چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زیبایی شناسی فوتبال


زیبایی شناسی فوتبال

صبغه تماشایی بودن فوتبال بر صبغه ورزشی آن غلبه دارد

استحسان یا زیبایی‌شناسی که از آن به زیباشناسی هم تعبیر شده، جزو اصول لاینفک زندگی انسان از دیرباز بوده و امروزه چه‌بسا بیشتر از همیشه در سبک زندگی (Life Style) ما حضور و ظهور دارد؛ ولی با تعریفی تازه که متفاوت از تعریف گذشتگان است.

زیبایی در گذشته با تاثر از نظریات فیلسوفان یونانی متناظر با امر اخلاقی فرض می شده و از همین رو، شناخت زیبایی بیشتر در حوزه فلسفه جای می گرفته تا هنر. به گونه ای که حتی خود هنر نیز موضوع بررسی استحسانی بوده و به عنوان نمونه در کلام افلاطون، شاعران که نماینده هنرمندان هستند از آن جهت که تصویرگر سایه اند نه حقیقت، متهم به اشتغال به امور نازیبا بوده و به همین جرم از آرمانشهر رانده می شوند.

در این زمانه، اما تشخیص امر زیبا از نازیبا به حوزه تخصصی هنر واگذار شده و دیگر به جای استدلال اخلاقی، پای المان ها و عناصر حسی و منطق مبتنی بر تاثیرگذاری و تاثیرپذیری احساسی به میان آمده است. از همین روست که هنر دیگر مستلزم محتوا نیست و فرم صرف هم می تواند اثر هنری تلقی شده و در نتیجه زیبا محسوب شود.

فوتبال تنها با این نگاه متاخر به امر زیبا و هنر است که می تواند از منظر زیبایی شناسی مورد بررسی قرار بگیرد. یعنی با قبول این که شرط زیبایی نه اخلاقی بودن است نه برخورداری از مضمون و محتوا. پس همچنان که موسیقی و نقاشی انتزاعی می توانند به دلیل تاثیرگذاری بر حواس آن هم با بهره گیری از فاکتورهایی همچون هارمونی، تقارن، تجانس، تضاد، الهام از واقعیت و خاصیت تداعی گری، زیبا تلقی شوند به همین سان فوتبال را هم می توان از منظر زیبایی شناسی محل بحث دانست. بخصوص که امروزه صنعت هم زیرمجموعه هنر درآمده و نه فقط سینما که حتی تلویزیون هم که به مراتب از خاستگاه های اصیل هنری دورتر می نماید به دلیل برخورداری از جذابیت عام و تاثیرگذاری گسترده دارای وجهه زیبا شناختی فرض می شوند.

این که کارگردانی تلویزیونی رقابت های فوتبال از قواعد زیبایی شناسی بهره می برد و فریم به فریم تصاویری که از این مسابقات ضبط و پخش می شوند می توانند به تاثیر بازی در مخاطب سمت و سو بدهند این ویژگی در اینجا مورد بحث ما نیست، چراکه به چارچوب های زیباشناختی مدیوم تلویزیون و رسانه مربوط می شود تا خود رقابت ورزشی فوتبال. ما در اینجا برآنیم تا به اقتضای مجال کوتاهی که در اختیار داریم کلیاتی در باب تجزیه جذابیت های فوتبال به عناصر تشکیل دهنده آن عرضه کنیم که طبعا این نگاه کلی بیشتر طرح مساله خواهد بود تا بیان مدعا و اثبات فرضیه.

المان نخست، دراماتیک بودن فوتبال است. فوتبال تقریبا تمامی اصول کلاسیک درام را داراست. جغرافیای زمانی و مکانی بخصوص دارد که بر سیر رویدادها تاثیر می گذارد. شخصیت مثبت و منفی یا همان پروتاگونیست و آنتاگونیست دارد که در تقابل بازیکنان تیم محبوب و بازیکنان تیم حریف قابل تعریف هستند و هر کدام هم به فراخور پستی که در زمین به عهده دارند، دارای وجه کارکردی بخصوصی هستند که قابل قیاس با وجوه شخصیتی کاراکترهای داستانی است. تقابل میان شخصیت های مثبت و منفی، کشمکشی ایجاد می کند که «گره» و «معما» را به وجود می آورد و مخاطب را به گره گشایی و حل معما ترغیب می کند.

کثرت بازیکنان و تفاوت مهارت های فردی آنها تعلیق ناشی از این تقابل را مضاعف می کند و باز شدن دروازه ها و رد و بدل شدن گل نیز نقاط عطفی هستند که بر این تعلیق می افزایند. شمار دقایق و ثانیه های بازی نیز مثل نزدیک شدن یک داستان به انتها، حدس و گمان ها را بیشتر می کند و با به صدا درآمدن سوت پایان مسابقه همه گره ها گشوده شده و فرود و بازگشت به سکون اتفاق می افتد. غافلگیری، هیجان و دلهره، شادمانی ها و ناراحتی های مفرط لحظه ای و... همه در جذابیت دراماتیک یک مسابقه فوتبال نقش ایفا می کنند و موجبات تاثر احساسی مخاطب را فراهم می نمایند.

عنصر زیباشناختی دیگر، هارمونی و هماهنگی است. تعدد بازیکنان یک تیم را می توان متناظر با تنوع رنگ ها در نقاشی و نت ها در موسیقی دانست که در عین تفاوت، مکمل یکدیگر هستند و در صورت چینش درست و هماهنگ کنار هم، نوعی نظم و هماهنگی هارمونیک را به وجود می آورند که به مذاق خوش می آید و رضایت خاطر ایجاد می کند. ممکن است گفته شود این هارمونی و هماهنگی به فوتبال اختصاص ندارد و در بسیاری دیگر از رشته های ورزشی و اصلا در بسیاری جوانب دیگر زندگی قابل مشاهده و مصداق یابی است. در جواب باید گفت این اشکال به اصل مبانی زیبایی شناختی بازگشت دارد که اختصاصی به هنر نداشته و درواقع بیشتر شرح مکانیزم خوشایندی طبع هستند که در آثار هنری مصداق آشکارتر دارند.

ویژگی دیگر، توازن و تقارن است. در یک بازی فوتبال همه چیز حالتی متوازن و متقارن دارد و همین مساوی بودن شرایط دو تیم و متقارن بودن به لحاظ ساختار حمله، هافبک، دفاع و دروازه است که رقابت را عادلانه یا به تعبیر زیباشناختی، متعادل می کند و از سنگین شدن یک وزنه ترازو و در نتیجه خارج شدن از هماهنگی و به دنبال آن سلب اعتماد و اعتنای ذائقه زیباپسند مخاطب جلوگیری می کند.

تجانس و تضاد را هم می توان بخوبی در یک بازی فوتبال مشاهده نکرد. بازیکنان یک تیم و هوادارانشان در عین تفاوت های فردی از یکسری وجوه اشتراک جمعی برخوردارند که نوعی یکدستی، یکرنگی و همجنس بودن بین آنها ایجاد می کند که برقراری ارتباط حسی میان آنها و مخاطبان تلویزیونی این رقابت را ممکن می سازد. نظیر رنگ های سرد یا رنگ های گرم یک تابلوی نقاشی که در عین پراکندگی در نقاط مختلف تابلو، با هم ارتباط داشته و تاثیر حسی واحدی در مخاطب برمی انگیزند.

تقابل میان یک گروه از عناصر متجانس با گروهی دیگر نیز ایجاد تضاد و کنتراست می کند که باعث پررنگ شدن ویژگی های یک گروه همجنس در قیاس با گروه دیگر شده و از دل این مقایسه است که رضایت طبع حاصل می شود. درست مثل تلالو یک نقطه روشن در بک گراند تیره یک عکس یا خودنمایی یک نقطه تیره در پیش زمینه عکسی که پس زمینه روشن دارد. پیداست که این ترکیب متضاد، از تاثیر بصری بیشتری برخوردار است تا مثلا یک نقطه رنگی در بک گراند خاکستری یا یک نقطه خاکستری در بک گراند رنگی.

اما گذشته از این بررسی های فرمی، ویژگی مهم دیگری هم هست که فوتبال را حائز ارزش زیبایی شناختی می کند. ویژگی «اعجاب» که بیش از همه در جنبش های هنری قرن بیستم به بعد به عنوان یک عنصر استاتیک مورد توجه قرار گرفته و به موجب آن هر چیزی که ساختارشکن، نو، شگفت و اعجاب آور باشد می تواند زیبا تلقی شده و حتی به عنوان اثر هنری مطرح شود.

اگر بتوان در اصالت و ارزش این عنصر استحسانی جدید تشکیک نمود، در این که بازی فوتبال سرشار از اعجاب و شگفتی و تازگی است نمی توان تردیدی داشت. پس اطلاق یا عدم اطلاق زیبایی در این معنای بخصوصش به فوتبال، کاملا بستگی به قبول یا عدم قبول این وجه از وجوه زیبایی شناسانه دارد وگرنه در صورت پذیرش فاکتور «اعجاب» نمی توان یا مشکل است که بتوان این ورزش جذاب و جهانشمول و پرطرفداری را که سال به سال دنیا را با پدیده های تازه روبه رو می کند، عاری از شگفتی دانست و به عنوان نمونه پایی را که از سوراخ یک تابلو بیرون آمده یا کلکسیونی از زباله های جمع آوری شده را از حیث اعجاب و شگفتی، زیباتر از فوتبال به حساب آورد.

فوتبال بیش از آن که یک ورزش حرفه ای و قهرمانی باشد، یک سرگرمی جهانی است و در نتیجه بیش از آن که سر و کارش با جسم و ورزیدگی اندام باشد، با روح و هیجانات حسی در ارتباط است. پس چندان دور از ذهن نیست که بخواهیم از منظر تاثرات احساسی، ماهیت آن را مورد تامل قرار دهیم و سخن از زیبایی شناسی فوتبال به میان آوریم. دست کم تا زمانی که جذابیت فوتبال بر صبغه ورزشی آن غلبه دارد، فوتبال بیش از آن که به ورزش دعوت کند، به تماشا ترغیب می نماید.

محمد کامیار