دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بعثت یا طلوع خورشید اسلام


بعثت یا طلوع خورشید اسلام

گرچه همه نقاط جهان مانند چین, روم, ایران, مصر و هند در لجنزارهای جهل, خرافات و گمراهی ها غوطه ور بودند, ولی در عین حال هر یك از آن ها از تمدّن نسبی برخوردار بودند امّا مردم جزیرهٔ العرب هیچ گونه تمدّنی نداشتند, مثلّث شوم ناامنی, دختركُشی و بی عفّتی در سطح وسیع, منشأ تباهی های فراوانی شده بود به طوری كه از انسانیّت تنها نامی وجود داشت, و زندگی بشر از زندگی حیوانات درّنده و شهوت خو, بدتر و پست تر شده بود

سال‏های طولانی‏ای بود كه مردم جهان به خصوص مردم جزیرهٔ العرب از نور مستقیم خورشید نبوّت دور شده بودند، و در تاریكی‏های جهل و گمراهی و خرافات غوطه می‏خوردند. آنان همچون گلّه بی‏چوپان در كوه و دشت، در برابر درّندگان خون آشام، حیران و سرگردان بودند، بلاهای خانمان سوزی تار و پودشان را می‏سوزانید؛ بلاهایی مانند: امتیازات طبقاتی و قبیلگی، ناامنی و جنگ، انحراف جنسی و بی‏عفّتی، دختركشی و انسان‏كشی، ظلم بی‏حساب به زنان، بت‏پرستی، خرافات و بیهوده‏گرایی، پوچی و بی‏محتوایی زندگی، لجاجت و یكدندگی، بهره‏كشی و تبعیض و انواع جنایات و نامردمی‏ها، كه هر كدام ضربه سختی بر انسانیّت و جامعه انسانی وارد ساخته بود.

امیرمؤمنان علی(ع) اوضاع جاهلیّت را این گونه توصیف می‏فرماید:

«ثَمَرُهَا الْفِتْنَهُٔ وَ طَعامُهَا الْجِیفَهُٔ وَ شِعارُهَا الْخَوْفُ، وَ دِثارُهَا السَّیْفُ؛ میوه درخت جاهلیّت، فتنه و آشوب بود، غذای مردم آن، مردار گندیده بود، لباس زیرینشان ترس، و لباس رویینشان شمشیر بود.»۱

● وضعیّت عربستان پیش از بعثت

گرچه همه نقاط جهان مانند چین، روم، ایران، مصر و هند در لجنزارهای جهل، خرافات و گمراهی‏ها غوطه‏ور بودند، ولی در عین حال هر یك از آن‏ها از تمدّن نسبی برخوردار بودند امّا مردم جزیرهٔ العرب هیچ گونه تمدّنی نداشتند، مثلّث شوم ناامنی، دختركُشی و بی‏عفّتی در سطح وسیع، منشأ تباهی‏های فراوانی شده بود به طوری كه از انسانیّت تنها نامی وجود داشت، و زندگی بشر از زندگی حیوانات درّنده و شهوت خو، بدتر و پست‏تر شده بود.

امیرمؤمنان علی(ع) در بیان وضعیّت جهان، به ویژه جزیرهٔ‏العرب می‏فرماید:

«اَرْسَلَهُ عَلی حِینِ فَتْرَهٍٔ مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجْعَهٍٔ مِنَ الاُمَم، وَاعْتِزامٍ مِنَ الْفِتَنِ، وَ اِنْتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ، وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَالدُّنْیا كاسِفَهُٔ النُّورِ، ظاهِرَهُٔ الْغُرُورِ، عَلی حِینَ اصْفِرارٍ مِنْ وَرَقِها، وَ اِیاسٍ مِنْ ثَمَرِها، وَ اِغْوارٍ مِنْ مائها، قَدْ دَرَسَتْ مَنارُ الْهُدی، وَ ظَهَرَتْ اَعْلامُ الرِّدی؛ هنگامی خداوند مقام رسالت را بر عهده محمّد (ص) نهاد كه مدّت‏های طولانی از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود، ملّت‏ها در خواب عمیقی فرو رفته بودند، فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود، تباهی‏ها در میان مردم گسترش یافته، و آتش جنگ زبانه می‏كشید، دنیا تاریك و پر از نیرنگ و فریب گشته بود، برگ‏های درخت زندگی به زردی گراییده، و از ثمره زندگی خبری نبود، آب حیات انسانی در زمین فرورفته، منارهای هدایت فرسوده و كهنه شده، و پرچم‏های هلاكت و تیره‏بختی آشكار گشته بود.»۲

و در گفتار دیگر می‏فرماید: «شما ای گروه عرب، در زمان جاهلیّت، زشت‏ترین مرام را داشتید و در بدترین وضع به سر می‏بردید، در میان زمین‏های سنگلاخ، میان مارهای پرزهر، آب لجن و سیاه می‏آشامیدید، غذای آلوده می‏خوردید، خون یكدیگر را می‏ریختید، و از خویشان دوری می‏كردید، بت‏ها در میان شما نصب شده بودند، غرق در فساد بودید كه خداوند توسّط پیامبر اكرم(ص) شما را از آن همه انحرافات و گمراهی‏ها رهایی بخشید».۳

●● نمونه‏هایی از اوضاع عربستان

● قبل از بعثت

برای نمونه، ده نوع از خرافات و اعتقادهای بیهوده جاهلیّت را یادآور می‏شویم، تا به حكم «یُعرَف الاشیاء بِاَضدادِها؛ هر چیزی با مقایسه با ضدّش شناخته می‏شود»، نعمت عظیم بعثت پیامبر اسلام(ص) را بهتر بشناسیم.

با بعثت پیامبر اسلام، هم خورشید اسلام طلوع كرد، و هم شخصیّت عظیم پیامبر(ص) متولّد شد، در سراسر زندگی پیامبر(ص) روزی مبارك‏تر از روز بعثت نبود، روز تولّد آن حضرت بیانگر تولّد جسم او بود، گرچه مبارك بود، ولی روز بعثت، روز تولّد شخصیت پیامبر(ص) بود كه بسیار مبارك‏تر بود.

ـ مردم جاهلیّت اعتقاد داشتند در یمن مردی به نام «اَساف» عاشق زنی به نام «نائله» شد، هر دو به قصد زیارت كعبه آمدند، اطراف كعبه را خلوت دیدند، داخل كعبه رفتند و در همان‏جا با هم عمل منافی عفّت (زنا) انجام دادند، روز بعد زائران، آن دو را جامد و مسخ شده دیدند، برای عبرت مردم، آن دو جماد را در میان كعبه نهادند، و به عقیده سخیف آنها، پس از مدّتی آن دو جماد خدا شدند، و سزاوار پرستش گشتند!۴

ـ هنگام ورود به روستا به خاطر دفع نگرانی از ترس و وحشت، و ترس از بیماری وبا و گزند دیو، در برابر دروازه ورودی روستا، ده بار صدای الاغ در می‏آوردند و گاهی این كار را با آویختن استخوان روباهی به گردن خود، انجام می‏دادند.

ـ اگر دندان فرزند آنان می‏افتاد، آن را با دو انگشت به سوی خورشید پرتاب كرده و خطاب به خورشید با عجز و لابه می‏گفتند: «ای خورشید! دندانی بهتر از این بده.»

ـ هرگاه در بیابان هولناك گم می‏شدند، پیراهن خود را وارونه می‏پوشیدند، تا بدین وسیله راه را بجویند.

ـ هنگام مسافرت، برای كسب اطمینان در مورد حفظ زنان از خیانت و بی‏ناموسی، نخی را بر ساقه یا شاخه درختی می‏بستند، هنگام بازگشت، اگر آن نخ به حال خود باقی بود اطمینان می‏یافتند كه زن آنها خیانت نكرده، و اگر باز یا مفقود می‏گردید، زن را به خیانت متّهم می‏نمودند.

ـ زنی كه بچه‏اش نمی‏ماند، معتقد بودند كه اگر او هفت بار بر روی جنازه شخص بزرگی بایستد و آن را زیر پا قرار دهد، بچه‏اش باقی می‏ماند.

۷ـ به گردن مار گزیده و عقرب زده زیور آلات طلایی می‏آویختند، و معتقد بودند كه اگر به جای طلا، مس و قلع همراه خود داشته باشد می‏میرد.

ـ اگر شخصی می‏مرد به احترام او شتری را با شیوه بسیار دردناكی با طرز بی‏رحمانه در كنار قبر او زنده به گور می‏كردند.۵

ـ دختران را به جرم این كه دخترند، زنده به گور می‏كردند۶ و هرگاه كسی به آنها خبر می‏داد كه همسرت دختر زاییده، از شدّت ناراحتی، چهره‏اش سیاه می‏شد.۷

۰ـ بی‏رحمی به جایی رسیده بود كه فرزندان خود از پسر و دختر را از ترس فقر می‏كشتند.۸

● وضع زنان در جزیرهٔ العرب

در عصر جاهلیت، در جهان به ویژه در عربستان، زن موجودی بین انسان و حیوان به شمار می‏آمد، و آن چنان با زنان بدرفتاری می‏شد، كه هرگز با حیوانات چنین رفتار نمی‏شد، حیوانات را زنده در گور نمی‏كردند، ولی چنان كه خاطر نشان شد، دختران نوزاد و كودك را زنده به گور می‏كردند، و وقتی می‏شنیدند كه همسرشان دارای دختر شده، چهره‏شان از شدّت شرم و ناراحتی، سیاه می‏شد.

صعصعهٔ بن ناجیه (جدّ فرزدق، شاعر اهل بیت) مرد شریف و نجیبی بود، در عصر جاهلیّت با بسیاری از عادت‏های مردم جاهلی مخالفت می‏كرد، او ۳۶ دختر را خرید و از زنده به گور نمودن، نجات داد، پس از طلوع اسلام، او كه اسلام را با جان و دل پذیرفته بود، ماجرای خریدن دختران را به عرض پیامبر اكرم(ص) رسانید، و در ضمن توضیح گفت: دو ناقه (شتر ماده) از من گم شد، برای پیدا كردن آن‏ها سوار بر جَمَل (شتر نر) شدم، در بیابانی آنها را پیدا كردم، هنگام بازگشت، دو خانه نظرم را جلب كرد، به آن خانه‏ها نزدیك شدم، دیدم در یك اتاق پیر مردی نشسته است، با او گرم صحبت بودیم، ناگهان از اتاق دیگر زنی صدا زد: «زایید زایید!» پیر مرد پرسید: چه زایید؟ زن پاسخ داد: دختر زاییده است. پیر مرد گفت: او را در خاك دفن كنید، گفتم او را نكشید من جان او را می‏خرم، سپس دو ناقه و یك جَمَل را كه بر آن سوار بودم دادم، تا آن دختر را نكشند، و در همه دوران عمرم ۳۶ دختر، هر كدام را با دوناقه و یك جَمَل خریدم و نجات دادم. پیامبر(ص) فرمود: «بسیار كار بزرگی انجام داده‏ای، اجرش در نزد خدا محفوظ است.»۹

گوستاولبون مستشرق فرانسوی می‏نویسد: «شیوع عادت دختركشی در جاهلیت را از مصاحبه ذیل كه بین قیس، رئیس طایفه بنی‏تمیم، با حضرت محمّد(ص) اتّفاق افتاد می‏توانید بفهمید:

«روزی قیس (بن‏عاصم) دید پیامبر(ص) یكی از دختران خود را روی زانو نشانده است، از او پرسید: این گوسفند بچّه چیست كه این چنین او را می‏بویی؟ فرمود: این دختر من است. قیس گفت: سوگند به خدا من دخترهای زیادی داشتم و همه را زنده به گور كردم و هیچ یك را این گونه نبوییدم. حضرت محمّد(ص) فریاد زد: وای بر تو! خدا رحم را از دل تو خارج ساخته و قدر بهترین نعمت‏هایی را كه خداوند به انسان عنایت كرده نشناختی.»۱۰

● ضرورت و اهمیّت بعثت

جهان تاریك جاهلیّت، برای طلوع خورشید هدایت، ثانیه‏شماری می‏كرد، همه چیز بیانگر ضرورت بعثت و نیاز به وجود آیین سازنده و رهایی‏بخش، و رهبر بزرگ، مدبّر، نجات دهنده و دلسوز بود. در چنین وضع نابسامانی، لطف خدا شامل حال انسان‏های آن عصر و نسل‏های آینده شد، كه محمّد بن عبداللّه(ص) را برای رهایی مردم به پیامبری مبعوث فرمود.

پیامبری كه آخرین پیامبر بود، و كامل‏ترین آیین را آورد، و همه پیامبران پیشین در انتظار او بودند تا او بیاید و آیین توحید و نجات‏بخش خدا را كامل نماید و همه بشریّت را از لجنزارهای آلودگی، گناه و انحراف، رهایی بخشد.

با بعثت پیامبر اسلام، هم خورشید اسلام طلوع كرد، و هم شخصیّت عظیم پیامبر(ص) متولّد شد، در سراسر زندگی پیامبر(ص) روزی مبارك‏تر از روز بعثت نبود، روز تولّد آن حضرت بیانگر تولّد جسم او بود، گرچه مبارك بود، ولی روز بعثت، روز تولّد شخصیت پیامبر(ص) بود كه بسیار مبارك‏تر بود. و اگر روز هجرت پیامبر(ص) از مكّه به مدینه بسیار مهم بود، و به همین خاطر به پیشنهاد حضرت علی(ع) آغاز تاریخ مسلمانان گردید،۱۱ مهم بودن هجرت از این رو بود كه آرمان‏های بعثت پس از پشت سرگذاشتن سختی‏ها، تولّد نو یافت، و آماده اجرا و بروز و ظهور و تعمیق و گسترش گردید. بنابراین باید گفت: خورشید شخصیّت پیامبر اسلام(ص) نیز در چنین روزی تولّد یافت.

برای درك ضرورت بعثت و عظمت آن، كافی است كه به معنا و مفهوم بعثت در اسلام، توجّه كنیم:

بعثت یعنی: سرآغاز مبارزه با هرگونه شرك و انحراف فكری و عقیدتی و عملی، و هرگونه خرافات. بعثت یعنی: رستاخیز و به پاخاستن برای نجات انسان‏ها از زیر یوغ اسارت‏های فكری، سیاسی و اجتماعی. بعثت یعنی: طاغوت زدایی، شرك زدایی، تنش‏زدایی و زدودن هرگونه عوامل و پیشینه‏هایی كه موجب سقوط و عقب‏گرد خواهد شد.

بعثت یعنی انفجار نور درخشان الهی در میان ظلمت‏های متراكم گوناگون. بعثت یعنی تجلّی حق، در برابر باطل و باطل‏پرستی، و نابودی هرگونه باطل و بیهوده‏گرایی. بعثت یعنی فرود صاعقه‏ای سوزان بر خرمن مفسدان، تبهكاران و نیرنگ‏بازان، و براندازی دام‏های شیطان، و عوامل و طرفداران شیطان.

بعثت یعنی تثبیت توحید ناب در تمام ابعادش، تثبیت وحی الهی و نبوّت. بعثت یعنی برقراری عدالت فردی و اجتماعی، و پیكار با هرگونه ظلم، تبعیض و بهره‏كشی‏های ظالمانه. بعثت یعنی برافراشتن پرچم حقّ در همه نقاط جهان، و واژگون سازی پرچم‏های باطل. بعثت یعنی همان عروهٔ الوثقی نجات و پیروزی كه به تعبیر قرآن در دو چیز خلاصه می‏شود: تكفیر طاغوت و ایمان به خدای بزرگ؛۱۲ همان عروهٔ الوثقی‏ای كه در تسلیم در برابر حق، و انجام كار نیك خلاصه می‏شود.۱۳

بعثت پیامبر اسلام(ص) یعنی تبیین تمام اهداف پیامبران و كتاب‏های آسمانی، و اجرای آن اهداف به طور كامل.

صاحب اثر : محمّد محمّدی اشتهاردی

منبع : پایگاه سراج

پاورقیها:

۴ ) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۰۸؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۰۹.

۶ ) فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج۳۰، ص۱۸۹ (یكی از روایات).

۷ ) سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۵۴.

۸ ) شیخ محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج۱، ص۱۶.

۲ و ۱۳ ) بقره (۲) آیه ۲۵۶؛ لقمان (۳۱) آیه۲۲.

۹ و ۲۰ ) كنز العمّال، حدیث ۵۲۱۷ و ۵۲۱۸.

و ۲ و ۳ ) نهج البلاغه خطبه ۸۹ و ۲۶.

۰ ) گوستاولبون، تمدّن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، ص۵۰۳.

۱ ) محمّد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.

۵ ) ابومحمد، عبدالملك بن هشام، سیره ابن هشام، ج۱،ص۲۵۳.

) سید محسن امین، ابوذر الغفاری، ص۹.

) جعفر سبحانی، فروغ ابدیّت، ج۱، ص۳۵ ـ ۴۱ (به‏طور اقتباس)

و ۷ و ۸ ) اقتباس از آیه ۸ تكویر، و ۵۸ نحل، و ۱۵۱ انعام و ۳۱ اسراء.

) علامه شوشتری، قاموس الرّجال، ج۵، ص۱۲۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.