سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
صاحب مشک
روی آن قاب عکس مردی قدبلند و چارشانه با مشکی دردست بود و بچه ها او را عمو صدا می زدند. بچه ها به صاحب مشک گفتند: «ما تشنه هستیم عمو.» او هم مشک را برداشت و با اسب سفیدش به راه افتاد. به چشمه ای رسید. مشک را پر از آب کرد. صاحب آن مشک با این که خیلی تشنه بود ولی آب نخورد.
در راه بازگشت، ناگهان دشمنان او را محاصره کردند. صاحب مشک اصلاً نمی ترسید. دشمنانی که او را محاصره کرده بودند خیلی می ترسیدند، با هم به او حمله کردند، چون به تنهایی کسی جرأت نداشت با او بجنگد.
ناگهان حمله کردند بر دستی که مشک به آن تکیه داشت. مشک را بر روی شانه دیگرش گذاشت آن دستش دیگر هم... با دندان هایش مشک را نگه داشت. لباس های آن مشک خیس شده بود. مشک هنوز تیر نخورده بود که یکی از چشم های زیبای صاحبش را با تیر زدند. حالا آن مشک دیگر صاحبی نداشت که از او محافظت کند. صاحبش ازروی اسب بر زمین افتاد و آهی کشید، آن آهی که کشید برای مشکی بود که دشمنان او را تکه تکه کرده بودند و بچه هایی که در خیمه منتظر مشک و عموعباس بودند.
سیده فاطمه حسینی - مدرسه شاهد اشراقی. قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست