چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
من حرف دارم
● ابراهیم حاتمی كیا از منظر جامعه و سیاست
حالا می توان آن منتقد قدیمی را تحسین كرد وقتی از پس تصاویر مغشوش و فیلمنامه شعارزده «هویت» پی برد كسی كه پشت دوربین ایستاده یكی از مهمترین استعدادهای سینمای نوین ایران است. او هم آن روز ولی فقط فهمید حاتمی كیا سینما را خوب می شناسد. از «هویت» و بعدتر حتی با «دیده بان» و «مهاجر» هم كه فیلم هایی تاثیرگذار در سینمای سال های پایانی دهه شصت به حساب می آیند این نكته كه ابراهیم حاتمی كیا متاثرترین فیلمساز از اجتماعش خواهد شد چندان قابل تشخیص نیست.
حاتمی كیا دهه شصت را پشت سر گذاشت، در نیمه اول دهه هفتاد جاه طلبی اش را به نمایش گذاشت، درست در اوج بزرگترین تحول سیاسی ایران این بیست و پنج سال، ساز مخالفی مثل «آژانس شیشه ای» را كوك كرد تا مرز میان سینما، سیاست و اجتماع را بردارد و در پایان دهه با «موج مرده» به بیانیه صادركردن و فریادزدن ایده آل هایش رسید. در این بین سینما هم برایش مهم بود. تسلط بر ابزار اگر ابتدا فقط یك دغدغه برای بیان بهتر حرف هایش به حساب می آمد در ادامه او را به یكی از تكنیكی ترین سینماگران ایرانی تبدیل كرد، چیزی كه گاهی حاتمی كیا را از آن مسیر اولیه هم دور می كرد و محصولاتی چون «برج مینو» یا «روبان قرمز» را در كارنامه اش به جا گذاشت. حالا كه «به نام پدر» روی پرده است، می شود دوباره نگاهی به این مسیر بیست ساله انداخت. مسیری كه حاتمی كیا را از «هویت» به «به نام پدر» رسانده است...
● آغاز: پروازهای شخصی
قصه از «مهاجر» شروع می شود، نه حتی از «دیده بان» كه فیلم تاثیرگذار كارنامه سینمایی ابراهیم حاتمی كیا است. «مهاجر» زمانی ساخته می شود كه جامعه ایران یك جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته و حالا درست در نقطه آغاز بازسازی است. اتفاق عجیبی است این كه فیلمساز شهره به روایت جنگ، با همین «مهاجر» دومین و آخرین فیلمش را از درون جنگ روایت می كند و بعد به شهر می زند و به آدم هایی كه از این جنگ باقی مانده اند. آدم هایی كه سال ها بعد حاج كاظم «آژانس شیشه ای» روایت زندگی شان را مجبور است مثل یك قصه، افسانه ای شخصی، برای دیگران نقل كند.
«مهاجر» همه آنچه را كه بعدها دیگر فیلمسازان جنگ سعی در روایتش داشتند و هنوز هم دارند، در خود جای داده. فیلم از نخستین محصولات سینمای جنگ ایران است كه خارج جریان پروپاگاندا سعی می كند به حقیقت نزدیك شود و آدم هایی را به مخاطب عرضه می كند كه قبلا دیده نشده اند. اینجا هم البته هنوز همه داوطلب حضور در جنگند و فیلمساز كاری به سربازهای وظیفه ندارد، هنوز هم آرمان شهادت است و نمی شود فكر كرد كسی خارج این نگاه به جبهه آمده اما به هرحال مهاجر پر از پروازهای شخصی است. فیلمساز به نوعی می كوشد با مخاطبی كه از «دیده بان» او را جدی گرفته حرف بزند و اتمام حجتش را نسبت به آنچه در درون جنگ اتفاق افتاده با این مخاطب انجام دهد. این چنین است كه فیلم سوم در سال ۱۳۶۸ درست یك سال پس از پایان جنگ و در سالی كه انقلاب بنیانگذارش را از دست می دهد، به نمایش درمی آید و بعد حاتمی كیا می فهمد كه جای دوربینش را باید عوض كند. دوربین می چرخد و به جای خاكریزهایی كه هنوز از مین و تركش و خون پاك نشده، جامعه ای به دنبال تغییر را به نظاره می نشیند. جنگ اصلی تازه از اینجا آغاز می شود.
● پایان جنگ: حرف دل
«وصل نیكان» جوابیه تند و تیز ابراهیم حاتمی كیا به «عروسی خوبان» محسن مخملباف همانقدر صریح و خارج محافظه كاری است كه نامش در قیاس با فیلم مخملباف نشان می دهد. تدوینگر دومین فیلم حاتمی كیا و چهره تاثیرگذار حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نخستین روزهای دگردیسی اش را تجربه می كند و حاتمی كیا خودش را موظف می داند جواب كسی را كه دارد خارج می خواند بدهد، كه بسیاری از كارهای بعدی كارنامه اش هم همین قدر از روی خواسته دل ساخته می شوند. چیزی كه چند سال بعد آوینی در نقد «از كرخه تا راین» به صراحت از آن یاد می كند و به كسی كه در گروه خودش رشد كرده یادآوری می كند اگر روزی مصلحت نباشد حرف دلش را بزند، باید رو به ریاكاری بیاورد.
«وصل نیكان» از معدود سندهای تصویری سینمای ما از روزهای بمباران پایتخت است. فیلمساز به دل شهر می زند و آدم هایی در نقطه مقابل حاجی فیلم مخملباف را تصویرسازی می كند، آدم هایی كه هنوز دلیلی برای برآشفتن نیافته اند. هنوز كسی چندان هم آنها را چپ نگاه نكرده است و هنوز باورشان نشده نگاه نسل تازه و نسل همراهی كه جنگ را ندیده اند به آنها تا چه حد بی اعتماد است. اگر آدم مخملباف آنجا فریاد «حروم خوری خوشمزه است» سر می دهد اینجا آدم های حاتمی كیا سر حوصله موشكی را كه وسط یك مجلس عقد فرود آمده اما عمل نكرده خنثی می كنند و بعد با لبخند از آنها كه در شهر مانده اند می خواهند بزم شان را ادامه دهند. هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.
● آغاز دهه هفتاد: خارج از مرزها
دوربین بی قرار حاتمی كیا، آدمی كه فكر می كند حرف دارد و باید این ها را در مدیوم سینما طرح كند، چیز چشمگیری برای روایت در شهر در حال توسعه نمی یابد. پایتخت بزرگتر می شود و آدم ها زندگی روزمره شان را پی می گیرند و دوران سازندگی است. جنگ قربانیانش را داده است و حالا حاتمی كیا با عده ای چون خودش روبه رو است كه نمی توانند یا شاید فراموش كرده اند روزمرگی كنند. آنها هنوز از حال و هوای جنگ و فكر اصلاح بیرون نیامده اند و هنوز هم آثار گذشته نه چندان دور را با خود این طرف و آن طرف می برند.
ابتدای دهه هفتاد حاتمی كیا با این آدم ها می گذرد. برخی برای درمان به خارج از كشور اعزام می شوند و آنها كه از برخورد جامعه سرخورده اند سعی می كنند همانجا بمانند. در اروپا درست كنار گوش شان جنگی شبیه آنچه چند سال قبل اینجا بوده آغاز می شود و عروس اروپا را قتلگاه مسلمانان می كند. برخی از آن آدم ها همراه می شوند و برخی می مانند و این تعارض می شود پایه دو فیلمی كه حاتمی كیا آنها را به فاصله كمتر از یك سال در آن سوی آب روایت می كند. «از كرخه تا راین» و «خاكستر سبز» آدم هایی را نشانه می رود كه سردرگمند، میان عشق، وظیفه و فردیت شان سرگردانند و می توانند توی گوش هم سنگری بزنند كه باورش ندارند. در واقع حاتمی كیای آرمان گرا این حق را به خودش می دهد كه سعید «از كرخه تا راین» اش انتخاب گر باشد و انتخابش را به دیگران هم تحمیل كند. او اگر زنده بماند حاج كاظم «آژانس شیشه ای» می شود ولی در این مقطع حاتمی كیا فكر می كند سعید رنجورتر از تحمل كردن است. با مرادش از پشت شیشه تلویزیون وداع می كند، گلایه ها از خدایش را پای رود راین فریاد می زند و نوزادش را حتی نمی تواند در آغوش بگیرد. به همین شكل قهرمان خاكستر سبز هم اجازه ادامه زندگی ندارد. او هم زخم می خورد وقتی فكر می كند می تواند به یك عشق زمینی، به فاطیما، وفادار بماند و به راحتی كنار گذاشته می شود. حاتمی كیا همین قدر با آدم های خودش هم بی رحم است و نمی تواند تخطی شان از اصولی را كه زمانی پذیرفته اند تحمل كند.
● پایان سازندگی: واكنش به تغییر مناسبات
دوربین حاتمی كیا به ایران برمی گردد. سال های پایان سازندگی است و حالا مناسبات فرق كرده. آنقدر كه فیلمساز حتی نمی تواند آدم به جا مانده از جنگ را بدون تمهیدات سوررئالیستی به دوران جنگ بازگرداند.
آدم بریده «برج مینو» كه زنش خواهر همرزم سابق است، سعی كرده مثل او امروزی باشد اما جنگ قرار نیست كسی را رها كند. حاتمی كیا او را به وسط میدان نبرد برمی گرداند و خیلی صریح محاكمه اش می كند و محكومیتش ماندن در گذشته است. حبس شدن در جایی كه كارگردان، خیلی قبل تر آرمان را در آنجا یافته. خواهر همرزم دیگری، شیرین «بوی پیراهن یوسف» است و اینجا هم كسی حق ندارد آن گذشته را از یاد ببرد. هرچند دو فیلمی كه حاتمی كیا در ۱۳۷۴ مقابل دوربین می برد در فرم و ساختار تفاوت هایی بنیادین و كلیدی با هم دارند اما در واقع یك حرف می زنند و خب همین میزان تفاوت را هم اطرافیانش برنمی تابند. در واقعیت اجتماع آن سال، نامه ای كه بازتاب می یابد به حاتمی كیا اخطار می كند كه «خواهر رزمنده شلوار جین نمی پوشد و اصلا اگر بسیجی از حجاب خواهرش مطمئن نباشد به جنگ با باطل نخواهد رفت».
ترس از چرخشی هم جنس با مخملباف، آنها را كه نگاه به حاتمی كیای آرمان گرا دارند، به چنین واكنش های تندی وامی دارد و خب، حاتمی كیا در جواب چنین نگاهی است كه «آژانس شیشه ای» را می سازد. این مهمترین اتفاق كارنامه سینمایی اش را...
● دوم خرداد: صراحت در حضور دیگران
۲ خرداد ۱۳۷۶ سیدمحمد خاتمی در شرایطی از سوی مردم به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شود كه جامعه در یك فضای بسته سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگار می گذراند. سینمای بسته سال های ۷۴ و ۷۵ با ممیزی بی حد همه را به سمت ملودرام سازی سوق داده و وضع در حوزه های دیگر فرهنگی و اجتماعی هم چندان بهتر نیست.
فضای آزاد حاصل از شعارهای «جامعه مدنی» و «ایران برای همه ایرانیان» سینما را هم مثل دیگر حوزه ها دربرمی گیرد و حاتمی كیا كه نسل تازه ارزش هایش را هم پای محافظه كاری دوره قبل دانسته و پس می زند، سعی می كند توضیح دهد چه اتفاقی افتاده است. حالا سعید «از كرخه تا راین» كه خودش را محق می دانست توی گوش هم سنگرش بزند و او را از مسیری كه پیش گرفته بازدارد، اینجا جماعتی را به اجبار شاهد خودش می كند تا برایشان از چیزهایی بگوید كه حاتمی كیا فكر می كند آنقدر شبیه افسانه شده كه نیاز به تعریف در قالب قصه دارد. سعید كه حاج كاظم نامیده می شود، آدم هایی هم ارز خودش هم دارد كه كنار نكشیده اند، در دایره حفاظتی و امنیتی باقی مانده اند و می خواهند آرامش را حفظ كنند. با این حال فیلمساز چنان دلبسته آرمان هایش است كه حتی سلحشور «آژانس شیشه ای» را در مقام یك مامور امنیتی محق نمی داند تا حرف بزند. با تكیه بر همان ابزار سینما همدلی مخاطبی را كه در سالن، حكم یكی از همان شاهدان را دارد، می گیرد و حرفش را به آنها دیكته می كند. درست در دل آوای جامعه مدنی و چندصدایی، حاتمی كیا با استفاده از همین فضا حرف گذشته را صریح تر می زند و یادآوری می كند كه آدم هایش فضای تنفس می خواهند و خسته اند.
خسرو نقیبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست