یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

زبان سینمایی مسئله این است


زبان سینمایی مسئله این است

چرا همین که یک صحنه از فیلم را می بینیم بلافاصله تشخیص می دهیم که خارجی است یا ایرانی حتی اگر آدم هم در تصویر نباشد و به طور مثال فقط یک خودرو در خیابان در حال گذر باشد می فهمیم که آن فیلم تولید کشورمان است یا نه

چرا همین که یک صحنه از فیلم را می‌بینیم بلافاصله تشخیص می‌دهیم که خارجی است یا ایرانی؟ حتی اگر آدم هم در تصویر نباشد و به طور مثال فقط یک خودرو در خیابان در حال گذر باشد می‌فهمیم که آن فیلم تولید کشورمان است یا نه؟

بگذارید با ذکر نمونه منظورم را برسانم. در فیلم "انتهای خیابان هشتم" شخصیت‌های داستان نیاز به ۱۰۰ میلیون پول داشتند تا پول دیه‌ای که رفیق‌شان بدهکار بود را بدهند که طرف اعدام نشود. نتیجه این‌که یک ساعت و نیم شاهد خودرو‌سواری افراد، مکالمه‌های تلفنی و سؤالاتی از این قبیل بودیم که حالا سراغ کی بریم و... بودیم و حس عجله و اضطرار هم صرفاً قرار بود از طریق مشاجرات لفظی افراد به ما منتقل شود. چیزی شبیه همین خط داستانی را در فیلم آلمانی "بدو لولا بدو" هم شاهد هستیم. اینجا حالت اضطرار، عجله و مسئله زمان از همان عنوان‌بندی آغاز می‌شود. فیلم با نشان دادن پاندول یک ساعت شروع می‌شود که در حال حرکت است و بعد ناگهان می‌ایستد. دوربین به سمت بالا حرکت می‌کند و نشان می‌دهد ساعتی که شبیه به یک غول با دهان باز است بر ساعت ۱۲ ثابت شده و بعد ما وارد غار تاریک دهان این ساعت می‌شویم. ماجرای فیلم از این قرار است که یک خلافکار دون‌پایه ۱۰۰ هزار مارک پول رئیس‌اش را به باد می‌دهد و باید بلافاصله این مبلغ را جور کند. منتها فیلم‌ساز برای بالا بردن تعلیق و افزایش ریتم کار از تمهید کم کردن زمان به حداقل استفاده کرده و این پول باید ظرف مدت ۲۰ دقیقه جور شود. نتیجه این‌که خلافکار به رفیق‌اش لولا زنگ می‌زند و خیلی مختصر و سریع ماجرای گم شدن پول را توضیح می‌دهد که همزمان تصاویرش را هم می‌بینیم. لولا می‌گوید منتظرم بمان و گوشی را پرت می‌کند. از اینجا دویدن شروع می‌شود و تا آخر فیلم هم قطع نمی‌شود. بیننده هم مثل لولا دارد سراسر فیلم را دنبال سرنوشت این آدم‌ها می‌دود.

تفاوت اصلی بین سینمای ما و آن‌ها تفاوت در همین نوع نگاه است. ما قضیه را همان طور که هست می‌بینیم و می‌سازیم یعنی همان روایتی که در انتهای خیابان هشتم شاهدش هستیم اما آن‌ها با دستکاری جزئیات روایت، قضیه را کندتر یا تندتر از آنچه هست نشان می‌دهند. نمونه نگاه خوب به یک پدیده اکشن در فیلم "آژانس شیشه‌ای" و صحنه گروگان گیری اتفاق می‌افتد. ما فقط صحنه‌هایی نظیر چرخیدن حاج کاظم به دور خود، مشت زدن در شیشه و گرفتن اسلحه از نگهبان و پوکه روی زمین را می‌بینیم ولی با همین‌ها تمام جزئیات درگیری در ذهن ما نقش می‌بندد و جاهای خالی را خودمان پر می‌کنیم. یا مثلا در پویانمایی ژاپنی مثل افسانه میتی کومان وقتی توسیکه مبارزه می‌کرد فقط پرش در آسمان و آن ردهای نورانی را که از برق شمشیرش ایجاد می‌شد می‌دیدیم ولی تمام حس مبارزه و سرعت آن به ما منتقل می‌شد. بنابراین اگر نمایی نشان دادیم که دختری به پدرش زنگ می‌زند و می‌گوید شوهرم کشته شده و پدر در خانه تعجب می‌کند، مدتی لباس می‌پوشد و دنبال سوئیچ خودرو می‌گردد و... یعنی اثری فاقد زبان سینمایی ساخته‌ایم ولی اگر همین صحنه را از دید مادر خانواده تصویر کنیم که می‌بیند پدر در حالی که لیوانی آب آلبالو در دست دارد، با تلفن صحبت می‌کند، گوشی و لیوان با حرکت آهسته از دست‌اش می‌افتد و آب آلبالوی قرمز رنگ روی عکس دختر و شوهرش می‌پاشد یعنی داریم با زبان سینمایی حرف می‌زنیم.

نویسنده: دست‌قیچی



همچنین مشاهده کنید