چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

جهاد ابتدایی و آزادی عقیده و مذهب


جهاد ابتدایی و آزادی عقیده و مذهب

اشكال تنافی جهاد اسلامی با آزادی عقیده و ایمان بیشتر در رابطه با این نوع از جهاد مطرح می شود برخی از مستشرقین در همین رابطه گفته اند كه اسلام می خواهد به زور شمشیر همه جهانیان را به پذیرش خود وادارد

● جهاد ابتدایی: جهادی است كه در راه نشر و تبلیغ عقیده اسلامی صورت می‏گیرد، به همین جهت‏برخی، از آن به جهاد عقیدتی تعبیر كرده‏اند . اشكال تنافی جهاد اسلامی با آزادی عقیده و ایمان بیشتر در رابطه با این نوع از جهاد مطرح می‏شود . برخی از مستشرقین در همین رابطه گفته‏اند كه اسلام می‏خواهد به زور شمشیر همه جهانیان را به پذیرش خود وادارد; زیرا آنها را میان پذیرش اسلام و یا كشته شدن مخیر می‏سازد همچنین گفته‏اند در جنگ‌ها و فتوحات صدر اسلام نیز چنین چیزی مشاهده می‏شود .

در پاسخ به این شبهه باید گفت كه جهاد ابتدایی گاهی در برابر اهل كتاب (یهود و نصاری و مجوس) مطرح می‏شود و گاهی در برابر غیر اهل كتاب مانند بت پرستها و مشركان و ملحدان . جهاد در هر یك از این دو مورد حكم خاصی دارد، از این رو، جا دارد به صورت جداگانه مورد بحث قرار گیرند . جهاد در برابر اهل كتاب طبق فتوای همه فقهای اسلام به این صورت است كه حاكم و دولت اسلامی آنها را میان دو كار مخیر می‏گرداند; پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه . راجع به لغت جزیه اختلاف واقع شده ست‏برخی گفته‏اند این لغت معرب است نه عربی; یعنی ریشه عربی ندارد . ریشه‏اش فارسی است و اصل آن «گزیت‏» است كه در ایران در دوره ساسانی و در زمان انوشیروان آن را وضع كردند، ولی بر مردم ایران نه بر مردم بیگانه، آن هم یك مالیات سرانه‏ای بود كه برای جنگ جمع می‏كردند و بعد این كلمه از ایران راه پیدا كرده است‏به «حیره‏» كه شهری بود تقریبا در محل نجف فعلی و بعد از حیره به سایر جزیرهٔ‏العرب رفته و استعمال شده است . بعضی دیگر می‏گویند واژه جزیه واژه‏ای عربی است از ماده جزا . اغلب لغویین این نظر را پذیرفته‏اند . در جواهر الكلام آمده است:

«هی فعلهٔ من جزی یجزی، یقال: جزیت دینی اذا قضیته .» (۲)

یعنی: جزیه بر وزن فعله از جزا یجزی گرفته شده است، مثلا شخصی كه دین خود را پرداخت می‏گوید «جزیت دینی‏» ; یعنی دینم را پرداخت نمودم .

به هرحال جزیه مبلغی است كه دولت اسلامی از كفار اهل كتاب دریافت می‏نماید .

دستور بالا (مخیر نمودن اهل كتاب میان قبول اسلام یا قبول جزیه) علاوه بر این كه از روایات متعدد استفاده می‏شود از آیه قرآن نیز فهمیده می‏ود . قرآن كریم می‏فرماید:

«قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیهٔ عن ید وهم صاغرون‏» (۳)

یعنی: با كسانی كه از اهل كتابند و به خدا و روز جزا ایمان نمی‏آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده‏اند حرام نمی‏دانند و به دین حق نمی‏گروند كارزار كنید تا با دست‏خود و با خضوع جزیه را بپردازند .

این حكم اسلام به شدت مورد اشكال واقع شده است . گفته‏اند این حكم نشان دهنده این است كه غیر مسلمانان از اهل كتاب دارای آزادی عقیده نیستند; زیرا به جرم عقیده خود یا باید كشته شوند یا جزیه دهند و یا این كه بكلی از عقیده خود دست‏بردارند و مسلمان شوند . مفسرین شیعه و سنی در ذیل این آیه در صدد پاسخ گویی به این شبهه هستند . ما در اینجا به پاسخ برخی از مفسرین اشاره می‏كنیم:

علامه طباطبایی در المیزان می‏فرماید:

اگر انسان در مقاصد عامه اسلامی تدبر كند شكی برایش باقی نمی‏ماند در این كه قتال با اهل كتاب و واداشتن آنها به پرداخت جزیه برای این نبوده است كه مسلمین و اولیای آنها را از ثروت اهل كتاب برخوردار سازند ... بلكه غرض دین در این قانون، این بوده است كه حق و شیوه عدالت و كلمه تقوا را غالب و باطل و ظلم و فسق را زیر دست قرار دهد، تا در نتیجه نتواند بر سر راه حق عرض اندام كند و هوا و هوس در تربیت صالح و مصلح دینی راه نیابد و با آن مزاحمت نكند و در نتیجه یك عده پیرو دین و تربیت دینی وعده‏ای دیگر پیرو تربیت فاسد هوا و هوس نگردند و نظام بشری دچار اضطراب و تزلزل نشود و در عین حال اكراه هم لازم نیاید; یعنی اگر فردی و اجتماعی هم نخواستند زیر بار تربیت اسلامی بروند و از آن خوششان نیامد مجبور نباشند، و در آنچه اختیار می‏كنند و می‏پسندند آزاد باشند، اما به شرط این كه اولا توحید را دارا باشند و به یكی از سه كیش یهودیت و نصرانیت و مجوسیت معتقد باشند و در ثانی تظاهر به مزاحمت‏با قوانین و حكومت اسلامی ننمایند و این منتها درجه عدالت و انصاف است كه دین حق درباره سایر ادیان مراعات نموده است .

گرفتن جزیه هم برای حفظ ذمه و پیمان ایشان و اداره به نحو احسن خود آنان است و هیچ حكومتی چه حق و چه باطل از گرفتن جزیه گریزی ندارد . از همین جا روشن می‏شود كه مراد از محرمات در آیه شریفه «لایحرمون ماحرم الله ...» محرمات اسلامیه است كه خدا نخواسته است در اجتماع اسلامی شایع شود . همچنان كه مراد از دین حق همان دینی است كه خدا خواسته است اجتماعات بشری پیرو آن باشند ... (۴)

شهید مطهری در این رابطه می‏فرماید:

«آیا جزیه یعنی باج دادن و باج گرفتن؟ آیا مسلمانان كه در گذشته جزیه می‏گرفتند در واقع باج می‏گرفتند؟ باج به هر شكل زور است و ظلم است و خود قرآن ظلم را به هر شكل و به هر صورتی نفی می‏كند . جزیه مفهومش مالیات است و بدیهی است كه مالیات دادن غیر از باج گرفتن است . خود مسلمین نیز باید انواعی مالیات بدهند . چیزی كه هست، شكل مالیات اهل كتاب با مالیاتی كه مسلمین می‏پردازند فرق می‏كند ولی این نظر، نظری است كه متكی بر یك دلیل نیست ... ما باید از روی احكامی كه اسلام در مورد جزیه وضع كرده است‏ببینیم ماهیت آن چیست؟ به عبارت دیگر ما باید ببینیم اسلام كه جزیه می‏گیرد به شكل پاداش می‏گیرد یا به شكل باج، اگر در مقابل جزیه تعهدی می‏سپارد، خدمتی به آنها می‏كند پس پاداش است اما اگر بدون هیچ خدمتی پول می‏گیرد باج است .

ما وقتی وارد ماهیت قانون می‏شویم می‏بینیم كه جزیه برای آن عده از اهل كتاب است كه در ظل دولت اسلامی زندگی می‏كنند، رعیت دولت اسلامی هستند، دولت اسلامی وظایفی بر عهده ملت‏خودش دارد و یك تعهداتی در برابر آنها . وظایف این است كه اولا باید مالیاتهایی بدهند كه بودجه دولت اسلامی اداره شود، آن مالیاتها اعم است از آنچه كه به عنوان زكات گرفته می‏شود و از آن چیزهایی كه به عناوین دیگر گرفته می‏شود ... هیچ دولتی نیست كه بودجه نداشته باشد و قسمتی و یا تمام بودجه خود را از مردم نگیرد . بودجه باید از همین مالیاتهای مستقیم و یا غیرمستقیم وصول شود . و ثانیا مردم باید تعهداتی از نظر سربازی و فداكاری در برابر دولت داشته باشند، ممكن است‏خطری پیش بیاید افراد همین مردم باید به دفاع بپردازند .

اهل كتاب اگر در ظل دولت اسلامی به سر ببرند نه موظفند كه آن مالیاتهای اسلامی (مانند خمس و زكات) را بپردازند و نه موظفند كه در جهادها شركت كنند یا این كه منفعت جهاد عاید آنها هم می‏شود . بنابراین وقتی كه دولت اسلامی امنیت مردمی را تامین می‏كند و آنها را تحت‏حمایت‏خودش قرار می‏دهد - چه مردم خودش باشد چه غیر خودش - یك چیزی هم از مردم می‏خواهد مالی یا غیر مالی، از اهل كتاب به جای زكات و غیر زكات جزیه می‏خواهد و حتی به جای سربازی هم جزیه می‏خواهد و لهذا در صدر اسلام این چنین بوده است، هر وقت اهل كتاب داوطلب می‏شدند كه بیایند در صفهای مسلمین به نفع مسلمین بجنگند، مسلمین جزیه را برمی‏داشتند و می‏گفتند ما این جزیه را از شما می‏گیریم به دلیل این كه شما سرباز نمی‏دهید حالا كه شما سرباز می‏دهید ما حق نداریم از شما جزیه بگیریم ... ویل دورانت در جلد یازدهم تاریخ تمدنش راجع به مساله جزیه اسلامی بحث كرده و می‏گوید كه این جزیه اسلامی مقدارش آنقدر كم بوده است كه از مالیاتهایی كه از خود مسلمین می‏گرفتند كمتر بوده، بنابراین هیچ جنبه اجحاف در میان نبوده است .» (۵)

روایات فراوانی در كتب روایی ما آمده است كه با پرداخت جزیه، اهل كتاب از سایر مالیاتها معاف خواهند بود . (۶)

سید قطب در پاسخ به این سؤال كه چرا در این آیه دست‏برداشتن و باز ایستادن از كارزار با اهل كتاب به مسلمان شدن آنها منوط نشده، بلكه به پرداخت جزیه با تواضع و تسلیم منوط شده است می‏نویسد:

طبیعت اهل كتاب با عنایت‏به ویژگیهای سه گانه مذكور در آیه (لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق) این است كه همیشه با دین حق (اسلام) و اهل آن در تصادم و تزاحمند، چنان كه تاریخ گذشته نیز گواه این امر بوده است (از صدر اسلام تا به امروز) دین حق برای این كه راه نشر خود را فراهم سازد و موانع را از سر راه خود بر دارد و اهداف انسانی خود را جامه عمل بپوشاند چاره‏ای ندارد جز این كه شوكت آنها را بشكند و شكستن شوكت آنها به این است كه زیر بار حكومت الهی اسلامی روند و به پرداخت جزیه و شرایط ذمه تن دهند . بنابراین برای رسیدن به این هدف نیازی نیست كه آنها دین اسلام را بپذیرند و مسلمان شوند . (۷)

بر اساس آنچه كه گذشت پذیرش جزیه و شرایط ذمه، منافاتی با اصل آزادی عقیده و ایمان ندارد .

امام خمینی رحمه الله درباره اقلیتهای مذهبی افاضاتی دارند كه مؤید همین امر است . به چند مورد آن اشاره می‏كنیم:

«اسلام پیش از هر دینی و بیش از هر مسلكی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است . آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان كه خداوند برای همه انسانها قرار داده است‏بهره‏مند شوند . ما به بهترین وجه از آنان نگهداری می‏كنیم .» (۸)

و در پاسخ به این سؤال كه: «آیا جمهوری اسلامی شما اجازه خواهد داد تا مذاهب دیگر به طور آزاد و آشكار به انجام امور مذهبی‏شان بپردازند؟» فرمودند:

«بله، تمام اقلیتهای مذهبی در حكومت اسلامی می‏توانند به كلیه فرایض مذهب خود آزادانه عمل نمایند و حكومت اسلامی موظف است از حقوق آنان به بهترین وجه حفاظت كند .

دولت اسلامی یك دولت دموكراتیك به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور كامل هست و هر كس می‏تواند اظهار عقیده خودش را بكند .

تمام اقلیتهای مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند و حكومت اسلامی خود را موظف می‏داند تا از حقوق و امنیت آنان دفاع كند و آنان هم مثل سایر مردم مسلمان ایران، ایرانی و محترم هستند .

هر ایرانی حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعی برخوردار باشد، مسلمان یا مسیحی و یا یهودی و یا مذهب دیگر، فرقی ندارد .» (۹)

«اقلیتهای مذهبی خاطر جمع باشند كه ما اطمینان می‏دهیم به آنها كه در این مملكت زندگی عادلانه و مرفهی خواهند داشت و مورد پشتیبانی ما هستند . اسلام از اهل ذمه پشتیبانی می‏كند . اگر كسانی، چیز دیگری می‏گویند، برای تفرقه انداختن است .» (۱۰)

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز برخورد صحیح و عادلانه با اهل كتاب به صراحت مطرح شده است . در اصل چهاردهم آمده است:

«به حكم آیه شریفه: «لا ینهاكم الله عن الذین لم یقاتلوكم فی الدین و لم یخرجوكم من دیاركم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین‏» دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت‏به افراد غیر مسلمان، با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت كنند . این اصل در حق كسانی اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نكنند .»

نویسنده:عباس نیك‌زاد

پی‏نوشت:

۱) مدرس حوزه و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی بابل، محقق و نویسنده .

۲) محمدحسن نجفی، جواهر الكلام، ج ۲۱، ص ۲۲۷ .

۳) توبه/۲۹ .

۴) سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۸، ص ۷۵ .

۵) مرتضی مطهری، جهاد، صص ۷۰ - ۶۶ .

۶) ر . ك: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، صص ۱۱۶ - ۱۱۵، باب ۶۸ از ابواب جهاد العدو .

۷) سید قطب، فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۶۳۳ .

۸) مصاحبه مجله آلمانی، صحیفه نور، (۱۶/۸/۵۷) .

۹) همان .

۱۰) همان، (۲۳/۱۱/۵۷)، ج ۵، ص ۷۷ .

۱۱) روم/۳۰ .

۱۲) ذاریات/۵۶ .

۱۳) آل عمران/۵۱ .

۱۴) نحل/۹۷ و انفال/۲۴ .

۱۵) اعراف/۱۷۹ و انفال/۲۲ .

۱۶) روم/۳۰ .

۱۷) شوری/۱۲ .

۱۸) حج/۴۰ .

۱۹) انفال/۲۴ .

۲۰) ر . ك: صف/۹، انبیاء/۱۰۵، نور/۵۵ .

۲۱) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، صص ۹۲ - ۹۰ .

۲۲) سید قطب، پیشین، ج ۱، صص ۱۸۷ - ۱۸۶ .

۲۳) مرتضی مطهری، پیشین، صص ۶۴ - ۴۱ با تلخیص .

۲۴) همان، صص ۵۵ - ۵۰ .

۲۵) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج ۳، ص ۸۵ .

۲۶) همان، صص ۹۵ - ۹۴ .

۲۷) توبه/۴۰ .

۲۸) توبه/۱۴ .

۲۹) توبه/۳۳، فتح/۲۸، صف/۹ .

۳۰) بقره/۱۹۳، انفال/۳۹ .

۳۱) محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ص، ۲۱۹۹ - ۲۱۹۴ به نقل از فلسفه حقوق، تهیه و تدوین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، صص ۲۰۶ - ۲۰۴ .

۳۲) شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۱۱، كتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب ۱۵، حدیث ۲; فروع كافی، ج ۱ ص ۳۴۴،

۳۳) همان، حدیث ۳ .

۳۴) همان، باب ۱۶، حدیث ۱ .

۳۵) همان، باب ۱۸، حدیث ۱ .

۳۶) توبه/۶ .

۳۷) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج ۹، صص ۲۰۸ - ۲۰۵

۳۸) شیخ حر عاملی، پیشین، باب ۱۵، حدیث ۱ .

۳۹) همان، حدیث ۲ .

۴۰) همان، باب ۱۰، حدیث ۱ .

۴۱) همان، حدیث ۲ .

۴۲) همان، باب ۱۲، حدیث ۱ .

۴۳) همان، حدیث ۹ و ۱۰ .

۴۴) انفال/۶۲ - ۶۱ .

۴۵) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج ۱۷، ص ۱۸۳ .

۴۶) نساء/۹۰ .

۴۷) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج ۱۷، ص ۱۷۷ .

۴۸) ممتحنه/۹ - ۸ .

۴۹) توبه/۵ .

۵۰) سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج ۳۸، صص ۱۲۲ - ۱۲۱ .

منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۱۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.