دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تخیل نیازی به خرد ندارد


تخیل نیازی به خرد ندارد

ژان ژاك روسو سال ۱۷۱۲ م در ژنو به دنیا آمد بزودی از نعمت وجود مادر محروم شد و پدرش اسحاق روسو نتوانست از او سرپرستی كند بدین وسیله شرنگ تلخ محرومیت از كانون گرم خانواده و نیز سرپرستی به كام او ریخته شد او مدت ها تحت شرایط سخت زندگی و محیط , در فقر و بدبختی بسر برد گرفتاری و فلاكت تا پایان حیات مایل به ترك او نبود

روزی‌ به‌ نحوی‌ اتفاقی‌ جریده‌یی‌ به‌ دست‌ روسو می‌رسد كه‌ جرقه‌ ثبت‌ و ضبط‌ آرا و عقاید خاص‌ او را مشتعل‌ می‌كند. این‌ آزمون‌ چنین‌ بود كه‌:آیا پیشرفت‌،نسبتی‌ با فساد یا تكامل‌ رفتارهای‌ انسانی‌ دارد؟(سوالی‌ كه‌ با آن‌ در این‌ آزمون‌ به‌ سال‌ ۱۷۴۹ موفق‌ به‌ اخذ جایزه‌ می‌شود.) پاسخ‌ روسو به‌ سوال‌ فوق‌،منفی‌ بود. از نظر روسو همه‌ انسان‌ ها فطرتا پاك‌ و به‌ نحو طبیعی‌ خوبند اما گذر زمان‌ و پیشرفت‌ وسایل‌ و ابزار و تكنولوژی‌ كه‌ همه‌ حاصل‌ بهره‌گیری‌ از عقل‌ انسانی‌ است‌ باعث‌ رشدخودخواهی‌، غرور، جاه‌طلبی‌ و منشا شكل‌گیری‌ طبقات‌ شد كه‌ نتیجه‌یی‌ جز عدم‌ مساوات‌ و نابرابری‌ نداشت‌. از نظر او اولین‌باری‌ كه‌ انسان‌ قطعه‌یی‌ زمین‌ را اشغال‌ و منحصر به‌ خود كرد و حق‌ استفاده‌ از آن‌ را به‌ خود محدود كرد منشا و زمینه‌ ایجاد نابرابری‌ وخودخواهی‌ و سایر صفات‌ نكوهیده‌ فراهم‌ شد.انسان‌ غیر متمدن‌ تحت‌ رهبری‌ غریزه‌ و استعداد فطری‌، تسلیم‌ طبیعت‌ است‌. دارای‌ احساسات‌ ساده‌ اولیه‌ و در حد گذران‌ امور خود بوده‌ و حاضر نیست‌ از آن‌ عدول‌ كند. او فقط‌ به‌ فكر تامین‌ نیازهای‌ جسمی‌ و جنسی‌ خود است‌.نداشتن‌ عقل‌ و منطق‌ انسان‌ اولیه‌، عامل‌ سلب‌ امكان‌ انجام‌ شرارت‌ها و جنایت‌ها از ناحیه‌ او است‌. نزاع‌های‌ ساده‌ مردان‌ اولیه‌ بر سر غذا واحیانا جنسی‌، به‌ دلیل‌ عدم‌ شناخت‌ از ارتباط‌ و تعلق‌ درونی‌ به‌ آن‌ (عشق‌) و اندیشه‌ ساده‌ داشتن‌ و نیز زمینی‌ كه‌ عامل‌ ایجاد اختلاف‌ شود همواره‌ به‌ آسانی‌ نزاع‌ كودكان‌، به‌ پایان‌ می‌رسید. او خود می‌گوید: «علت‌ من‌ از مدح‌ حالات‌ اولیه‌ و تنفر از علم‌ و پیشرفت‌، جنایات‌ ناشی‌ از خودخواهی‌ در اعصار گذشته‌ است‌.» به‌ نظر روسو با شكل‌گیری‌ اولیه‌ جریان‌ تمدن‌ از انسان‌ غارنشین‌ به‌ انسان‌ دامپرور، كشاورز و صنعتگر این‌ روند رشد تمدن‌ و تكنولوژی‌ البته‌ توام‌ با فساد و انحطاط‌ سریع‌تر شد.این‌ مطالب‌ كه‌ جوهره‌ نظریات‌ روسو را طی‌ حیاتش‌ نشان‌ می‌دهد تماما برآمده‌ از روحیات‌ و تمایلات‌ شدید رمانتیكی‌ بوده‌ كه‌ البته‌ او به‌ توان‌ خود و عقیده‌اش‌، سعی‌ در ارایه‌ راه‌حل‌ هم‌ می‌كند. این‌ مطالب‌ باعث‌ معروفیت‌ او در همه‌ محافل‌ و به‌ تبع‌ آن‌ سبب‌ موضع‌گیری‌هایی‌ در مورد او شد. از جمله‌ سخت‌ترین‌ موضع‌ها، موضع‌ نویسنده‌ ومتكلم‌ و دولتمرد برجسته‌ زمانه‌ اش‌ ولتر بود كه‌ در همه‌جا در سالم‌بودن‌ ذهن‌ او ابراز شك‌ می‌كرد و پاسخی‌ سرد و غمبار برای‌ روسو فرستاد.اساس‌ فلسفه‌ روسو كه‌ عشق‌ به‌ طبیعت‌ است‌ و مدار امر،دانستن‌ عواطف‌ قبلی‌ است‌ و آنچه‌ دل‌ به‌ او گواهی‌ می‌دهد معتقداست‌ كه‌ طبیعت‌ راست‌ می‌رود و دل‌ درست‌ گواهی‌ می‌ دهد و مفسدها همه‌ از این‌ رو است‌ كه‌ انسان‌، عقل‌ شریف‌ خود رادر كار داخل‌ می‌كند. از نظر او انسان‌ متمدن‌، برای‌ تسهیل‌ در امر زندگی‌ به‌ كمك‌ عقل‌ دست‌ به‌ قانونگذاری‌، آن‌ هم‌ بدون‌ شناخت‌ طبیعت‌ درست‌ و واقعی‌ انسان‌، زد و از این‌ رو موجبات‌ عدم‌ تساوی‌ و بدبختی‌ها را فراهم‌ كرد.البته‌ روسو با التفات‌ به‌ عدم‌ برابری‌ اولیه‌ مربوط‌ به‌ طبیعت‌ كه‌ باعث‌ عدم‌ تساوی‌ همه‌ انسان‌ها در قوا واستعدادها می‌شوند به‌نظر می‌آید كه‌ چندان‌ به‌ دیده‌ نقادانه‌ و مشكوك‌ به‌ آن‌ نمی‌نگرد. از نظر روسو، درجه‌ تمدن‌ و پیشرفت‌ جامعه‌ را از رشد ادبیات‌ و هنر هر جامعه‌ می‌سنجند. بخصوص‌ او بر هنر نمایش‌ تاكید می‌كند كه‌ مردم‌ را سرگرم‌ و محو خود كرده‌ و باعث‌ ایجاد تشریفات‌ زاید و تقلید در رفتار می‌شود.

البته‌ احراز این‌ وجه‌ با اشاره‌ به‌ رشد نامناسب‌ و نامتوازن‌ ادبیات‌ و هنر انسان‌ متمدن‌، به‌ تناسب‌ رشد درست‌ طبیعت‌ او نشر دارد. از نظر او باید به‌ زندگی‌ طبیعی‌ برگشت‌ اما بشر نمی‌تواند با این‌ گذر زمان‌ و این‌ مرحله‌ از رشد و پیشرفت‌ تاریخی‌، به‌ حال‌ اولش‌ بازگردد بویژه‌ از این‌ نظر كه‌ بهره‌مندی‌هایی‌ نیز از زندگی‌ متمدن‌ دارد. چه‌ باید كرد؟ او پیشنهاد می‌كند كه‌ عظمت‌ فكر و تكامل‌ اخلاقی‌ این‌ انسان‌ تربیت‌ شده‌ را محفوظ‌ داشته‌ و در عین‌ حال‌ خوش‌قلبی‌، آزادی‌ و سعادتی‌ را كه‌ انسان‌ بطور طبیعی‌ از آن‌ برخوردار بوده‌ به‌ او مسترد داریم‌. این‌ عمل‌ تجدید به‌ دو صورت‌ میسر است‌:

۱ تجدید فرد

۲تجدید جامعه‌

مرحله‌ اول‌ را از طریق‌ ارایه‌ و پیاده‌ كردن‌ آموزش‌ و پرورش‌ درست‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ متناسب‌ با رشد كودك‌ در دوره‌های‌ خاص‌ و رفتار متناسب‌ با هر دوره‌ بیان‌ می‌ كند كه‌ به‌ نحو جامع‌ به‌ آن‌ در كتاب‌ امیل‌ (در آموزش‌ و پرورش‌) می‌پردازد و مرحله‌ دوم‌ به‌ نظر او از طریق‌ برقراری‌ نظم‌ و امنیت‌ در جامعه‌ به‌ نحوی‌ مناسب‌ و به‌ فراخور خواست‌ و طبیعت‌ انسان‌ قابل‌ حصول‌ است‌. روسو، به‌ این‌ قسمت‌ نیز مفصلا در كتاب‌ قرارداد اجتماعی‌ اشاره‌ می‌كند. پس‌ روشن‌ می‌شود كه‌ روسو قصد دارد راهكارهایی‌ (در سطح‌ جامعه‌ و فرد) ارایه‌ كند كه‌ باعث‌ هر چه‌ نزدیكتر شدن‌ انسان‌ به‌ «خود طبیعی‌اخلاقی‌» گمشده‌ (دراین‌ زندگی‌ متمدن‌)، علی‌رغم‌ بهره‌مندی‌ از فواید زندگی‌ اجتماعی‌ و تمدنی‌ شود. به‌ لحاظ‌ تبیین‌ نظرات‌ روسو در آثارش‌،چون‌ او كتاب‌ قرارداد اجتماعی‌ را مقدم‌ بر امیل‌ به‌ رشته‌ تحریر درآورد (یعنی‌ برای‌ اصلاح‌ امور و برگشت‌ به‌ سمت‌ طبیعت‌ اشیااو ابتدا از جامعه‌ آغاز كرده‌) ما هم‌ به‌ لحاظ‌ رعایت‌ تربیت‌ تاریخی‌ از این‌ امر تبعیت‌ می‌كنیم‌.

قراردادهای‌ اجتماعی‌ (۱۷۶۱ م‌)

روسو می‌گوید: كشور، وجود اخلاقی‌ صاحب‌اراده‌یی‌ است‌.این‌ اراده‌ كلی‌ كه‌ همواره‌ متوجه‌ سعادت‌ جمع‌ و تك‌تك‌ افراد آن‌ و سرچشمه‌ قوانین‌ است‌. متوجه‌ همه‌ اعضای‌ كشور در روابطشان‌ با یكدیگر بوده‌ و مقیاس‌ عدالت‌ و بی‌عدالتی‌ را تشكیل‌ می‌دهد، روسو این‌ فرض‌ را مسلم‌ می‌گیرد كه‌ اراده‌ كلی‌ متوجه‌ خیر یا مصلحت‌ عمومی‌ است‌ و كلی‌ترین‌ اراده‌ همواره‌ درست‌ترین‌ نیز هست‌ و رای‌ مردم‌ در حقیقت‌ رای‌ خداست‌.اگر این‌ اراده‌ كلی‌، در یك‌ جامعه‌ سیاسی‌ معین‌ نماینده‌ جریان‌ كلی‌یی‌ از اراده‌ بشری‌ به‌ سوی‌ خیر انسان‌ است‌، نماینده‌ اراده‌ حقیقی‌ هر عضو جامعه‌ نیز هست‌. از نظر روسو، وقتی‌ كه‌ مردم‌ در عضویت‌ جامعه‌ در آمده‌ و با پیروی‌ از قانون‌ مستلزم‌ قید و بند می‌شوند، آنها بالطبع‌ آزادند. آنها در جوامع‌ گرد می‌آیند تا نه‌ تنها مال‌ وجان‌، بلكه‌ آزادی‌ خود را نیز از خطر حفظ‌ كنند. اساسا از نظر او مردم‌ عدالت‌ و آزادی‌ را تنها مدیون‌ قانونند.از نظر روسو، نظم‌ اجتماعی‌ برای‌ اینكه‌ مشروع‌ و موجه‌ باشد باید بر توافق‌ یا قرارداد مبتنی‌ باشد. از نظر او آزادی‌یی‌ كه‌ انسان‌ در جامعه‌ به‌ دست‌ می‌آورد بسیار والاتر از آزادی‌است‌ كه‌ در حالت‌ طبیعی‌ از آن‌ برخوردار بود. در واقع‌ روسو از مفاسد جامعه‌ متمدن‌ آنگونه‌ كه‌ بویژه‌ در فرانسه‌ وجود داشت‌ تبری‌ می‌جوید در حالی‌ كه‌ در قرارداد اجتماعی‌، بیشتر در مورد جامعه‌ سیاسی‌ آنگونه‌ كه‌ باید باشد سخن‌ می‌گوید. به‌ عبارتی‌ آنچه‌ انسان‌ با قراردادهای‌ اجتماعی‌ از دست‌ می‌دهد آزادی‌ طبیعی‌ او و حق‌ نامحدود به‌ هر چیزی‌ است‌ كه‌ در راه‌ تحصیل‌ آن‌ می‌كوشد و موفق‌ به‌ تحصیل‌ آن‌ می‌شود، اما آنچه‌ به‌ دست‌ می‌آورد آزادی‌ مدنی‌ و حق‌ مالكیت‌ چیزهایی‌ است‌ كه‌ دارد. آزادی‌ طبیعی‌ را فقط‌ ناتوانی‌ فرد محدود می‌كند ولی‌ آزادی‌ مدنی‌ را اراده‌ كلی‌ محدود می‌كند كه‌ اراده‌ حقیقی‌ هر عضو جامعه‌ با آن‌ یكی‌ است‌. شخصیت‌ عمومی‌یی‌ كه‌ به‌ یمن‌ اتحاد افراد در قالب‌ قرارداد اجتماعی‌ شكل‌ می‌گیرد اگر از جنبه‌ فعال‌ به‌ آن‌ بنگریم‌، حاكم‌ یا صاحب‌ حاكمیت‌ است‌.از نظر روسوحاكمیت‌ غیرقابل‌ انتقال‌ است‌ زیرا آن‌ عبارت‌ از اجرای‌ اراده‌ كلی‌ و این‌ قابل‌ انتقال‌ نیست‌. قدرت‌ را می‌توان‌ انتقال‌ داد ولی‌ اراده‌ را نمی‌توان‌. از این‌ رو مردم‌ نمی‌توانند نماینده‌ به‌ معنی‌ تام‌ و تمام‌ آن‌ انتخاب‌ كنند آنها فقط‌ می‌توانند وكیل‌ انتخاب‌ كنند.اراده‌ كلی‌ تنها به‌ نفع‌ عمومی‌ نظر دارد در حالی‌ كه‌ اراده‌ همگان‌، به‌ نفع‌ فردی‌ نظر دارد و چیزی‌ جز حاصل‌ جمع‌ اراده‌های‌ جزیی‌ نیست‌.بی‌گمان‌ درخشان‌ترین‌ خط‌ فكری‌ روسو، نظریه‌ كشور به‌ عنوان‌ موجودی‌ اندام‌ وار صاحب‌ اراده‌یی‌ از آن‌ خود است‌ كه‌ اگرچه‌ تعریف‌ چندانی‌ از آن‌ به‌ دست‌ داده‌ نشده‌ ظاهرا به‌ معنی‌ اراده‌ حقیقی‌ هر یك‌ از اعضای‌ كشور است‌.بدین‌ وسیله‌ نگاه‌ به‌ سیر كلی‌ و جهت‌فكری‌ روسو در كتاب‌ قرارداد اجتماعی‌ (البته‌ بسیار موجز و به‌ دور از دید انتقادی‌)، تلاش‌ او را در پی‌ریزی‌ جامعه‌یی‌ بر نیازهای‌ طبیعی‌ توام‌ با حفظ‌ حقوق‌ دیگران‌ و حتی‌المقدور پرهیز از طبقه‌ و سایر خصوصیات‌ بد نگاه‌ عقلانی‌ صرف‌ در نظام‌ متمدن‌، مبرهن‌ می‌سازد.

امیل‌ (۱۷۶۲ م‌)روسو در كتاب‌ امیل‌، به‌ شیوه‌ و جهت‌ تربیتی‌ اخلاقی‌ فرد در خانواده‌ و برای‌ آمادگی‌ حضور او مناسب‌ با فرهنگ‌ متناسب‌ طبیعت‌ می‌پردازد البته‌ با این‌ فرض‌ كه‌ خود صلاحیت‌ این‌كار را دارد. او شاگرد خود را از میان‌ خانواده‌یی‌ روستایی‌ و با اصل‌ و نسب‌ از محیطی‌ با آب‌ و هوای‌ معتدل‌ گزینش‌ می‌كند (كه‌ گویی‌ تمام‌ این‌ شرایط‌ برای‌ تربیت‌ درست‌ و مناسب‌ كودك‌ ضروری‌ است‌).سیر كلی‌ تربیت‌ در امیل‌، متكی‌ بر احترام‌ و توجه‌ به‌ نیازهای‌ طبیعی‌ بشر، توجه‌ بیشتر به‌ حقوق‌ كودك‌ تا وظایف‌ او به‌ واقع‌ الگوی‌ عملی‌ بودن‌ مربی‌ برای‌ كودك‌، تلاش‌ برای‌ انسان‌ بارآوردن‌ كودك‌ و او را شخص آزاد با ظرفیت‌ بالا و به‌ دور از محدودیت‌ها و قیود بارآوردن‌ است‌. او از آغاز تولد، پرورش‌ او را كنترل‌ می‌كند: اینگونه‌ كه‌ ۱ نباید دست‌ و پای‌ بچه‌ را در گهواره‌ محكم‌ بست‌ ۲ پرورش‌ و تغذیه‌ او با غذاهای‌ طبیعی‌ خاصه‌ شیر مادر ۳ توجه‌ به‌ حقوق‌ او تا وظایف‌ او ۴ پرهیز از دروغگویی‌ و تزویر و تظاهر. او را رفته‌ رفته‌ مناسب‌ برای‌ ازدواج‌ و گام‌ نهادن‌ در زندگی‌ مشترك‌ می‌كند.

در این‌ قطعه‌ از كتاب‌ روسو با فرض‌ نام‌ زن‌ (دختری‌) موسوم‌ به‌ سوفی‌، تمایل‌ او را با صفاتی‌ طبیعی‌ و ویژه‌ و برگزیده‌ همچون‌ خود امیل‌، زنده‌ و قوی‌ می‌كند و با شرایط‌ خاصی‌ آن‌ دو به‌ عقد هم‌ درآمده‌ و صاحب‌ فرزند می‌شوند كه‌ حتی‌ در این‌ مرحله‌ خود را بی‌نیاز از كمك‌ فكری‌ و راهنمایی‌های‌ مربی‌ خود (روسو) نمی‌بینند. این‌ كتاب‌ كه‌ در تاریخ‌ نهم‌ ژوئن‌ ۱۷۶۲ توسط‌ پارلمان‌ محكوم‌ و حكم‌ به‌ توقیف‌ مولفش‌ داده‌ شد، مولفی‌ كه‌ قصد آماده‌ كردن‌ كودك‌ برای‌ رشد و نمو و یافتن‌ فضایل‌ طبیعی‌ و درست‌ برآمده‌ از ذات‌ و طبیعت‌ او جهت‌ شركت‌ در جامعه‌ را می‌كند كه‌ قبلا به‌ تصفیه‌ و ساختن‌ آن‌ مبادرت‌ كرده‌ است‌.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.