شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

مأمور ما در تهران


مأمور ما در تهران

فیلم «نفوذی» برداشتی آزاد از کتاب «حکایت زمستان» سعید عاکف است و در این برداشت آزاد خود از قصه, سری به قصه های آثار کلاسیکی همچون «استالاگ ۱۳», «جاسوسان», «سی و نه پله» و «پرونده ایپکرس» هم زده است

● سی و نه پله تا استالاگ ۱۳

فیلم «نفوذی» برداشتی آزاد از کتاب «حکایت زمستان» سعید عاکف است و در این برداشت آزاد خود از قصه، سری به قصه‌های آثار کلاسیکی همچون «استالاگ ۱۳»، «جاسوسان»، «سی و نه پله» و «پرونده ایپکرس» هم زده است. مضاف بر اینکه در سینمای جنگ بلوک شرق سابق، مخصوصاً در سینمای جنگ اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی، به کرات شاهد چنین قصه‌هایی بوده‌ایم [سینمای جنگ شوروی با خلاقیت بیشتر و سینمای جنگ یوگسلاوی با گرته‌برداری پرحجم از آثار امریکایی و فرانسوی] حتی با قصه‌‌ای تقریباً شبیه به قصه فیلم «نفوذی»، فیلمی از سینمای جنگ آلبانی، پس از آزادسازی خرمشهر، در سینماهای ایران به نمایش درآمد که نام «آدم آنها» را برخود داشت ‍[البته به دلیل دخل و تصرف در اسامی فیلم‌های خارجی توسط استودیوهای دوبلاژ، چندان نمی‌توان به این نام‌ها اطمینان داشت و به دلیل مهجور بودن سینمای آلبانی در دوران «انور خوجه» هم مرجع مطمئنی برای دستیابی به نام اصلی در دست نیست.]

● همراهی با مخاطب عام

امیر جعفری در این فیلم نقش اسیر آزاد شده‌ای را برعهده دارد که متهم است به همکاری با نیروهای اطلاعاتی ارتش عراق برای شکنجه و اعدام اسرای ایرانی. او حنجره‌اش را از دست داده و آنقدر تمایل‌اش به ادامه زندگی، کم فروغ است که از همکاری با نیروهای امنیتی کشور برای روشن شدن حوادثی که طی اسارت بر او گذشته، اجتناب می‌کند. اتهام او آنقدر روشن و بی‌هیچ نکته مبهمی است که مأموران رسیدگی به پرونده، به اصل قضیه شک می‌کنند و دنبال سرنخ‌های تازه می‌گردند و در نهایت مشخص می‌شود که متهم اصلی را باید جایی دیگر و در قصه‌ای تازه جست‌وجو کرد. بازی جعفری در این نقش، که نقش دشواری هم می‌نماید [به دلیل دیالوگ نداشتن‌اش]، به خوبی بازی‌های متأخرترش در تریلرهای شهر [چه در سینما چه در تلویزیون ایران] نیست اما به هرحال مخاطب عام را با خود همراه می‌سازد.

● حضور بازیگر به جای نقش

جمشید هاشم‌پور بازیگری است که هم در کارنامه خود فیلم‌های دفاع مقدسی دارد و هم تریلرهای شهری. وی در «نفوذی»، این دو ژانر از پیش آزموده را در هم می‌آمیزد. او در این فیلم یک مأمور ارشد وزارت اطلاعات است که وظیفه‌اش رسیدگی به یک جرم جاسوسی آن هم با پس‌زمینه جنگ هشت ساله است.

هاشم‌پور پیش از این هم نقشی مشابه را، در «تریلری شهری» ایفا کرده بود و اجرای تازه‌اش، نکات چندانی به آن نقش پیشین نیفزوده. او بازیگری است مسلط که می‌تواند در نقش‌های مختلف موفق باشد اما تجربه نشان داده اگر با کارگردانان «صاحب سبک» کار کند نتیجه فوق‌العاده خواهد بود مثل همکاری‌اش با واروژ کریم مسیحی در «پرده آخر» و زنده یاد رسول ملاقلی‌پور در «هیوا». در «نفوذی» بیشتر او را «جمشید هاشم‌پور» می‌بینیم تا پلیسی که با خونسردی به سراغ پرونده‌ای امنیتی رفته.

فیلم «نفوذی» یک تریلر جنگی است. تریلرهای جنگی، اغلب به دو زیرمجموعه تقسیم می‌شوند اول آنهایی که در بازداشتگاه اسرا قصه‌شان را تعریف می‌کنند [که در واقع آمیختگی ژانر جنگی با ژانر زندان‌اند] و دوم آنهایی که در فضای جنگ و در خط مقدم یا پشت خطوط اصلی قصه‌شان شکل می گیرد و گاهی حتی زمان وقوع قصه به پس از جنگ هم می رسد. «نفوذی» از اتصال این دو زیرمجموعه شکل گرفته است. بخش بازداشتگاه اسرا را در سکانس‌های بازگشت به گذشته تعریف می‌کند و بخش جنگ را [در قاب و پناه نیروهای خودی] پس از بازگشت اسرا به کشور و پس از اتمام جنگ هشت ساله ایران و عراق. نام فیلم، گرچه می‌تواند برای مخاطبان عام ترغیب‌کننده باشد با این همه از یک نظر، روایت را با مشکل مواجه می‌کند.

مخاطب با این نام، فرض را بر این می‌گذارد که یا فیلم عاری از معما و به تبع آن، دلهره است [چرا که از همان آغاز، کسی که متهم به همکاری با نیروهای امنیتی ارتش عراق است دستگیر شده] یا اینکه نفوذی اصلی، جایی پشت واقعیات ناگفته پنهان شده و باید هر آن از پشت حوادث، خودش را به جایگاه افشای اسرار بکشاند.

فرض اول، در همان ۱۰ دقیقه نخست فیلم منتفی می‌شود چون فیلمی که از دو فیلمنامه‌نویس [احمد کاوری و داود امیریان]، دو کارگردان [احمد کاوری و مهدی فیوضی] و دو تهیه کننده [جمال شورجه و حسن علیمردانی] برخوردار است تابع شگرد مشخص قصه‌های «پلیسی- معمایی»[و به تبع آن ژانر ادبی و سینمایی «جاسوسی- معمایی»] به شیوه‌های بیانی گوناگون به ما اعلام می‌کند که آدم دستگیر شده [امیر جعفری] با عطف به پیشینه سینمایی چنین آثاری، «آدم عوضی» [تریلری از آلفرد هیچکاک و با ایده‌ محوری اشتباهی بودن آدم دستگیر شده] قصه است و متهم اصلی هم باید کسی باشد که کمترین ظنی به او نمی‌رود [چنین شگردی را می‌توان تقریباً در همه روایات «جنایی- معمایی» شاهد بود و آنقدر تکرار شده که نویسندگان یا فیلمنامه‌نویسان نسل متأخر، برای گریز از آن، انواع شگردهای نوبنیاد را به قصه می‌افزایند اما در متن «نفوذی» از چنین شگردهایی خبری نیست و مخاطب با یک قصه کاملاً کلاسیک از این ژانر روبروست.]

شیوه روایت چنین قصه‌ای در سینمای ایران البته می‌توانست «بومی» باشد اما در این فیلم، با بومی‌گرایی روایت سینمایی هم روبرو نیستیم[می‌شود برای رسیدن به این نکته که چطور می‌توان تریلری بومی را شکل داد، سری زد به سینمای نوین هنگ‌کنگ یا تریلرهای دو دهه اخیر ژاپن.

سینمای هنگ‌کنگ آنقدر در این حوزه موفق بوده که سینماگران هالیوودی به فکر گرته‌برداری از این آثار افتاده‌اند] پس اکنون تنها می‌توان به این نکته توجه کردکه جذاب‌سازی «سینمای دفاع مقدس» برای مخاطب عام از مسیر افزودن ژانرهای کمتر تجربه شده، مد نظر بوده است. از این نظر، «نفوذی» موفق‌تر از آثاری از این دست است [که در زمان جنگ ساخته شدند و تعدادشان هم بسیار کم بود] فیلم کلاً از دوبخش و دو ایده تشکیل شده:‌ایده اول، یادآور نمونه‌ای کلاسیک از ژانر «بازداشتگاه جنگی» است یعنی «استالاگ۱۳» بیلی‌وایلدر با همان نقاط عطف در قصه و البته نه با آن پایان، چرا که قصه قرار است پس از اتمام جنگ و پشت خطوطی خودی به انتها برسد؛ و ایده دوم، یادآور مشهورترین تریلرهای جاسوسی تاریخ سینماست [از «جاسوسان» لانگ گرفته تا «خبرنگار خارجی» و «سی و نه پله» هیچکاک یا از «پرونده ایپکرس» گرفته تا نسخه‌های متأخرتر که می توان به فصل اول سریال «۲۴» هم اشاره کرد]؛ مشکل اصلی این فیلم ، لو رفتن «جاسوس اصلی» در همان ابتدای فیلم است چرا که شیوه کلاسیک روایت ، به ما می‌گوید که موجه‌ترین آدم قصه را باید متهم اصلی بدانیم و فیلمنامه‌نویسان هم سعی مشخص و روشنی برای پرهیز از چنین پایانی نشان‌مان نمی‌دهند.

نکته‌ای دیگر که باعث شده جذابیت ژانری فیلم دچار تزلزل باشد آمیختگی «ملودرام» با آن، آن هم با بیانی شدیداً احساسات گرایانه است[در دهه شصت شمسی، یک «تریلر جنگی» متعلق به سینمای کره شمالی از تلویزیون ایران پخش شد که نام «جاسوس» را بر خود داشت و آن فیلم هم سعی داشت به نوعی از آمیختگی دو زیرمجموعه ژانر جنگی استفاده ببرد و البته غلظت ملودرامش هم به همان اندازه ملودرام‌های جنگی آن سینما- مثل «دختر گل‌فروش»- بود و به نظر می‌رسد که «نفوذی» تا حدی همان مسیر را در پیش گرفته.] به هرحال ، این فیلم می‌توانست به مراتب اثری بهتر باشد اگر...