چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پرسش از جامعه شناسی دین
سالهای پایانی سده بیستم را، عصر غلبه نگاه جامعهشناختی بر نگاه فلسفی و متافیزیکی دانستهاند. این حکم درست باشد یا نادرست، در این واقعیت عینی خدشه وارد نمیکند که التزام به رویکردهای جامعه شناسانه در عرصه دین، سیر و سرعتی چشمگیر یافته است. اما با این همه شناخت درست و دقیق این رویکرد مستلزم آگاهی به مبانی و مسائل این حوزه علمی است.
آنچه در زیر میخوانید، متن سخنرانی دکتر سارا شریعتی در جلسه گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران است. وی در این جلسه که با عنوان پرسشهایی از جامعهشناسی دین با استقبال فراوان اساتید و دانشجویان و علاقمندان در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، ضمن ارائه تاریخچه مختصری از این حوزه علمی، به مهمترین سؤالاتی که جامعهشناسی دین در فرانسه با آنها درگیر بوده است، پرداخت.
صحبتم را با یک اظهار امیدواری آغاز میکنم زیرا اینجا جلسه جامعهشناسی دین است و صحبت از دین و اینکه این بحث از حوزه ممنوعه درآمده، برای من نوعی امیدواری است. تعلل من در پیشنهاد نامی برای این صحبت باعث شد که دوستان عنوان «پرسش از جامعهشناسی دین» را انتخاب کنند. من این عنوان را به فال نیک میگیرم و در نتیجه میکوشم صحبتم را به پرسشهایی که جامعهشناسی دین با آن درگیر است، اختصاص دهم. برای این کار و برای رعایت فاصله لازم و ضروری با میدان مورد بحث که این جلسه باشد، سعی خواهم کرد با استناد به تجربه کار «گروه جامعه شناسی ادیان» در فرانسه به بررسی این پرسشها بپردازم. تا بدین ترتیب در آیینه دیگری با خود روبرو شویم و از آن تجربیات جهت تکوین و رشد این گروه استفاده کنیم. امیل دورکیم در سال ۱۹۱۷ درگذشت. وی بر خلاف اگوست کنت، اسلافی از خود به جا گذاشت: موریس هالبوالکس. مارسل موس، بوگله و... که کار وی را با گرایشات متفاوت ادامه دادند. پس از گذشت یک دهه از مرگ دورکیم، گابریل لوبرا یکی از چهره هایی که به نحوی متأثر از دیدگاهها و نظریات وی بود، میراث او را در زمینه جامعهشناسی دین بسط داد. لوبرا استاد حقوق دینی و جامعه شناسی بود، شخصاً تمایلات مذهبی بسیار قوی داشت و با نهادهای کلیسایی نیز پیوند و ارتباط نزدیکی داشت . حوزه فرهنگی فرانسه در خلال سالهای ۳۰ـ۱۹۲۰ سالهایی بود که قانون لائیسیته در آن به تصویب رسیده (۱۹۰۵) و محدودیتهای خود را نیز آشکار کرده بود. در همین حوزه فرهنگی بود که دورکیم آرزو میکرد بتواند نوعی اخلاق مدنی را پی ریزی کند که به نحوی جانشینی برای دین رسمی باشد. اگر چه فرانسه به عنوان کشوری شناخته میشد که «دختر بزرگ کلیسای کاتولیک» لقب گرفته بود اما به تدریج به سوی جامعهای پیش میرفت که در آن مذهب رسمی و کلیسایی دچار بحران شده و مشارکت مردم در کلیسا و مراسم مذهبی آرام آرام رنگ میباخت. طبیعتاً این مسأله اسباب نگرانی ارباب کلیسا را بر میانگیخت. به همین دلیل نهادهای کلیسایی که در آغاز نسبت به جامعه شناسی بدبین بودند ، سیاست دیگری پیش گرفتند و مشوق محققین عرصه جامعه شناسی شدند و از پژوهشها و مطالعات جامعه شناسانه آنها حمایت کردند تا شاید از این طریق علت نارضایتی مؤمنین و عدم مشارکت آنها را در مراسم کلیسا دریابند و در واقع موقعیت کاتولیسیزم را به عنوان دین رسمی فرانسه مورد ارزیابی قرار داده و آن را ارتقا بخشند .این سیاست در تشکلاتی چون «کنفرانس بینالمللی جامعهشناسی دینی» (C.I.S.R) در شهر لوون توسط کشیشی به نام لوکلرک و «مرکز کاتولیک جامعهشناسی دینی» در فرانسه بنیانگذاری شد.
گابریل لوبرا به نوبه خود در سال ۱۹۳۱ تحقیقات مفصلی را در خصوص وضعیت مذهب کاتولیک و دین تودهها آغاز کرد. وی در مجله «تاریخ کلیسای فرانسه» پرسشنامهای ۲۵ صفحه ای تهیه و مطالعه ۴۰۰۰۰ حوزه کشیشی را آغاز کرد. معیار وی برای سنجش میزان دینداری مردم، مشارکتشان در مراسم کلیسا بود و پاسخ به این سؤال که مردم تا چه میزان در مراحل مختلف زندگی خود همچون تولد ، مرگ و ازدواج ، مناسک و مراسم مذهبی را بجا میآورند؟ بدین ترتیب لوبرا تحقیقات میدانی پردامنه و طولانی را آغاز کرد و یک نوع سنخ شناسی از تیپهای مذهبی در جامعه فرانسه آن زمان عرضه کرد که از قضا بسیار مورد توجه و رجوع قرار گرفت. فعالیتهای لوبرا و رویکردهای جامعهشناسانهاش به وضعیت دینداری در فرانسه ، عده ای از جامعهشناسان فرانسه را گرد او جمع کرد و این چنین در سالهای ۵۴ - ۱۹۵۰ اولین «گروه جامعهشناسی دین» به سرپرستی خود او در«مرکز ملی تحقیقات علمی» (S.R.N.C) شکل گرفت و به انتشار نشریه «آرشیو جامعه شناسی ادیان» انجامید. هانری دروش ، فرانسوا آندره ایزامبر، ژان سگی،ژاک متر و امیل پولات از چهرههای شاخص این گروه بودند که با وجود تفاوت در حوزههای تحقیقاتی و تخصصی خود ، اغلب تعلقات نهادی و دغدغه دینی داشتند. لوبرا متخصص کاتولیسیزم بود ؛ تخصص ژان سگی در حوزه پروتستانتیزم بود ؛ هانری دروش در زمینه اقلیتهای مذهبی صاحب تخصص بود و امیل پولات هم به وضعیت مسیحیت، تجربه کشیشهای کارگر و جریانات اصلاح دینی در دنیای مدرن توجه داشت. این گروه در حین کار با پرسش هایی مواجه شدند و برای ادامه فعالیت خود ناگزیر از پاسخ بدان و یافتن راه حلی برای آنها بودند. پرسشهایی را که امروز، در این جلسه برای ما که در آغاز کار تشکیل گروه جامعهشناسی دین هستیم، مطرح است و پاسخ بدانها برای ادامه کارمان ضروری است را شاید بتوان مجموعاً در ۱۰ سؤال صورت بندی کرد:
۱) چگونه میتوان جامعهشناسی دین را به عنوان یک گرایش آکادمیک و دانشگاهی مطرح کرد؟
اولین پرسش، پرسش از استقلال این رشته بود. اولین مسأله ای که برای این گروه به میان آمد این بود که چگونه میتوان جامعهشناسی دین را به عنوان یک گرایش آکادمیک و دانشگاهی مطرح کرد. این گروه ، بعضاً در معرض این پرسش قرار میگرفتند که شما کارگزاران نهادهای مذهبی هستید و چون این نهادها امروز دچار بحرانند میکوشید از این طریق راه حلی برای آسیب شناسی موقعیت خود بیابید. بنابراین در پس این کارهای به ظاهر علمی، واقعیتهای اعتقادی، ارزشی و تعلقات نهادی نهفته است. عنوان «جامعهشناسی دینی» که تا این دوره برای این رشته به کار میرفت، خود دلیلی برای اثبات این نظر بود که این رشته عمدتاً خصلتی دینی دارد و نمی تواند به عنوان یک رشته دانشگاهی مطرح شود. در فرانسه این بحث به دلیل تنشی که همواره میان نهاد دینی و نهادهای دانشگاهی وجود داشت، موقعیت ممتازی مییافت. بدین ترتیب این گروه میبایست در اولین گام، از استقلال گرایش جامعهشناسی دین دفاع میکرد. پاسخ گابریل لوبرا به این پرسش تأکید بر «رویکردی غیر دینی به پدیدههای دینی به عنوان شرط استقلال و آزادی محقق » بود. توضیح اینکه هر یک از ما پیش از آنکه وابسته به نهادی باشیم و جدا از اعتقادات، تعلقات و ارزشهایی که به آنها باور داریم ، محقق هستیم و شرط آزادی محقق، استقلال اوست. لوبرا این پاسخ را به صراحت در مقدمه شماره دوم نشریه «آرشیو جامعه شناسی ادیان» بیان کرد و نوشت که « یک کاروان بیش نیست و آن کاروان تحقیق و کشف علمی است و همه مردان و زنان محقق با اعتقادات خاص خود در این کاروان همسفرند و احساسات و مواضع شخصی شان به ما مربوط نیست. این نشریه تنها دغدغه خود را علم میداند و بیانگر تحقیقات محققین است و نه اعتقادات مذهبی یا غیر مذهبی شان». بنابراین به زعم لوبرا تعلقات دینی یک محقق نمیتواند و نباید وجه علمی و بی طرفانه پژوهشهای جامعه شناختی وی را کمرنگ کند. این تأکید بر آنچه که ماکس وبر «بیطرفی ارزشی» در کار تحقیق مینامید، عملاً به تغییر عنوان «جامعهشناسی دینی» به «جامعهشناسی دین» انجامید.
۲) آیا جامعهشناسی دین نام درستی است؟
دومین پرسش، پرسش از نام گذاری گروه بود. «گروه جامعهشناسی دین» نامی بود که این افراد برای خود انتخاب کرده بودند. اما برخی در نقد این نام گذاری اظهار میکردند که جامعه فرانسه با سرعتی فراوان به سوی پلورالیته و تکثر دینی پیش میرود. در چنین شرایطی آیا باز هم میتوان از جامعه شناسی یک دین سخن گفت؟ و در این صورت منظور کدام دین است؟ بنابراین با توجه به شرایط موجود نام رشته «جامعهشناسی دین» به «جامعه شناسی ادیان» تغییر پیدا کرد. در آن زمان دو نهاد رسمی در حوزه جامعه شناسی دین وجود داشت: «کنفرانس بین المللی جامعه شناسی دینی» و «مرکز کاتولیک جامعه شناسی دین». به دنبال مباحثی که در میان آمد، گروه جامعه شناسی دین و به تبع آنها، دو نهاد پیش گفته نیز نام خود را به «کنفرانس بین المللی جامعه شناسی ادیان» و «انجمن فرانسوی جامعه شناسی ادیان» تغییر دادند.
بنابراین در اولین مرحله کار، عنوان «جامعه شناسی دینی» به «جامعه شناسی دین» تغییر یافت و در دومین مرحله به«جامعه شناسی ادیان» تغییر نام داد.
۳) منظور از ادیان چیست؟
سومین پرسشی که برای گروه مزبور مطرح شد این بود که منظور از ادیان چیست؟ آیا مراد از ادیان، ادیان توحیدی، شناخته شده، رسمی و تاریخی است که بر سر آنها اجماع است یا تمامی ادیان و جریانات دینی را شامل میشود؟ بدیهی است که از نظر واقعیت اجتماعی، جنبش ها، گروهها و فرقههای متعددی در جوامع به چشم میخورند که دغدغهها و تعلقات دینی (به معنی عام آن) دارند ولو اینکه به دین اکثریت تعلق نداشته باشند و در صورت یک دین مشخص تعین نیابند از جمله احساس دینی و آنچه که گئورگ زیمل
«دینداری» مینامد و یا تحت عنوان«دینداریهای موازی» از آن سخن میرود و اغلب، نمایندگان ادیان تاریخی از آنها به عنوان «شبه دین» نام میبرند. آیا در مطالعات جامعه شناسی ادیان میتوان به این گرایشات فردی، جریانات و گروهها نامتعارف دینی هم نظر کرد و یا فقط باید به اشکال جمعی و شناخته شده ادیان تاریخی توجه داشت؟ و اصولاً آیا جامعه شناس دین میتواند حقانیت دینداری موضوعات مطالعه خود را مورد ارزیابی قرار دهد و در کار خود به نوعی به یک ارتودکسی پایبند باشد؟ این بحثی بود که بین ژان سگی متخصص پروتستانتیزم، هانری دروش کارشناس فرقههای مذهبی کوچک و گابریل لوبرا متخصص کاتولیسیزم به عنوان دین اکثریت درگرفت. ژان سگی و هانری دروش در مقام جامعه شناسان اقلیتهای مذهبی، گابریل لوبرا را مورد سؤال قرار دادند که ما چگونه میتوانیم از جامعه شناسی ادیان بحث کنیم در حالی که شما از موضع یک دین رسمی صحبت میکنید، موضعی که تنها خود را دین میداند و هرچه خارج از کلیسا است را خروج از دین میخواند، در صورتی که ما به عنوان جامعه شناس مجاز نیستیم که ارزشها و اعتقادات خود را در تحقیقات جامعه شناسانه وارد کنیم و کار جامعه شناس سنجش حقانیت دینداریها نیست. مطالعات جامعه شناسی، خصلتی برون دینی دارد و کار جامعه شناس با دین پژوه و متکلم متفاوت است. بنا به تعریف دورکیم وظیفه جامعه شناسی دین مشخصاً «مطالعه صور حیات دینی» و کارکردهای اجتماعی دین است. در نتیجه همانطور که نمی توان از یک دین واحد سخن گفت، از یک جامعهشناسی واحد هم نمی توان سخن به میان آورد. در نتیجه عنوان « امر دینی» به جای ادیان پیشنهاد شد و برخی از اعضای این گروه بر سر عنوان « جامعه شناسیهای امور دینی» توافق کردند و هانری دروش نیز در سال ۱۹۶۸ کتابی با همین عنوان منتشر کرد.
۴) آیا مطالعه جامعهشناسانه دین کافی است؟
چهارمین سؤالی که در برابر گروه جامعه شناسی ادیان قرار گرفت این بود که آیا مطالعه جامعه شناسانه دین کافی است؟ آیا میتوان کارکردها و صور اجتماعی دین را تنها از طریق یک رویکرد جامعه شناسانه بررسی کرد و به نتایج قابل قبولی رسید؟ و اصولاً آیا دین صرفاً با یک رویکرد جامعه شناسانه قابل فهم است؟ آیا باید به این توجه داشت که دین خود در مورد خود چه میگوید؟
زمینه و مبنای طرح این بحث آن بود که گروه جامعه شناسی دین، وظیفه علمی خود را در آن میدانست که در وهله نخست، منابع و مراجع پژوهش خود را تعیین کند. بدین منظور از مجموع کتابهایی که در حوزه جامعه شناسی دین منتشر شده بود فهرستی تهیه کردند و مرز بین کتابهای حوزه جامعه شناسی دین را با کتابهای علوم دینی، فلسفه دین، تاریخ دین، انسان شناسی دین و دیگر گرایشات دینی مشخص کردند. حاصل آن بود که به چهارمین توافق پایه دست یافتند. این توافق ناظر بر آن بود که مناسب ترین رویکرد به پدیدههای دینی، رویکرد میان رشته ای است؛ رویکردی که از مشارکت دادهها و یافتههای سایر شاخههای دانش نیز بهره میگیرد و در سایه مجموع این یافته ها، پدیدههای دینی را مورد پژوهش قرار میدهد. بدین ترتیب لوبرا به عنوان مدیر گروه از صاحب نظران دیگر رشتهها که از منظری متفاوت به مطالعه دین میپرداختند نیز دعوت کرد تا در مطالعات و تحقیقات گروه جامعه شناسی دین حضور داشته باشند. این تصمیم در عنوان نشریه ای که توسط این گروه به نام «آرشیو جامعه شناسی ادیان» منتشر میشد نیز انعکاس یافت و نام جدید این نشریه به «آرشیو علوم اجتماعی ادیان» تغییر پیدا کرد.
۵) آیا برای مطالعه پدیدههای دینی در جامعه، لزوماً باید دیندار بود؟
پنجمین سؤال گروه در خصوص جایگاه و وظیفه محقق بود. آیا برای مطالعه پدیدههای دینی در جامعه الزاماً باید دیندار بود؟ آیا برای مطالعه پدیدههای دینی در جامعه باید متخصص علوم دینی بود؟ و اینکه آیا باید تنها از منظری برون دینی، پدیدههای دینی را تحلیل و بررسی کنیم؟هانری دروش در کتاب خود تحت عنوان « جامعه شناسیهای امور دینی» از بحثی که پیرامون این موضوع در گرفته بود اینگونه گزارش میدهد: «دیندار میگوید: تنها کسی دین را میشناسد و میتواند بشناسد که به یک دین متعلق است و بدان عمل میکند. مدافع دین میگوید: شناخت دین حقیقی، در عین حال شناخت حقیقت دین است. بنیادگرا و انتگریست میگوید: آنکه دین حقیقی را شناخت، باطل بودن ادیان دیگر را نیز درخواهد یافت. تقریب گرا خواهد گفت: آنکه حقیقت دین حقیقی را شناخت، ارزش ادیان دیگر را نیز درخواهد یافت. اما نظرات دیگری نیز در این زمینه مطرح بود مثلاً «لوی برول» معتقد بود که «برای شناخت عرفان، مجبور نیستیم که عارف باشیم ، درست بالعکس». و ارنست رونان به نوبه خود میگفت: برای شناخت یک دین میبایست به این دین وارد شد، زندگیش کرد اما بعد از آن خارج شد. هارناک به نوبه خود تأکید میکرد که: برای شناخت ادیان میبایست لااقل یکی را شناخت و کسی که یک دین را میشناسد، انگار همه ادیان را میشناسد...
به این ترتیب در پاسخ به پرسش پنجم، گرایشهای متعددی ظاهر شد و هریک از زاویه ای خاص به این سؤال نظر کردند که آیا مطالعه جامعه شناسانه پدیدههای دینی الزاماً در گرو تدین پژوهشگر است یا نه. و این پرسشی است که امروز در برابر گروه ما نیز قرار دارد و پاسخ بدان از شروط آغازین کار ماست.
۶) روش تحقیق در این حوزه جامعهشناسی چیست؟
ششمین سؤالی که برای این گروه مطرح شد، پرسش از متد و روش کار بود و این از قضا همان سؤالی بود که بعدها سارتر هم در کتاب «نقد دیالکتیک محض» خود مطرح کرد. به گمان سارتر، مشکل جامعه شناس این است که دقیقاً نمیداند کجا باید بایستد به همین دلیل این علم، یا به «جامعه شناسی پلیس» مبدل میشود یا به «جامعه شناسی متهم». جامعه شناسی پلیس بدین معنا که جامعه شناس همانند پلیس وارد گروه مورد مطالعه خود میشود و برای پیشبرد تحقیقاتش ناگزیر است که اعتماد اعضای گروه را جلب کند تا بتواند به نتیجه برسد و این کار درست روش تحقیقات پلیسی است. در غیر این صورت،اگر بخواهد نه از موضع پلیس بلکه با مشارکت در گروه، همدلانه به کار تحقیقاتش بپردازد، جامعه شناسی اش به جامعه شناسی متهم تغییر جایگاه خواهد داد. جامعه شناسی که با میدان و موضوع موردتحقیق خود فاصله میگیرد جامعه شناسی اش، جامعه شناسی پلیس است اما جامعه شناسی که نمی خواهد بیرون بایستد جامعه شناسی اش ، جامعه شناسی متهم خواهد بود. جامعه شناسی که آنقدر جذب گروه میشود که فراموش میکند به چه منظور وارد گروه شده بود. در نتیجه یکی از مسائل مهم جامعهشناسی دین، مسأله «دیالکتیک فاصله و مشارکت» بود. مشاهده گر اگر میخواهد تنها مشاهده گر نباشد و مشارکت کند، ناگزیر از حفظ فاصله با میدان و موضوع مورد مطالعه اش میباشد تا بتواند یک کار علمی و غیرجانبدارانه را ارائه دهد. در نتیجه سؤال این بود: «چگونه میتوان با میدان تحقیق خود فاصله را حفظ کرد ولی در عین حال از مشارکت در آن نیز غفلت نکرد؛ و چگونه میتوان مشارکت داشت ولی فاصله را هم حفظ کرد؟»
مسألهای که این گروه با آن مواجه شد، این بود که برخی از اعضای این گروه به نحوی به یک نهاد دینی تعلق داشتند و اکنون که میخواستند در مورد دین تحقیق کنند، حفظ استقلال و فاصله لازم از پیش شرطهایی ضروری تحقیق بود. مسأله حفظ فاصله و هم چنین ضرورت مشارکت و همدلی تدریجاً به یک مسأله عمومی و اصلی در حوزه جامعهشناسی ادیان بدل شد و به عنوان یکی از مهمترین مسائل این رشته بجا ماند.
۷) منابع و مراجع این رشته کدامند؟
هفتمین مسأله، تعیین منابع و مراجع این رشته بود. در این جهت گروه تصمیم گرفت که منابع کلاسیک خود را در حوزه جامعهشناسی دین مشخص کند و لذا از شش هزار عنوان کتاب که در این حوزه گردآوری شد، ۸۹۱ کتاب را به عنوان کتابهای مرجع تعیین نمود. در خلال این اقدام، دریافت که از جمله منابع مهم جامعهشناسی دین آثار مارکس، انگلس و فروید است. در اینجا بود که گروه جامعهشناسی دین با پرسش هفتم خود مواجه شد : آیا ما میتوانیم از کسانی که منکر دین هستند و دین را پدیده ای موهوم میدانند به عنوان آثار و منابع کلاسیک جامعهشناسی دین یاد کنیم؟ مگر نه اینکه به گفته دورکیم، یک رویکرد علمی به دین نمی تواند منکر موضوع مورد مطالعه خود باشد؟ هانری دروش با ذکر یک خاطره اینگونه به این پرسش پاسخ میداد«زمانی که کشیش بودم و درگروه اقتصاد اومانیسم کار میکردم، یکی ازوظایف ما مطالعه متون مارکسیستی بود تا در مبارزات اجتماعی خود بتوانیم جوابگوی مارکسیستها باشیم. وقتی من به استاد خود اعتراض کردم که چرا یک گروه مذهبی باید تا این اندازه متون و آثار مارکسیستی را بخواند، او پاسخ داد که اهمیت مارکسیسم برای ما به عنوان «یک نظریه» نیست بلکه به عنوان «یک روش» است.
هانری دروش با نقل این موضوع در جمع اعضای گروه جامعهشناسی دین تأکید میکرد که ما نیز باید تکلیف خود را با مراجع خود روشن کنیم و بدانیم که مارکس تا حدی و بیشتر از او، انگلس یکی از مراجع مهم در حوزه جامعهشناسی دین هستند چرا که کارکرد دین در مشروعیت بخشی به نهادهای اجتماعی یا اعتراض علیه این نهادها را از منظری جامعه شناسانه تبیین میکنند و در نتیجه نمی توان به حکم مذهبی بودن و یا نبودن جامعه شناس، مطالعات جامعه شناسانه وی را در خصوص دین اغماض کرد. مارکس، انگلس، همچنانکه وبر، دورکیم، موس،زیمل و...از جمله مراجع اصلی این رشته هستند.
۸) کلیه بحثها در حوزه جامعهشناسی دین قرار میگیرند؟
هشتمین مسأله مقاومت دین در برابر تفسیری غیر دینی و برون دینی بود. دین به گفته دورکیم «حوزه ممنوعه» ای بود و تفسیر برون دینی را جز در خدمت خود نمی پذیرفت. گابریل لوبرا از آنجا که خود فردی مذهبی و متدین بود، اعتقاد داشت که جامعهشناسی دین همه موضوعات دینی را نمی تواند موردمطالعه قرار دهد و میبایست مطالعه خود را به «ساختار و حیات گروههای متشکلی که امر قدسی را ثقل تجمع خود قرار داده اند»، محدود کند. در نتیجه در میدان مطالعات جامعه شناسانه دین هم حوزههای ممنوعه ای وجود دارد. حوزه هایی که با رویکردی جامعه شناسانه نمی توان و نباید سراغ آنها رفت. اعتقادات بنیادین مانند وحی ، کتاب مقدس و مسائل ایمانی نباید موضوع مطالعه جامعهشناسی دین قرار گیرد. لوبرا معتقد بود که کار جامعه شناسی تنها مشاهده تجربه جمعی مذهبی است اما سؤالاتی نظیر اینکه دین چیست؟ وحی چیست؟ اسرارکتاب مقدس... در حوزه مطالعه جامعه شناسی قرار نمی گیرند و به حوزه دین و فلسفه مربوط میشوند که تئوریهای عام و کلان ارائه میدهند.از نظر وی جامعهشناسی دین نباید به «تقدس زدایی» مبادرت کند در حالی که پرداختن به برخی موضوعات دینی ، قداست دین را از بین میبرد و اگر به همه موضوعات دینی با رویکردی جامعه شناسانه بنگریم به تعبیر والتر بنیامین «هاله» دین از بین میرود.
مسأله ای که لوبرا برآن تأکید داشت این بود که جامعه شناسی فرانسه هنوز نتوانسته است خود را از نوعی فلسفه اجتماعی برهاند و لذا هنوز نوعی جامعه شناسی کلان است. درحالی که ما باید نوعی جامعه شناسی تجربی را تجربه کنیم. این مسأله نیز از دیگر مسائلی ست که جامعه شناسی هنوز به نحوی با آن درگیر است و در مواجهه با آن یا به ورطه مطالعاتی پوزیتیویستی محض در میغلتد و یا در عکس العمل به نظریه پردازیهای کلان رو میآورد و اغلب در یافتن حد تعادلی میان پژوهشهای تجربی و نظریه پردازی در نوسان است.
۹) تعریف دین چیست؟
با تأمل بر سؤالات پیشین مهمترین پرسش این رشته صورتبندی خود را یافت و آن تعریف دین بود. اگر ما معتقدیم که درجامعه شناسی حوزههای ممنوعه وجود دارد باید قبل از هرچیز به این سؤال نیز پاسخ دهیم که موضوع موردمطالعه جامعهشناسی دین دقیقاً چیست؟ دین چیست؟آیا دین عبارت است از اندیشه خدا، اعتقاد به کتاب مقدس، به وحی، پیامبرو آیینی اجتماعی یا دین تجربه ای فردی، شخصی، سیال و ایمانی است؟ آیا اساساً ما به عنوان جامعه شناس میتوانیم و باید تعریفی از دین ارائه دهیم ؟ خصوصا با توجه به این که ماکس وبر، به عنوان یکی از مراجع مهم این رشته، خود از ارائه تعریفی از دین سرباز میزد و همچنین با درنظر گرفتن تعدد تعاریف کارکردگرایانه و ذات گرایانه از دین در حوزه ی جامعه شناسی.
از نظر لوبرا کار جامعهشناسی پرداختن به معنای درونی دین نیست، بلکه وظیفه او مطالعه ساختار و زندگی جمعی تشکلهایی است که امر قدسی را محور حیات زندگی خود قرار داده اند. به عبارت دیگر ما به عنوان جامعه شناس به جای پرداختن به ذات و گوهر دین، باید به نمودها و کارکردهای اجتماعی آن بپردازیم. وی با تأسی به دورکیم، دین را بر حسب تجلیات امرقدسی تعریف میکرد. اما یکی از انتقاداتی که بر این تعریف وارد شده است، تعریف مجهولی به نام دین، با مجهول دیگری به نام امرقدسی است. این پرسش به عنوان یکی از مهمترین و جدال انگیزترین مسائل جامعهشناسی دین، از هم آغاز کار تا به امروز مطرح است و همچنان مجادلات بسیاری را برمی انگیزد.
۱۰) ملاک تشخیص دین و غیر دین در جامعه مدرن چیست؟
و اما بعد از تعریف دین، «تشخیص دین درجامعه مدرن» موردسؤال این گروه قرارگرفت. چرا که در گذشته تشخیص و تحدید حوزه دین در جامعه بسیار روشن بود. دین به مجموعه ای اطلاق میشد متشکل از اعتقاد به خدا، پیامبر، کتاب مقدس، آیین، و احکامی مشخص...و به دلیل تمرکز خود در نهاد دینی ، عینیتی اجتماعی داشت. اما در شرایط مدرن، شرایطی که برخی از جامعه شناسان از آن به « مدرنیته دینی» نام میبرند، شرایطی که دین و دینداری از انحصار نهاد دینی به درآمده است و در سطح جامعه صور متکثر و سیالی یافته است ، آنچنان که برخی از جامعه شناسان از « دین پخش» و «دین پنهان» سخن میگویند، در شرایطی که مدرنیته خود نیز مولد دین شده است و به ظهور اشکال متفاوت و متنوعی از دینداری انجامیده است، هریک از مؤلفهها یی که تا دیروز مجموعه واحد دین را تشکیل میدادند، راه خود را از هم جدا کرده اند و میتوان کسانی را یافت که خود را فقط خداپرست میدانند، برخی دیگر تنها به متون مقدس باوردارند و تفسیر این متون از جانب یک نهاد خاص را برنمی تابند، برخی دیگر حساب نهادهای دینی را از خود دین و ایمان جدا میکنند و هستند کسانی نیز که اساساً میان ایمان فردی از دین اجتماعی تفاوت قائل میشوند، در این شرایط چگونه میتوان دین و غیر دین را از یکدیگر تشخیص داد؟ دین در دنیای امروز اشکال متنوعی یافته که اصطلاحاتی چون «ادیان جانشین» ماکس وبر، «دین ناپیدا و پنهان» توماس لوکمن، «دین سکولار»ریمون آرون، «بی خدایی دینی» ارنست بلوخ،...نشانه هایی از این وضعیت جدید است. بنابراین آخرین سؤال ملاک تشخیص دین و غیردین در شرایط مدرن است. در این شرایط دیگر نمی توان تنها شاخص دینداری را عمل به احکام دینی دانست و جامعهشناسی دین را به مطالعه عمل به احکام دینی به عنوان تنها شاخص دینداری، تقلیل داد. این طرحی از مجموع مسائلی بود که گروه جامعه شناسی ادیان در فرانسه سالهای ۵۰ میلادی با آن روبرو شد و امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن همچنان مطرح است و برای ما اهمیت بیشتری نیز یافته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست