جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
جمشید مشایخی حافظ را میخواست
روزنامه آرمان: جمشید مشایخی در اولین روز از ۷۹ سالگی، از خاطرات، فعالیتهای سینمایی و اینکه چقدر به بازی در نقش حافظ علاقهمند است سخن گفت. به گزارش سینماپرس دیروز ششم آذرماه تولد جمشید مشایخی چهره ماندگار عرصه هنر و بازیگری کشور بود. بازیگری که در حافظه تاریخی مردم این سرزمین به واسطه نقشهایی که در فیلم هایش بازی کرده ماندگار شده است. مشایخی در دهه ۴۰ با دوستان تئاتریاش به سینمای ایران راه یافت. خشت و آیینه، از فیلمهای اولیه او بودند و این بازیگر در دو فیلم مهم سینمای ایران <گاو> و <قیصر> در سال ۱۳۴۸، دهه ۴۰ و تاریخ سینمای ما حضور داشت. در هر دو فیلم نیز نقشهایی مسنتر از خودش ایفا میکرد؛ ویژگیای که همواره با او ماند تا امروز که سن نقش و بازیگر هر دو به هم رسیدهاند. سینماپرس به مناسبت تولد استاد مشایخی مصاحبهای با وی انجام داده است.
استاد بیایید با همان سوالهای همیشگی شروع کنیم از همان ابتدا وقتی کودک بودید، اصلاٌ اینطور بگویم در چه خانوادهای زندگی میکردید، آنها هم اهل هنر بودند؟
ما در پارچین زندگی میکردیم و مرحوم پدرم افسر مهندس کارخانجات صنایع پتروشیمی پارچین بود و تحصیلاتش را در آلمان و سوئد گذرانده بود. همه فامیلهایمان تهران بودند و ما بعضی وقتها به تهران میآمدیم. آن موقعها چراغ تئاتر روشن بود. تئاترهای لالهزار خیلی شلوغ بود و علاقه ما هم بیشتر متوجه تئاتر بود. بزرگان همه در تئاتر کار میکردند و من از آن زمان عاشق تئاتر و بازیگری شدم. فکر میکنم کلاس پنجم ابتدایی بودم بعد از تعطیلی مدرسه، نمایشنامه مینوشتم و کارگردانی و بازی هم میکردم و از همان بچگی بازیگری را شروع کردم. این عشق و علاقه همراه من بود تا زمان دبیرستان. چون پدرم نظامی بود من به دبیرستان نظامی رفتم و بعد از آن به دانشکده نظامی رفتم و چون با روحیه من سازگار نبود از آنجا بیرون آمدم و خدمت نظام وظیفه رفتم. در ارومیه خدمت سربازی را انجام دادم. خدمت من تمام شد و از ارومیه برگشتم. دایی من با رئیس کارگزینی هنرهای زیبای کل کشور دوست بود و این را میدانست که من خیلی به تئاتر علاقه دارم.
چطور وارد تئاتر شدید؟
مرحوم شهابی رئیس کارگزینی هنرهای زیبای کل کشور گفت یک ادارهای تازه تاسیس در حوزه تئاتر است به نام اداره هنرهای دراماتیک و چون علاقه داری من تو را به دکتر فروغ رئیس آنجا معرفی میکنم و اگر او با حضور تو در آنجا موافقت کرد برو آنجا و کارت را شروع کن.دکتر فروغ یک متن به من داد و گفت این را بخوان و اجرا کن و حتی دستخط من را هم امتحان کرد و اولین کسی که برای آن اداره استخدام کرد من بودم.البته بعدها از کارکنانی که به آنجا آمدند همه سابقه درخشان در تئاتر داشتند و آدمهای بزرگی به این اداره آمدند.ما برنامه مان را که شروع کردیم پخش در یک کانال دولتی نبود و ما هر پنجشنبه شب یک تئاتر زنده اجرا میکردیم چون آن موقعها امکان ضبط وجود نداشت ولی بعدها یک اتاق کوچک در اداره وجود داشت و ۷۰ تا صندلی در آن جا میگرفت و بعضی وقتها پیسهای تئاتری آنجا میشد اجرا کرد و بیشتر مردم مجانی به آنجا میآمدند و کسی بلیت نمیفروخت.آن موقعها خیلی از بزرگان تئاتر بازنشسته شده بودند و ما را بهعنوان بچههایی میشناختند که تازه به تئاتر آمده بودیم. ما از مردم دعوت میکردیم و بلیت افتخاری بین مردم پخش میکردیم که به سالن بیایند و پیسهای ما را ببینند.بعدها در دهه چهل سالن بیست و پنج شهریور درست شد و ما در آنجا برنامه اجرا میکردیم، بعدها تا سال ۱۳۵۷ من در اداره تئاتر بودم و اسم آن بهخاطر مقالهای که مرحوم جلال آل احمد نوشته بود و در باره این صحبت کرده بود که چرا این سالن
«۲۵ شهریور» نام دارد در حالی که در محله «سنگلج »است؟ و من به جعفر والی که از دوستان صمیمی من بود گفتم که اسم این سالن را تغییر دهیم و از آن به بعد اسم سالن را« تئاتر سنگلج» گذاشتند.
آن زمان فقط در تهران تئاتر اجرا میشد یا خیر؟
اجراهای تئاتر ادامه داشت و ما گهگاهی هم برای اجرای برنامه به شهرستانها میرفتیم تا سال فکر میکنم ۱۳۴۱ بود که مرحوم هژیر داریوش یک فیلم ۲۰ دقیقهای ساخت به نام «جلد مار» که به همراه فخری خوروش در این فیلم بازی میکردیم و این اولین کار من جلوی دوربین بود.
پس با کار هژیر داریوش وارد سینما شدید.
بله، در سال ۱۳۴۴ هم ابراهیم گلستان میخواست فیلم «خشت و آینه » را بسازد به سالن تئاتر ما آمد و ما در آن موقع با، شادروان حمید سمندریان که استاد من است و به گردن من خیلی حق دارد کار میکردیم. ما یک تئاتر از نوشتههای ژان پل سارتر به نام «مردههای بیکفن و دفن» اجرا میکردیم که قبلا آن را در انجمن ایران-فرانسه هم اجرا کرده بودیم.آقای گلستان به اتفاق خانم فروغ فرخ زاد که با هم همکار بودند در استودیو گلستان به تماشای پیس ما آمدند و از بین بچههایی که بازی میکردند چند نفر را انتخاب کردند.پرویز فنیزاده و منوچهر فرید و محمدعلی کشاورز و من را انتخاب کردند و برای فیلم شان در نظر گرفتند.یادم میآید که من و پرویز فنی زاده و منوچهر فرید در یک سکانس ۱۰دقیقهای با هم بازی داشتیم و ابراهیم گلستان هفتهها با ما تمرین میکرد تا ما از آن بازی غلو آمیز تئاتری بیرون بیاییم و یک بازی سینمایی ارائه بدهیم. باید بگوییم معلم من در سینما ابراهیم گلستان است.
از چه فیلمی به قول معروف افتادید روی دور؟
با فیلم «قیصر»، در این سالهایی که گفتم محور اصلی کار من روی تئاتر بود تا سال ۴۸. در این سال من دو فیلم بازی کردم. فیلم «گاو» از داریوش مهر جویی و فیلم «قیصر» از مسعود کیمیایی. بعدها که من در اداره تئاتر اختلاف پیدا کردم و مشکلاتی برایم بهوجود آمد بیشتر به سمت سینما کشیده شدم ولی هیچ وقت تئاتر را رها نکردم. نقش خان دایی در فیلم «قیصر» چون یکی از مهرههای اصلی فیلمی بود که در میان مردم به شدت محبوب شده بود و بعد از «قیصر» خیلی فیلمها پیشنهاد شد و حوزه اصلی من از تئاتر به سینما کشیده و تثبیت شد. کارگردانان بزرگ آن دوران پیشنهاد کار میدادند و من با بهمن فرمان آرا، شادروان علی حاتمی و ناصر تقوایی کار کردم و من کار با همه آنها را دوست داشتم و برایم لذت بخش بود. فیلم «شازده احتجاب» فرمان آرا که در سال ۱۳۵۲ ساخته شد و« نفرین» ساخته ناصر تقوایی که در سال۱۳۵۳ ساخته شد و سوته دلان علی حاتمی و بعدها «کمالالملک» از فیلمهایی هستند که بازی در این فیلمها خیلی برایم خاطره انگیز بود. برای فیلم « کمالالملک» نزد شاگردهای او رفتیم که هر کدام برای خودشان استادی شده بودند و من یادم هست استاد رخساز که از شاگردان استاد کمالالملک بود و علاقه فراوانی هم به استادش داشت و راه رفتن استاد کمالالملک را برای ما بازی میکرد و به ما میگفت ببینید من چقدر شبیه استاد هستم!این یک خاطره جالب برای من بوده است.من ابتدا برای بازی در نقش کمالالملک خیلی ترس داشتم و با خودم میگفتم اجرای این نقش هیچ ایرادی نباید داشته باشد ولی خدا خواست که نقش خوب در بیاید و بعدها با نوههای استاد کمالالملک که برخورد داشتم میگفتند که ما پدر بزرگمان را در این فیلم دیدیم و این نقش را مردم هم خیلی دوست داشتند و این باعث شد که تمام خستگی که برای این نقش متحمل شدم از بین برود.
وضعیت بازیگری را در حال حاضر چگونه میبینید؟
در میان بازیگرانی که در این دوران فعالیت میکنند بازیگران خوب و پرشور و شوقی هست مانند شهاب حسینی و کوروش تهامی و بچههایی که هم استعداد دارند و هم عاشق کارشان هستند و یک عده هم هستند که فقط هدفشان مشهور شدن است و به هر طریقی شده میخواهند مشهور شوند.فاطمه معتمد آریا،فاطمه گودرزی و پانته آ بهرام و نیکی کریمی، پرویز پرستویی و یک عده که الان شاید اسم شان از خاطرم رفته باشد از بازیگران خوب و بزرگ سینما هستند که من همیشه بازی شان را دوست داشته ام.
چه نقشهایی را دوست داشتید بازی کنید؟
چند سال پیش یکی این سوال را از من پرسیده بود که کدام نقش را دوست داشتهام بازی کنم و نکرده ام. من نقش حضرت حافظ را خیلی دوست داشتم بازی کنم. یک بیت از او کافی است تا از روی آن فیلم بسازیم یا اشعار سعدی یا مولانا یا حکیم ابوالقاسم فردوسی اما متاسفانه در کشور ما خیلی برای رفتن سراغ چنین فیلمهای جسارت وجود نداشت و جای این فیلمها در سینمای ما خالی است. اینها بزرگان ما هستند که نه فقط به ما ایرانیان بلکه برای جهانیان درس دارد و در همه جای جهان اینها را میشناسند. ما دیوان این بزرگان را به جای دکور میگذاریم و آنها را نمیخوانیم که ببینیم چه گفتند.یک زمانی در فرانسه بودم و ما جایی دعوت بودیم به همراه نادری یک حافظشناس که اشعار حضرت حافظ را به فرانسه ترجمه کرده بود به من گفت کدام غزل را انتخاب میکنید تا من ترجمه آن را امشب بخوانم و من این بیت: گفتم غم تو دارم... را گفتم و او گفت من از جایی که میآیم صد کیلومتر با پاریس فاصله داشت و در تمام مدت این شعر در ذهن من بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست