سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اوریانا فالاچی


اوریانا فالاچی

هفتاد و چندسال پیش یعنی در ۲۹ژوئن۱۹۳۰ یك نجار در شهر فلورانس ایتالیا صاحب دختری شد كه بعدها او را به عنوان بزرگترین و زبده ترین خبرنگار عصر شناختند

هفتاد و چندسال پیش یعنی در ۲۹ژوئن۱۹۳۰ یك نجار در شهر فلورانس ایتالیا صاحب دختری شد كه بعدها او را به عنوان بزرگترین و زبده ترین خبرنگار عصر شناختند. «اوریانا فالاچی» دختر ی كه به ذهن جست وجوگر و روح ناآرامش، پیوسته برای یافتن پاسخی به سؤالات پیرامون جامعه، بشر، زن، عشق زندگی و... در سفر بود و با بزرگان و سیاستمداران نامی جهان گفت وگو كرد.اوریانا ده ساله بود كه ایتالیا به جنگ جهانی دوم درگیر شد و این دختر نوجوان به گروه داوطلبان آزادی و جنگ علیه فاشیست پیوست. در همان موقع فلورانس زادگاه این دختر حساس و جست وجوگر از سوی نازی ها اشغال شد و پدر فالاچی پس از دستگیری به زندان افتاد. این جنگ عالم سوز در پانزده سالگی فالاچی پایان یافت و او كه دوران نوجوانی اش با خاطرات سخت و دردناك جنگ آمیخته بود، برای روزهای آینده و تلاش مضاعف آماده می شد. شاید همین خاطرات سخت و دردناك تفاوت ملموس وی را با دیگران فراهم كرد. شانزده ساله بود كه معانی واژه ها را دریافت و رقص موسیقیایی و تصویر داستانی و واژگانی در ذهنش به تلاطم درآمد و برای نویسنده شدن عزمش را جزم كرد: «برای اولین بار كه پشت میز تحریر نشستم عاشق واژه هایی شدم كه یكی پس از دیگری مثل قطره روی كاغذ سپید می چكیدند و همانجا باقی می ماندند هر قطره به چیزی تبدیل می شد كه اگر قرار بود از طریق گفتار بیان شود، محو می شد و از دست می رفت، اما روی كاغذواژه ها ماندگار می شدند، مهم نبود كه واژه ها خوب بودند یا بد مهم این بود كه جاودانه می شدند.»

اوریانا فالاچی نویسندگی را از ستون نویسی در یك روزنامه ایتالیایی آغاز كرد و به تدریج از یك ستون نویس به یك مصاحبه كننده قدر و توانا تبدیل شد و همكاریش را با مجلات و روزنامه های مختلف ایتالیایی، اروپایی و آمریكایی آغاز كرد. فالاچی تحصیلات خود را در دانشگاه فلورانس به پایان رساند و اگرچه خالق رمانها و كتابهای زیادی هم هست ولیكن شهرت او بیشتر به سبب گفت وگوها و مصاحبه های جنجالی، تاریخی و مهم اوست. او یك ژورنالیست معروف است و به دلیل مصاحبه های ناب سیاسی اش زبانزد شد. اغلب گفت وگوهای او جنجالی و تأثیرگذار بوده است كه از آن جمله گفت وگوی او با «ذوالفقار علی بوتو» است در سال۱۹۷۲ كه مذاكرات صلح میان بوتو و ایندیرا گاندی در پی این مصاحبه، متوقف شد.فالاچی در اوج قدرت یافتگی فاشیست در ایتالیا به دنیا آمد و تمام آثارش متأثر از این دوره خاص زندگی اوست. پدرش به عنوان یك لیبرال كه علیه قدرت موسیلینی مبارزه می كرد در شكل گیری شخصیت اوریانا سهم بسیاری داشت و فالاچی با آگاهی كامل از تاریخ وسیاست و با احساس منزجر از قدرت و دیكتاتوری با میل به آزادی واستقلال عمل، به عرصه روزنامه نگاری وارد شد. عصیان وی برای نوع اندیشه ورزی وچراهای بسیاری كه از بی پروا برای یافتن پاسخشان به هر در می زد، بزرگترین و مهمترین عامل موفقیت آثار او در سطح بین المللی شده است.وجه اشتراك همه آثار فالاچی آمیختگی آنها (حتی مصاحبه ها) با احساسات و ایده های شخصی اوست. او نویسنده ای با احساسات و تفكرات مستقل است: «من هرگز نمی توانم به عنوان یك ثبت كننده بیطرف سرد وخشك درباره چیزی كه می بینم و می شنوم، بنویسم.»در مصاحبه هایش حضور مستمر یك رمان نویس و یك كودك كنجكاو و جست وجوگر به طرز بارزی مشهود است. او گفت وگوهایش را بدون مقدمه چینی و سؤالات اضافه ای شروع می كند و از اصلی ترین موضوع شروع می كند، برای مثال: «بگذارید از جنگ شروع كنیم...» و یا در مصاحبه با كسینجر در همان ابتدا به او می گوید: «شما یك منفی باف نیستید، شمامنفعل نیستید، هستید؟!» به او انتقادكرده اند كه در مصاحبه هایش بسیار تند و خشن است مصاحبه شونده با او همكاری نكند از كوره درمی رود، اما او این تئوری را قبول ندارد و می گوید: «من چیزهایی را می پرسم كه دیگران قادر به پرسیدن نیستند وجرأت پرسیدن آن را ندارند» همین شیوه او درمصاحبه هایش او را علی رغم كتابهای متعددش، بیشتر با عنوان یك خبرنگار شناسانده است. خود او هم بیشتر تمایل دارد كه او را به عنوان یك خبرنگار درستكار و صادق و حقیقت جو بشناسند و معتقد است كه هر كدام از مصاحبه هایش نمایانگر تصویری از شخصیت خود اوست.اوریانا فالاچی در پاسخ به كسانی كه او را متهم كردند كه می خواهد در گفت وگوهایش خود را به نمایش بگذارد، گفته است: «من فقط یك ژورنالیست نیستم، تاریخ شناسم، یك ژورنالیست در تاریخ زندگی می كند و من در لحظه ای كه تاریخ اتفاق می افتد زندگی می كنم و حضور دارم. تاریخ را با دستهایم لمس می كنم، با چشمهایم به آن خیره می شوم و با گوشهایم به تاریخ گوش می كنم. آیا حق ندارم چیزی را كه خودم تشخیص می دهم لمس كنم.»

> زندگی یعنی چه؟!

این سؤال را الیزابتا خواهر كوچك و پنج ساله اوریانا از او پرسید: «زندگی لحظه ای است بین تولد و مرگ.»

این پاسخ عجولانه به زعم اوریانا احمقانه به نظر رسید و او برای یافتن پاسخ این سؤال راهی ویتنام شده تا از نزدیك شاهد تلاش نوع انسان برای زنده ماندن و زندگی كردن باشد و در همین جنگ، جورج پسر بیست وچهارساله ای كه فقط یك ماه از ازدواجش گذشته است. در پاسخ به سؤال اوریانا مبنی بر اینكه در لحظات جنگ و شلیك به چه چیز فكر می كنی گفت: «به كشتن و به اینكه كشته نشوم»، «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» حاصل مشاهدات مستقیم فالاچی از جنگ ویتنام و مكزیك است كه در آنها با افراد مختلفی كه در جنگ شركت كرده اند، گفت وگو كرده است تا آن را به شكل دفترچه خاطراتی به خواهرش الیزابتا و همه كسانی كه می خواهند بدانند زندگی چه مفهومی دارد تقدیم می كند.«برای تو كه نمی دانی چرا وقتی می خندم این چنین از ته دل می خندم و چرا وقتی گریه می كنم این چنین زیاد می گریم و چرا وقتی باید خوشحال شوم، خوشحال نمی شوم و چرا گاهی تا این اندازه مشكل پسند و پرتوقع می شوم، برای تو كه هنوز نمی دانی روی كره ای كه با تلاشها و معجزه ها، زندگی انسان روبه مرگی را نجات می دهند و باعث مرگ صدها، هزارها و میلیونها موجود زنده سالم می شوند، می دانی كه زندگی خیلی بیشتر از لحظه ای است بین وقتی كه به دنیا می آییم و وقتی كه می میریم.»

> مصاحبه با تاریخ

فالاچی برای اینكه بفهمد و بفهماند كه آنهایی كه در رأس قدرت هستند چگونه ویژگی هایی دارند به سراغ رهبران سیاسی، رؤسای جمهور و مبارزان سیاسی كشورهای مختلف دنیا می رود و بی پروا و با جسارت با آنها گفت وگو می كند.«می گویند شما یك آدمكش هستید، یك آدم خشن بی رحم، وحشی، بلدوزر، یك فیل تشنه قدرت»!درباره ۴ میلیون فلسطینی كه به ساف تعلق دارند و در اردوگاههای لبنان، سوریه، غزه و ساحل غربی رود اردن پراكنده اند چه می گویید؟! با این همه آوارگان جدید كه محكوم به آوارگی هستند، آوارگی دردناك نظیر آنچه شما یهودیان تحمل كردید، چه می خواهید بكنید؟ چگونه می شود تصور كرد كه شما یهودیان تراژدی آنها را درك نمی كنید، چگونه ممكن است برای آنها این حق را قائل نشوید كه وطن داشته باشند.»آنچه آمد بخشی از گفت وگوی او با شارون، جنایتكار معروف است. فالاچی همچنین گفت وگو با محمدرضا پهلوی، مهندس بازرگان، سرهنگ قذافی، علی بوتو و راكووسكی و … را نیز در پرونده فعالیتهای خبری خود دارد. فالاچی در گفت وگوهایش تنها به دنیای بیرون و مسائل عمومی جامعه بشری توجه ندارد و درونی ترین احساسات بشری افراد را هم مورد نظر داشته است و از تعامل درونی این افراد با دنیای بیرون و زندگی غافل نمانده است. در مقدمه كتابش آورده است: «در تمام تجارب حرفه ای ام بخشی از قلب و احساسم را جا گذاشته ام، اثرش را می توانید حس كنید. من درباره چیزی كه دیدم و شنیدم، همیشه طوری برخورد كردم كه گویی مسائل شخصی خودم هستند و موظف هستم در موردشان واكنش نشان بدهم. به همین دلیل هم همیشه انتخاب های من اخلاقی عاطفی و شخصی بوده است.»

«یك مرد» هم حاصل همین توجه ویژه فالاچی به درونیات آدمها است. در این كتاب او درباره زندگی اش با الكساندر پاناگوینس (مبارز یونانی ) می گوید اما قبل از واگویه عشق متقابلش در برابر این مرد سعی دا رد ویژگی های شخصیتی، یأس ها، سرخوردگی ها، پیروزیها ومبارزات پاناگوینس را به عنوان یك مبارز تشریح كند.«جنس ضعیف» حاصل سفرهای مختلف او به كشورهای جهان است در یافته هایش مبنی بر زندگی نوع زن، این نیمه دوم جمعیت انسانی و وضعیت اش را در ملیت های متفاوت ونقاط مختلف جهان ثبت می كند.«اگر خورشید بمیرد» ثمره سفر او به ناسا است . آنجا كه می رود در مورد فضانوردان و سفر به فضا و زندگی در ماه وكرات دیگر می نویسد، اما بیشتر بدان جهت كه پاسخی برای سؤالی دیگر در ذهنش بیابد، اگر خورشید بمیرد چه نوع زندگی در انتظار بشر وكره زمین است.

> و به كودك زاده نشده

این كتاب یأس ها، تردیدها، شادیها، اضطرابها ، ترسها و حالات گوناگون زنی را به تصویر می كشد كه جنینی در رحم دارد ودر واقع گفت وگوی یك زن به عنوان مادر و البته انسانی مستقل با كسی است كه هنوز مجوز ورود به كره خاكی را دریافت نكرده است وبیشتر آنارشیسم ذهنی این زن عصیانگر را به نمایش می گذارد.«اگر پسر باشی دلم می خواهد مرد رؤیاهای من باشی، می خواهم بدانی كه مرد بودن به این است كه برای زن بودن یا مردبودن حد ومرزی تعیین نمی كند نه قلب و مغز جنسیت دارند ونه رفتار، اگر قلب ومغز داشته باشی هرگز به تو تحمیل نمی كنم كه چون زنی یا مردی باید فلان فكر یا فلان رفتار را داشته باشد ، تنها دوچیز از تومی خواهم یكی اینكه از معجزه تولد، نهایت نصیب را ببری و دیگر اینكه هرگز تن به خفت ندهی ».این زن ، این خبرنگار واین جست وجو گر علی رغم ادعای محمدرضا پهلوی (در گفت وگویش با فالاچی عنوان كرد كه شما زنها حتی یك آشپز بزرگ هم ندارید) ثابت كرد كه عنوان ژورنالیست وخبرنگار برتر دنیا متعلق به یك زن است . كسی كه مهم ترین دغدغه اش آزادی انسان وانسانیت وانسان بودن است . اوریانا فالاچی هم اكنون در نیویورك سكونت دارد و دوران كهولت خود را می گذراند.«زندگی یك نوع محكومیت به مرگ است و درست به همین دلیل است كه باید آن را طی كنیم بدون قدمی به اشتباه و بدون اینكه یك ثانیه به خواب رویم و بدون اینكه تردید كنیم كه اشتباه می كنیم و یا فكر شكستنش را بكنیم، باید آن را طی كنیم. ما كه انسان هستیم ونه فرشته… و نه حیوان… ما كه بشر هستیم… بیا خواهر كوچكم الیزابتا تو می خواستی بدانی زندگی یعنی چه؟ زندگی چیزی است كه باید خوب پرش كرد، از وقایع و دیدنی ها، از اعمال وافكار و چه بهتر كه از اعمال و افكار انسانی پرشود».