یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دیدگاهها در باب کواین


دیدگاهها در باب کواین

از نهم تا سیزدهم آوریل ۱۹۸۸ کنفرانس بین المللیِ «دیدگاهها در باب کواین۱» با حمایت مالی بنیاد جیمز س مک دانل دانشکدهٔ هنرها و علوم, و گروه فلسفهٔ دانشگاه واشنگتن در محل این دانشگاه برگزار شد بیش از ۳۰۰ نفر در این کنفرانس چهار روز و نیمه شرکت داشتند

از نهم‌ تا سیزدهم‌ آوریل‌ ۱۹۸۸ کنفرانس‌ بین‌المللیِ‌ «دیدگاهها در باب‌ کواین۱» با حمایت‌ مالی‌ بنیاد جیمز س.مک‌ دانل‌James S.McDonnel Foundation) )، دانشکدهٔ‌ هنرها و علوم، و گروه‌ فلسفهٔ‌ دانشگاه‌ واشنگتن‌ در محل‌ این‌ دانشگاه‌ برگزار شد. بیش‌ از ۳۰۰ نفر در این‌ کنفرانس‌ چهار روز و نیمه‌ شرکت‌ داشتند. هر یک‌ از ۲۴ سخنران‌ کنفرانس‌ یک‌ ساعت‌ و ده‌ دقیقه‌ فرصت‌ داشت‌ تا مقاله‌ خود را بخواند و به‌ پرسشهای‌ حاضران‌ پاسخ‌ گوید. البته‌ پروفسور کواین‌ خود در میان‌ حاضران‌ بود، و تنها پس‌ از قرائت‌ دو مقاله‌ معلوم‌ شد که‌ شنوندگان‌ انتظار دارند پیش‌ از بیان‌ نظر خود سخنان‌ کواین‌ را بشنوند. در پی‌ آن، پروفسور کواین‌ این‌ پیشنهاد را پذیرفت‌ که‌ به‌ جای‌ نشستن‌ در میان‌ حاضران، به‌ سخنرانان‌ بپیوندد تا به‌ میکروفن‌ دسترسی‌ داشته‌ باشد. اغلب‌ اظهارنظرهای‌ کواین‌ بر روی‌ نوار ضبط‌ شد و پس‌ از پایان‌ کنفرانس‌ و پیاده‌ شدن‌ از روی‌ نوار در اختیار او قرار گرفت‌ تا در نوشتن‌ نظر خود در باب‌ هر مقاله‌ از آنها استفاده‌ کند. مقالات‌ نیز از سوی‌ سخنرانان‌ بازبینی‌ شد و در کتابی‌ به‌ چاپ‌ رسید. آنچه‌ در پی‌ می‌آید گزارش‌ تلخیص‌ شدهٔ‌ برخی‌ دیدگاههای‌ مهم‌ همراه‌ با اظهار نظر کامل‌ کواین‌ درباره‌ آنهاست.

در این‌ عصر فلسفهٔ‌ زبانشناسی، مطالعهٔ‌ ماهیت‌ زبان‌ بدانگونه‌ که‌ هست‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار است. زبان‌ به‌ عنوان‌ پیشنیاز فلسفه، به‌ عنوان‌ ابزار تحلیلی‌ برای‌ فیلسوفان، و حتی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ موضوع‌ خاص‌ فلسفی، نشانه‌های‌ خاص‌ فلسفه‌ای‌ است‌ که‌ زبانشناختی‌ شده‌ است. کسی‌ که‌ در طول‌ نیم‌ قرن‌ گذشته‌ نقش‌ اول‌ این‌ نمایش‌ را برعهده‌ داشته‌ و مرکز بیشتر مناقشات‌ آن‌ بوده، و. و. کواین، فیلسوف‌ زبان‌ برجسته، است. ممکن‌ است‌ تأکید خود او در طی‌ سالیان‌ به‌ تدریج‌ از نحو به‌ کاربردشناسی، از نظریهٔ‌ منطقی‌ به‌ نظریهٔ‌ یادگیری، و از دلمشغولی‌ عمده‌ به‌ چیزهایی‌ که‌ زبان‌ ما قصد دارد بیان‌ کند و توضیح‌ دهد - که‌ عموماً‌ فرا زبانشناسانه‌ است‌ - (هستی‌شناسی) به‌ دلمشغولی‌ عمده‌ به‌ ماهیت‌ ابزارهایی‌ که‌ زبان‌ در توضیح‌ آنها به‌ کار می‌گیرد (اندیشه‌مندی) تغییر کرده‌ باشد؛ اما در تمامی‌ این‌ تغییر دهی‌ها در کانون‌ توجه، زمینهٔ‌ اصلی‌ همچنان‌ یک‌ امر بوده‌ است: توصیف‌ حوزه‌ و به‌ تفصیل‌ بیان‌ کردنِ‌ مشکلات‌ و پویاییهای‌ زبانی‌ که‌ با آن‌ جهان‌ را وصف‌ می‌کنیم، و بدینسان‌ استنباط‌ این‌ توصیف‌ و حتی، تا حدی‌ محدودتر، استنباط‌ خودِ‌ دنیای‌ توصیف‌ شده.

▪ شبکهٔ‌ باور(The Web of Belief)

پس‌ به‌ نظر کواین‌ آنچه‌ ما علم‌ بشر تلقی‌ می‌کنیم‌ تنها از جملات‌ منفرد، دسته‌های‌ به‌ هم‌ پیوستهٔ‌ جملات‌ مرتبط‌ با یکدیگر، و آنچه‌ ما صادق‌ می‌پنداریم‌ تدوین‌ نشده‌ است‌ بلکه‌ اینها به‌ معنایی‌ مهمتر واقعاً‌ عناصر اصلی‌ آنند. به‌ تعبیر دقیقتر، کواین‌ «جملات‌ موقعیتی»occasion ) sentences) را که‌ امروز به‌ کار می‌آیند و فردا منسوخ‌ می‌شوند از علم‌ بشر خارج‌ می‌داند و بر آن‌ است‌ که‌ فقط‌ «جملات‌ ابدی»eternal sentences) )، یعنی‌ جملاتی‌ که‌ برای‌ تمام‌ طول‌ روزگار به‌ آنها معتقدیم، عناصر اصلی‌ این‌ دانش‌ را تشکیل‌ می‌دهند. چون‌ «کل» از تمامی‌ این‌ جملات‌ ابدی‌ - یا «شبکهٔ‌ باور» چنانکه‌ کواین‌ و جوزف‌ اولیان‌ نامیده‌اند - تشکیل‌ شده‌ است، علم‌ فرضی‌ ما مجموعه‌ای‌ گسترده‌ از اشیای‌ زبانی‌ است. از این‌ دیدگاه، این‌ علم‌ یک‌ شیء زبانشناختیِ‌ گستردهٔ‌ مستقل‌ و موضوع‌ بررسی‌ فلسفی‌ دقیقاً‌ به‌ وسیلهٔ‌ مناسبترین‌ شیوه‌های‌ مطالعهٔ‌ زبان‌ به‌ شمار می‌رود.

▪ بازسازی‌ زبان‌ و نظریه(‌Language and Theory)

به‌ گونه‌ای‌ کلاسیک، زبان‌ ذاتاً‌ واسطه‌ای‌ خنثی‌ برای‌ بیان‌ باورها تلقی‌ می‌شده‌ است‌ که‌ برای‌ هرگونه‌ اختلاف‌ جای‌ کافی‌ دارد. از این‌ دیدگاه، برای‌ باور یک‌ شخص‌ به‌ معنای‌ دقیق‌ آن‌ هیچ‌ تفاوتی‌ نمی‌کند که‌ نفی‌ هر جمله‌ در زبان‌ نیز خود در زبان‌ باشد در حالی‌ که‌ هر دوی‌ آنها نامزد باورند. از سوی‌ دیگر آنچه‌ ما معتقدیم‌ مسلماً‌ انتخابی‌ و گزیدنی‌ است. تنها بخشی‌ از آنچه‌ می‌توان‌ در زبان‌ گفت‌ از جمله‌ باورهای‌ ماست‌ و هیچ‌ جمله‌ و نفی‌ آن‌ نیست‌ که‌ هر دو را صادق‌ بدانیم. بنابراین‌ زبان‌ مَرکبی‌ است‌ که‌ با آن‌ همه‌ چیز می‌توان‌ گفت؛ باورهای‌ ما تنها آن‌ بخش‌ محدود از زبان‌ است‌ که‌ ما واقعاً‌ می‌گوییم‌ یا خواهیم‌ گفت.

اما به‌ نظر کواین، اشیأ چنین‌ ساده‌ و روشن‌ نیستند و مرز میان‌ زبان‌ و فرضیه‌ در بهترین‌ حالت‌ خطی‌ مبهم‌ و تیره‌ است. اگر یک‌ طریقهٔ‌ متمایز ساختن‌ زبان‌ / نظریهٔ‌ مورد قبول‌ همگان، زبان‌ را به‌ عنوان‌ کلیتی‌ گسترده‌ از (نحوی‌ و معناییِ) قراردادها و باورهای‌ ما را به‌ عنوان‌ یک‌ کلیت‌ تلقی‌ می‌کند نه‌ از آنچه‌ به‌ عنوان‌ واقعیات‌ پذیرفته‌ می‌شوند، احتمال‌ خواهد رفت‌ که‌ تمایز زبان‌ / نظریه‌ قربانی‌ شود اگر کسی‌ تمایز میان‌ قرارداد و واقعیت‌ را به‌ تحد‌ی‌ طلبد. این‌ همان‌ کاری‌ است‌ که‌ کواین‌ می‌کند. او در مجموعه‌ای‌ از مقالات‌ (طی‌ سالهای‌ ۱۹۳۶ تا ۱۹۶۰) در معنای‌ مفاهیمی‌ همچون‌ «صادق‌ بالتعریف»true by definition) )، «صادق‌ بالوضع»true by convention) )، «صدق‌ تحلیلی»analytic truth) )، «معنای‌ مفروض»meaniug postulate) )، و «صادق‌ به‌ سبب‌ قاعدهٔ‌ معنایی»(true by semantical rule) تشکیک‌ کرده‌ به‌ جای‌ آنها یک‌ نوع‌ یکنواخت‌ صدق، نوعی‌ منفرد که‌ جا برای‌ هیچ‌ فصل‌ بنیادین‌ معرفتشناختی‌ باقی‌ نمی‌گذارد، برمی‌گزیند. به‌ دنبال‌ این‌ بازاندیشی‌ انقلابی، تمایز روشن‌ پیشین‌ میان‌ صدقها و زبان‌ (همچون‌ صدقهای‌ تحلیلی‌ یا صدقهای‌ بالوضع) و صدقهای‌ نظریه‌هایی‌ که‌ ما می‌پذیریم‌ (باورهای‌ بنیادین‌ ما) اگر رد نشود دست‌ کم‌ تضعیف‌ می‌شود. با این‌ حال‌ چنانکه‌ می‌توان‌ امید داشت‌ تحلیل‌ کواین‌ فقط‌ تا حد‌ی‌ بر تمایز دیرپا میان‌ صدقهای‌ زبانشناختی‌ و تجربی‌ تأثیر گذاشته‌ است. بازتاب‌ رسای‌ آن، در تقابل‌ آشکار میان‌ زبان‌ به‌ مثابهٔ‌ یک‌ کل‌ و نظریه‌های‌ محدودنگر که‌ فقط‌ اندکی‌ از منابع‌ آن‌ را مورد استفاده‌ قرار می‌دهند همچنان‌ وجود دارد. این‌ نظریه‌ها زبان‌ خاص‌ خود را دارند «(زبان‌ زیست‌ - شیمی» و مانند آن)، اما این‌ زبانهای‌ دارای‌ هدف‌ خاص‌ به‌ ندرت‌ مستقلند؛ آنها طفیلی‌ زبان‌ مادرند که‌ همه‌ چیز آنها را، جز واژگان‌ فنی‌شان، فراهم‌ می‌سازد.

رد پاهای‌ مهم‌ از تمایز میان‌ صدق‌ زبانشناختی‌ / صدق‌ تجربی، با درجاتی‌ متفاوت، حتی‌ در خود شبکهٔ‌ باورِ‌ کاملاً‌ بسط‌ و استقرار یافته‌ نیز باقی‌ می‌ماند، زیرا برخی‌ از باورها در شبکه‌ نسبت‌ به‌ بیرون‌ راندن‌ شواهدِ‌ مخالف‌ مقاومت‌ زیادی‌ نشان‌ می‌دهند و برخی‌ دیگر از آنها بسیار کمتر چنین‌ می‌کنند. دستهٔ‌ اول‌ را باورهایی‌ تشکیل‌ می‌دهند که‌ دست‌ کشیدن‌ از آنها باید در تمامی‌ شبکه‌ بازتاب‌ یابد و به‌ علاوه‌ موجب‌ بازبینیِ‌ باورهای‌ بیشمار دیگر نیز شود، در حالی‌ که‌ تسلیم‌ شدن‌ دستهٔ‌ دوم‌ تنها تأثیری‌ محدود بر جای‌ می‌گذارد. باورهایی‌ که‌ تجدید نظر در آنها در حد بیشتری‌ مخرب‌ است‌ «زبانشناختی» به‌ شمار می‌آیند، بدان‌ جهت‌ که‌ عموماً‌ پیشفرضِ‌ به‌ کار گیرندگانِ‌ زبانند و اغلب‌ اوقات‌ برای‌ تبیین‌ «معنا» به‌ آنها توسل‌ جسته‌ می‌شود. اینها نزدیکترین‌ چیز به‌ وارثان‌ مشروع‌ صدقهای‌ تحلیلی‌اند که‌ گونه‌ای‌ ضعیفتر از خصایص‌ متمایز نیاکان‌ خویش‌ را به‌ ارث‌ برده‌اند و بدینسان‌ در برابر فشارهای‌ مستند، به‌ جای‌ مصونیت‌ کامل‌ نسبت‌ به‌ آنها، مقاومتی‌ سخت‌ نشان‌ می‌دهند. باورهایی‌ که‌ واقعاً‌ در شرایط‌ خاصِ‌ شواهد مخالف‌ مورد تجدید نظر قرار می‌گیرند به‌ همان‌ دلیل‌ «تجربی» قلمداد می‌شوند: وارثان‌ منصب‌ «واقعی‌ بودنِ» اجداد ترکیبی‌ مرحوم‌ خویش.

از آنجا که‌ باورهای‌ کم‌ و بیش‌ رام‌ به‌ تدریج‌ به‌ باورهای‌ کم‌ و بیش‌ مهار ناشدنی‌ تبدیل‌ می‌شوند، زبان‌ به‌ تدریج‌ به‌ نظریه‌ - خصوصاً‌ زبان‌ بزرگ، «زبانی‌ که‌ بدان‌ تکلم‌ می‌کنیم»، به‌ نظریه‌ای‌ فراگیر که‌ کواین‌ آن‌ را «نظریهٔ‌ پیشینهٔ» جامع‌ ما تلقی‌ می‌کند - تبدیل‌ می‌شود. بدین‌ دلیل‌ است‌ که‌ کواین‌ بدون‌ اینکه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ تمایز زبان‌ / نظریه‌ را از سر بیرون‌ کند آن‌ را مبهم‌ ساخته، بر نقشهٔ‌ ذهنی‌ ما به‌ این‌ تمایز، ساختار و موقعیتی‌ دوباره‌ بخشیده‌ است.

▪ کل‌گرایی‌ تجربی(‌Empirical Holism)

کواین‌ یک‌ تجربه‌گرا است‌ که‌ اختصاص‌ یافتن‌ به‌ نظریه‌های‌ تجربیِ‌ دارای‌ نتایج‌ تجربی‌ را کنار می‌گذارد. او این‌ امر را از مطالعهٔ‌ نظریهٔ‌ علمیِ‌ واقعی‌ استنتاج‌ نمی‌کند، بلکه‌ آن‌ را از ترکیب‌ نظریه/زبان‌ - که‌ رها ساختن‌ تحلیلی‌ بودن، آن‌ را به‌ بار آورده‌ است‌ - بیرون‌ می‌کشد. از خصیصه‌های‌ متعارف‌ یا نظامدار جملات‌ تحلیلی‌ انتظار می‌رود که‌ نسبت‌ به‌ تمامی‌ جملات‌ شمول‌ داشته‌ باشند، و سرنوشت‌ هر جمله‌ را به‌ گونه‌ای‌ به‌ سرنوشت‌ دیگر جملات‌ پیوند زنند که‌ تجربه‌گراییِ‌ جزء جزء و جمله‌ به‌ جمله‌ غیرممکن‌ شود.

اما در این‌ حال‌ معنای‌ تجربی‌ گم‌ نشده‌ است، چرا که‌ تجربه‌گراییِ‌ کل‌گرایانه‌ باقی‌ می‌ماند. چنان‌ معنایی‌ صرفاً‌ در تمامی‌ نظام‌ جملات، که‌ در آن‌ یک‌ فرضیهٔ‌ خاص‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ می‌پردازد، پراکنده‌ و پخش‌ شده‌ است‌ و هم‌ در نظریهٔ‌ محدودی‌ که‌ آن‌ فرضیه‌ ذاتیِ‌ آن‌ است‌ و هم‌ در سایر موارد شبکه‌ای‌ که‌ خودِ‌ آن‌ نظریه‌ را نیز به‌ احاطه‌ در آورده‌ است‌ وجود دارد.

▪ طبیعتگرایی(‌Naturalism)

کواین‌ جهتگیری‌ زبانشناختی‌ خود را با تعهد نسبت‌ به‌ طبیعتگرایی‌ تکمیل‌ می‌کند؛ تعهد نسبت‌ به‌ پذیرش‌ علم‌ طبیعی‌ و روشهای‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مسیر مطمئن‌ به‌ سوی‌ صدقی‌ که‌ داریم، به‌ سوی‌ تبدیل‌ پرسشهای‌ فلسفی‌ - تا بدانجا که‌ شخص‌ مشروعیت‌ آنها را به‌ رسمیت‌ می‌شناسد - به‌ پرسشهای‌ واقعی‌ از آن‌ دست‌ که‌ علم‌ ممکن‌ است‌ عنوان‌ کند، و به‌ سوی‌ پیگیری‌ این‌ پرسشهای‌ تبدیل‌ شده‌ به‌ وسیلهٔ‌ تلاش‌ برای‌ بسط‌ طرحی‌ که‌ علم‌ ممکن‌ است‌ در جستجوی‌ پاسخ‌ بدان‌ پرسشها آن‌ را پی‌گیرد. جستجوی‌ فلسفی‌ باید در پرتو شیوه‌های‌ علم‌ تجربی، در چارچوبِ‌ ایجاد شده‌ به‌ وسیلهٔ‌ بهترین‌ وصفِ‌ جاری‌ از جهان‌ که‌ علم‌ عرضه‌ می‌کند، و با نگاهی‌ به‌ پیشرفت‌ تجربی‌ آینده‌ و راههایی‌ که‌ ممکن‌ است‌ بدین‌ ترتیب‌ برای‌ بررسیهای‌ بعدی‌ فلسفی‌ بگشاید انجام‌ شود. فلسفه‌ و مسائل‌ آن‌ همراه‌ با این‌ خطوط‌ دگوگونی‌ می‌یابند و بدینسان‌ فلسفه‌ شکل‌ «طبیعی‌ شده» به‌ خود می‌گیرد.

▪ فیزیک‌گرایی(‌Physicalism)

کواین‌ همگام‌ با سلسله‌ مراتب‌ سنتیِ‌ علوم، که‌ فیزیک‌ را به‌ دلیل‌ مفاهیم، روشها، و یافته‌هایش‌ در صدر و سایر علوم‌ را در پی‌ آن‌ قرار می‌داد، فیزیک‌ را در صدر می‌نشاند و بر این‌ اساس‌ هیچ‌ علمی‌ نمی‌تواند موفقتر یا قابل‌ اعتمادتر از فیزیک‌ باشد؛ تبیینِ‌ فیزیکی‌ بهترین‌ تبیین‌ است‌ و هر آنچه‌ در حال‌ حاضر فقط‌ می‌تواند با مصطلحات‌ یکی‌ از دیگر علومِ‌ پایینتر مطرح‌ شود در انتظار پیشرفت‌ علمی‌ بیشتر خواهد بود که‌ سرانجام‌ آن‌ را تحت‌ لوای‌ خود فیزیک‌ در خواهد آورد.

▪ رفتارگرایی( ‌Behaviorism)

در عصر فلسفهٔ‌ زبانشناسی، متناقض‌ می‌نماید که‌ خودِ‌ زبان‌ در لفافهٔ‌ رمز و راز باقی‌ مانده‌ باشد. اصطلاحاتی‌ همچون‌ «صدق»، «معنا»، «نام‌ و نامیدن»، «ارجاع»، «گزاره»، و «ترجمه» از جمله‌ اصطلاحاتی‌ بسیار زیادی‌اند که‌ نیاز به‌ وضوح‌ بخشیده‌ شدن‌ دارند. وعدهٔ‌ چرخش‌ به‌ سوی‌ زمینه‌ای‌ استوارتر، که‌ طرح‌ شکل‌ طبیعی‌ بخشیدن‌ به‌ فلسفه‌ آن‌ را داده‌ است، این‌ امید را به‌ وجود آورده‌ که‌ بررسی‌ فلسفی‌ خود زبان‌ نیز بتواند شکلی‌ طبیعی‌ یابد. کواین‌ برای‌ چنین‌ شکل‌ طبیعی‌ بخشیدنی، اصطلاحاتی‌ و شیوه‌ها و چارچوب‌ کلی‌ روانشناسی‌ رفتارگرا را برمی‌گزیند. یافتن‌ دلیل‌ این‌ گزینش‌ چندان‌ دشوار نیست: از میان‌ سه‌ نوع‌ رهیافت‌ کلی‌ در روانشناسی‌ - ذهنگرایانه‌ mentalistic))، رفتارگرایانه‌behaviorist) )، و عصبی‌ - فیزیولوژیکی‌- (neurophysiological) تنها دومی‌ و سومی‌ به‌ کار تجربه‌گرا می‌آیند، و سومی‌ هم‌ هنوز (دست‌ کم‌ تا اواخر دههٔ‌ ۴۰ میلادی‌ که‌ کواین‌ تلاش‌ خود را برای‌ این‌ شکل‌ بخشیدن‌ آغاز کرد) دوران‌ طفولیت‌ خود را می‌گذراند. به‌ علاوه، بررسی‌ چگونگی‌ یادگیری‌ زبان‌ به‌ توسط‌ هر یک‌ از ما (که‌ استعمال‌ صحیح‌ زبان‌ را از تجربه‌ کردنِ‌ رفتار دائمی‌ دیگران‌ می‌آموزیم) به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در مورد زبان‌ خیلی‌ چیزها را می‌توان‌ به‌ بهترین‌ شکل‌ با اصطلاحاتی‌ رفتارگرایانه‌ تبیین‌ کرد.

▪ آموختن‌ زبان( ‌Learning a Language)

دو وصف‌ با جهت‌ طبیعتگرایانه‌ - رفتارگرایانه‌ نسبت‌ به‌ زبان‌ وجود دارد که‌ کواین‌ به‌ کار می‌گیرد که‌ هم‌ تا حدی‌ ریشه‌ در واقعیت‌ دارند و هم‌ تا حدی‌ ذهنی‌اند. یکی‌ توصیف‌ خیالی‌ یادگیری‌ انگلیسیِ‌ یک‌ بچهٔ‌ زبان‌ بازنکرده‌ است، و دیگری‌ طرح‌ کلی‌ اینکه‌ چگونه‌ یک‌ زبانشناس‌ ممکن‌ است‌ با افراد یک‌ قبیلهٔ‌ بدوی‌ - که‌ حتی‌ یک‌ کلمه‌ از زبان‌ آنها را نیز نمی‌فهمد و بدون‌ کمک‌ یک‌ شخص‌ دو زبانه‌ - درآمیزد. این‌ دو موقعیت‌ بسیار شبیه‌ یکدیگر و همچنین‌ بسیار متفاوت‌ با یکدیگرند. از یک‌ سو در هر دو مورد یک‌ زبان‌ باید صرفاً‌ با مشاهدهٔ‌ رفتار علنی‌ دیگران‌ در موقعیت‌ انظار عمومی‌ آموخته‌ شود، اما از سوی‌ دیگر کودک‌ همچنانکه‌ زبانی‌ می‌آموزد آن‌ زبان‌ را می‌آموزد و برای‌ نخستین‌ بار یک‌ زبان‌ - هر زبانی‌ که‌ باشد - را فرا می‌گیرد در حالی‌ که‌ زبانشناس‌ یک‌ فرد بالغ‌ و استاد یک‌ زبان‌ است‌ و بدینسان‌ از نظریهٔ‌ عمومی‌ که‌ کودک‌ بدون‌ آن‌ آغاز می‌کند آگاهی‌ دارد. مشکل‌ زبانشناس‌ صرفاً‌ این‌ است‌ که‌ مشخص‌ کند چگونه‌ جملاتی‌ را که‌ می‌داند با جملاتی‌ که‌ هنوز نمی‌داند در یک‌ نظام‌ ارتباط‌ دهد، و به‌ دیگر سخن‌ چگونه‌ نظریهٔ‌ پیشینهٔ‌ خود را بر بومیان‌ تحمیل‌ کند. کواین‌ بر آن‌ است‌ که‌ در این‌ مورد به‌ طور کلی‌ حتی‌ یک‌ طریق‌ صحیح‌ ترجمهٔ‌ زبان‌ بومیان، یک‌ کتاب‌ راهنما که‌ مدخلهای‌ آن‌ صرفاً‌ همپیوندی‌ جمله‌ به‌ جمله‌ به‌ بار آورند، نیز وجود ندارد؛ بلکه‌ کتابهای‌ راهنمایی‌ کاملاً‌ متفاوت‌ با یکدیگر که‌ همپیوندیهای‌ جمله‌ به‌ جملهٔ‌ کاملاً‌ متفاوتی‌ را مطرح‌ می‌کنند نیز می‌توانند کار را به‌ همان‌ خوبی‌ انجام‌ دهند. اگر چنین‌ باشد یک‌ «عدم‌ تعین‌ ترجمه» وجود خواهد داشت، زیرا اگر همپیوندیهای‌ متقابل‌ بتوانند یکسان‌ صحیح‌ باشند چیزی‌ وجود نخواهد داشت‌ که‌ جفت‌ کردن‌ یک‌ جمله‌ به‌ جملهٔ‌ خاص‌ آن‌ را حفظ‌ کند، و صرفاً‌ در نمونه‌های‌ کاربرد است‌ که‌ آن‌ معنا قرار خواهد داشت.

▪ تحت‌ تعین‌ بودن‌ نظریه‌ها( Underdetermination of Theories)

یک‌ نتیجهٔ‌ بلاواسطهٔ‌ این‌ واقعیت‌ که‌ این‌ ساختارهای‌ زبانشناختیِ‌ بنیادی‌ و فراگیر از تعین‌پذیری‌ به‌ وسیلهٔ‌ داده‌ها می‌گریزند «تحت‌ تعین‌ بودن» نظریه‌هاست. به‌ طور خلاصه؛ نظریه‌ متضمنِ‌ داده‌ است، اما داده‌ متضمن‌ نظریه‌ نیست، در نتیجه‌ داده‌ و نظریه‌ هم‌ ارز نیستند. چنانکه‌ کواین‌ تأکید می‌کند این‌ امر صرفاً‌ به‌ این‌ واقعیت‌ نمی‌انجامد که‌ همیشه‌ نتایجی‌ از یک‌ نظریهٔ‌ تجربی‌ وجود دارند که‌ هنوز قطعی‌ نشده‌اند، زیرا خودِ‌ تمامیت‌ همهٔ‌ نتایجِ‌ مستندِ‌ ممکن‌ است‌ که‌ مورد سؤ‌ال‌ قرار می‌گیرد. یک‌ نظریه‌ حتی‌ با سلسلهٔ‌ پهناور (و تخیلی) تمامی‌ شواهدِ‌ منطقاً‌ ممکنِ‌ پشتیبان‌ خود نیز هم‌ ارز نیست. این‌ نکته‌ آخرین‌ رسیدهٔ‌ این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ واژگانِ‌ نظریه‌ای‌ ما از بنیاد مستندی‌ که‌ کودک‌ (و همچنین‌ همهٔ‌ ما) مبتنی‌ بر آن‌ زبان‌ را می‌آموزد فراتر می‌رود.

▪ حوزهٔ‌ عملگرایی‌ کواین(‌Pragmatism)

هنگامی‌ که‌ کارناپ‌ (در «تجربه‌گرایی؛ معناشناسی‌ و هستی‌شناسی»، ۱۹۵۰) میان‌ «پرسشهای‌ درونی»، که‌ تحت‌ راهنمایی‌ قواعد معناشناختی‌ یک‌ زبان‌ در درون‌ آن‌ زبان‌ مطرح‌ می‌شوند و بر همین‌ اساس‌ به‌ صادق‌ یا کاذب‌ آن‌ پاسخ‌ می‌دهند، و «پرسشهای‌ برونی»، که‌ ما با برگزیدن‌ یک‌ زبان‌ نه‌ به‌ گونهٔ‌ صادق‌ و نه‌ کاذب‌ بلکه‌ براساس‌ علایق‌ خود بدانها پاسخ‌ می‌دهیم، تمایز قائل‌ شد، کواین‌ (در «در باب‌ دیدگاههای‌ کارناپ‌ در هستی‌شناسی»، ۱۹۵۱) با انکار معنای‌ «قواعد معناشناختی»، جمع‌ کردن‌ دو گونه‌ پرسش‌ در یک‌ گونه، و خبردادن‌ از «یک‌ عملگرایی‌ تمام‌ عیارتر» بدو پاسخ‌ داد. این‌ عملگرایی‌ مرهون‌ انکار تمایز میان‌ واقعیت‌ / قرارداد از سوی‌ کواین‌ بود، زیرا اگر معنای‌ این‌ انکار این‌ باشد که‌ پرسشهای‌ آن‌ زبانی‌ که‌ ما بدان‌ تکلم‌ می‌کنیم‌ به‌ گونه‌ای‌ آشکار از پرسشهای‌ آنچه‌ صادق‌ است‌ هنگامی‌ که‌ به‌ طریقی‌ خاص‌ حتماً‌ سخن‌ می‌گوییم‌ متمایز نیستند، پس‌ هر دو گونه‌ پرسش‌ در هر گزاره‌ای‌ در معرض‌ خطرند و ارزشها و علایق‌ ما (عنصر عملی) در تمام‌ زمانها با شواهد اشتراک‌ می‌ورزند.

▪ ارجاع‌ و باور(Reference and Belief)

یکی‌ از خصیصه‌های‌ قابل‌ ذکر آثار متأخر کواین‌ این‌ است‌ که‌ ارجاع، درک‌ نشدنی‌ و مرتبط‌ با نظریهٔ‌ پیشینه‌ است. درک‌ نشدنی‌ است‌ به‌ دلیل‌ ناکام‌ ماندن‌ شواهد برای‌ قطعی‌ کردن‌ آن، و مرتبط‌ با نظریه‌ است‌ صرفاً‌ بدان‌ جهت‌ که‌ دستگاه‌ آشکارا نامتعینِ‌ تعین‌ بخشی‌ به‌ ارجاعِ‌ آن‌ فرضیه‌ای‌ را که‌ دوباره‌ به‌ دستش‌ می‌آوریم‌ در برمی‌گیرد. کواین‌ اغلب‌ بر نقش‌ دوگانهٔ‌ ما تأکید کرده‌ است: به‌ عنوان‌ نظریه‌پردازانی‌ که‌ از طریق‌ تصمیمهای‌ خود ماهیت‌ نظریه‌های‌ خویش‌ را می‌سازیم، و به‌ عنوان‌ نظریه‌ دارانی‌ که‌ با واقعی‌ دانستن‌ نظریه‌هایی‌ که‌ ساخته‌ایم‌ به‌ جهان‌ به‌ مثابهٔ‌ نظریه‌هایی‌ که‌ آن‌ را به‌ تصویر می‌کشند می‌اندیشیم. وقتی‌ بر نقش‌ نخستین‌ تأکید می‌کند یک‌ ابزارگرا است، اما هنگامی‌ که‌ دومین‌ را مورد تأکید قرار می‌دهد یک‌ واقعگرا است.

● ‌دیدگاهها

۱) الن‌برگر: یک‌ مشکل‌ اساسی‌ برای‌ وصفِ‌ گفتار - تمایلی‌ منطق‌ و زبان۳

به‌ نظر کواین‌ هیچ‌ «منطق‌ جایگزین»(Alternative Logic) به‌ معنای‌ منطقی‌ که‌ هر یک‌ از صدقهای‌ منطقی‌ کلاسیکِ‌ ما را به‌ عنوان‌ آنچه‌ اصلاً‌ صادق‌ نیست‌ رد کند، وجود ندارد. منطقهای‌ به‌ اصطلاح‌ جایگزین، «عملاً‌ از تغییر صرف‌ در به‌ کارگیری‌ الفاظ‌ منطقی‌ جدایی‌ناپذیرند.» هر کس‌ که‌ از منطقهای‌ جایگزین‌ حمایت‌ می‌کند به‌گونه‌ای‌ اجتناب‌ناپذیر گرفتار شده‌ است‌ در «مخمصهٔ‌ منطقدانِ‌ منحط: هر گاه‌ که‌ می‌کوشد آموزه‌ را انکار کند، فقط‌ موضوع‌ را عوض‌ می‌کند.»۴

کواین‌ در دفاع‌ از این‌ موضوع، بر دیدگاه‌ آشنای‌ خود که‌ زبان‌ از گونه‌ای‌ خاصِ‌ تمایلهای‌ گفتاری‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ تکیه‌ دارد. حاق‌ استدلال‌ او بدین‌ ترتیب‌ است: معنا، یعنی‌ معنای‌ تمایلی، صرفاً‌ تمایلی‌ اجتماع‌ فراگیر(community-wide) برای‌ به‌کارگیری‌ الفاظ‌ به‌ شکلی‌ یکنواخت‌ به‌ هنگام‌ برانگیخته‌ شدن‌ با تحریکهای‌ غیرلفظی‌ یکسان‌ است. قوانین‌ منطقی، توصیفهای‌ کاربرد الفاظ‌ منطقی‌ به‌ وسیلهٔ‌ اجتماعِ‌ گفتاری‌ است. بدینسان‌ اگر اجتماعهای‌ گفتاری‌ مختلف‌ دارای‌ قوانین‌ منطقی‌ متفاوتی‌ هستند این‌ امر صرفاً‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در به‌ کارگیری‌ الفاظ‌ منطقی‌ با یکدیگر اختلاف‌ دارند. برای‌ مثال‌ فرض‌ کنیم‌ که‌ انگلیسی‌زبانان، تمامی‌ صدقهای‌ منطقی‌ (کلاسیک) را می‌پذیرند و تمامی‌ تناقضات‌ منطقی‌ را رد می‌کنند. حال‌ فردی‌ که‌ به‌ زبان‌ دیگری‌ تکلم‌ می‌کند و طبق‌ فرض‌ جمله‌ای‌ را که‌ در زبان‌ انگلیسی‌ به‌ یک‌ تناقض‌ ترجمه‌ می‌شود می‌پذیرد یا جمله‌ای‌ را که‌ ترجمه‌اش‌ به‌ انگلیسی‌ یک‌ صدق‌ منطقی‌ است‌ رد می‌کند، صرفاً‌ الفاظ‌ منطقی‌ را به‌ طریقی‌ دیگر به‌ کار می‌برد. پس‌ به‌ نظر کواین، اِسناد پذیرش‌ یک‌ جمله‌ که‌ در انگلیسی‌ به‌ یک‌ تناقض‌ ترجمه‌ می‌شود یا رد جمله‌ای‌ که‌ ترجمه‌ آن‌ به‌ انگلیسی‌ یک‌ صدق‌ منطقی‌ است‌ به‌ یک‌ غیرانگلیسی‌زبان، از حیث‌ لفظی‌ بی‌معنی‌ است.

من‌ در اینجا دو ادعا دارم. نخست‌ اینکه‌ وصفِ‌ گفتار - تمایلی‌ کواین‌ از زبان‌ نمی‌تواند دفاعی‌ موفق‌ از رد منطقهای‌ جایگزین‌ از سوی‌ او ارائه‌ کند. دفاع‌ گفتار - تمایلی‌ تنها می‌تواند تا آن‌ حد که‌ مفاهیمی‌ همچون‌ معنا(ی‌ غیرتمایلی)، صدق‌ بالوضع‌ زبانشناختی‌ truth-by-linguitic-convention))، پیشینی‌ بودن‌a priority) )، (که‌ کواین‌ مشروعیتشان‌ را رد کرده‌ است) را به‌ طور مطلق‌ به‌ کار گیرد موفق‌ شود. دوم‌ ادعایی‌ عامتر، و آن‌ اینکه‌ هرگونه‌ تلاش‌ برای‌ معنا بخشیدن‌ به‌ یک‌ وصفِ‌ گفتار - تمایلی‌ از زبان‌ باید خود بر یکی‌ از این‌ مفاهیمِ‌ رد شده‌ تکیه‌ داشته‌ باشد. از آنجا که‌ کواین‌ ماهرانه‌ترین‌ تقریرهای‌ وصفِ‌ گفتار - تمایلی‌ منطق‌ و زبان‌ را ارائه‌ می‌کند، من‌ اعتراضهای‌ خود نسبت‌ به‌ چنین‌ وصفی‌ را عمدتاً‌ به‌ انتقاد ازتقریرهای‌ او متوجه‌ می‌سازم. با این‌ حال‌ باید روشن‌ باشد که‌ انتقاد عمدهٔ‌ من‌ می‌تواند تعمیم‌ داده‌ شود و در مورد هر وصفِ‌ گفتار - تمایلی‌ به‌ کار آید.

اگر ادعای‌ نخست‌ من‌ درست‌ باشد، می‌تواند بر ضد رد کردن‌ مفاهیمی‌ همچون‌ معنای‌ غیرتمایلی، صدق‌ بالوضعِ‌ زبانشناختی، پیشینی‌ بودن، یا گزاره‌ تلقی‌ شود؛ زیرا موضع‌ کواین‌ در باب‌ «منطقهای‌ جایگزین»، با برخی‌ تغییرات، به‌ نظر من‌ خودش‌ به‌ تنهایی‌ جذاب‌ است. اگر ادعای‌ دومم‌ درست‌ باشد، کواین‌ یا هر کس‌ دیگری‌ که‌ وصفی‌ گفتار - تمایلی‌ از زبان‌ ارائه‌ می‌کند باید یا یک‌ مفهوم‌ رد شده‌ را بپذیرد، یا از هرگونه‌ امید به‌ بسط‌ یک‌ وصف‌ از زبان‌ دست‌ بردارد.

رد منطقهای‌ جایگزین‌ از سوی‌ کواین، مبتنی‌ بر وصف‌ زبان‌ و ترجمه‌ از نظر اوست. به‌ نظر کواین، زبان‌ «ترکیب‌ تمایلهای‌ موجود با رفتار لفظی» است.۵ این‌ تمایلها در پاسخهای‌ لفظیِ‌ قابل‌ مشاهده‌ به‌ محرکهای‌ به‌گونهٔ‌ اجتماعی‌ قابل‌ مشاهده، به‌ نمایش‌ درمی‌آیند. چنین‌ پاسخهایی، به‌ گونهٔ‌ استقرایی، نظمهای‌ علیِ‌ قابل‌ تعیین‌ در رفتارِ‌ گفتاری‌ اجتماعند. این‌ تمایلها را تمایلهای‌ زبانساز(Language - constituting dispositions) خواهیم‌ نامید.

معنا به‌ نظر کواین، تنها معنای‌ تمایلی‌ است، یعنی‌ تمایلی‌ اجتماع‌ فراگیر برای‌ دادنِ‌ پاسخ‌ لفظی‌ به‌گونه‌ای‌ واحد آنگاه‌ که‌ با تحریکهای‌ یکسانِ‌ غیرلفظی‌ برانگیخته‌ شود. تمایل‌ داشتن‌ برای‌ دادن‌ پاسخ‌ لفظی‌ به‌گونه‌ای‌ واحد، تمایل‌ داشتن‌ برای‌ به‌ کاربردن‌ همان‌ جمله‌ تحت‌ همان‌ تحریکهای‌ غیرلفظی‌ به‌ همان‌ گونه‌ است. بدینسان‌ به‌ کارگیری‌ لفظی، معادل‌ با پاسخ‌ لفظی‌ است.

ترجمه‌ نیز، به‌ نوبه‌ خود، «صرفاً‌ بر همپیوندی‌ [رفتار لفظی] با تحریک‌ غیرلفظی» مبتنی‌ است.۶ به‌ نظر کواین‌ آنچه‌ در ترجمهٔ‌ عینی‌ (یعنی‌ ترجمه‌ای‌ که‌ موضوعِ‌ نظریهٔ‌ عدم‌ تعین‌ او نیست) حفظ‌ می‌شود طبقه‌ای‌ از صدقها یا گزاره‌ها نیست‌ [چنانکه‌ در دیدگاه‌ سنتی‌ مطرح‌ می‌شود]، بلکه‌ مجموعه‌ای‌ از تمایلهای‌ زبانساز است. تمایلهای‌ فرد خارجی‌ برای‌ رفتار لفظی، با ترجمهٔ‌ جمله‌های‌ او به‌ آن‌ جمله‌های‌ انگلیسی‌ که‌ ما انگلیسی‌زبانان‌ نسبت‌ بدانها همان‌ تمایل‌ را در خصوص‌ رفتار لفظی‌ تحت‌ همان‌ شرایط‌ «مناسب» داریم، حفظ‌ می‌شود. بنابراین‌ معنا «چیزی‌ است‌ که‌ یک‌ جمله‌ در آن‌ با ترجمهٔ‌ خود شریک‌ است» و معنای‌ یک‌ جمله، چگونگی‌ تمایل‌ ما برای‌ به‌ کار بردن‌ آن‌ تحت‌ تمامی‌ شرایطِ‌ تحریک‌ است.۷

در وصف‌ کواین‌ از زبان، مفهوم‌ معنای‌ محرک‌(stimulus meaning) یک‌ جمله‌ نقشی‌ کلیدی‌ بازی‌ می‌کند. کواین‌ با کمک‌ این‌ مفهوم‌ سه‌ طبقه‌ از جمله‌ها را که‌ با درنظر گرفتن‌ آنها یک‌ اجتماعِ‌ گفتاری، تمایلهای‌ زبانساز را به‌ نمایش‌ می‌گذارد تعریف‌ می‌کند. این‌ سه‌ طبقه‌ جمله‌ها عبارتند از جمله‌های‌ تحلیلی‌ محرک‌stimulus analytic sentences) )، جمله‌های‌ مشاهده‌observation ) sentences)، و ترکیبهای‌ صدق‌ - کارکردی‌(truth - functional compounds) .

معنای‌ محرک‌ یک‌ جمله‌ را می‌توان‌ با دو مفهوم‌ مکمل‌ تعریف‌ کرد: معنای‌ محرک‌ ایجابی‌ و معنای‌ محرک‌ سلبی. معنای‌ محرک‌ ایجابی‌ یک‌ جمله‌ برای‌ یک‌ سخنگو در زمانی‌ مشخص‌ را می‌توان‌ به‌ آن‌ طبقه‌ از تمامی‌ تحریکهایی‌ تعریف‌ کرد که‌ سخنگو را بر خواهند انگیخت‌ تا با جملهٔ‌ تحت‌ پرس‌وجو موافقت‌ کند. معنای‌ محرک‌ سلبی‌ آن‌ طبقه‌ از تحریکهایی‌ است‌ که‌ سخنگو را بر خواهند انگیخت‌ تا با جملهٔ‌ تحت‌ پرس‌وجو مخالفت‌ کند. معنای‌ محرک‌ یک‌ جمله‌ را می‌توان‌ به‌ «جفتِ‌ انتظام‌ یافتهٔ‌ این‌ دو» تعریف‌ کرد.

به‌ جمله‌ تحلیلی‌ محرک‌ می‌گویند اگر تمامی‌ تحریکها، بدون‌ توجه‌ به‌ موقعیت، به‌ معنای‌ محرک‌ ایجابی‌ آن‌ تعلق‌ داشته‌ باشند. بدینسان‌ جملهٔ‌ تحلیلی‌ محرک‌ با مفهوم‌ «معنای‌ محرک» تعریف‌ می‌شود.

جمله‌ را جملهٔ‌ مشاهده‌ می‌نامند اگر تمامی‌ اجتماع‌ آنگونه‌ تمایل‌ داشته‌ باشد که‌ وقتی‌ جمله‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد و در تحریکهای‌ مشابه، یک‌گونه‌ پاسخ‌ لفظی‌ (موافقت، مخالفت) به‌ جمله‌ بدهد. بدینسان‌ بر مبنای‌ معنای‌ محرک، می‌توان‌ گفت‌ که‌ جملهٔ‌ مشاهده‌ جمله‌ای‌ است‌ که‌ تمامی‌ اجتماع، یک‌ معنای‌ محرک‌ بدان‌ اختصاص‌ می‌دهد.

و سرانجام‌ جمله‌های‌ صدق‌ - کارکردی‌ را می‌توان‌ بر مبنای‌ همپیوندیهای‌ اجتماع‌ فراگیر میان‌ «موافقت‌ یا مخالفت‌ با جمله‌ها و گزاره‌هایی‌ معین» با «موافقت‌ یا مخالفت‌ با جمله‌هایی‌ دیگر که‌ به‌ وسیلهٔ‌ پیوندهای‌ جمله‌ایِ‌ خاصی‌ از آن‌ قبلی‌ها تدوین‌ شده‌اند» تعریف‌ کرد.

اکنون‌ خواهم‌ گفت‌ که‌ کواین‌ نمی‌تواند معتقد باشد تمایلهای‌ زبانساز، در رفتاری‌ که‌ با نظمهای‌ استقراییِ‌ اجتماع‌ فراگیر همخوان‌ است‌ به‌ نمایش‌ درآمده‌اند. درست‌ به‌ همان‌ ترتیب‌ که‌ نظمهایی‌ که‌ او در وصف‌ خود از منطق‌ بدانها استناد می‌کند در واقع‌ به‌ سوی‌ یک‌ هنجار، آرمان‌پردازی‌ شده‌اند؛ به‌ همین‌ ترتیب‌ نظمهای‌ به‌ کار رفته‌ در وصف‌ او از زبان‌ نیز به‌ سوی‌ یک‌ هنجار، آرمان‌پردازی‌ شده‌اند.

مشکلِ‌ دیدن‌ این‌ «نظمها» به‌ مثابهٔ‌ تعمیمهای‌ استقراییِ‌ رفتارِ‌ گفتاریِ‌ اجتماع، این‌ است‌ که‌ این‌ نظمها دقیقاً‌ هر نظمِ‌ مشاهده‌ شدهٔ‌ (لفظیِ) اجتماع‌ نیستند. به‌ وضوح، بسیاری‌ همسانیهای‌ لفظیِ‌ مشاهده‌ شده‌ وجود دارد که‌ کواین‌ آنها را به‌ مثابهٔ‌ جلوه‌های‌ تمایلهای‌ زبانساز تلقی‌ نمی‌کند. مثلاً‌ اینگونه‌ نیست‌ که‌ تمامی‌ نظمهای‌ قیاسیِ‌ اجتماع‌ فراگیر در موافقت‌ با جمله‌ای‌ تحت‌ هر شرایط‌ مشهود، تمایلی‌ اجتماع‌ فراگیر را برای‌ اینکه‌ با این‌ جمله‌ به‌ عنوان‌ جمله‌ای‌ تحلیلی‌ محرک‌ معامله‌ شود نشان‌ دهند. تمامی‌ افراد اجتماع، روزگاری‌ با جملهٔ‌ «تمامی‌ قوها سفیدند» موافقت‌ می‌کردند تا اینکه‌ قوهای‌ سیاه‌ در استرالیا کشف‌ شدند. در حقیقت‌ این‌ مطلب‌ در مورد هر تعمیمِ‌ استقراییِ‌ کاملاً‌ تثبیت‌ شده‌ به‌ کار می‌آید، زیرا اجتماع، تحت‌ هر شرایطِ‌ (تحریکهای) مشهودی‌ با آنها موافقت‌ می‌کند. با وجود این، قصد کواین‌ این‌ نیست‌ که‌ این‌ تعمیمهای‌ استقرایی‌ را تحلیلی‌ محرک‌ تلقی‌ کند. همین‌ اظهارها در مورد برخی‌ بیانهای‌ وجودی‌ سلبی، همچون‌ «هیچ‌ اسب‌ تک‌ شاخی‌ وجود ندارد» یا «هیچ‌ قنطورسی‌ وجود ندارد»، به‌ کار می‌آیند. بدینسان‌ نه‌ هر نظمِ‌ لفظیِ‌ اجتماع‌ فراگیرِ‌ مشهود به‌ عنوان‌ جلوهٔ‌ تمایلهای‌ زبانساز به‌ شمار می‌رود، بلک‌ فقط‌ نظمهایی‌ که‌ تحت‌ تمامی‌ تحریکهای‌ ممکن‌ دوام‌ می‌آورند اینگونه‌اند.

از آنجا که‌ تمامی‌ نظمهای‌ به‌گونهٔ‌ استقرایی‌ قابل‌ تعیین‌ در رفتارِ‌ گفتاریِ‌ اجتماع، حضور تمایلهای‌ زبانساز را نشان‌ نمی‌دهند کواین‌ باید آنها را که‌ چنینند از آنها که‌ چنین‌ نیستند تمیز دهد. اما شاهد استقرایی‌ برای‌ نسبت‌ دادن‌ تمایلهای‌ زبانساز، فقط‌ نظمهای‌ اجتماع‌ فراگیرند که‌ این‌ تمایلها در آنها به‌ نمایش‌ درمی‌آیند. بدینسان‌ دقیقاً‌ همان‌گونه‌ پشتیبانی‌ استقرایی‌ برای‌ نسبت‌ دادنِ‌ تمایلهای‌ زبانساز به‌ یک‌ اجتماع‌ در مواردی‌ که‌ کواین‌ می‌خواهد چنین‌ کند وجود دارد که‌ در مواردی‌ که‌ او انکار می‌کند نظمهای‌ استقرایی‌ اجتماع‌ فراگیر، جلوه‌های‌ چنین‌ تمایلهایی‌اند. تمیز دادن‌ آن‌ نظمهای‌ اجتماع‌ فراگیر که‌ جلوه‌های‌ چنان‌ تمایلهایند از آن‌ نظمها که‌ چنین‌ نیستند در زمینه‌های‌ استقراییِ‌ تنها، بی‌فایده‌ است.

در حقیقت، نسبت‌ دادن‌ تمایلهای‌ زبانساز به‌ یک‌ اجتماع‌ براساس‌ نظمهای‌ اجتماع‌ فراگیر، این‌ نیست‌ که‌ این‌ تمایلها را بر نظمهای‌ استقرایی‌ به‌ هر معنای‌ متعارف‌ مبتنی‌ سازیم. در این‌ خصوص، مشکلِ‌ نمونه‌های‌ آزمایش‌ ناپذیرِ‌ تعمیمِ‌ مورد بحث‌ وجود دارد.

دکترعلیرضا هدائی‌

پی‌نوشتها:

. برگرفته‌ از:

Perspectives on Quine, edited by Robert b. Barrett and Roger F. Gibson, basil Blackwell, .۱۹۹۰U.S.A,

یادآوری‌ می‌شود اطلاعاتی‌ که‌ در این‌ نوشتار در مورد برخی‌ افراد ارائه‌ خواهد شد مربوط‌ به‌سال‌ ۱۹۹۰ است.

.۱ ویلرد ون‌ ارمن‌ کواین‌(Willard Van Orman Quine) در سال‌ ۱۹۰۸ در آکرون‌ به‌ دنیا آمد، در آبرلین‌ ریاضیات‌ خواند، و در هاروارد فلسفه‌ را پی‌ گرفت. در سال‌ ۱۹۳۶ پس‌ از چهارسال‌ بورسیهٔ‌ فوق‌ دکترا در هاروارد و خارج‌ از کشور، به‌ دانشکده‌ فلسفه‌ دانشگاه‌ هاروارد پیوست. کواین‌ در ۲۴ کشور، شش‌ قاره، و به‌ شش‌ زبان‌ سخنرانی‌ کرده‌ است. هفت‌ کتاب‌ او در باب‌ منطق‌ است‌ و یازده‌ کتاب‌ دیگرش‌ بیشتر محوری‌ فلسفی‌ دارند.

.۲ رابرت‌ ب.بَرِت‌ و راجر ف. گیبسون.

. Alan Berger: A Central Problem for a Speech - Dispositional Account of Logic and۳ Launguage.

الن‌ برگر دانشیار فلسفه‌ در دانشگاه‌ برندیس‌(Brndeis) و نویسندهٔ‌ چندین‌ مقاله‌ در باب‌ کواین‌ و نیز کتابی‌ تحت‌ عنوان‌ واژه‌ها و حقیقت‌ است.

.۸۱. W.V. Quine, Philosohy of Logic, P.۴

.۲۷. W.V. quine, Word and Object, P.۵

.۳۲. Ibd. p.۶

. Ibid.۷

m: Quine on Underdetermination.هٔ. Lars Bergstr۸

لارس‌ برگستروم‌ متولد ۱۹۳۵ در استکهلم‌ سوئد، فارغ‌التحصیل‌ از دانشگاه‌ استکهلم، استاد فلسفهٔ‌ عملی‌ در دانشگاه‌ اوپسالا(Uppsala) از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۷ و در دانشگاه‌ استکهلم‌ از سال‌ ۱۹۸۷، و نویسندهٔ‌ کتب‌ و مقالات‌ مختلف‌ در باب‌ موضوعاتی‌ همچون‌ «منطقِ‌ اوامر و نواهی»، «نظریهٔ‌ عمل»، «فلسفهٔ‌ علم‌ اجتماعی»، «سودگرایی»، و «بنیادهای‌ نظریهٔ‌ ارزش» است.

۲۹۴. W.V.Quine, Relativism and absolutism, the Monist, ۷۶ (۴۸۹۱), p.p. ۵-۳۹۲. esp.p.۹

.۱۹۹۰Perspectives on Quine, edited by Robert b. Barrett and Roger F. Gibson, basil Blackwell,

Donald Davidson: Meaning, Truth and Evidence. .

دانلد دیویدسن‌ استاد فلسفه‌ در دانشگاه‌ کالیفرنیاست. اغلب‌ آثار منتشر شدهٔ‌ او درباب‌ فلسفه‌ و روانشناسی، مشخصاً‌ نظریهٔ‌ کُنش، و فلسفهٔ‌ زبان‌ است.

On the very idea of a conceptual scheme۰۳۹;, in Inquiries into Truth and Interpretation,ش‌ . .۱۹۸۵Oxford, Basil Blackwell,

On the very idea of a third dogma۰۳۹;, in Theories and things, Cambridge, Mass.,ش‌ W. V. Quine, . .۱۹۸۱Belknap press,

.۳۹ Ibid., P. .

.۵ Word and Object, P. .

.۱۰ The Roots of Reference, .

.۸۶-۷Ontological Relativity, pp. ؛۴۳ Word and Object, P. .

.۸۷Ontological Relativity, p. ؛۳۹ The Roots of Reference, P. .

.۲۵ Theories and Things, P. .

.۷۵ Ontological Relativity, NewYork, Columbia University Press, ۹۶۹۱, p. .

Susan Haack: Rebuilding the Ship While Sailing on the Water..

سوزان‌ هاک‌ استاد فلسفه‌ در دانشگاه‌ وارویک‌(Warwick) انگلستان‌ است. او نویسندهٔ‌ کتاب‌ منطق‌ منحط‌Deviant ) Logic) و فلسفهٔ‌ علم‌ منطق‌(Philosophy of Logics) و نیز مقالاتی‌ در مجلا‌ ت‌ و گزیده‌ها درباب‌ فلسفهٔ‌ منطق‌ و زبان، معرفتشناسی‌ و ماورأالطبیعه، و عملگرایی‌(Pragmatism) است.

Epistemology without a knowing subject in Objective Knowledge, Oxford,ش‌ Popper, K. R., . .۲۷۹۱۰۶-۵۲, pp. ۱Clarendon Press,

. این‌ واژه‌ و نظریه‌ در کتاب‌ زیر مطرح‌ شده‌اند:

Theories of Knowledge: an analytic framework۰۳۹;, Proceedings of Aristotelian Society,ش‌Hoack. S., .۳-۲۸۹۱۴۳-۵۷, pp. ۱LXXXIII,

.۱۹۵۹ Popper, K. R., The Logic of Scientific Discovery, London, Hutchinson, .

. برای‌ تصور طبیعتگرایی‌ به‌عنوان‌ دیدگاهی‌ مخالف‌ با پیشینی‌ باوری، بنگرید به:

ed epistemology۰۳۹;, AmericanzEpistemic priority, analytic truth and naturaliش‌Thompsom, M., .۸۱-۱۲.۱, ۱۸۹۱, pp. ۱Philosophical Quarterly,

,۱Epistemic Circularity۰۳۹;, Philosophy and Phenomenological Research, XLVII. ش‌ Alston, W.p., . .۶۸۹۱-۳۰, pp. ۱

یادداشت. دیگر مقالات‌ به‌چاپ‌ رسیده‌ در کتاب‌perspectives on Quine به‌ترتیب‌ عبارتند از:

. و. و. کواین: سه‌ عدم‌ تعین‌

W.V. Quine: Three Indeterminacies.

. ریچارد کریث: کارناپ، کواین، و رد‌ شهود.

Richard Creath: Carnap, Quine and the Rejection of Intuition.

. برتن‌ دربن: کواین.

Burton Dreben: Quine.

. دگفین‌ فولسدال: عدم‌ تعین‌ و حالات‌ ذهنی.

Dagfinn Ffllesdal: Indeterminacy and Mental States.

. ایِن‌ هکینگ: انواع‌ طبیعی‌

Ian Hacking: Natural Kinds.

. گیلبرت‌ هارمن: رهیافتهای‌ درون‌ ماندگار و متعالی‌ به‌ فرضیهٔ‌ معنا.

Gilbert Harman: Immanent and Transcendent Approaches to the Theory of Meaning.

. ژاکو هینتیکا: کواین‌ به‌عنوان‌ عضوی‌ از سنت‌ کلی‌ بودنِ‌ زبان.

Jaakko Hintikka: Quine as a Member of the Tradition of the Universality of Language.

. جرالد کاتز: ابطال‌ عدم‌ تعین.

: The Refutation of Indeterminacy.zJerrold Kat

. درک‌ کاپلبرگ: چرا و چگونه‌ به‌ معرفتشناسی، صورتِ‌ طبیعی‌ شده‌ دهیم.

e Epistemology.zDirk Koppelberg: Why and How to Naturali

. هانری‌ لونر: کل‌گرایی‌ و معرفتشناسیِ‌ صورتِ‌ طبیعی‌ یافته‌ در مواجهه‌ با مسألهٔ‌ صدق.

ed Epistemology Confronted with the problem of Truth.zHenri Lauener: Holism and Naturali

. روث‌ بارکن‌ مارکِس: واپس‌ نگاهی‌ بر خرده‌گیریهای‌ کواین‌ به‌ موجهات.

Ruth Barcan Marcus: A Backward Look at Quine۰۳۹;s Animadversions on Modalities.

. الکس‌ اُرنشتاین: آیا وجود آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ چندی‌ نماییِ‌ وجودی‌ تبیین‌ می‌کند؟

Alex Orenstein: Is Existence what Existential Quantification Expresses?

. چارلز پارسنز، تبیین‌ ژنتیکی‌ در ریشه‌های‌ ارجاع.

Charles Parsons: Genetic Explanation in The Roots of Reference.. آنتونی‌ کوینتن: انجام‌ دادن‌ بدون‌ قصد و معنا.

Avthony Quinton: Doing Without Meaning.

. پ. ف. ستراسن: دو تصور از فلسفه.

P.F. Strawson: Two Conceptions of Philosophy.

. بری‌ ستراد: فیزیک‌گرایی‌ کواین.

Barry Stroud: Quine۰۳۹;s Physicalism.

. جوزف‌ س. اولیان: آموختن‌ و معنا.

Joseph S. Vllian: Learning and Meaning.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.