چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

معجزه و كرامت در سیره پیشوایان


معجزه و كرامت در سیره پیشوایان

کرامت در اصل به معنی بزرگواری و عظمت معنوی است, و در اصطلاح علم كلام, كارهای خارق العاده ای كه از پیامبران برای اثبات نبوت صادر می گردد با نام معجزه خوانده می شود, و همین گونه كارها از غیر پیامبران, با نام كرامت ذكر می شود

● معنی معجزه و كرامت

معجزه در اصل از عجز گرفته شده، به معنی عاجز كردن است، بنابراین كارهای خارق العاده‏ای كه از اولیای بزرگ رخ می‏دهد و دیگران از انجام آن عاجز هستند، به آن معجزه می‏گویند، مانند زنده كردم مرده، شفادادن بیمار مبتلا به بیماری بی‏درمان و امثال آن.

اصل معجزه از پیامبران است كه برای صدق نبوّت خود، معجزه از خود نشان می‏دادند و موجب ایمان و اعتقاد مردم به توحید و نبوّت می‏شدند. چنان كه قرآن از دو معجزه بزرگ موسی(ع) در برابر فرعونیان یعنی معجزه عصا و ید بیضاء، تعبیر به برهان كرده و می‏فرماید: «فذانك برهانان من ربّك ؛ این دو (عصا و ید بیضاء) دو برهان از طرف پروردگارت می‏باشند.»(۱) و درباره ناقه صالح معجزه حضرت صالح پیامبر، می‏فرماید: «هذه ناقهٔ اللّه لكم آیهٌٔ ؛این شتر الهی برای شما معجزه‏ای است.»(۲)

پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم برای اثبات نبوت خود دارای معجزه بودند، و در قرآن مجید معجزات مختلفی از معجزات پیامبران مانند نه معجزه موسی(ع)(۳) و مرده زنده كردن عیسی(ع)(۴) ذكر شده، و از غیر پیامبران نیز در قرآن معجزاتی ذكر شده مانند معجزه عفریتی از جن و آصف برخیا(۵) و...

● امّا واژه كرامت

در اصل به معنی بزرگواری و عظمت معنوی است، و در اصطلاح علم كلام، كارهای خارق العاده‏ای كه از پیامبران برای اثبات نبوت صادر می‏گردد با نام معجزه خوانده می‏شود، و همین گونه كارها از غیر پیامبران، با نام كرامت ذكر می‏شود. بنابراین كرامت اصطلاحی در گفتار متكلمین به علم كلام، همان معجزه‏ای است كه درباره امور خارق العاده غیر پیامبران، از اولیاء خداوند و امامان(ع) استعمال می‏شود. چرا كه نشانه عظمت و بزرگواری آنها در پیشگاه خداوند است، بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: «المعجزهٔ علامهٔ اللّه لایعطیهاالّا انبیائه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصّادق من كذب الكاذب ؛ معجزه نشانه‏ای برای خداست كه خداوند آن‏را به كسی جز پیامبران و رسولان و حجّت هایش عطا نمی‏كند، و هدف از آن این است كه به وسیله آن راستگویی راستگو از دروغگویی دروغگو شناخته شود.»(۶)

مطابق روایات بسیار، امامان معصوم (ع) نیز همچون پیامبران دارای معجزه بودند (كه گفتیم از آن به كرامت تعبیر می‏شود) در این راستا نظر شما را به دو روایت زیر جلب می‏كنیم:

۱) ابوبصیر یكی از شاگردان برجسته امام باقر(ع) كه از هر دو چشم نابینا بود، می‏گوید، به امام باقر(ع) عرض كردم: «آیا شما وارث رسول خدا(ص) هستید؟» فرمود: آری. عرض كردم: رسول خدا(ص) وارث همه انبیاء بود؟ آیا آنچه را آنان می‏دانستند، رسول خدا(ص) نیز می‏دانست؟ فرمود: آری. عرض كردم: «فأنتم تقدرون علی ان تحیوا الموتی، و تبرؤوا الاكمه و الابرص؟؛ پس شما می‏توانید مرده را زنده كنید و كور و بیمار مبتلا به پیسی را خوب نمایید؟» فرمود: آری. سپس به من فرمود: نزدیك بیا، نزدیك رفتم، دست مباركش را بر صورت و چشم من كشید، خورشید، آسمان، زمین، خانه‏ها و هرچه را كه در آنجا بود دیدم، سپس به من فرمود: «آیا دوست داری همین گونه بینا باشی، تا همچون سایر مردم در قیامت به حساب و كتاب الهی كشیده شوی، و یا (به حال اوّلت برگردی) و به طور خالص (و بی دغدغه) وارد بهشت شوی؟» عرض كردم می‏خواهم به همان حال قبل برگردم، دست مباركش را بر صورتم كشید، دوباره نابینا شدم، این ماجرا را برای ابن عمیر(یكی از شاگردان ممتاز امام) نقل كردم، او گفت: «گواهی می‏دهم كه حادثه (صدور كرامت از امام باقر) حق است، چنان كه روز روشن است.»(۷)

۲) از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) روایت شده كه فرمودند: «اسم اعظم دارای ۷۳ حرف است، آن اسم اعظمی كه آصف برخیا(وزیر حضرت سلیمان) می‏دانست، و بر اثر آن توانست در كمتر از یك چشم برهم زدن، تخت بلقیس را از یمن به بیت المقدس نزد سلیمان(ع) بیاورد. یك حرف از آن ۷۳ حرف بود، و در نزد ما امامان علیهم السلام ۷۲ حرف از اسم اعظم وجود دارد، و تنها یك حرف آن مخصوص ذات پاك خداست كه مربوط به علم غیب می‏باشد.»(۸)

نیز امام صادق(ع) آیه ۴۰ سوره نمل را (كه مربوط به آصف برخیا و آوردن تخت بلقیس به وسیله او است) تلاوت كرد، كه در آن آمده آصف برخیا دارای بهره‏ای از علم كتاب بود كه چنین كار خارق العاده عظیمی انجام داد، امام صادق(ع) فرمود: «و عندنا واللّه علم الكتاب كلّه؛ اگر آصف، بهره‏ای از علم كتاب داشت، سوگند به خدا ما دارای همه علم كتاب هستیم.»(۹) نتیجه این كه امامان(ع) دارای كرامت در سطح عالی بودند.

● عبودیّت سرچشمه كرامت‏ها

عامل اصلی و مهمی كه موجب آن می‏شود كه اولیاء خدا ـ حتی غیر از پیامبران و امامان ـ دارای مقام كرامت می‏شوند، و از آنها امور غیر عادی سر می‏زند، عبودیت خالص و بندگی بی‏شائبه است. چنان كه این مطلب در قرآن و روایات بی‏شمار آمده است. مثلاً در قرآن در مورد معراج پیامبر اسلام(ص) كه از بزرگترین معجزات او بود، مسأله عبودیت پیامبر(ص) نقش به سزایی در شایستگی او به این مقام داشت، همان گونه كه در دو آیه به این مطلب اشاره شده، در یكجا می‏فرماید: « سبحان الّذی اسری بعبده...؛ پاك و منزّه است خداوندی كه عبد و بنده‏اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی در شب (معراج) سیر داد...»(۱۰) و نیز می‏فرماید: «فاوحی الی عبده ما اوحی ؛ خداوند (در شب معراج در سدرهٔ المنتهی بر فراز عرش) آنچه را وحی كردنی بود به بنده‏اش «محمد (ص)» وحی كرد.»(۱۱)

توضیح اینكه: عبودیت و بندگی نهایت خضوع و تسلیم خالص در برابر خدای بزرگ است، خمیرمایه و سنگ زیرین ارتقاء و ارتفاع به قرب خاص الهی در پرتو عبودیت با معرفت است. تا آنجا كه خداوند در شب معراج به پیامبر(ص) چنین خطاب كرد: «عبدی اطعنی حتّی اجعلك مَثَلی (او مِثلِی) اذا قلت لشی‏ء كن فیكون ؛ ای بنده من مرا اطاعت كن، تا تو را مظهری از خودم( یا: همانند خودم در بعضی كارها) قرار دهم، كه وقتی به چیزی بگویی بوده باش آن چیز تحقّق یابد.»(۱۲)

و امام صادق(ع) فرمود: «العبودیّهٔ جوهرهٌٔ كنهها الرّبوبیّهٔ ؛ عبودیّت و بندگی گوهری است كه ربوبیّت در درون آن نهفته شده است.»(۱۳)

یعنی عبودیّت آن چنان انسان را به كمال می‏رساند كه اگر كامل شود، عبد را خداگونه می‏كند، و او را مظهر جلال و جمال الهی می‏نماید، به طوری كه در پرتو بندگی می‏تواند، كارهایی مانند تصرّف در عالم تكوین نماید، و صاحب كرامات شود، مانند امامان معصوم (ع) و اولیاء خدا همچون حضرت عباس (ع) و حضرت معصومه (س) و... كه آنها در پرتو بندگی خالص و با معرفت به جایی رسیدند كه به اذن پروردگار می‏توانند در جهان تكوین تصرّف كنند، به عنوان مثال آهن سرد را در كوره می‏گذارند، گداخته و به صورت آتش فروزان می‏شود، آن آهن در عین آنكه آهن است، به قدری به آتش نزدیك شده كه آتش گونه گشته است، گرچه این حرارت و نورانیت در درون ذات آن نیست، بلكه پرتوی از آتش كه در درون آن افتاد او را به رنگ آتش درآورده است، بنده خالص خدا نیز می‏تواند این گونه به خدا نزدیك شود، و غرق در نور الهی گردد كه خداگونه شود. استاد شهید مرتضی مطهری می‏نویسد: «وصول به ربوبیّت در پرتو عبودیّت، گرچه در ظاهر تعبیر زننده‏ای است، زیرا معنی این جمله «از بندگی تا خداوندگاری» است، مگر می‏شود انسان از مرز بندگی خارج شود، یا در مرز خدایی قدم بگذارد؟! این التّراب و ربّ الارباب ؛ خاك كجا و پروردگار پروردگارها كجا؟ ولی باید توجه داشت كه خدایی غیر از خداوندگاری است، مقصود از حدیث فوق «العبودیّهٔ جوهرهٔ كنهها الرّبوبیّهٔ» این است كه انسان در پرتو بندگی خالص به خداوندگاری (نه خدایی) می‏رسد، این مراحل در پنج مرحله زیر خلاصه می‏شود:

۱) انسان در پرتو بندگی به نفس خود تسلّط می‏یابد.

۲) انسان پس از این مرحله، آن چنان نیرومند می‏شود كه روح او قاهر شده، و می‏تواند گناهان را از خود دور سازد.

۳) پس از این مرحله در بسیاری از امور، روح از بدن بی‏نیاز می‏شود.

۴) پس از مرحله قبل، روح بدن را خلع می‏كند، و بدن از هر لحاظ تحت فرمان روح قرار می‏گیرد.

۵) در مرحله پنجم انسان به قدری نیرومند می‏شود كه حتّی طبیعت خارج از بدن را نیز تحت نفوذ خود قرار می‏دهد، مانند اولیاء خدا كه از آن‏ها معجزه و كرامت و تصرّف در عالم تكوین كه یك نوع خداوندگاری است سر می‏زند، بنابراین در درون عبودیت مرحله‏ای پیش می‏آید كه انسان مظهر صفات حق می‏گردد.(۱۴)

در روایت آمده: امام صادق(ع) از كوفه عازم مدینه بود. گروهی از برجستگان و زاهدان از جمله ابراهیم ادهم، آن حضرت را بدرقه كردند، در مسیر راه شیری را دیدند، جرئت نكردند به پیش روند، ابراهیم گفت: صبر كنید تا جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) بیاید و نظر دهد. صبر كردند تا امام(ع) آمد و سپس به شیر نزدیك شد، و دو گوش شیر را گرفت و او را از سر راه دور نمود. به این ترتیب شیر درّنده در برابر عظمت امام، تسلیم شد و اطاعت كرد، در این وقت امام صادق(ع) به حاضران فرمود: «اما لو انّ النّاس اطاعوا اللّه حقّ طاعته لحملوا علیه اثقالهم ؛ آگاه باشید، اگر مردم آن گونه كه شایسته اطاعت است، از خداوند اطاعت می‏كردند (به مقامی از ولایت می‏رسیدند) كه بارهای خود را بر پشت شیر نهاده، و از آن به عنوان مركب استفاده می‏كردند.»(۱۵)

بر همین اساس وقتی كه پیامبر اسلام (ص) در آستانه معراج، از سوی خداوند مخیّر شد كه بندگی و نبوت یا بندگی و پادشاهی را برگزیند، آن حضرت بندگی را بر پادشاهی ترجیح داده و در پاسخ عرض كرد: «بل اكون نبیّاً عبداً؛ بلكه پیامبری و بندگی را بر می‏گزینم.»(۱۶) و در حدیث دیگر آمده: هنگامی كه امام جواد(ع) (در بغداد و در سال ۲۲۰ هـ.ق) به شهادت رسید، فرزندش امام هادی (ع) همان لحظه گفت: «انّا للّه و انّا الیه راجعون؛ ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) در گذشت.» شخصی پرسید: از كجا از شهادت امام جواد با خبر شدید؟ فرمود: «لانّه تداخلنی ذلّهٔ للّه لم اكن اعرفها ؛ زیرا خضوع خاصّی (از عبودیّت و بندگی) در دلم افتاد كه بی‏سابقه بود.»(۱۷)

این حدیث بیانگر آن است كه بندگی خدا هرچه عمیق‏تر و آگاهانه‏تر و خاضعانه‏تر باشد، دلیل ارتقاء درجه و معرفت است، و معرفت خدا در انسان هر قدر بالا رود، او بیشتر احساس بندگی می‏كند، بنابراین بندگی معیار و نشانه و وسیله درجات عالی، از جمله كرامت‏های غیر عادی خواهد شد.

حجهٔ‏الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی

پی‏نوشت‏ها:

۱. سوره قصص، آیه ۳۲ ـ برهان به معنی روشن كردن است، از آنجا كه معجزه روشن كننده صداقت پیامبران، و روشنی بخش راه راست است به آن برهان می‏گویند.

۲. سوره اعراف، آیه ۷۳، واژه آیه به معنی علامت و نشانه است، زیرا معجزه نشانه صداقت پیامبران می‏باشد.

۳. و لقد آتینا موسی تسع آیاتٍ بیّناتٍ (سوره اسراء).

۴. سوره آل عمران، آیه ۴۹.

۵. سوره نمل، آیه ۳۹ و ۴۰.

۶. بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۷۷.

۷. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۷۰.

۸. تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۸ ـ ۹۰.

۹. همان، ص ۸۹.

۱۰. سوره اسراء، آیه ۱.

۱۱. سوره نجم، آیه ۱۰.

۱۲. تفسیر ام الكتاب میر جهانی، ص ۲۵۸.

۱۳. مصباح الشریعه، باب دوم، ص ۱۰۰.

۱۴. اقتباس از كتاب «ولائها و ولایت‏ها» تألیف علامه شهید مرتضی مطهری، ص ۷۳ تا ۸۲.

۱۵. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۲۹۲.

۱۶. بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۳۸۲.

۱۷. اصول كافی، ج ۱، ص ۳۸۱.

۱۸. سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.

۱۹. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.

۲۰. بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۲ و ج ۱۸، ص ۲۰.

۲۱. همان، ج ۴۱، ص ۲۷۳؛ فضائل الخمسه، ج ۳، ص ۲۷۱.

۲۲. ارشاد شیخ مفید (ترجمه شده)، ج ۱، ص ۱۳۵.

۲۳. همان.

۲۴. كامل الزّیارات، ص ۷۳.

۲۵. همان.

۲۶. بصائر الدّرجات، ج ۶، ص ۷۶ ؛ بحار، ج ۴۸، ص ۱۶ و ج ۴۷، ص ۱۱۵.

۲۷. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۶.

۲۸. كشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۰ ؛ بحار ج ۵۰، ص ۱۵۵.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید