جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
خواهیم دید...
کشاورز کم درآمدی بجای تراکتور از اسب پیری برای شخم زدن استفاده می کرد. یک روز بعدازظهر اسب در حین کار در مزرعه افتاد و مرد. همه روستاییان گفتند: «چه اتفاق وحشتناکی! اما کشاورز با آرامش گفت: «خواهیم دید.» خونسردی و آرامش او باعث شد که همه افراد روستا گردهم بیایند، با او هم عقیده شوند و اسب جدیدی را به او اهدا» کنند. حالا همه می گفتند: «چه مرد خوش شانسی»، کشاورز گفت: «خواهیم دید.» دو روز بعد اسب جدید از پرچین پرید و فرار کرد. همه گفتند: «چه مرد بدبختی.» کشاورز خندید و گفت: «خواهیم دید.» بالاخره، اسب راه خود را پیدا کرد و برگشت. همه گفتند: «چه مرد خوش شانسی.» کشاورز گفت: «خواهیم دید.» پس از مدتی پسر جوان مرد کشاورز در حین سواری با اسب به زمین افتاد و پایش شکست. همه گفتند: «چه بدشانس.» کشاورز گفت: «خواهیم دید.» دو روز بعد ارتش برای سربازگیری به روستا آمد، اما به دلیل شکستگی پای پسر، او را نپذیرفتند. همه گفتند: «چه پسر خوش شانسی.» کشاورز خندید و گفت: «خواهیم دید...»
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم ایران محمدجواد ظریف پزشکیان دولت انتخابات ظریف رئیس جمهور علی باقری رهبر انقلاب علیرضا زاکانی
هواشناسی سازمان هواشناسی سراوان آتش سوزی تهران اربعین پلیس شهرداری تهران پشه آئدس قتل آلودگی هوا گرما
واردات خودرو حقوق بازنشستگان قیمت خودرو خودرو بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار دلار سازمان تامین اجتماعی مالیات
فضای مجازی تلویزیون سریال سینما سینمای ایران فرهاد مشیری امام حسین دفاع مقدس فیلم
فناوری دانشگاه تهران ماه آزمون سراسری
رژیم صهیونیستی یمن دونالد ترامپ جو بایدن اسرائیل فلسطین غزه روسیه چین جنگ غزه انتخابات آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال علی علیپور لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران سپاهان تراکتور علیرضا بیرانوند رئال مادرید مهدی طارمی
اینترنت عیسی زارع پور سرعت اینترنت هوش مصنوعی اپل مایکروسافت
چاقی گرمازدگی رژیم غذایی کاهش وزن بارداری گیاهان دارویی صبحانه