دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

جهان به كجا می رود ما در كجا ایستاده ایم


جهان به كجا می رود ما در كجا ایستاده ایم

نوسانات در اقتصاد ایران به صورت تكانه های غیرقابل پیش بینی, پیامدهای مختلفی به دنبال داشته كه از جمله ایجاد عدم ثبات در وضعیت كلان اقتصاد كشور و نیز عدم امكان اجرای برنامه های توسعه بوده است

وابستگی‌ اقتصاد ایران‌ به‌ درآمدهای‌ حاصل‌ از صادرات‌ نفت‌ و لزوم‌ كاهش‌ این‌ وابستگی‌ همواره‌ مد نظر برنامه‌ریزان‌ و سیاست‌گذاران‌ توسعه‌ اقتصادی‌ - اجتماعی‌ در ایران‌ بوده‌ است. این‌ وابستگی‌ كه‌ بخش‌ قابل‌ توجهی‌ از اقتصاد ایران‌ را تابع‌ تحولات‌ بازارهای‌ جهانی‌ نفت‌ كرده، موجب‌ شده‌ كه‌ نوسانات‌ مربوط‌ به‌ بازارهای‌ جهانی‌ نفت‌ به‌ طور مستقیم‌ به‌ اقتصاد داخلی‌ كشور منتقل‌ شود. این‌ نوسانات‌ در اقتصاد ایران‌ به‌ صورت‌ تكانه‌های‌ غیرقابل‌ پیش‌بینی، پیامدهای‌ مختلفی‌ به‌ دنبال‌ داشته‌ كه‌ از جمله‌ ایجاد عدم‌ ثبات‌ در وضعیت‌ كلان‌ اقتصاد كشور و نیز عدم‌ امكان‌ اجرای‌ برنامه‌های‌ توسعه‌ بوده‌ است. (ایجاد صندوق‌ ذخیره‌ ارزی‌ در سال‌های‌ اخیر را می‌توان‌ اقدامی‌ در راستای‌ كنترل‌ و كاهش‌ نوسانات‌ درآمدهای‌ نفتی‌ و كاهش‌ انتقال‌ نوسانات‌ برونزا به‌ اقتصاد كشور تلقی‌ كرد).‌

‌‌اما علی‌رغم‌ ضرورت‌ كاهش‌ وابستگی‌ اقتصاد ایران‌ به‌ درآمدهای‌ نفتی‌ كه‌ همواره‌ جزء اهداف‌ مورد نظر در برنامه‌های‌ توسعه‌ اقتصادی‌ - اجتماعی‌ كشور هم‌ بوده‌ است، این‌ وابستگی‌ نه‌ تنها كاهش‌ نیافته‌ بلكه‌ درآمدهای‌ نفتی‌ كماكان‌ مهمترین‌ منبع‌ ایجاد درآمدهای‌ ارزی‌ كشور است. سئوالی‌ كه‌ مطرح‌ می‌شود این‌ است‌ كه‌ چرا اقتصاد ایران‌ نتوانسته‌ درآمدهای‌ ارزی‌ خود را از منابعی‌ متنوع‌ تامین‌ كند و از حالت‌ یك‌ اقتصاد تك‌ محصولی‌ خارج‌ شود؟ چرا بخش‌های‌ تولید كالایی‌ اقتصاد ایران‌ یعنی‌ بخش‌های‌ صنعت‌ و كشاورزی‌ - منجمله‌ شیلات‌ - علیرغم‌ حمایت‌های‌ همیشگی‌ دولت، نتوانسته‌اند نیرو محركه‌ اقتصاد كشور در جهت‌ كسب‌ درآمدهای‌ ارزی‌ باشند؟‌

‌‌در پاسخ‌ به‌ سوالات‌ فوق‌ كه‌ عمدتاً‌ در راستای‌ بررسی‌ دلایل‌ عدم‌ توفیق‌ اقتصاد ایران‌ در صادرات‌ غیر نفتی‌ و حضور كمرنگ‌ تولیدات‌ صنعتی‌ كشور در بازارهای‌ رقابتی‌ جهان‌ است‌ مطالعات‌ متعددی‌ انجام‌ شده‌ است‌ كه‌ هر كدام‌ از زاویه‌ای‌ خاص‌ به‌ موضوع‌ پرداخته‌اند. اما به‌ طور ساده‌ می‌توان‌ این‌ توجیه‌ را بیان‌ كرد كه‌ حضور و رقابت‌ در بازارهای‌ جهانی‌ و ایجاد موقعیتی‌ كه‌ منجر به‌ كسب‌ درآمدهای‌ ارزی‌ شود، در دنیای‌ كنونی‌ مستلزم‌ دارا بودن‌ شرایطی‌ است‌ كه‌ در چارچوب‌ مفاهیم‌ اقتصادی‌ تحت‌ عنوان‌ مزیت‌ نسبی‌ شناخته‌ می‌شود. بدیهی‌ است‌ كه‌ درآمدهای‌ ارزی‌ حاصل‌ از صادرات‌ نفت‌ نیز براساس‌ وجود مزیت‌ نسبی‌ در دسترسی‌ به‌ این‌ منابع‌ در اقتصاد ایران‌ است. اینكه‌ بخش‌های‌ كشاورزی‌ و به‌ خصوص‌ صنعت‌ و به‌ عبارت‌ دیگر بخش‌های‌ تولید كالایی‌ نتوانسته‌اند سهم‌ قابل‌ توجهی‌ در ایجاد درآمدهای‌ ارزی‌ داشته‌ باشند، به‌ نوعی‌ نشان‌دهنده‌ نبود مزیت‌ نسبی‌ در فرآیند تولید در این‌ دو بخش‌ است. از طرفی‌ عدم‌ توجه‌ سیاست‌گذاران‌ و برنامه‌ریزان‌ كشور به‌ بخش‌ حمل‌ و نقل‌ و در مفهومی‌ وسیع‌تر بخش‌ خدمات‌ پشتیبانی‌ تجاری‌ و بازرگانی‌(bussiness Logistic) به‌ عنوان‌ یك‌ بخش‌ مولد، منجر به‌ عدم‌ استفاده‌ از مزیت‌های‌ نسبی‌ موجود در این‌ بخش‌ و از دست‌ دادن‌ فرصت‌های‌ قبلی‌ و پیش‌ رو شده‌ و می‌شود. این‌ در حالی‌ است‌ كه‌ حتی‌ با بررسی‌ كاملاً‌ اجمالی‌ در تحولات‌ چند دهه‌ اخیر كشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ مشاهده‌ می‌شود كه‌ نظام‌ اقتصادی‌ در این‌ كشورها به‌ تدریج‌ از محور قرار دادن‌ تولیدات‌ كالایی‌ به‌ سمت‌ گسترش‌ بخش‌ خدمات‌ و به‌ خصوص‌ تجارت‌ به‌ مثابه‌ نیروی‌ محركه‌ توسعه‌ اقتصادی‌ رفته‌اند.‌

‌‌از طرفی‌ بازارهای‌ جهانی‌ در سایه‌ فرآیند جهانی‌ شدن‌ كه‌ جابجایی‌ منابع‌ سرمایه‌ای‌ را بسیار آسان‌ كرده‌ است، دامنه‌ رقابت‌ را به‌ كل‌ جهان‌ تسری‌ داده‌ است.‌

‌‌به‌ عبارت‌ دیگر مفهوم‌ تقسیم‌ كار و تخصصی‌ شدن‌ فرآیندهای‌ تولیدی‌ امروزه‌ در مقیاس‌ جهانی‌ صورت‌ می‌گیرد. از این‌ رو در فرآیند جهانی‌ شدن‌ برخی‌ از كشورها از یك‌ سری‌ فرآیندهای‌ تولیدی‌ خارج‌ می‌شوند و برخی‌ دیگر فرآیندهای‌ تولیدی‌ خود را به‌ مقیاس‌ بزرگتری‌ گسترش‌ می‌دهند كه‌ اساس‌ این‌ ورود و خروج‌ نیز همان‌ وجود یا نبود مزیت‌های‌ نسبی‌ در فرآیندهای‌ تولیدی‌ است. بدین‌ترتیب‌ در فضای‌ كنونی‌ بازارهای‌ جهانی‌ نه‌ تنها دستیابی‌ به‌ مزیت‌های‌ نسبی‌ جدید ساده‌ نیست، بلكه‌ حتی‌ حفظ‌ مزیت‌های‌ نسبی‌ موجود نیز دشوار ست، و كاهش‌ سهم‌ كشور در بازارهای‌ جهانی‌ فرش‌ مصداق‌ بارز این‌ موضوع‌ است.‌

‌‌نكته‌ حائزاهمیت‌ در بررسی‌ روند رشد و توسعه‌ اقتصاد ایران‌ با توجه‌ به‌ تحولات‌ جهانی‌ در آن‌ است‌ كه‌ فهرست‌ تهدیدهای‌ بالقوه‌ و بالفعل‌ در مسیر توسعه‌ اقتصادی‌ - اجتماعی‌ كشور بسیار گسترده‌تر از فهرست‌ فرصت‌های‌ متصور است. این‌ تصویر نشان‌ می‌دهد كه‌ اقتصاد ایران‌ می‌بایست‌ از فرصت‌های‌ محدودی‌ كه‌ پیش‌ رو دارد، حداكثر استفاده‌ ممكن‌ را به‌ عمل‌ آورد. توجه‌ به‌ این‌ نكته‌ نیز ضروری‌ است‌ كه‌ فرصت‌های‌ بالقوه‌ نیز دایمی‌ نبوده‌ و در یك‌ افق‌ زمانی‌ محدود می‌بایست‌ به‌ فعل‌ تبدیل‌ شوند. در غیر این‌ صورت‌ در جریان‌ فرآیند رقابت‌ جهانی‌ از دست‌ می‌رود و چه‌ بسا ممكن‌ است‌ فرصت‌های‌ بالقوه‌ جزء تهدیدهای‌ بالفعل‌ قرار گیرند. كما اینكه‌ در نیمه‌ اول‌ دهه‌ ۹۰ میلادی‌ نیز فرصت‌ بسیار مناسبی‌ در بخش‌ حمل‌ و نقل‌ كشور به‌ وجود آمد و نتایج‌ مطالعات‌ كمیسیون‌ اسكاپ‌ در دهه‌ حمل‌ و نقل‌ و ارتباطات‌ (۹۴ - ۱۹۸۴) و طی‌ پروژه‌ التید(ALTID) منجر به‌ معرفی‌ سه‌ دالان‌ اصلی‌ برای‌ تجارت‌ زمینی‌ آسیا - اروپا شد، كه‌ دالان‌ جنوبی‌ آن‌ از قلمرو ایران‌ عبور می‌كرد. عدم‌ توجه‌ كافی‌ در بهره‌برداری‌ از فرصت‌ به‌ وجود آمده‌ موجب‌ شد كه‌ در نهایت‌ دالان‌ میانی‌ (كه‌ بعداً‌ بنام‌ دالان‌ تراسیكا معروف‌ شد) به‌ عنوان‌ دالان‌ اصلی‌ تجارت‌ زمینی‌ بین‌ آسیا - اروپا مطرح‌ شود و با جذب‌ منابع‌ و امكانات‌ بین‌المللی‌ به‌ سرعت‌ توسعه‌ یابد و مورد بهره‌برداری‌ قرار گیرد. در حالی‌ كه‌ كریدور جنوبی‌ از مزیت‌ نسبی‌ بیشتری‌ برخوردار بود و حداقل‌ مشكلات‌ عبور از دریای‌ خزر را نداشت.‌

‌‌در اهمیت‌ این‌ فرصت‌ از دست‌ رفته‌ همین‌ كافی‌ است‌ كه‌ اشاره‌ شود دبیر كل‌ تراسیكا در همایش‌ اخیر حمل‌ و نقلی‌ در استامبول‌ تركیه‌ (۲۳ فوریه‌ ۲۰۰۳) ظرفیت‌ بالقوه‌ حمل‌ و نقل‌ در این‌ كریدور را ۳۵ میلیون‌ تن‌ اعلام‌ كرد در حالی‌ كه‌ این‌ ظرفیت‌ در سال‌های‌ اولیه‌ بهره‌برداری‌ از آن‌ یعنی‌ در سالهای‌ ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ حداكثر ۲ میلیون‌ تن‌ بود.‌

‌‌در این‌ راستا و در حال‌ حاضر نیز علاوه‌ بر موقعیت‌ مناسب‌ كریدور شمال‌ - جنوب‌ كه‌ تاكنون‌ بهره‌برداری‌ مناسبی‌ از آن‌ به‌ عمل‌ نیامده‌ و ضمناً‌ رقیبی‌ فعال‌ نیز برای‌ آن‌ ایجاد شده، فرصت‌ بالقوه‌ دیگری‌ نیز برای‌ اقتصاد كشور و در عرصه‌ حمل‌ و نقل‌ منطقه‌ای‌ به‌ وجود آمده‌ است.‌

‌‌این‌ فرصت‌ كه‌ به‌ حضور ایران‌ به‌ عنوان‌ قسمتی‌ از زنجیره‌ یكپارچه‌ عرضه‌ جهانی‌ (Global Integrated Supply Chain) مربوط‌ می‌شود، در پی‌ تحولات‌ جدیدی‌ است‌ كه‌ در بازارهای‌ منطقه‌ای‌ خاورمیانه‌ و در مسیر جهانی‌ حمل‌ و نقل‌ دریایی‌(Line Haul) بین‌ خاور دور و اروپا، به‌ وجود آمده‌ است. این‌ فرصت‌ بالقوه‌ ایجاد شده‌ نیز ناشی‌ از مزیت‌ نسبی‌ موقعیت‌ جغرافیایی‌ قلمرو كشور است‌ كه‌ در گروی‌ ایفای‌ نقش‌ جدید بنادر جنوبی‌ ایران‌ به‌ عنوان‌ یك‌ توزیع‌كننده‌ منطقه‌ای‌ است‌(Sub Regional Hub) - ، كه‌ متاسفانه‌ همانند دهه‌ گذشته‌ هیچ‌ نشانه‌ای‌ از تلاش‌ برای‌ تحلیل‌ شرایط‌ و تدوین‌ برنامه‌ها و سیاست‌های‌ بهره‌برداری‌ ملاحظه‌ نمی‌شود.‌

‌‌وضعیت‌ بازارهای‌ حمل‌ و نقل‌ منطقه‌ای‌ و روند تحولات‌ جاری‌ در سیستم‌ پشتیبانی‌ تجاری‌ (Bussiness Logistics) در منطقه‌ خاورمیانه‌ حاكی‌ از تلاش‌ در بازآرایی‌ ساختار این‌ بازارها از كانال‌ سوئز تا شبه‌ قاره‌ هند است‌ كه‌ ناشی‌ از جمع‌بندی‌ عملكرد دهه‌ گذشته‌ به‌ منظور بهینه‌سازی‌ هزینه‌ / زمان‌ سفر در زنجیره‌ عرضه‌ یكپارچه‌ جهانی‌ و كاهش‌ هزینه‌های‌ توزیع‌ در حوزه‌ خلیج‌فارس، دریای‌ عمان، خلیج‌ عدن‌ و دریای‌ سرخ‌ است.‌

بهروز غروی‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.