چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

قانون جذب یا حیله جذب


قانون جذب یا حیله جذب

چند سالیست مبحث داغ راز یا همان قانون جذب در کشورمان, طرفداران و معتقدان زیادی پیدا کرده است; قصه پر غصه ای که آگاهانه یا ناآگاهانه نقل می شود و به دلیل جذابیت ها و فریبندگی های خاصش زود در دلها نفوذ می کند

چند سالیست مبحث داغ "راز" یا همان" قانون جذب" در کشورمان، طرفداران و معتقدان زیادی پیدا کرده است; قصه پر غصه ای که آگاهانه یا ناآگاهانه نقل می شود و به دلیل جذابیت ها و فریبندگی های خاصش زود در دلها نفوذ می کند. این قانون به تمرکز کردن بر روی آرزوها و نایل شدن به آن از سوی کائنات تاکید دارد. حال بیان چند نکته در اینجا ضروریست: در اینکه هر انسان باید در زندگی چشم انداز مشخص و اهداف متعالی داشته باشد شکی نیست اما باید توجه داشت که اولا این آرزوها باید واقعی و دست یافتنی باشد و ثانیا داشتن هدف فقط شرط لازم است و نه شرط کافی، شرط کافی همانا سعی و تلاش انسان است.

خداوند در قرآن مجید می فرماید "لیس للانسان الا ما سعی"بدین معنی که انسان ثمره تلاشش را می بیند و بس. نکته دیگری که در قانون جذب مطرح است، گیرنده و دهنده آرزوست. انسان به عنوان آرزو کننده و کائنات به عنوان عطاکننده و برآورنده آرزو، اما به راستی جایگاه خداوند به عنوان بالاترین قدرت جهان هستی در این معادله کجاست؟ همان خدای مهربانی که می فرماید: ادعونی استجب لکم: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ... همان خدایی که خیر وصلاح ما را بهتر از خود ما می داند و از سر رحمت و رافت به بندگانش فرموده است: "عسی ان تحبو شیئا و هو شر لکم" : بندگان من چه بسا چیزی را دوست داشته باشید اما در آن بدی و ضرر شما نهفته باشد... و آنگاه با حکمت بی پایانش ورودی های شر را به سوی ما می بندد، اما کائنات قرار است هدف تمرکز یافته بر چیزی را دودستی تقدیم آرزوکننده کند و حال اگر دو نفر همزمان بر چیزی متمرکز شوند چه شود خدا می داند!

با یک مقایسه بین کشورهای پیشرفته و جهان سوم در می یابیم که این قانون و داستان های تابعه آن در ممالک عقب افتاده و در حال توسعه بیشتر جای خود را بازکرده است و عمیق تر که می شویم در می یابیم عده ای مستکبرانه و مستعمرانه می خواهند با این لالایی، جوانان کشورهای در حال رشد را به خواب رنگین و سنگینی فرو ببرند، همان خوابی که به گفته شاعر:

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی؟

اگر اندکی دقت کنیم متوجه می شویم ورود قانون جذب به میهن ما همزمان با شروع فعالیت شرکت های هرمی و دسیسه های فریبنده شان بوده است چرا که این حیله پر زرق و برق به وسایل و ملزوماتی هم نیاز داشته و دارد و چه ابزاری بهتر از قانون جذب؟ تمرکز بر ثروت و ثروتمند شدن سریع، راحت و بدون دردسر، غافل از پند حکیمانه مولا علی (ع) که فرموده اند: قربانگاه اندیشه های شما زیر برق مطامع بزرگ است ... واقعا این رشد آنی و بدون هیچ تجربه و یادگیری حین مسیر قرار است چه آینده ای را برای ما انسان ها رقم بزند؟ آیا بهتر نیست همان مسیر اصلی خود را با دقت و ظرافت ره بپیماییم؟

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

ما هر روز در نمازمان از خداوند متعال می خواهیم که ما را به راه راست هدایت فرماید:" اهدنا الصراط المستقیم" اما هیچ اندیشیده ایم راه راست کدام است؟:" صراط الذین انعمت علیهم " آری راه راست راه انسانهایی است که خداوند به آنها نعمات بی پایانش را ارزانی داشته و آنها را به سرچشمه فیض ازلی و ابدی متصل ساخته است، آنها کسانی هستند که راه خود را با بصیرت انتخاب کرده اند و مدبرانه و عالمانه در آن طی طریق می کنند و نیک می دانند که تنها راه برخورداری بیشتر از موهبت های الهی، سپاسگزاری از پروردگار بی همتاست: "ان شکر تم لازیدنکم ": اگر شکر مرا به جا آورید نعمتهایم را برای شما فزونی خواهم بخشید. ...

اما صد افسوس که این "راز" که در واقع راز بدبختی های بسیاری از مردم ساده و عوام است به سان سمی شیرین (نظیر شوکران) به پیکره اجتماعمان تزریق شد و فضای همت، کار و معنویت را زهرآگین ساخت و عده ای قلیل و تن پرور را کاخ نشین وعده کثیر و ناآگاه را کوخ نشین کرد و فرمایش حضرت علی(ع) را به یادمان می آورد که" هیچ کجا کاخی بالا نمی رود مگر آنکه عده ای به سبب آن به کوخ نشینی گرفتار آمده اند... بزرگ شاعره ایران پروین اعتصامی چه زیبا سروده است:

نان خود از بازوی مردم مخواه - گر که تو را بازوی زور آزماست

راستی آموز بسی جو فروش هست در این کوی که گندم نماست....

هر بار که داستان قانون جذب را مرور می کنم به یاد داستان شیادی می افتم که وارد روستایی شد و در تقابل معلمی که به مردم حروف الفبا و آب و نان و انار و مار و بادام و... می آموخت، عکس آنها را روی تابلویی رسم کرد و سپس رو به مردم گفت: خود قضاوت کنید که کدامین واقعی تر و راستین ترند و مردم ظاهر بین هم فریب وی را خورده و معلم بیچاره را از آنجا بیرون انداختند، اکنون شیادی مدرن از ما می خواهد که قانون " سعی و تلاش" را کنار بگذاریم و" قانون جذب" را بپذیریم. پس بیایید با نگرش واقع بینانه تری این مسائل و موارد مشابه را دنبال کنیم و این آگاهی را به دیگران نیز هدیه کنیم.

بحث خود را با ابیاتی از حضرت حافظ به اتمام می رسانم:

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند - نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست - کلاه داری و آیین سروری داند

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن - که دوست خود روش بنده پروری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی و گرنه هر که تو بینی ستمگری داند

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست - نه هر که سر بتراشد قلندری داند

نویسنده : دکتر حسین علیان عطا آبادی