پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مراحل مبارزات امام موسی کاظم


مراحل مبارزات امام موسی کاظم

آنچه پیشوایان الهی را از دیگران ممتاز ساخته, گستره وجودی و جامعیت ارزش های انسانی آنان است

● مقدمه

آنچه پیشوایان الهی را از دیگران ممتاز ساخته، گستره وجودی و جامعیت ارزش های ‏انسانی آنان است. زمانی آنان را در هاله‏ای از عشق دلدار، و دلی بی‏ تاب از حُبّ ‏یار می‏بینی که زمزمه‏های روح ‏نواز آنان طبیعت را میهمان ملکوت و همنوای خلوت انس‏ ساخته است. به تعبیر قرآن کریم کوه‌ها و مرغان را به آهنگ «تسبیح و نغمه تنزیه‏» مسخر گردانیدیم. و دیگر بار آنها را مبارزی خستگی‏‌ناپذیر می‏یابی که‏ فریادشان ملتی را حیات و زندگی بخشیده و نامردمی‏ها را به تحقیر کشانده است و این در حالی است که دستان پُر مهر و عاطفه شان جهانی از شکوفه‏های امید و رحمت را به درماندگان و بیچارگان هدیه می‏کند و خود چهار تکبیر بر همه آنچه دنیایی است ‏زده و زاهدانه‌‏ترین زندگی را برای خویش برگزیده‌اند.

کاظم آل محمد (ع) ستاره‏ای از این منظومه است که درخشش وجودیش انعکاس فضیلت‌های‏ همه نیک‌‏سیرتان تاریخ می‏باشد. سجده‏های طولانی و چشمان بارانی‏اش، از عشقی پایدار و ایمانی عمیق به ساحت قدس ربوبی حکایت می‏کند چنان که در زیارت آن بزرگوار می‏خوانیم: « حلیف السجدة الطویلة و الدموع الغزیره‏»؛ زندگی‏اش با سجده‏های ‏طولانی و چشمان اشکبار همراه بود.

جهانی از شکوفه و حماسه را در صحنه جهاد متجلی ساخته و بی‏اعتنا به قدرتمندان ‏خودخواه، معجزه ایمان و دین را فرا راه حق ‏جویان قرار داده است. ابعاد وجودی ‏آن بزرگوار داستانی زیبا و شنیدنی دارد که در چشم‏اندازهای محدود انسان های‏ معمولی قرار نمی‏گیرد. آنچه وظیفه است این که ساحل ‏نشین دریای وجودی‏اش گردیم، شاید نسیم صبحگاهی به قلب نوازشی دهد و به پیامی آشنا، جان را طراوتی تازه بخشد.

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی/ به پیام آشنایی، بنوازد آشنا را

در راستای همین وظیفه، بخشی از مبارزات سیاسی آن حضرت را مورد مطالعه قرار می‏دهیم ‏و آرمان تشکیل حکومت اسلامی را که در سیره عملی حضرتش جلوه‏ای حماسی و دل‏انگیز یافته است ‏به نظاره می‏نشینیم و ظهور این جلوه را در پنج محور یادآور می‏شویم:

الف) تجلی آرمان حکومت اسلامی در مناظره با هارون؛

امام موسی بن ‏جعفر(ع) مناظرات گوناگونی با هارون الرشید، خلیفه عباسی داشته‏اند که در قسمتی از آن طرد حکومت هارونی و آرمان تشکیل حکومت الهی به رهبری امامان معصوم به صراحت ‏بیان ‏شده است. در تاریخ می‏خوانیم: روزی هارون به امام کاظم (ع) می‏گوید که مرزهای فدک را معلوم کن تا آن را به تو برگردانم. امام (ع) از جواب امتناع می‏کند. هارون اصرار می‏ورزد. امام (ع) می‏فرماید: من آن را جز با حدود واقعی‏اش نخواهم ‏گرفت. هارون باز اصرار خواستار تعیین حدود می‏شود. امام می‏فرماید: اگر من ‏حدود آن را باز گویم مسلماً موافقت نخواهی کرد. هارون سوگند یاد می‏کند که در صورت تعیین حدود آن را برمی‏گردانم. امام (ع) فرمود: اما حدّ اول آن سرزمین عدن است. در این هنگام هارون چهره‏اش ‏دگرگون گشت و با شگفتی گفت: ادامه بده. امام (ع) فرمود: و حدّ دوم آن سمرقند است. برای بار دوم ناراحتی هارون بیشتر گشت. امام (ع)فرمود: و حدّ سوم آن آفریقا.

در حالی که صورت هارون از شدت ناراحتی سیاه شده بود، حضرت فرمود: و حدّ چهارم‏ آن سواحل دریای خزر و ارمنستان. حضرت حدود کشور اسلامی را که آن روز، هارون بر آن حکومت داشت‏ بیان کرد.

هارون گفت: «فلم یبق لنا شی‏ء فتحول الی مجلسی؛ چیزی برای ما باقی نماند برخیز جای من بنشین.» امام(ع) فرمود: من به تو گفتم که اگر حدود آن را تعیین کنم، هرگز آن را نخواهی داد.

سالی در سفر مکه هنگامی که هارون، امام(ع) را در کنار کعبه می‏بیند به حضرت می‏گوید: تو همان هستی که مردم پنهانی با تو بیعت می کنند و تو را به پیشوایی برمی‏گزینند. امام(ع)‏ فرمود: «انا امام القلوب و انت امام الجسوم‏»؛ من بر دل‏ها و قلب‏های مردم ‏حکومت می‏کنم و تو بر تن‏ها و بدن‏ها.

بر همین مطلب تاکید دارد آنچه را که ‏مرحوم مجلسی نقل می‏کند؛ روزی امام(ع) در کاخ هارون با او روبرو شد.

هارون از حضرت می‏پرسد: نظرت در مورد این خانه چیست؟ حضرت در پاسخ می‏فرماید: «هذا دارالفاسقین‏»؛ این خانه فاسقان است و سپس این آیه شریفه را تلاوت می‏کند: «به ‏زودی دور خواهم نمود از آیات خود کسانی را که به ناحق در زمین دعوی بزرگی کنند که هر نشانه از نشانه‏های الهی را ببینند و بدان ایمان نیاورند و اگر راه هدایت‏ را بینند آن را نمی‏پیمایند، برعکس اگر گمراهی را مشاهده کنند آن را پیش گیرند و این بدان جهت است که آیات الهی را دروغ می‏پندارند و از آن غفلت می‏ورزند.»

هارون می‏گوید: پس این خانه از کیست؟

امام پاسخ می‏دهد: «برای شیعیان ما سبب آرامش و برای دشمنان ما آزمایش است.»

سپس ‏هارون می‏گوید: «فما بال صاحب الدار لا یاخذها قال اخذت منه عامره ولا یاخذها الا معموره؛ پس چرا صاحب خانه آن را پس نمی‏گیرد.»

حضرت فرمود: موقعی این خانه به او داده شده که آباد بوده است و زمانی آن‏ را پس خواهد گرفت که آباد شده باشد. بدین معنا که آن را زمانی تحویل خواهیم ‏گرفت که آبادانی آن ممکن باشد و هنوز زمان آن فرا نرسیده است و همین عامل اصلی ‏نگرانی هارون از آن حضرت بود که در جلسات خصوصی از آن پرده برمی‏داشت.

چنان که در پاسخ فرزندش مأمون که می‏پرسد چرا از کمک مالی که برای امام(ع) متعهد شده بود دریغ می‏ورزد، می‏گوید به خاطر این که از موسی بن‏ جعفر بر حکومت ‏خویش بیم‏ دارم.

ب) طرد شعار بنی‏عباس؛

خلفای بنی عباس بر اساس انتساب به رسول گرامی اسلام به حکومت ‏خویش‏ مشروعیت می‏بخشیدند. امام(ع) نیز در برابر آنان سکوت نمی‌کرد و بر اساس دلایل متقن قرآنی و شرعی ‏اثبات کرد که عترت پیامبر(ص) از این جهت ‏شایستگی بیشتری دارند، زیرا که آنها فرزند پیامبر(ص) محسوب می‏شوند.

در یکی از این مباحثات، هارون می‏پرسد چرا شما خود را فرزند پیامبر(ص) قلمداد می‏کنید در حالی که شما فرزند دختر رسول خدا هستید و فرزند دختر را نمی‏توان در شمار فرزندان به حساب آورد. حضرت از هارون ‏می‏خواهد که او را از جواب معذور دارد. هارون نمی‏پذیرد. حضرت آیه زیر را تلاوت‏ می‏کند: «و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و کذالک نجزی ‏المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی...» و می‏فرماید در این آیه، عیسی در شمار فرزندان نوح پیامبر(ص) آمده است ‏با این که برای عیسی پدری نبوده است و فقط از ناحیه مادرش مریم به نوح نسبت دارد؛ ما نیز از فرزندان پیامبر(ص) هستیم از جهت ‏مادرمان فاطمه(س).

آنچه که این رویا رویی را بیشتر روشن می‏کند جریانی است که نویسنده کتاب ‏احتجاج نقل می‏کند: «چون هارون به مدینه وارد شد به همراه مردم متوجه قبر رسول ‏گرامی اسلام (ص) شد. روبروی قبر رسول الله(ص) قرار گرفت و به قصد فخر و مباهات گفت: السلام علیک یابن عم؛ سلام بر تو ای پسرعمو، در این هنگام امام موسی بن ‏جعفر(ع) نزدیک ‏قبر آمد و فرمود: السلام علیک یا رسول‏الله، السلام علیک یا ابی؛ سلام بر تو ای ‏رسول خدا و سلام بر تو ای پدر. در این هنگام چهره هارون دگرگون گشت و خشم در چهره‏اش نمایان گشت. به این ترتیب امام (ع) آن ‏چه را که هارون می‏خواست ‏بدان ‏وسیله خود را شایسته خلافت قلمداد کند از بین برد و دلیل شایستگی خویش دانست.

ج) نفوذ در درون نظام حکومت؛

امام موسی بن‏ جعفر(ع) جهت ‏سامان دادن به مبارزات ‏سیاسی و حمایت از نیروهای شیعی برنامه‏ای تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال ‏و مطمئن در مسوولیت های کلیدی حکومت قرار می‏گرفتند که یکی از اعضای فعال آن علی ‏بن ‏یقطین بود. علی بن ‏یقطین بارها از امام (ع) خواست که اجازه دهد از مسؤولیت های ‏خویش در حکومت‏ بنی‏عباس کنار رود، لکن امام (ع) بدان رضایت نداد و او را با کلمات‏ زیر دلگرم نمود که «شاید خداوند به وسیله تو شکسته احوالی‏ها را جبران و آتش ‏فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند.»

مرتبه دیگر به او فرمود: «خداوند اولیایی در میان ستمگران دارد که به وسیله ‏آنان از بندگان نیک خود حمایت می‏کند و تو از اولیاء خدایی.»

کار علی بن ‏یقطین در سه جهت متمرکز بود:

۱) رساندن اطلاعات داخلی دربار به امام کاظم(ع)؛

مرحوم مجلسی می‏نویسد: زمانی که قیام ‏شهید حسین فخ سرکوب شد سرهای آنان به همراه عده‏ای اسیر برای "موسی" فرزند مهدی ‏از خلفای بنی‏عباس فرستاده شد. او دستور داد که اسرا کشته شوند و از دیگر علویین سخن به میان آورد تا این که به نام امام موسی بن‏ جعفر(ع) رسید؛ با خشم‏ زیاد اظهار داشت که حسین به دستور او قیام کرده است زیرا او وصی این خاندان ‏است. خدا مرا بکشد اگر او را زنده نگه دارم. در این زمان بود که علی بن ‏یقطین‏ جریان را به صورت مکتوب به حضور امام تقدیم داشت و آن حضرت را از این تصمیم با خبر کرد. امام(ع) عده‏ای از شیعیان و اهل بیت ‏خود را احضار کردند و در این باره‏ با آنان به گفت‌وگو پرداختند. آنان پیشنهاد کردندکه حضرت خود را برای مدتی‏ مخفی نماید که حضرت به آنها بشارت مرگ «موسی‏» خلیفه عباسی را داد.

۲) پشتیبانی مالی از امام(ع)؛

مرحوم کشی ـ رجال شناس معروف ـ در کتاب رجال خود می‏نویسد: علی بن ‏یقطین‏ نامه‏ها و اموال فراوانی را توسط دو نفر از معتمدین خویش برای امام ارسال داشت؛ ‏قرار ملاقات در بیرون مدینه در محلی به نام « بطن الرمه‏» بود. امام شخصاً طبق‏ قرار در آن مکان حضور یافت و اموال را از آنان تحویل گرفت. سپس نامه‏هایی از آستین خود بیرون آورد و فرمود اینها جواب نامه‏های همراه شماست. آن دو نفر از آن حضرت خواستند که زاد و توشه راه آنان اندک است نیاز بیشتری دارند. حضرت نگاهی به توشه آنان کردو فرمود: شما را کافی است‏ برگردید. من‏ نماز صبح را در مسجدالنبی (ص) با مردم خوانده‏ام برای نماز ظهر باید خود را به آنجا برسانم. این داستان علاوه بر این که بیانگر رابطه علی بن ‏یقطین و پشتیبانی ‏مالی از امام (ع) می‏باشد، حکایت از تدبیر سیاسی عمیق و تشکیلات سازمان یافته بین ‏امام و علی بن ‏یقطین نیز دارد.

۳) کمک مالی به شیعیان؛

علی بن ‏یقطین جهت کمک مالی به شیعیان و حمایت از آنان‏ هر ساله عده‏ای را از طرف خود به حج می‏فرستاد و به این بهانه، پول های زیادی به‏ آنها می‏پرداخت. مرحوم قمی از قول یونس می‏نویسد: که در یکی از سال‌ها برای علی‏ بن ‏یقطین ۱۵۰ حج‏‌گزار برشمردند و در مواردی که شیعیان می‏بایست مالیات بپردازند به ظاهر از آنها می‏گرفت، ولی در پنهان به آنان مسترد می‏داشت.

د- امام و حمایت از قیام شهید فخ؛

جلوه دیگر مبارزات امام موسی بن ‏جعفر(ع) را حمایت از قیام شهید فخ تشکیل می‏دهد. او حسین بن‏ علی بن‏ حسن المثنی بن ‏الحسن ‏المجتبی(ع) است و نام مادرش زینب دختر عبدالله محض است و از آنجا که در سرزمین‏ فخ واقع در یک فرسخی مکه به شهادت رسید به شهید «فخ‏» معروف گشت.

روایات بسیاری در فضیلت این بزرگمرد نقل شده است از آن جمله این که پیامبر(ص) به هنگام عبور از سرزمین فخ فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت ای محمد مردی ‏از خاندان تو در این سرزمین شهید خواهد گشت و شهید با او ثواب دو شهید را خواهد برد.

از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که به هنگام رسیدن به سرزمین فخ ‏ نمازگزاردند و در پاسخ به سؤال راوی که آیا این جزء اعمال حج است، فرمود: نه ولیکن در این سرزمین مردی از خاندان من به همراه عده‏ای شهید خواهد شد که‏ ارواح ایشان بر اجساد آنان به سوی بهشت پیشی خواهد گرفت.

این بزرگوار از ستم و فشار روحی توسط فرماندار مدینه برای علویون به ستوه ‏آمد و دست‏ به قیام مسلحانه زد و این جریان در زمانی بود که خلیفه ستمگر بنی‏عباس به نام «هادی‏» حکومت می‏کرد. قرار شد شبانگاهان قبل از اذان صبح حرکت ‏آغاز شود. حسین که رهبری قیام را عهده ‏دار بود به خدمت امام موسی(ع) رسید. حضرت‏ توصیه‏هایی به این شرح برایش بیان کرد: «انک مقتول فاجد الضراب فان القوم فساق ‏یظهرون ایمانا و یضمرون نفاقا و شکا فانا لله و انا الیه راجعون؛ تو شهید خواهی ‏شد ضربه‏ها را نیکو بزن و نهایت تلاش خود را بنما، این مردم فاسق هستند به ظاهر ایمان دارند و در باطن خود نفاق و شک را پنهان می‏دارند. همه ما از خداییم و به سوی او بازمی‏گردیم.»

آنچه تایید و حمایت امام را از این نهضت ‏بیشتر بیان ‏می‏دارد جملاتی است که حضرت بعد از شهادت حسین، رهبر قیام فخ بیان داشته و فرموده است‏ : به خدا قسم که حسین در حالی از دنیا رفت که مسلمان و نیکوکار و روزه ‏دار و امرکننده به معروف و ناهی از منکر بود و در خاندانش همانند نداشت.

هادی خلیفه عباسی پس از قیام حسین گفت: به خدا سوگند که حسین به دستور موسی بن‏ جعفر قیام کرد و دنبال نکرد مگر آنچه ‏را که او دوست داشت، زیرا او وصی این خاندان است.‏ خدا مرا بکشد اگر او را زنده ‏نگه دارم.

و بالاخره پنجمین جلوه مبارزاتی حضرت امام موسی بن ‏جعفر(ع) را می‏توان در زندان های طولانی آن بزرگوار دید که خود نشانه جاودانه از فرهنگ مبارزاتی آن ‏امام همام می‏باشد و همواره شکوه و عظمت مرزبانان حماسه جاوید را فرا راه ‏حق ‌جویان قرار می‏دهد و لازم است که در نوشتاری مستقل مورد بحث قرار گیرد. دراینجا جملاتی از زیارتنامه حضرت را یادآور می‏شویم که می‏فرماید: السلام علی المعذب فی قعرالسجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض: سلام و درود الهی بر موسی بن ‏جعفر آن که گرفتار شکنجه زندان های تاریک بود و با پاهایی مجروح‏ از این جهان رخت‏ بربست.

عباس کوثری