یکشنبه, ۲۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 16 June, 2024
تنهایی قشنگ نیست
میگویی دوستم داری، میگویی عاشقم میمانی، میگویی بهار را زیر یک چتر به تابستان پیوند میزنیم، میگویی در کنارم زندگی زیباست، میگویی باران دونفره قشنگ است، میگویی جادهها در امتداد نگاهمان به هم پیوند میخورند و میروند تا افق، تا آنجا که خورشید سر روی شانههای زخمی کوهستان میگذارد تا فردا را متولد کند.
ولی من، با همین چشم هایی که در فردا می دوند و هزار نگاه نورس دارند تا پیشکشت کنند، می بینم که تو آن سوی پنجره، آن سوی نرده و پرده ای که تورا از من گرفته اند، زندانی شده ای. غافل از این که آن سوی پنجره، پنج فصلش زمستان است و درختان فراموش کرده اند که باید ریشه بدوانند در تابستان و سبز برویند در بهار.
تو گرفتار خودت شده ای، گرفتار لحظه هایی که در آینه راه می روی و جاپایت را نگاه می کنی. تو گرفتار خودت شده ای؛ گرفتار زندانی که از طرز نگاه و تلقی ات درست کرده ای با میله هایی از حدس و گمان، با پرده های توهم، و نمی دانی من کسی غیر از تو نیستم. همان که هزار چشم نوبر به پایت می ریخت و هزار دل قربانی نگاهت می کرد. همان که بارها به پایت ریخته بود مثل تسبیح بوداهای هند، در بلندی های هیمالیا، در راه پله های معبدی نمور که نخ پاره کرده باشد.
به من نگاه کن. هنوز سری دارم که لایق چوگانت باشد، هنوز چشمی دارم که به پایت ببارد و هنوز دلی دارم که تا قربانگاهت بدود.
اما من درختی هستم که ریشه در جنگل دارد. آن سوی من سرو و صنوبرهایی ایستاده اند که در مرامشان نیست دسته تبر بشوند. آن سوی من بهاری به گل نشسته است؛ بهاری که مقدمه تابستانی گرم است؛ بهاری که هزار اردیبهشت جوان دارد تا تمام ابرهای جهان را به پایت ببارد.
من کوچک ترین فرزند این خانواده ام. نهالی نورس که قرار بود با دست های تو به آسمان برسم و مأمن پرندگانی بشوم که تو برایم به هدیه می آوری. من را که دست پرورده تو خواهم شد بزرگ بدار، در سایه سرو و صنوبرهایی که ذکر خیرشان رفت و تو روزی آرزو می کردی سایه نشینشان باشی.
همان گونه من می دانم نسبت به دریا می رسد، به آن آبی بی کران که روزی هزار پری باکره متولد می کند و هر روز صبح خورشید از گوشه دامانش آسمان را شروع می کند.
من و تو هر کدام ریشه در بی کرانه داریم. همان گونه که من برای قطره قطره دریایی که تو خانه زادشان هستی، سفره نذر می کنم. تو هم بیا با تمام دلت در سایه این سرو و صنوبری که نژاد من به آنها می رسد، بنشین و نفسی تازه کن.
ما بی دریا و درخت، پرندگانی خواهیم بود که نه آسمان قبولمان می کند و نه زمین ما را به خود می خواند.
علی بارانی
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان ایران سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف حمید نوری علیرضا زاکانی محمدباقر قالیباف مصطفی پورمحمدی
تهران هواشناسی شهرداری تهران سیل وزارت بهداشت قتل جاده چالوس آموزش و پرورش قوه قضاییه سیلاب سازمان هواشناسی چالوس
قیمت دلار دولت سیزدهم قیمت طلا خودرو همستر کامبت بورس ایران خودرو قیمت خودرو قیمت سکه یارانه مسکن چین
روز عرفه کربلا سینمای ایران فضای مجازی رسانه ملی موسیقی دفاع مقدس سینما تئاتر سریال بازیگر جواد عزتی
وزارت علوم ایکس دانش بنیان جهاد دانشگاهی شورای عالی انقلاب فرهنگی
عید قربان رژیم صهیونیستی روسیه اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا اوکراین حزب الله لبنان عراق جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 سپاهان مس رفسنجان باشگاه پرسپولیس جام حذفی لیگ برتر فدراسیون فوتبال جام ملت های اروپا جواد نکونام
هوش مصنوعی اینترنت مهاجرت مایکروسافت ایلان ماسک ناسا گوگل اپل سامسونگ فناوری
سازمان غذا و دارو دیابت کاهش وزن سنگ کلیه ویتامین چاقی فشار خون پیری