جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اخلاص


اخلاص

به تعبیر لطیف محقق طوسی «پارسی اخلاص, ویژه کردن باشد» ۲ یعنی, انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نیابد و البته اگر انسان محب شود, صحنه نفس را برای محبوب, خالص می کند چون می داند که محبوب با مبغوض, جمع نمی شود

به تعبیر لطیف محقق طوسی «پارسی اخلاص، ویژه کردن باشد» [۲] ؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نیابد و البته اگر انسان محب شود، صحنه نفس را برای محبوب، خالص می‏کند؛ چون می‏داند که محبوب با مبغوض، جمع نمی‏شود.

کسی که کاری را هم برای خدا وهم برای غیر خدا انجام دهد، خدا آن کار را نمی‏پذیرد؛ زیرا دین کما و کیفا مخصوص خداست. قرآن کریم در مورد کمیت می‏فرماید:

«و له الدین واصبا». [۳]

«واصب» به معنای پر، تام، جامع و کامل است و آیه شریفه بدین معناست که مجموعه دین را خدا تنظیم می‏کند و بنابراین، همه قوانین و مقررات باید از راه وحی تدوین شود و حتی کلمه‏ای از آن کم و یا بر آن افزوده نشود؛ در نتیجه حذف هر چیزی به نام نسخ و نیز اثبات هر چیزی به عنوان شریعت نو باید از راه وحی باشد.

در باره کیفیت نیز می‏فرماید:

«ألا لله الدین الخالص». [۴]

فقط به نام و یاد خدا باید این مجموعه را فهمید و به آن عمل کرد و آن را به دیگران آموخت.

بنابراین، تنها کسانی متدین واقعی و دیندارند که مخلص باشند. از این‏روخدای سبحان می‏فرماید:

«و ما أمروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء». [۵]

مردم هیچ مأموریتی ندارند جز این که دستورهای دین را مخلصانه برای‏خدا انجام دهند؛ یعنی فهمشان و عملشان برای خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقای بهشت است. امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید:

«من قال لا إله ألا الله مخلصا دخل الجنهٔ و إخلاصه أن تحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله عزوجل». [۶]

و برتر از آن نیز «لقاء الله» است:

«فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادهٔ ربه أحدا». [۷]

کسی که امید لقای حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهی است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود، چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد.

معنای «لقاء الله» این نیست که انسان تنها بعد از مرگ، جمال الهی را مشاهد می‏کند؛ بلکه قبل از مرگ نیز می‏تواند شاهد جمال الهی باشد و فیضهای خاص او را دریافت کند و کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:

«من أخلص لله أربعین صباحا فجر الله ینابیع الحکمهٔ من قلبه علی لسانه». [۸]

ناظر به همین بخش است. کسی که چهل شبانه روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمه‏های حکمت را در قلب او می‏جوشاند و بر قلم و زبانش جاری می‏کند و در حقیقت، این شخص، علم الهی را ملاقات و اسمی از اسمای حسنای حق را مشاهده می‏کند و البته مراحل برتر ممکن است بعد از مرگ حاصل شود.

● اربعین‏گیری

اولیای دین برای دستیابی انسانها به ره‏آورد سیر و سلوک و بهره مندی از نتایج اخلاص راههایی را به ما ارائه کرده‏اند که بهترین آنها «اربعین گیری» یا «چله گرفتن» است و منظور از اربعین‏گیری این نیست که انسان، چهل روز از مردم و کار اجتماعی، جدا شود؛ بلکه مقصود این است که چهل روز از ما سوای خدا جدا شود و با این که مشغول کار است، آن را جز به دستور خدا و برای رضای او انجام ندهد.

در حدیث مزبور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که چهل شبانه‏روز، با اخلاص در راه خدا قدم بردارد، خدای سبحان چشمه‏های حکمت را از قلب او بر زبانش جاری می‏کند. حرفهای صحیح و نو از قلم و زبان او شنیده و استفاده می‏شود و نو آوریهای زیادی دارد که در کتابها و سخنان دیگران نیست؛ چون این چشمه جوشان حکمت در دلهای دیگران نیست.

«اربعین گرفتن» به این معنا نیست که انسان چهل شبانه‏روز، کوشش کند تا به مقام اخلاص برسد و نیز به این معنا نیست که چهل شبانه روز، یکسان، همه کارها را با اخلاص برای خدا انجام بدهد، بلکه برداشت اولی از نصوص اربعین‏گیری این معناست که او چهل شبانه روز، همراه با حصول اخلاص است؛ یعنی شخص در چهل شبانه روز با اخلاص همراه است و اگر چهل شبانه روز، همه کارها را با حد معین از اخلاص انجام بدهد، مستلزم توقف و سکون در اخلاص می‏شود؛ بلکه معنایش آن است که انسان، چهل شبانه روز در درجات چهل‏گانه خلوص حرکت کند؛ زیرا اخلاص درجاتی دارد. بنابراین، اخلاص روز اول، ابتدایی‏ترین و اخلاص روز چهلم، عالیترین درجه اخلاص است.

غرض آن که در معنای حدیث اربعین‏گیری سه احتمال می‏رود که تنها معنای سوم صحیح است:

۱) در مدت چهل شبانه روز اصلا خلوص حاصل نباشد و فقط بعد از چهل روز، پدید آید.

۲) از ابتدا تا پایان اخلاص باشد، لیکن در حد خاص و بدون افزایش.

۳) خلوص در همه این چهل شبانه روز حاصل باشد، ولی تکامل روزافزون داشته باشد.

● جوشش حکمت از سرچشمه اخلاص

کسی که چهل شبانه روز در مراتب چهل‏گانه خلوص قدم بردارد، فیض علمی حق که دائمی است، از قلب او خواهد جوشید. که ذات اقدس خداوند می‏فرماید:

«ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فی الأرض» . [۹]

خداوند آب را در زیر زمین با راهنماییهای خاص خود، جاری می‏کند و هر جای مناسبی از زمین شکافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا می‏جوشد. علومی که مربوط به ارواح و نفوس است، نیز چنین است. رگه‏ها و راههای تشخیص فجور و تقوا در زمینه دلهای آدمی با هدایت خدای سبحان حرکت می‏کند و این چشمه‏ها جوشان است؛ اما اگر کسی با خیالهای باطل یا کارهای ناروا یا رین و چرک، مجاری و روزنه‏ها را ببندد:

«کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون». [۱۰]

در آن صورت این علوم فطری دفن می‏شود و جوششی ندارد، ولی اگر کند و کاو کند و نگذارد در زمینه دل او تیرگی راه پیدا کند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد بود و از آنها علوم فطری که همان الهام تقواست، خواهد جوشید.

در این صورت، چنین انسانی سخنان عالمانه و مؤثری دارد و از زبان و قلم او حکمت نظری می‏جوشد، چنانکه از دست و قدم چنین انسان خیری کارهای خیر و حکمت عملی نشئت می‏گیرد.

▪ تذکر: درباره حدیث مشهور:

«من أخلص لله أربعین صباحا...» ، اشاره به دو نکته سودمند است:

۱) حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث فرمودند: «أربعین صباحا» و نفرمودند: «اربعین مساء» یا «عشیهٔ» ذکر کلمه صباح در این حدیث شریف بدین معناست که انسان سالک به سوی خدا، باید تصمیم را از شب بگیرد و سفرش، را مانند سفرهای ظاهری، ازصبح شروع کند و این نکته با معارفی که قرآن کریم در باره شب و برکات آن به بشر آموخته نیز، هماهنگ است؛ نشئه شب از نظر قرآن کریم برای کسب «پایگاه محکم» و «سخن مستحکم» مناسبتر است:

«إن ناشئهٔ الیل هی أشد وطئا و أقوم قیلا». [۱۱]

۲) گرفتن اربعین و چهل روز مواظبت و پرهیز از حرام و مکروه و انجام دادن واجب و مستحب، اگر برای جوشش و ریزش چشمه‏های حکمت باشد، اخلاص نیست و «مشوب» است و در حقیقت، آن شخص مانند گدایی است که به «شرط مزد» ، کار کرده است و بنابراین، او مخلص نیست، بلکه اجیر و مزدور است.

بر همین اساس اگر کسی درس بخواند تا حکیم شود، درسش با اخلاص همراه نیست و این از قبیل

«حسنات الأبرار، سیئات المقربین». [۱۲]

است. اسوه‏های سلوک در ابتدا به انسان گویند: کسی که برای دستیابی به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نیست و این سخن حق است؛ اما معرفت دقیقتری که پس از آن می‏آموزند این است که اگر کسی برای این که عالم ربانی و خدمتگزار خلق بشود و مردم را از ضلالت برهاند و خودش با انبیا ( علیهم السلام) محشور شود درس بخواند، او نیز مخلص نیست: «ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا» ! او باید علم را تنها برای رضای خدا فرا بگیرد؛ در این صورت خداوند هم، توفیق تبلیغ و ارشاد را نصیب او خواهد کرد و چون عالم ربانی شده با انبیا و اولیا محشور می‏شود.

از این برتر، آن است که نه تنها تحصیل علم را وسیله برای آن هدف قرار ندهد، بلکه این مطلب را هم از خاطره خود بزداید که این خیلی دشوار است. در این صورت، صحنه با صفای دل چنین عالم و متعلمی، خالص است. البته هر کاری چنین است. معنای اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چیزی ملحوظ و مشهود انسان سالک نباشد.

● اخلاص پنداری

افراد زیادی تحت ولایت شیطانند، ولی خود را مخلص می‏پندارند؛ مثلا، ما گاهی کارهای خوبی می‏کنیم، ولی هنگامی که آن کار را از ما می‏گیرند و به دیگری می‏دهند، نگران می‏شویم . معلوم می‏شود ما کار خوبی را می‏خواهیم که به ما ارتباط داشته باشد و از ما صادر شود، نه اصل کار خوب را و این، خطر بزرگی است و در این صورت ما خودخواهیم، نه خیر خواه. آنگاه در قیامت و هنگام نقادی، ما چون خیر را نمی‏خواستیم، خیر را به ما نمی‏دهند و در مقابل، همان خودخواهی را که مطلوب ما بود، به ما می‏دهند که زمینه

«نار الله الموقدهٔ التی تطلع علی الأفئدهٔ». [۱۳]

را فراهم می‏کند و درون سوزی انسان آغاز می‏شود.