یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فرات


فرات

یاللعجب که تشنه آب فرات بود
آن کس که خاک در گهش آب حیات بود
شد تشنه لب شهید میان دو نهر آب
با آنکه مهر مادرش آب فرات بود
قسمت به کائنات کنی کربلای او
افزون بلای او زهمه کائنات بود …

یاللعجب که تشنه آب فرات بود

آن کس که خاک در گهش آب حیات بود

شد تشنه لب شهید میان دو نهر آب

با آنکه مهر مادرش آب فرات بود

قسمت به کائنات کنی کربلای او

افزون بلای او زهمه کائنات بود

آن شه ، چو رخ به عرصه جان باختن نمود

روح‌الامین پیاده در آن عرصه مات بود

با التفات او به سوی بارگاه قرب

برجان و مال کی دگرش التفات بود

گر ذات پاک حق به صفات اندرآمدی

می‌گفتمش که ذات وی آثار ذات بود

غالی اگر نخوانی و کافر ندانی‌ام

گویم که ذات او همه عین صفات بود

آن شاه از آن ثبات که فرمود در بلا

کی کوه را تحمل صبر و ثبات بود

نام حسین چون قلم صنع زد رقم

دندانه‌اش کلید مرد و نجات بود

گفتم طرب هرآنچه، به غیر از رثای او

در پیش طبع اهل سخن، ترهات بود

طرب شیرازی