پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیچیدگی مناسبات آمریكا و چین


پیچیدگی مناسبات آمریكا و چین

هم اكنون پیچیدگی های فراوانی بر روابط آمریكا چین حاكم است از سویی, باید به وجود اختلافات سیاسی در چگونگی برقراری روابط خارجی میان دو حزب جمهوریخواه و دموكرات آمریكا اشاره كرد

«ریچارد نیكسون» به همراه جمعی دیگر بر اهمیت برقراری روابط و اجرای سیاست واحد با چین تأكید داشت. بنابراین باید تحول چشمگیری در معاهدات دوران «رونالد ریگان»، «بیل كلینتون» و «جورج دبلیو بوش» شكل می گرفت. در این میان، «بوش»، «كاندولیسا رایس» و «كالین پاول» روابط با چین را در بهترین وضعیت از زمان برقراری روابط با پكن از سال ۱۹۷۱ تاكنون می دانند، زیرا رئیس جمهوری آمریكا و «هوجین تائو» در سال جاری بارها با یكدیگر ملاقات داشته اند، اما با این وجود، پیچیدگی هایی به طور ناگهانی بر روابط دو كشور سایه انداخت. مقامات، اعضای كنگره و روزنامه نگارها بارها به سیاستهای دولت چین هجوم آوردند. مواردی چون نرخ پول و لشكركشی نظامی كه چین را وارد مرحله جدیدی كرد. همچنین بسیاری از كارشناسان، رشد اقتصادی چین را مهمترین تهدید امنیتی برای آمریكا می دانند.

در حقیقت، رشد چین را باید رشد قاره آسیا به طور كلی دانست كه در آینده، نظام بین الملل را دچار تغییرات اساسی می كند و مركزیت قدرت را بعد از سه قرن از آتلانتیك به اقیانوس آرام منتقل خواهد كرد تا رشد دولتهای آسیایی شتاب بیشتری گیرد. بعضی از كارشناسان، نقش چین را به امپراتوری آلمان در قرن ۱۹ تشبیه می كنند اما این ادعایی خطرناك و اشتباه است، زیرا دولتهای اروپایی در قرن نوزدهم قدرتهای بزرگی بودند كه از منافع شان با زور دفاع می كردند، به طوری كه همه ملتهای اروپایی جنگ را بسیار كوچك می شمردند و جنگ در نهایت به بهبود وضعیت استراتژیك آنها منجر می شد. پس از آن، قدرتهای بزرگ برای دستیابی به قدرت و كسب نتایج بهتر، گسترش سلاحهای هسته ای را آغاز كردند تا جنگ میان قدرتهای برتر به فاجعه ای برای تمام ملتها تبدیل شود؛ جنگهایی كه پیروزی نداشت. عصر ما به شكل واقعی، نتایج این جنگها را شناساند.

تشبیه اتحاد جماهیر شوروی با چین و اجرای سیاست انزوای سیاسی به ویژه بعد از جنگ سرد نیز از روی آگاهی نیست؛ زیرا اتحاد جماهیر شوروی وارث سنت های استعماری بود، امپراتوری روسیه در زمان پتر كبیر وپایان جنگ جهانی دوم از منطقه مسكو به سمت مركز اروپا خارج شد، درحالی كه چین بیش از دوهزارسال در جای خود استوار ایستاده است. امپراتوری روسیه با قدرت حكمرانی می كرد اما امپراتوری چین از راه انسجام فكری و استفاده از تفكر پشینیان حكمرانی می كند. در پایان جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی در برابر دولتهای ضعیف در مرزهایش باقی ماند و به صورت غیرمنطقی، سیاست ترس را برگزید اما معادله استراتژیك در آسیا بسیار متفاوت است. سیاست آمریكا در آسیا نباید در عكس العمل به لشكركشی نظامی چین متمركز شود.

هر چند، شكی در رشد قدرت نظامی چین وجود ندارد و این كشور مرحله نخست اصلاحات اقتصادی را پشت سر گذاشته است اما در بالاترین میزان بودجه، بودجه نظامی چین ۲۰ درصد كمتر از آمریكا است و نسبت نزدیكی با بودجه نظامی ژاپن دارد. در این شرایط، چین بر همكاری با جامعه بین الملل تأكید دارد و هرگونه تجاوز نظامی را منتفی می داند كه این بیانگر واقعیت استراتژیك این كشور است. بنابراین تجاوز چین در آینده تنها براساس احتمالات سیاسی و اقتصادی است و احتمال نظامی در آن دخالت ندارد.

در حقیقت، قصد چین، افزایش توانایی برای كوتاه كردن دست آمریكا از قاره آسیا است. همچنین بر روی بخشی از تلاش های بلندپروازانه به سوی ثبات و تداوم همكاری میان دو كشور متمركز شده است و می توان گفت كه بهترین استراتژی برای جلوگیری از سلطه چین، برقراری روابط گسترده با هر یك از دولتهای اصلی در قاره آسیا از جمله چین است. به تعبیری دیگر، رشد آسیا به معنای آزمایش قدرت آمریكا در رقابت با جهان به ویژه دولتهای این قاره است. بیشتر دولتهای جهان برقراری روابط با آمریكا را در چارچوب كسب منافع ویژه پیگیری می كنند و به طور قطع در هر رویارویی میان آمریكا - چین،دولتهای جهان به صف آرایی در پشت هر یك از طرفهای درگیر خواهند پرداخت.

اما هم اكنون هر یك از كشورهای جهان به مشاركت در نظام چند قطبی در كنار آمریكا فكر می كنند، به جای آنكه به قومیت ها در آسیا توجه كنند. به طور مثال، هند برای حفظ روابط درچارچوب منافع مشترك با آمریكا در مسائلی چون مخالفت با اسلام گرایی افراطی، سلاحهای هسته ای و وحدت سازمان كشورهای جنوب شرق آسیا در مسیر دولت آمریكا حركت می كند.

سیاست رویارویی، یك سیاست مثبت در تعامل با دولتهایی در سطح چین نیست، حتی اگر پرورش نسلهای جدید در چین كه به صورت موروثی آمریكا را دشمن می دانند، برخلاف منافع دولت آمریكا مشاهده كنیم. همانگونه كه به نفع چین نیست كه از وضعیت داخلی آمریكا در چارچوب منافع داخلی خود یا آسیا استفاده كند. مسأله سلاح های هسته ای در كره شمالی، آزمایش جدیدی برای چین است. این مسأله برای اثبات شكست چین در تحقق توانایی هایش بسیار ذكر می شود. كسانی كه با راه و روش چین طی ۱۰ سال گذشته آشنا هستند، می توانند درك كنند كه وجود زرادخانه هسته ای در كره شمالی به نفع كشور چین نیست، اما پكن به این مسأله با حوصله فراوانی نگاه می كند، ولی برخی از مقامات آمریكایی در اداره های سیاسی و مراكز تصمیم گیری واشنگتن، آن را از زاویه منفی می نگرند.

در حقیقت، این موضوع، نزدیكی دیدگاهها میان آمریكا و چین را دشوار كرده است. آمریكا بر روی وجود سلاح های هسته ای در كره شمالی متمركز شده و چین از احتمال بحرانی شدن وضعیت در طول مرزهایش نگران است بنابراین گسترش دامنه مذاكره با كره شمالی را پیگیری می كند. در هر حال، در شرایطی كه با آغاز قرن جدید، روابط چین - آمریكا با تهدیدهای بسیار مواجه شده است، جهانیان با نگرانی روابط دو كشور را پیگیری می كنند و خواهان نظام جهانی جدیدی با چشم انداز صلح و پیشرفت هستند.

ترجمه: حمیدرضا رسولی

منبع: الشرق الاوسط