سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
دین و سیاست در مصر علمای الازهرا,اسلام افراطی و دولت
ناصرمیخواهد گزینههای سوسیالیستی را حاکم بسازد در حالیکه سیستم قضایی و آموزشی در دست علماست. بدین منظور اصلاحات ۱۹۶۱ را در الازهر آغاز میکند. این اصلاحات به اسم هویت اسلامی انجام شده و توسط نخبگان حکومت طرحریزی میگردد و اساس آنرا قرار گرفتن دروس غیرمذهبی و سکولار در کنار علوم مذهبی، با هدف کم رنگ کردن نقش و قدرت دین در جامعه، تشکیل میدهد و علیرغم مخالفتهای فراوان اجرا میگردد. اصلاحات، الازهر را میان علوم مدرن و مذهبی سر در گم مینماید، مرزهای میان دین و مذهب بهم میخورد، علما و خطبا را حقوق بگیر دولت میکند، اما آثار دیگری هم دارد، الاهز را گسترش میدهد و انحصار مذهبی بدست الازهر که تحت کنترل حکومت است میافتد. در این حال جمال میمیرد و سادات جای او را میگیرد. او میخواهد از دست چپگرایان ناصری رهایی یابد از اینرو فضای سیاسی را باز میگذارد و این فرصت را برای علما بوجود میآورد که پس از دورهای خاموشی دوباره انظار عمومی ظاهر شوند. اما این آزادی، ظهور جبنشهای اسلامگرا را نیز بدنبال دارد که با الازهر به رقابت میپردازد و مسابقهای ایجاد میشود که شرکتکنندگان آن حکومت، اسلامگرایان و الازهر هستند. اسلامگرایان میخواهند حکومت اسلامی برپا کنند اما علما به اجرای شریعت در چهارچوبهٔهمین حکومت رضایت میدهند. علما از ارائه یک قانون اساسی اسلامی ناتوان هستند و به کمک دانشآموختگان دیگر مراکز مدرن دانشگاهی، قوانین شریعت را غالبهای جدید میریزند. سادات که احساس میکند علما از حد خود فراتر رفتهاند درصدد کنترل دوبارهٔ الاهز برمیآید یک بار در سال ۷۴ و بار دیگر در سال ۷۷ و مرتبهٔ دوم موفق میشود. اینجاست که علمای حاشیهای الازهر بوجود میآیند که نقش کالیدیای را در سالهای بعد ایفا میکنند. این علما حاشیهای مبارزات خود را بر روی سکولاریزم متمرکز میکنند اما حرکتهای آنها دوام چندانی ندارد. و از میان آنها عمر عبدالرحمان بوجود میآید که فرمان قتل سادات را صادر میکند و همیشه در آرزوی تحقق جامعه اسلامی است، او به اجتهاد و جهاد تکیهٔفراوان مینماید، دموکراسی غربی را قبول ندارد معتقد است تا آنجا که قدرت دارد باید جهاد کند بالاخره در زندان ایالات متحده به جرم بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی این دنیا را ترک میکند.
آنچه که میماند اصلاحات ناصری است که نه تنها سکولاریزم را برخلاف تمام تصورات نخبگان سیاسی با خود به همراه نمیآورد بلکه به ظهور مجدد علما در صحنهٔسیاسی میانجامد
دین و سیاست در مصر: علمای الازهر، اسلام افراطی و حکومت(۹۴-۱۹۵۲)[۱]
پس از دههٔ ۱۹۸۰، آثار بسیاری دربارهٔ ظهور جنبشهای اسلامگرا در خاور میانه انتشار یافتهاند[۳]. این نوشتهها، دلایل متفاوتی برای ظهور انواع جدید دشمنان رژیمهای سیاسی منطقه ارائه کردهاند. مبارزان اسلامگرا در حوالی دههٔ هفتاد، با پر کردن خلائی که بوسیلهٔ مخالفان چپگرای حکومت برجای مانده بود، بعنوان بازیگران سیاسی جدیدی وارد صحنه شدند. ورود آنها، هم برای نخبگان حکومت که پیشتر نوسازی اصلاحات سیاسی و اجتماعی را آغاز کرده بودند و هم برای دانشمندان سیاسی که تحقیقاتشان را بر فرضیههای مدرنیزاسیون استوار ساخته بودند، ناخوشایند و غیر منتظره بود.گروه اول فکر میکردند سیاستهای اصلاحی آنها دربارهٔ مراکز مذهبی، تسلط آنها را بر فضای دینی تقویت خواهد کرد و گروه دوم انتظار داشتند غیر مذهبی کردن (سکولاریزم) با نوسازی (مدرنیسم) جامعه همراه باشد. شگفتی و هیجانی که از این پدیدهٔ سیاسی جدید حاصل آمد ناظران را واداشت تا تنها بر اسلامگرایان تمرکز کنند و نقش علما ـ متخصصان قوانین اسلامی ـ را که کاملاً مطیع حکومت تلقی میشدند،نادیده بگیردند.
این مقاله[۴] قصد دارد این توصیفات را با روشن کردن ارتباط بین تغییر ساختاریای که نخبگان حاکم بر الازهر(نهاد دینی مصر) بوجود آوردند و تحول رفتار سیاسی مردمی که به این مؤسسه متعلقند(علما)، کامل کند. بخش اول این مقاله نشان میدهد که نوسازی الازهر در سال ۱۹۶۱ عواقب ناخواستهای در پی داشته است. هدف اعلام شدهٔ اصلاح، پیوند دادن علما به قسمتی از جامعه بود که در حال نوسازی تلقی میشد. در عوض مهمترین و فراگیرترین نتیجهٔ اصلاح، ظهور رفتار سیاسی جدیدی در میان علما بود. من استدلال خواهم کرد اگر ملی کردن مؤسسه [ء الازهر] از سوی اکثر علما با مخالفت و انزاجار روبرو شد و میشود، شکلی که به خود گرفت و سؤالاتی که در آنزمان برانگیخت عواقب و آثار درازمدت و غیر منتظرهای در پی داشت که هویت سیاسی و اجتماعی علما را تغییر داد. هستهٔاصلی سخن من این است: علما مجبور به همراهی با تغییراتی شگفتانگیز شدند اما از طرف دیگر رژیم ناصری هم بواسطهٔ اصلاحاتی که خود انجام داد، مجبور به هماهنگ نمودن خود با وضعیت فکری علما و گسترش اصلاحاتی که اساساً دو پهلو بود، گشت. بنابراین، رفتار تحصیل کردگان مذهبی الازهر نباید تنها به عنوان پاسخی به سیاست ناصر در قبال مؤسسهٔ مذهبی نگریسته شود و نمیتواند تنها تحت عنوان تسلیم و تسلط توجیه شود رژیم ناصری با آفریدن یک انحصار مذهبی تحت کنترل دولت، علما را تحت سلطهٔ خود در آورد و آنان را در طول دههٔشصت کاملاً مجبور به تسلیم نمود، ولی در همان زمان ابزارهایی برای ظهور سیاسی آنان در دههٔ هفتاد فراهم آورد. بنابراین رژیم دههٔ ۱۹۶۰ نقش مهمی در شکل دهی دوبارهٔ کارکردهای الازهر در فضای عمومی، برای نیمهٔ دوم قرن بیستم ایفا کرد.
من این تحولات سیاسی را با تغییرات آموزشیای که دولت برازهریها تحمیل نمود، مرتبط خواهم ساخت. معرفی موضوعات جدید در برنامهٔ درسی الازهر در سال ۱۹۶۱ محیط معرفتی علما را با مجبور ساختن آنان به رفع تضاد و دوگانگی بین دانش جدید و علوم دینی تغییر داد. در حقیقت نوسازی الازهر با نهاد مذهبی آن به مبارزه برخاست؛ هویتی که بعدها علما تلاش بسیاری برای بدست آوردن دوبارهٔ آن از طریق مشارکت در صحنهٔ سیاست انجام دادند. فرآیند نوسازی، هرچند تأثیر منفی بر نشاط سیاسی علما نداشت و لیکن بیش از حد، هویت سیاسی آنان را متحول ساخت زیرا این فرآیند مسامحتاً و ناخواسته فضای گفت و گو و بحث سیاسی را برایآنان بوجود آورد، همچنان که پایهای نیز برای گسترش مؤسسهٔ آموزشی آنان بنا نهاد. درو اقع همچنان که قسمت دوم این مقاله نشان خواهد داد، در فضای سیاسی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ الازهر به عنوان یک نهاد سعی کرد در منازعات عمومیای که با ظهور اسلام افراطی رشد یافت، ایفای نقش کند، از آنجا که محیط مذهبی رقابتیترشد و اسلامگرایان مشروعیت الازهر را مورد تردید قرار دادند، الازهر دوباره به عنوان بازیگری سیاسی وارد صحنه شد و شروع به دخالت در فضای عمومی کرد. شکست الازهر در رساندن صدای خود به گوش دیگران در دههٔ هفتاد، موجب پدید آمدن تنوع سیاسی رو به گسترش در بدنهٔعلما گردید. «علمای حاشیهای» پدید آمدند و از جهتگیریها و نظرات رسمی الازهر از طریق انجام عمل «دعوهٔ» (تبلیغ دین مخصوصاً از طریق سخنرانی) فاصله گرفتند و انواع گوناگون اسلامگرایی را به الازهر معرفی کردند. افزون براین ظهور خشونت در مصر در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۸۰ اکثر علما را مجبور نمود که با شروع مجدد فعالیتهای خود، نقش دلالان سیاسی را باز کنند. بنابراین الازهر طبع انعطافپذیر و انحصاریای را که ناصر بدو عطا کرده بود از دست داد و پیکر متکثر و متنوعی شد که خود اکنون در رقابت با دیگر مراکز مذهبی قرار داشت. تفکر اعضای الازهر در تفسیر مذهبی، امروزه حتی از سـوی اکثر علمای رسمی الازهر که پلـورالیزم را در تفـکر دینی بـه رسمیت شنـاختهاند، به زیـر سـؤال رفتــه اسـت. همچنان کـه دیل ایکن من (Dale Eckelman) و جـمیز پیکاتـوری (James Piscatori) دربارهٔ اسلام معاصر نوشتهاند: «اکنون در نزد عامهٔ مسلمین، سیاست، جزء برجستهای از مرجعیت و قدرت است. دیگر علما انحصار مرجع مقدس را دارا نیستند ـ اگرچه روزی آنرا در دست داشتند ـ بلکه شیوخ صوفی، مهندسین، استادان تربیتی، متخصصان پزشکی، رهبران نظامی و شبه نظامی و دیگران برای اظهار نظر دربارهٔ اسلام با هم در رقابتند. در این فرآیند، زمین بازی مسطح و همدست شده ولی همچنان خطرناک است.»[۵] در واقع در مصر، همچنان که این مقاله نشان خواهد داد، تجزیه افزایندهٔ سیاسی گروههای علما مانند قدرت رو به افزایش آنها، رابطهٔ نزدیکی با ظهور خشونت در عرصهٔ سیاسی دارد.
دو مفهوم محوری که مطالعات پیشین علما برآن استوار بود یکی نوسازی (modernization) ـ فرآیندی که مؤسات «سنتی» را تضعیف میکند ـ و دیگری غیردینی کردن (secularization) است ـ که در اینجا به عنوان تصرف کارکردهایی که به طور سنی توسط مؤسسات مذهبی انجام میشد، بوسیلهٔ حکومت، تعریف میشود.ـ [۶]
رفتار علما به عنوان یک عکس العمل به این تهاجمات بیرونی تحلیل شده است و نه ایفای نقش در تغییر اجتماعی. اخوان المسملین از زمان تأسیسشان درسال ۱۹۲۸ به طور مداوم، علمای الازهر را به دلیل ضعف سیاسی و عقیدتی مورد انتقاد قرار میدادند، هر چند تعلقات خاطر فردیای بین برخی علما و اخوانالمسلمین وجود داشته است.[۷] برای بیشتر از دو دهه مخالفان اسلامگرا، مانند نتایج بیشتر مطالعات سیاسی در مصر، به الازهر به عنوان مؤسسهای که بیش از حد تسلیم دولت است و از ایفای یک نقش مستقل سیاسی ـ مذهبی ناتوان میباشد،نگاه کردهاند. گزارشات آکادمیک از وضعیت سیاسی و فکری علمای قرن بیستم نیز بیشتر به شکست علما در همراهی با مدرنیست متمرکز شده است. علمای فارغالتحصیل الازهر، نه به عنوان مردان عمل به حساب میآمدند و نه جزء نوآوران فکری تلقی میگشتند و بلکه از نظر مورخان و دانشمندان اجتماعی، نقش بازیگران سنتیای را بازی میکردند که از همراهی با تغییرات اجتماعی بخصوص سکولاریزم که در مصر سر برآورده بود، ناتوان بودند. چهرهٔ آنان بعنوان کسانی که بطور مصصم و بیتردید از فضای در حال نوسازی جامعه ـ از دوران «محمد علی» ـ انزوای فکری و سیاسی اختیار کرده بودند و با اکراه فراوان ولی بطور کامل، مجبور به پذیرفتن تغییرات ذلیلانهای که حکومت «اسماعیل» برآنان تحمیل کرده بود شده بودند، مطرح بود. تضعیف و تنزّلشأن آنها به عنوان «دلالان سیاسی» با از دست دادن تدریجی قدرت سیاسی و اقتصادیشان در طول سالهای قرن نوزدهم کاملاً مرتبط است؛ همچنان که بوسیلهٔ دانیل کرسلیوس (Daniel Crecelius) توضیح داده شده است.[۸] همین الگو برای توصیف علما در مصر مستقل، بکار میرود: تصور میشود حکومت ناصر با ملی کردن اوقاف در سال ۱۹۵۲ ضربهٔ آخر را به علما وارد کرده باشد. کرسلیوس در سال ۱۹۷۲ تضعیف سیاسی علما را در ادامهٔ همین روند اینگونه تفسیر میکند: «[علما] بطور ناخواسته و یا ناتوان از ایجاد هر گونه تغییرات مستقیم و یا حتی سازگاری و همراهی با این تغییرات، د رنهایت، بوسیلهٔ تحولاتی که ناگزیر ابتدا در دولت و نخبگان و سپس در مؤسسات دولتی و دیگر گروههای اجتماعی صورت گرفت، در هم شکسته و مضمحل شدند. در واقع اصلاحات سال ۱۹۶۱ مراکز مذهبی، آخرین حمله علمیه علما نبود چرا که نتوانست از عملکرد مذهبی آنان جلوگیری کند. در عوض، نوسازی و مدرنیتهای که ناصر در الازهر بوجود آورد راهی بود که بوسیلهٔ آن رئیس جمهور کنترل نزدیکی براین مؤسسهٔ مذهبی داشته باشد و بدون آنکه بخواهد مذهب را از صحنهٔ عمومی حذف بکند، آن را از آن خود بنماید. خود کرسلیوس بعداً با تأکید برپیوندهای محکم میان حکومت ناصر و مذهب، توصیف خود از اصلاحات ۱۹۶۱ را، جرح و تعدیل کرد.[۹] اما در درازمدت،نوسازی الازهر به ظهور مجدد علما در عرصههای سیاسی و اجتماعی کمک شایانی نمود. این اصلاحات نوسازی (modernizing reform) در فهم رابطهٔ امروزی موجود بین دین و سیاست در مصر اهمیت کلیدی دارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست