چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

یادی از مکتب و مکتبخانه‏


یادی از مکتب و مکتبخانه‏

تا زمان ناصر الدین شاه مدرسه به صورت امروزی در ایران وجود نداشت در اصل، حکومت پرداختن به امور آموزشی را جزء وظایف خود نمی دانست از این رو والدین فرزندان خود را برای آموزش به …

تا زمان ناصر الدین شاه مدرسه به صورت امروزی در ایران وجود نداشت در اصل، حکومت پرداختن به امور آموزشی را جزء وظایف خود نمی دانست از این رو والدین فرزندان خود را برای آموزش به محل هایی که مکتبخانه نمام داشت می فرستادند که از قداستی خاص برخودار بود. در مکتبخانه ها آموزش بسیار محدود و فقط برای رفع نیاز های معمول زندگی کسب توانایی های خواندن، نوشت و حساب کردن داده می شد که انگیزهٔ اصلی تحصیل به حساب می آمد. ‏

مکتبخانه ها تا آن درجه محل اعتقاد مردم شده بود که در گرفتاری ها نذر و نیاز هایی بر آن نیت کرده، مراد و حاجت می خواستند نذر های آنان آش، پلو و حلوای پخته بودکه به طلاب می دادند. نیاز کودکان مکتبخانه شیرینی و شربت، میوه و وسایل درس و مشق مانند کتاب، کاغذ، قلم، دوات، رخت، کفش و کلاه عید و پیراهن و شلوار سیاه برای محرم بود.‏

شایان توجه است که خانواده های متمکن تر فرزندان خود را به مکتبخانه نمی فرستادند بلکه آنان معمولا از معلم های خصوصی استفاده می نمودند که به اصطلاح "معلم سر خانه" گفته می شد. ‏

مکتبخانه متداول ترین سازمان تربیتی ایران بود که قبل از تأسیس مدارس جدید در کشور دایر بوده است و غالب محتوای آموزشی آن به قرآن کریم و بعضی از کتاب های اخلاقی محدود می شد که بنا به سلیقه معلم انتخاب می گردید. ‏

تأکید مکتبخانه ها بر آموزش خواندن و نوشتن بود. بدین ترتیب دانش آموزان پس از گذراندن یک دوره در مکتبخانه در زمینه خواندن و نوشتن مهارت بسیاری می یافتند. آن گونه که قادر به فهم متون ادبی قدیمی نظیر گلستان و بوستان سعدی که نثری نسبتا سنگین دارد، می شدند. همچنین بر روی خط و طرز نوشت تأکید عمده ای می شد به همین دلیل اکثر افرادی که در مکتبخانه ها تحصیل کرده بودند دارای خطی خوش و زیبا بودند. ‏

در مکتبخانه هایی که دانش آموزان زیادی داشت، فرد یا افراد دیگری به ملا یا مکتبدار کمک می کردند که از بین دانش آموزان تیز هوش تر از بقیه انتخاب می شدند و این معاونین ملا "خلیفه" نامیده می شدند. وظیفه خلیفه آموزش دانش آموزان ضعیف تر با زبانی ساده تر بود همچنین خلیفه‌ها وظیفه "مبصری" نیز داشتند. ‏

دوره آموزش در مکتبخانه ها ۵ یا ۶ سال بود و اطفال از سن ۵ یا شش سالگی به تعلیم و تربیت مشغول می شدند و تا سن ۱۰ یا ۱۱ سالگی تمام یا قسمت هایی از قرآن و برخی متون ادبی قدیمی را از بر می کردند.‏

دروسی که در مکتبخانه ها برای شاگردان تدریس می شد غیر از آموزش های قرآنی، صرف و نحو عربی، مطالعه متون مذهبی دروسی نظیر "موش و گربه" اثر عبید زاکانی، دیوان شعرایی چون سعدی، جامع عباسی، ابواب الجنان، تاریخ نادر، تاریخ معجم، نان و حلوای شیخ بهائی، پند نامه عطار و حلیه المتقین علامه مجلسی نیز بود. ‏

نحوه آموزش در مکتبخانه ها به این شکل بود که معلم (مکتبدار) آیه از قرآن یا هر مطلب دیگری را که می خواست آموزش دهد می خواند، سپس دانش آموزان آن را تکرار می کردند و بدین ترتیب چند بار گفته می شد تا از بر می گردید. ‏

تنبیه و مجازات توسط مکتبداران مرد (ملا، میرزا، آخوند) و زن (ملاباجی، میرزا خانم، میرزا باجی) که امر تعلیم و تربیت را در مکتبخانه ها به عهده داشتند صورت می گرفت. بعضی از معلمین معتقد بودند که تنبیه طفل نباید از حدود سرزنش و توبیخ تجاوز کند اما برخی دیگر اعتقاد به تنبیه بدنی شدید داشتند. مجازات بدنی به صورت های مختلف انجام می شد اما متداول ترین روش تنبیه به این شکل بود که دو چوب معمولی کوتاه و بلند در کنار میز معلم قرار داده شده بود، چوب کوتاه برای دانش آموزانی که در نزدیک معلم نشسته بودند استفاده می شد و چوب بلند برای دانش آموزانی که فاصله بیشتری داشتند مورد استفاده قرار می گرفت.‏

هر چند مدارس جدید از دوران ناصر الدین شاه به بعد اندک اندک تأسیس شده و رو به گسترش نهادند اما تا مدت ها حتی در زمان حکومت پهلوی نیز مکتبخانه علی الخصوص در روستا ها دایر بود و بسیاری از کودکان به این روش تعلیم می دیدند.

مصطفی محققی