشاهان و امرای باقی مانده این امّت، صبح رابا مصائب شروع می کنند و روز خود را بارنج و مشقت به شب می رسانند. ترس از بیگانگان، بر وجود آنان غلبه کرده و یأس بیش ازامیّد بر روح آنان مستولی شده است... )(۴).

سیّد، در جای جای گفته ها و نوشته هایش انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان راگوشزد می کند و ریشه آن رامی نمایاند. در حقیقت، دردها رانشان می دهد و مسلمانان، بویژه عالمان و متفکران اسلامی رابرای چاره جویی، به قیام و اقدام فرا می خواند. دردهایی که سیّد بارها از آن سخن گفته عبارتند از:

۱) فاصله مسلمانان از اسلام راستین و نفوذ و گسترش عقاید خرافی در اندیشه آنان.

۲) نفوذ و استیلای بیگانگان، بویژه انگلیس بر کشورهای اسلامی.

۳) استبداد حکّام خود کامه در کشورهای اسلامی.

۴) عقب ماندگی جوامع اسلامی از کاروان علم و تمدّن بشری.

۵) تفرقه و جدایی و در نتیجه عدم شناخت از یکدیگر.

۶) تهاجم گسترده فرهنگی غرب برای نابودی هویت فرهنگی مسلمانان.

سیّد، برای درمان این دردها و این وضعیت ناگوار که بر مسلمانان حاکم شده بود، از همه وسائل ممکن: مسافرت، تماس بارجال شرقی و غربی، سخنرانی، نشر کتاب و مجلّه، تشکیل حزب و جمعیت، تربیت شاگردان و ... سود جست و حتّی در این راه از ازدواج صرف نظر کرد. (۵).

سیّد، برای علاج این دردها بر اصولی پای فشرد از جمله:

۱) بازگشت به اسلام راستین.

۲) مبارزه با استعمار غرب، بویژه انگلیس و توجّه دادن مسلمانان به این که استعمار دشمن اصلی است.

۳) مبارزه با ایادی استعمار، حکّام مستبد و بیگانه پرست، غربزدگان، عالمان درباری.

۴) اتحّاد و هماهنگی کشورهای اسلامی.

اصول فوق، مهمترین اصول حرکت اصلاحی سیّد است که برای اعاده هویت امت اسلامی و مواجهه با تمدّن فرنگی و هجوم گسترده استعمار ارائه شده و پس از وی، از سوی دیگر مصلحان پی گرفته شده است.

تحلیل و بررسی دقیق و همه جانبه اصول فوق در این نوشتار مقدور نیست. از این روی، خطوط اصلی تلاشهای گسترده سیّد راترسیم می کنیم. به امید آن که محققان در شرح و بسط آن بکوشند.

● بازگشت به اسلام راستین

همه مصلحان اسلامی با اختلاف درمذاق و مشرب و با تفاوت در انتخاب راه و کیفیّت عمل، راه نجات امّت اسلامی رادر باز گشت به اسلام نخستین می دانند. برای رسیدن به آن، شناخت و شناسندن اسلام اصیل و پیرایش آن از او هام و اباطیل را لازم می دانند.

در شعار باز گشت به اسلام اصیل، دو تلّقی و دو گرایش عمده و متضاد، وجود دارد. تشابه پاره ای از شعارها، برخی از اندیشه وران داخلی و خارجی رابه اشتباه افکنده است.

این دو شیوه عبارتند از:

الف) بازگشت به اسلام، منهای اجتهاد

این تلّقی، رعایت تمامی نهادها و ظواهر صدر اسلام رالازم الاجراء و هر گونه اجتهاد و استنباطی از دین و مسائل دینی راناروا و بدعت می شمرد. این تفکّر، دانشهای بی سابقه در صدر اسلام را خلاف شریعت می داند و بر اساس آن، علومی چون: فلسفه و کلام را ویرانگر دین و فیلسوفان و متکلمان و هو اخواهان آنان را خارج ازدین می پندارد.

بر تعبّد پای می فشارد و همواره با تعقّل و دستاوردهای بشری، سر ستیزدارد. اینان، در جوامع اهل سنت، به پیروان فکری اشعریان نامبردارند و در میان شیعه به پیروان فکری اخبار یان.

ب) بازگشت به اسلام، همراه با اجتهاد

در این باور، از یک سو تلاش در راه دریافت احکام اوّلیه از منابع ضرورت دارد و از سوی دیگر، ره یابی و پاسخ گویی به مسائل و نیازها بر اساس مقتضیات زمان از راه تعقّل و اجتهاد.

این تفکّر، قرآن و سنّت را اساسی ترین سند دین می داند و از عقل نیز درفهم دین و کشف برخی از مسائل دینی کمک می گیرد و استفاده از پدیده های نوین علمی و دست آوردهای تمدّن بشری راتا آن جا که با اصول مسلّم اسلامی منافات نداشته باشد، مجاز می داند.

بنابر این، این دودیدگاه، با این که در شعار مشتر کند، ولی در حقیقت، بسیار از هم فاصله دارند. پرواضع است مبارزه با خرافات و بدعتها که از سوی هر دو گروه مطرح شده متفاوت است. پدیده ای از دیدگاه نخست، شاید بدعت و ضّد ارزش باشد و از دیدگاه دوّم، نه تنها بدعت نباشد که تحصیل آن از واجبات به شمار آید. همانند استفاده از پدیده های جدید علمی که گرایش نخست، سخت با آن مخالف است.

سیّد جمال الدّین، برای اولین بار، در سده اخیر، بازگشت به اسلام رابا تلّقی دوّم مطرح ساخت. او، برای تحقّق این شعار، در مرحله نخست، به زمینه سازی پرداخت و با مقایسه مسلمانان زمان خود با مسلمانان صدر اسلام، اثبات کرد که مسلمانان بر اثر عواملی چند، به انحطاطی بزرگ دچار شده اند. او، در رساله نیچریه می نویسد:

(مسلمانان نخستین، با این که اندک بودند، ولی در سایه عمل به تعالیم حیات بخش اسلام، در مدّت یک قرن از جبال آلپ، تادیوار چین، پیش رفتند و خسروان ایرانی و قیصران رومی رابه خاک مذلّت نشاندند و با اخلاق کریمه خود، در اندک زمانی صد ملیون غیر مسلمان رابه اسلام جذب کردند، )(۶).

در عروهٔ الوثقی با طرح این پرسش: که چرا منحط شده ایم چه عواملی باعث شده که مسلمانان از آن اهداف بلند خود باز بمانند و از آن مقام بزرگی که در تمدّن و دانش داشتند باز مانده و سیر قهقرائی کنندو...

می نویسد:

(مسلمانان، در صدر اسلام به واسطه اعتقاد به اسلام اصیل، که احکام آن دقیق و اصولش نیرومند و قواعدش محکم و دستوراتش همه رموز زندگی فردی و اجتماعی راشامل بود، با هم وحدت کلام داشتند و بلاد اسلامی و مسلمانان در راه نیرومندی و عظمت گام بر می داشتند. امّا راه یافتن خلل در ارکان هستی امّت اسلامی و نزول آن از مقام شامخش، فقط ناشی از ترک آن اصول محکم و کنار گذاردن قواعد پابر جای آن، عامل حقیقی خواهد بود که با ترک آن اصول، بدعتهای ناروامیان آنان به وجود آمد. گرچه آن بدعتها در بدو امر، قابل توجه نبود، ولی معتقدان آن بدعتها راجانشین آن اصول ثابت کردند و از راه راستین، که دین به آنها نشان داده بود، روی گردان شدند و همه چیزهایی که دین به خاطر آنها آمده بود و حکمت الهی برای تامین سعادت در دین گنجانیده بود، به دور انداختند و جز نام از آن چیزی باقی نگذاردند. فقط عبارت و جملاتی که لفظ خوانده می شد باقی ماند این بدعتها و سنتّهای تازه ابداعی میان امّت و حقیقت حایل و مانع شد. حقیقتی که گاهی صدای آن را در برخی از مناطق اسلامی می شنویم. )(۷).

سیّد، نقطه آغاز و مرحله اساسی انحراف از اسلام اصیل راقرن چهارم هجری می داند. هنگامی که انواع نحله های فکری و فرقه های دینی و سیاسی، دهری و مادّی برای مقابله با اسلام و نشر آرای فاسد خود، راه (تدلیس) و (تدریج) راپیش گرفتند و با همه توان، در سستی عقائد و جذب مسلمانان تلاش کردند(۸).

با این شیوه، مردم را از اسلام جدا کردند و عالمان دینی راکه سدّ راه آنان به شمار می آمدنداز میان بر داشتند و خون هزاران نفر از عالمان دینی، مسلمانان متعهد و حکمرانان امتّ محمدی راریختند و راه رابرای تعلیمات فاسد خود، هموار ساختند.

اعتقاد به خدا را، که اساس همه سعادتهاست، از الواح عقول ستردند. اخلاق امت محمدی رافاسد کردند. در ارکان عقایدو سجایای پسندیده آن امّت شریف تزعزع انداختند، تا جایی که شخصیت آنان رامسخ کردند. شجاعت آنان به خوف و جبانت، امانت و صداقت آنها به خیانت و دروغ گویی، محبّت آنها به اسلام به محبّت شخصی بهیمی، مبدّل گردید. اینها زمینه ای شد برای هجوم مسیحیان به شامات در قرن پنجم و همچنین تاتار و ترک و مغول‏(۹).

سیّد در ریشه یابی و تحلیل این شکستها، به فاصله مردم از اسلام که در اثر آن تعلیمات فاسده صورت گرفته بود اشاره می کند(۱۰)ونتیجه می گیرد که هر چند تاریخ نویسان نقطه آغاز و ضعف و انحطاط مسلمانان راجنگهای صلیبی دانسته اند، ولی بهتر آن است که آغازآن را از شروع آن تعلیمات فاسد آرای باطل بگیریم. (۱۱).

سیّد، پس از تصویر ترسیم مسلمانان نخستین و مقایسه آنان با مسلمانان زمان خود، راه نجات امّت اسلامی رادرباز گشت به اسلام و عمل به دستورات حیات بخش آن می داند و بس. از این روی، ازآنان می خواهد که به سخنان مصلحان دینی گوش فرا دهند و دعوت آنان را اجابت کنند. (۱۲).

سیّد، بر این باور است که مسلمانان جهان، برای بازگشت به اسلام، آمادگی لازم رادارند.

بنابر این، هرکس برای احیای اسلام و امّت اسلامی قیام کند در کوتاهترین مدّت می تواند فکر دین رادر مغز آنان شعله ور سازد. آن زمان که ملّتها برای نجات خود با تکیه براسلام قیام کردند، تا مرحله نهایی و پیروزی از پای نخواهند نشست.

سیّد، به روشنفکران زمان خود هشدار می دهد:

(هر آن کس که در پی نجات مسلمانان است، باید از همان راهی که ما پیشنهاد کردیم برای اصلاح امّت خود اقدام کند و گر نه، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و بر خلاف اصول تربیتی گام بر داشته است و برای امّت خود، جز بدبختی و هلاکت، ثمره دیگری نخواهد داشت. (۱۳).

او، در ادامه گفتارش، تجربه تاریخی ملّت عرب رایاد آوری کرده و بر توان اسلام برای نجات مسلمانان و تمامی بشریت از انحطاط تاکید می کند. (۱۴).

سیّد، پس از زمینه سازی، راه تحقّق باز گشت به اسلام رامی نمایاند:

۱) معرفّی چهره حقیقی اسلام.

۲) پیرایش اسلام از خرافات و بدعتها.

● معرّفی چهره حقیقی اسلام.

محور تفکّر سید جمال، اسلام و تعالیم حیات بخش آن است. او، بر این باور بود که اسلام در ذات و جوهر خودتوانایی هدایت و ارشاد و اداره جوامع انسانی رابرای همیشه دارد. شریعتی است جامع که در آن، تمام زوایا و ابعاد زندگی انسان از توّلد تا مرگ مورد توجه قرار گرفته است.

وهر آنچه جوامع بشری بدان نیازمندند از مسائل اعتقادی، سیاسی، اخلاقی و دیگر شوؤن زندگی از فردی ترین تا اجتماعی ترین اعمال انسانها تبیین شده است. دین اسلام، دین فطرت و انسانیت است. از این روی، هر چه زندگی پیشرفت کند و بشریت پیش افتد و علم جلو رود و قاره ها کشف گردد، اسلام، اسلام است. همان دین استوار و ابدی. هیچ یک از اصول مادّی و اندیشه های الحادی نمی توانند فروغ فروزان اسلام و تعلیمات روشن آن را بپوشانند.

سیّد، در تعریف دین و نقش آن، در رساله نیچریه می نویسد:

(الدّین قوام الامم و به فلاحها البتشریه جرثومهٔ الفساد و ارومهٔ الاداد و فیه سعادتها و علیه نداوتها و علیه مدارها و منها خراب البلاد و بها هلاک العباد. )(۱۵).

دین، مایه پایداری امتهاست. رستگاری، عظمت و بزگواری امتها بدان بسته است. طبیعت گرایی، ریشه فساد و اختلافهاست. خرابی شهرها، هلاکت بندگان خدا رانیز در پی دارد.

سیّد، نخستین گام بازگشت به اسلام راستین رامعرفّی درست آن از جانب عالمان دینی می داند. از این روی، همواره آنان رابه فهم درست اسلام و معرّفی آن، دعوت می کند. (۱۶)خودنیز با همه توان درصدد آن بود که جامعیت اسلام و قدرت و توانایی آن رابرای نجات مسلمانان از انحطاط و اداره آنان در هر عصر، بشناساند.

او، دراین راستا به مقایسه اسلام و مسیحیت می پردازد و دعوت به تعقّل و تدّبر، تعلیم و تعلم، جهاد و مبارزه مستمر را از امتیازات دین اسلام می داند. (۱۷).

او، بر اصول عقاید، بویژه توحید اسلامی و این که اسلام توحید راجزبر مبنای یقین و برهان نمی پذیرد تاکید می کند و بر این باور است که جامعه ای که باید اساسی ترین اعتقاداتش را با نیروی برهان و یقین، نه ظنّ و تخمین و نه تعبد و تقلید به دست آورد، کافی است که زیر بار خرافه و او هام نرود. (۱۸) به همین جهت سیّد برای فلسفه اسلامی ارزش زیادی قائل بود. شاگردان و پیروان خود را به آن تشویق می کرد تا جایی که عبده به تشویق استادش به فلسفه می پردازد و دود ستنویس از اشارات بوعلی به خط خود می نویسد و یکی را به ستایش از استادش پایان می دهد. (۱۹).

شیخ محمّد عبده در مقدمه رساله و اردات می نویسد:

(من به جستجوی علوم گوناگون، سرگرم بودم و در همان هنگام که پیرامون باغستانهای دانش می گشتم، بر آثاری از علوم حقیقی آگاهی یافتم و سخت به آنها دل بستم. امّا کسی رانیافتم که آهنگ آن علوم داشته باشد. پس درکار خود حیران گشتم و در این زمینه شروع به اندیشه کردم. هر اندازه از دیگران پرسش نمودم، به من پاسخ دادند: سرگرم شدن به این علوم حرام است!.

یا این که علمای کلام از علوم مزبور نهی کرده اند! پس از این فتوا. در شگفتی فرو رفتم و شگفت تر آن بود که ناقلین این فتوا هیچ نمی دانستند که این علوم چیست! آن گاه نزد خود اندیشیدم که سبب این منع و تحریم کدام است به این نتیجه رسیدم که: هر کس چیزی راندند با آن دشمنی می ورزد... من در آن احوال به سر می بردم، تا خورشید حقایق پر تو افکند و در شعاع آن، امور لطیف و باریک بر ما روشن گشت. این کار باورود حضرت حکیم کامل و حقّ قائم، استاد ما، سید جمال الدّین افغانی تحقق یافت... پس ما امید به او بستیم که شمه ای از علوم مزبور راتدریس کند و او در خواست ما رااجابت نمود... و ما از این طریق به تحفه های شگفت دست یافتیم. پس او، ما را به کلیاتی اشارت فرمود که این کتاب جزئیاتش رابیان می کند. و به نشانه هایی رهنمون شد که این رساله، دلائل روشن آن را عهده دار است و این امر به هنگامی روی داد که در کار حکمت، سستی و فتوری پیش آمده بود و آن حکیم، گویی بارانی بود که برای زنده ساختن این نعمت فرستاده شد. )(۲۰).

بر اثر همین تشویق بود که عبده، برخی کتب فلسفی، از جمله: نجات بوعلی، البصائر النّصیریه ابن سهلان ساوجی و بخشی از منطق المشرقیین بوعلی راچاپ و نشر کرد. (۲۱).

سیّد، در معرفّی اسلام به عنوان دینی جامع و کامل بر اموری تاکید می ورزد از جمله:

۱) پیوند دین و سیاست:

مکتب اسلام، به بعد مادّی و معنوی زندگی بشر توجه دارد. به تعبیر سیّد، (سعادت دارین) و بر قراری قسط و عدالت اجتماعی جزو بر نامه های این دین است. کسانی که سیاست را از دیانت جدا می دانند، یا اسلام را نمی شناسند و یا با آن دشمنی دارند. مخالفان، خواهان آنند که مسلمانان فعالیت سیاسی، تشکیلات، قدرت و نیرو نداشته باشند، تا منزوی گردند و سر انجام اسلام و قوانین آن کنار گذاشته شود. سیّد، تفکیک دین از سیاست و تبدیل خلافت به سلطنت را، از مهمترین انحرافات عقیدتی و سیاسی در سطح رهبران و مردم می دانست. مردم، وقتی انگیزه ای برای فعالیتهای سیاسی و شرکت در سرنوشت خود نداشته باشند و از امور سیاسی دوری گزینند، راه برای سلطه استعمار و استبداد هموار می گردد.

در سطح رهبران، با حاکمیت استبداد و جدایی مقام عملی و اجرائی خلافت از مقام دینی و معنوی آن، راه برای تفرقه دینی و اختلافات سیاسی و بالاخره تجزیه و تفرقه مسلمانان، باز می شود. از دیدگاه سیّد، تلاشی جوامع اسلامی از آن هنگام آغاز گشت که:

(مقام عملی اسلام از مقام خلافت جدا گشت و خلفای عباسی، تنها به اسم خلافت قانع شدند. بدون این که مانند خلفای راشدین، هم جامع علوم و فقه اسلامی باشند و یا این که به مقام اجتهاد در اصول و فروع احکام اسلامی برسند. بدین جهت، مذاهب در اسلام زیاد شد و اختلاف میان مسلمانان از قرن سوم هجرت به مرحله ای رسید که مانندآن در هیچ یک از ادیان گذشه سابقه نداشت. درنتیجه این اختلاف مذاهب، وحدت خلافت اسلامی از هم پاشید و به چندین قسم تقسیم گردید. )(۲۲).

نویسنده: محمد صادق - مزینانی

منابع:

۱. (تفسیر و تفاسیر جدید) بهاء الدّین خرّمشاهی/۵۷، سازمان انتشارات کیهان.

او می گوید: ( اگر خداوند اطاعت و دست نشاندگی ما رادر قبال نژاد دیگری (انگلیسیها) مقدر کرده باشد، نژادی که آزادی دینی رااز ما دریغ نمی دارد و بر ما عادلانه حکم می راند، و صلح و صفا بر قرار می دارد، مال و جان ما را حفظ می کند، چنانکه انگلیسیان در هند بر همین نهج رفتار می کنند، بر ما ست که خیر خواه آنان باشیم و دست دوستی آنان را بفشاریم. ).

۲. مجلّه(حوزه) شماره‏۵۰ - ۵۱ ویژه نامه میرزای شیرازی بزرگ/ ۱۸۷.

۳. (نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین)، محیط طباطبائی، مقدمه و ملحقات: سید هادی خسروشاهی ۲۴ - ۲۵، مقدّمه، دارالتبلیغ اسلامی، قم.

۴. (العروهٔ الوثقی) با مقدمه سید هادی خسرو شاهی/۱۲۹ - ۱۳۰.

۵. (مفخر شرق سید جمال الدین اسد آبادی)، ترجمه و نگارش سیّد غلامرضا سعیدی/۱۴۵، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.

روزی سلطان عثمانی کنیزک ماهرویی رابر وی عرضه کرد سیّد نپذیرفت، سلطان گفت: آیا اندیشه ابوالعلاء راتایید می کنی که می گفت:

هذا جناهٔ ابی علّی و ماجنیت علی احد. گفت: هرگز!چگونه مرد خردمند، ازدواج راجنایت می داند و حال آن که بقای نوع انسان و عمران و آبادی کشورها بدان بسته است. امّا من آنچه رادر این امر از عدل و انصاف و فراغ بال لازم است، ندارم و نمی توانم داشته باشم، از این روی تنهایی را ترجیح می دهم.

۶. (نیچریه)، سید جمال الدین اسد آبادی/۵۱ - ۵۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

۷. (العروهٔ الوثقی)/۲۰.

۸. (نیچریه)/۵۲.

۹. (همان مدرک)/۵۲ - ۵۶.

۱۰. (همان مدرک)/۵۵.

۱۱. « همان مدرک)/۵۶.

۱۲. (العروهٔ الوثقی)/۲۱.

۱۳. (همان مدرک).

۱۴. (همان مدرک)/۲۱ - ۲۲.

۱۵. (نیچریه)/۱۳.

۱۶. (همان مدرک)/۷۹؛ (سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی)، صدرواثقی/۳۸۱، شرکت سهامی انتشار.

۱۷. (نیچریه)/۱۳.

۱۸. (همان مدرک)/۷۵.

۱۹. (بررسی اجمالی از نهضتهای صد ساله اخیر)/شهید مطهری/۲۵، نشر عصر، قم.

۲۰. (شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر)، مصطفی حسینی طباطبایی/۴۲، به نقل از رساله.

(الواردات فی سر التجلیات)، چاپ مصر، چاپ شده ارجزء دوّم(تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمّد عبده).

۲۱. (بررسی اجمالی از نهضتهای صد ساله اخیر)/۲۵.

۲۲. (العروهٔ الوثقی )/۳۴.

۲۳. (العروهٔ الوثقی )/۳۴.

۲۴. (زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث)، احمد امین/۱۱۳، دارالکتب العربی، بیروت.

۲۵. (تفسیر المنار)، ج‏۸۲/۲، دارالمعرفه، بیروت عبده،.

در ذیل آیه ۱۶۷سوره بقره می نویسد:

(ولمّا تصدی بعض العلماء فی القرن الثانی و الثالث لاستنباط الاحکام و استخراج الفروع من اصولها - و منهم الائمه الاربعه - کانوا یذکرون الحکم بدلیله علی هذا النمط، فهم متفقون مع الصّحابه و التابعین، علیهم الرضوان، علی انه لایجوز لاحدان یا خذ بقول احد فی الدّین مالم یعرف دلیله و یقتنع به. ثّم جاءَ من العلماء المقلدین فی القرون الوسطی من جعل قول المفتی للعامی بمنزلهٔ الدّلیل مع قولهم بانّه لوبلغه الحدیث فعمل به کان کذلک اواولی. ثم خلف اعرق منهم فی التقلید فمنعوا کّل النّاس اخذأی حکم من الکتاب او السنّه و عدوامن یحاول فهمهما و العمل بهماز ائغاً و هذا غایهٔ الخذلان و عداوهٔ الدّین، و قدتبعهم الناس فی ذلک فکانوالهم انداداً من دون اللّه، وسیتبراء بعضهم من بعض کما اخبر اللّه. ).

سپس در ادامه می گوید از ائمه اربعه نقل شده که از پذیرش گفتار آنان بدون آگاهی از دلیلی که برای آن حکم دارند نهی کرده اند و دستور داده اند که اگر گفتار آنها با کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) مخالفتی داشت آراء آنان راترک کنند.

۲۶. (مقالات جمالیه)، سید جمال الدین اسد آبادی/۹۳، به کوشش ابوالحسن جمالی، انتشارات اسلامی.

۲۷. (همان مدرک)/۹۴.

۲۸. (همان مدرک )/۱۴۷ - ۱۴۸.

۲۹. (نیچریه)/۱۰- ۱۱.

۳۰. این رساله را سیّد، در دوران اقامت خود در هند، به فارسی نگاشته است. پس از آن به اردو، فرانسه به عربی ترجمه شده است. اینرساله تنها برضد مادیگری نیست، بلکه همچون دیگرنوشته هایش در راستای مبارزه با خرافات، بازگشت به اسلام و مبارزه با استعمار فرهنگی... نیز هست.

۳۱. (همان مدرک)/۱۲ - ۱۳.

۳۲. (مقالات جمالیه)/۹۷.

۳۳. (العروهٔ الوثقی)/۴۹.

۳۴. (زعماء الاصلاح)/۸۶ - ۹۳.

۳۵. (سید جمال الدین حسینی، پایه گذار نهضتهای اسلامی)/۳۸۰؛ (العروهٔ الوثقی)/۴۹.

۳۶. (زعماء الاصلاح)/۸۳ -۸۴.

۳۷. (العروهٔ الوثقی)/۴۹.

۳۸. (نیچریه)/۷۵.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.