جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حسین, زرگرِ حقیقت


حسین, زرگرِ حقیقت

امام حسین ع زرگر حقیقت است قله ای که حماسه کوهپایگی حقیقتش راعهده دار شده است گفتار جاودانه او اگر دین هم ندارید, دست کم آزادمردباشید , پس از گذشت نزدیک به چهارده قرن متوالی, باز بر حقیقت خویش اصرارمی ورزد و می رود تا در کنار مانایی خود, در بلندای والاترین تفکرات روزگاران بنشیند

کم نیستند کسانی که نمی‌دانند کربلا قلب زمین است و عاشورا قلب زمان و بسیارند نویسندگانی که‌کوچه پس کوچه‌های خیال و حقیقت را گشته و کاویده‌اند، اما هنوز به حقیقتی که چونان الماسی درخشان در زیرِ شن‌های تاریخ می‌درخشد، پی‌نبرده‌اند. آندره مالرو--- نویسنده شهیر فرانسوی --- در قرن بیستم به بین‌النهرین سفرکرد، ولی هرگز نتوانست اصیل‌ترین رودی را که در تاریخ بین‌النهرین جریان دارد، بشناسد. از این روست که در نوشته‌های جهانی او، از بازار اصفهان و بیابان‌های نجدو اساطیر هند و مصر، سخنانی فراوان می‌بینیم، ولی نکته‌ای از قیام امام حسین ‌نمی‌بینیم! ‌

امام حسین(ع) زرگر حقیقت است؛ قله‌ای که حماسه کوهپایگی حقیقتش راعهده‌دار شده است. گفتار جاودانه او: <اگر دین هم ندارید، دست‌کم آزادمردباشید>، پس از گذشت نزدیک به چهارده قرن متوالی، باز بر حقیقت خویش اصرارمی‌ورزد و می‌رود تا در کنار مانایی خود، در بلندای والاترین تفکرات روزگاران ‌بنشیند. چرا که خطاب <امامت> به <انسانیت> باز چیزی جز این نیست که: اگردین‌مدار نیستید، آزادمرد باشید، باشد که انسانیت از افق آزادی طلوع کند.‌

او در قیامی که وجودش را بر سر آن نهاد، حیات را به جای تراژدی، حقوق بشر را به‌ جای اسطوره، انسان را به جای تاریخ و وجدان را به جای حماسه بر بشر عرضه ‌داشت. ‌

زندگی آن امام همام، زندگی قهرمانی است که شالوده معنای قهرمانی را دگرگون ‌نموده است. سخن از انسانی است که عظمتش فراسوی زمان است و زمان درگوشه‌ای از هدف او به سجده رفته است. ‌چنین است که راهِ حسین (ع)، راهِ شکوفایی عقل و نورانیِ شدن زوایای قلب است. او صحنه سعادت را در ناممکن‌ترین شرایط ممکن بازسازی نمود و الگویی ‌پی‌افکند که تمام شمع‌ها درخشش خویش را او وام گرفته‌اند، چه بدانند و چه ‌ندانند. ‌

آن بزرگ، یک امکان است، امکانِ نبرد، امکان بازسازی و بازآفرینی، امکانِ رهایی، امکانِ اوج و شکفتن در خزان و امکانِ پرواز در بلندترین عرصه‌ها. قیام او تنها قیامی‌است که مفاهیم را متحول کرده است. راهِ او بسیاری از مسائلی را که از کلمه تجاوز نمی‌کردند، در گوشه‌ای از خود مچاله کرده است. برخلاف کسانی که می‌اندیشند راهِ اوخونین است، راه او خونین نیست، بلکه در جایی از خود، به خون آبرو و اعتلا می‌دهد. ‌

حسین خون‌هایی را که در رگ‌ها به خموشی جریان داشت، به هیجان واداشت وزبانی به آن بخشید که تا ابدیت پیغام وجدان را در خود باز می‌تاباند. ‌

مصیبت او، مصیبتِ ناگفته مانده انسانیت است. او توانست با قیام خویش، فریاد درگلوی مانده انسان را به هستی اعلام نماید. خنجر بر زمین افتاده او حنجره‌ای بود که ‌ناله آدم از ظلمت و تیرگی را فریاد کرد. خنجرِ بر زمین افتاده او، حنجره‌ای بود که ناله ‌نوح از شیوع گناه را اعلام داشت و کشتی سعادت و نجات را در جریان آبها به‌ حرکت درآورد. خنجر بر زمین افتاده او، حنجره‌ای بود که استقامت ابراهیم از شقاوت نمرود را به نمایش می‌گذاشت. خنجر او داستان یوسف را روایت نمود که‌ به جرم خواب راستینش در چاهِ حسد برادرنش سقوط نموده بود و آنگاه غم‌های به‌ هم پیوسته زندگی و زیبایی و پاکی. خنجر بر زمین افتاده او، ترس شبانه موسی رانشان می‌داد که در دامِ فرعون هر لحظه بر جان خویش می‌ترسید و واهمه، تمامِ‌وجودش را در بر گرفته بود. خنجر او حنجره‌ای بود که درصدد زنده کردن رسمِ نابودشده عدالت برآمده بود. ‌

کدامین آزادی‌خواه با جهان مثل حسین معامله کرده است؟ او جهان را پیش از اینکه‌به شهادت برسد، به ارث گذاشت. آری، جهان از حسین به ارث رسید. گروهی این ‌ارث را مغتنم داشتند و گروهی دیگر به او تأسی جسته، آن مقدار که در توان‌شان ‌بود، به آزادی‌اش همت گماشتند. ‌

ای حسین، ای مثل اعلای عزّت! امامت تو بر پیر و جوان و زن و مرد، حاوی درسی‌است که در متنِ زندگی تکرار می‌شود. اذان‌ها، ندایی هستند که نمازِ حماسه تو را برپا می‌دارند و نمازها سجودی هستند که بر پیشانی آنها حماسه تو رقم خورده ‌است. ‌

اینک ای انسانها! اگر در برابر گوشه‌ای از نهضت او به تحیر رفتید، اشک در چشم‌تان حلقه خواهد بست، چون گریه‌ها او را می‌شناسند و می‌دانند که او باچشمانی اشک‌بار به بشریت چشم دوخت و با خون خویش طرح نجات بزرگ راپی افکند، چیزی که گذشت زمان نه تنها از زیبایی آن نمی‌کاهد، بلکه با گذشت‌زمان بر زیبایی، عمق و عظمت آن باز افزوده می‌شود. ‌

از اینجاست که می‌توان گفت: میثاقِ بزرگ انسان با عدالت <حسین> نامیده می‌شود.این نام، منادی حیاتی است که در قعر وجودِ انسانیت جریان دارد. بشریت هرگز باحسین بیگانه نیست و امام حسین نیز نه بیگانه با بشریت. ‌

آیا امام حسین کتابی ننوشته است؟ می‌پرسند: چه کتابی از امام حسین بر جای‌مانده است؟ حسین کتابی ننوشت و کتابی از او برجای نمانده است، اما او حسین خود کتابی است که وجودش مصدر هزاران کتابی خونین است که به شفق‌ها و فلق‌ها استقامت، پایداری، درستی و صداقت می‌آموزد. آری، حسین کتابی ازجنس کاغذ و مرکب ننوشت، اما قیام او در صحرای کربلا در بردارنده کتابی است ‌ که کتاب‌های شرق و غرب در برابر کتاب حماسه او به خضوع نشسته، بی‌رنگ می‌نماید.‌

آنگاه که با پایانِ غروب عاشورا، غائله کربلا پایان یافت، سواران اسب‌های اردوگاه ‌ستم گمان کردند همه چیز تمام شده است، اما نه تنها چیزی تمام نشده بود، بلکه‌ حقیقتی در حال آغاز بود که از چشم‌های کوتاه بین پنهان بود. ‌

دوستداران یزید چنین می‌پنداشتند که: یزید شکست داده و حسین شکست‌خورده است. عمر این اشتباه زیاد به طول نینجامید، زیرا حراراتی که از خون حسین‌ بر جان خاک نفوذ کرده بود، با رویش نخستین لاله، فصل‌های حیات را به رنگ ‌ارغوانی خویش درآورد و آنگاه که آن لاله‌ها پرپر شدند، حکایت‌شان به رود تاریخ‌ ریخت و تا انتهای حقیقت تداوم پیدا کرد. ‌

امام حسین هرگز مرگ را تجربه نکرد. وجود او مرگ را در برابر عظمت حرکتِ‌انسانی خویش به کرنش وا داشت و روح زندگی را برای جویندگان حقیقت قیامش ‌به ارمغان آورد. گریه بر حسین، گریه بر مرگ او نیست، گریه بر عظمتِ ناشناخته‌ای‌است که برای نفوذ به زوایای آن راهی جز گریه وجود ندارد. اشک‌های سوزانی که ‌قلب‌ها را پشت سر گذاشته، از چشم‌ها جریان پیدا می‌کند، گریه بر نوای محزونی ‌است که بذر آن در کربلا کاشته شد و باغبانش راهِ آسمان در پیش گرفت. اینک که‌گل‌های آن نوا در نینوا به ثمر نشسته است، گریه بر آن داستان، گریه بر حقیقتِ‌سبزی است که راهِ ورود به آن باز گریه و اشک است. ‌

بی شک این گریه، گریه از نوع گریه نادانان نیست، گریه عاقلانه‌ای است که سفاهت‌ را پشت سر گذاشته، روحِ حقیقت باوری انسان را سیراب می‌کند. گریه بر حسین،گریه بر نخلی تناور است که در درون هر انسانی، از فرش تا به عرش امتداد می‌یابد. این نخل عشق به زیبایی نام دارد. ‌

از منظری دیگر که بنگریم، حسین را نی الهی خواهیم یافت که خدا او را نواخت واو بشریت را نواخت. آری، امام نیِ ربوبی بود که توانست با جانسوزترین نواها،زیباترین نواها را خلق کند. حسین با هفتاد و دو یار بهشتی، بهشت را در هستی‌ مجسم کرد و سیمرغی را که برخی از شاعران بعدها با همدستی هزاران هزار مرغ ‌شیدا به صورت خیالی خلق کردند، در واقعیت آفرید و حیات آن را در تاریخ‌تضمین کرد. ‌

قیام امام حسین برای نگریستن دو جنبه دارد: کربلا و عاشورا. کربلا وجهِ زمینی آن‌قیام و عاشورا وجه زمانی قیام حضرت است. کربلا زمانی موفق به درک عاشوار شدکه حسین در ریگزارهای تپنده‌اش رو به آسمان گرفت. عاشورا نیز زمانی به درکِ‌کربلا توفیق یافت که جسدِ امام در پناه شیهه‌های غم‌انگیز اسبی که او را از <زمین> به <زمان> می‌برد، اوج گرفت و در قله زمان ایستاد. ‌

عاشوار و کربلا دست به دست هم داده‌اند، تا پرده از رخساری را کنار بزنند که خالق‌ عاشوراست و مالکِ کربلا. نقل شده است امام وقتی ملزم به استقرار در زمین کربلا شد، مالک زمین محل استقرار خویش را جویا شد و آن زمین را خریداری کرد، تا در زمینی که تعلق به دیگری داشت، تن به شهادت ندهد. ‌

در هیچ یک از تاریخ‌های انقلاب‌ها و نبردهای کوچک و بزرگ ننوشته‌اند: سرداران‌بزرگ و فرماندهان بزرگ، محلی را که در آن نبرد می‌نمودند، خریداری کرده باشند،ولی تاریخ در یکی از سطور ناشناخته خود، از سرداری گزارش می‌دهد که خاک‌محل جنگ خویش را با سکه‌های اندک شمار خود خریداری نمود و ملک قطعی‌خویش نمود و آنگاه به تدبیرِ حیات چند روزه خویش مشغول شد. اگر چنین چیزی‌در صحنه زندگی و نبرد کسانی چون ناپلئون و تروتسکی و هیتلر روی می‌داد، بی‌گمان کسانی چون ویکتور هوگو و هانا آرنت، آن را به تفصیل گزارش نموده، به‌تحلیلش می‌پرداختند، ولی چیزی که هست این است که هیچ یک از مبارزان بزرگ‌تاریخ به چنین مسئله‌ای توجه نداشته‌اند، بلکه باغ‌ها و کاخ‌هایی که برای زندگی -- حتی زندگی در تبعید -- در اختیار آنها قرار گرفته، مناطق وسیعی بوده و بدون هیچ‌گونه‌پرداخت پول، در اختیار آنها قرار گرفته است. دلیل این امر چه می‌تواند باشد؟ اگر نتوانیم دلیی برای این موضوع ذکر کنیم، جز هدف والای حسین و بی‌هدفی غیرحسین، حقیقتی بزرگ خود را نشان خواهد داد: حسین دست به شمشیر نبرده بود تا زمین را تصرف کند، بلکه او زمین را با درهم‌های خود خرید تا نخست زمین وآن‌گاه وجود خویش را در آن آزاد نموده، از زمین به آسمان برود. ‌

آری، حسین قیام خویش را با جان خویش خریداری کرده است و جان خویش را با رهانمودن از هر نوع دینِ مستقیم و غیر مستقیم به دیگران. ‌

لازم نیست کسی اهل <اسلام> و <ایمان> باشد، تا اذعان کند حسین زرگر حقیقت ‌است. این نکته هرگز نمی‌تواند از کسی که به او و والایی‌های شگرف او از سرانصاف می‌نگرد، مخفی و غایب باشد. ‌

واژه‌ها برای رساندن بهره‌ای که امام حسین از حقیقت برده است، تنگ و نارسا می‌نماید. با این حال، حسین بن علی در کاروان حق‌طلبی، قافله سالاری ‌پیشروست که برای ادای حق پیشروی‌اش، تفکراتی طولانی لازم است، تا مگراندکی از حقش ادا شود. ‌

کریم فیضی‌