سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی
سیدحسن الامین، نویسنده و مورّخ شیعی، فرزند علاّمه سید محسن الامین، در سال ۱۹۰۸ م در دمشق متولّد شد و در سال ۲۰۰۲ م در جبل عامل لبنان چشم از جهان فروبست. از وی دهها اثر باارزش علمی بر جای مانده است كه از میان آنها سه اثر جایگاه مهمی دارند: اعیان الشیعه (از حرف ش به بعد)، مستدركات اعیان الشیعه و دائرهٔ المعارف الاسلامیهٔ الشیعیهٔ. كتاب الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی یكی از آثار با ارزش اوست كه برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ م در بیروت به چاپ رسید و با سفارش مؤسسه «الغدیر» وابسته به مؤسسه «دائرهٔ المعارف فقه اهل البیت» توسط مترجم ترجمه شد و اینك در دست چاپ است.
اصل این كتاب سیصد صفحهای میكوشد تا از دو حادثه تاریخی ابهامزدایی كند: یكی ماجرای دست داشتن، بلكه آمر بودن خواجه نصیرالدین در ویرانی و كتابسوزی بغداد و قتل خلیفه عبّاسی؛ و دیگری جداكردن دو فرقه اسماعیلیه و مستعلیه (نزاریه) از یكدیگر و بدینوسیله رفع تهمت و دفاع از فاطمیان در مقابل نزاریان. اما در لابهلای بیان این دو مطلب، مطالب سودمند دیگری هم یافت میشوند كه از جمله آنها، نقش خواجه در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی است كه مؤلّف محترم استطرادا در برخی فصول و به طور پراكنده به آنها اشاره كرده است. مترجم از تلخیص و چینش آنها كنار هم، مقاله حاضر را تهیه نموده است.
شایان ذكر است كه كلیه پینوشتهای این مقاله از مترجم است، مگر در یكی دو مورد كه آن هم مؤلف محترم صرفا به ذكر نام كتاب بدون ذكر صفحه و دیگر ویژگیهای آن اكتفا كرده است.**
● زندگی پیش از حمله مغولها
محمّد بن محمّد بن حسن طوسی، مشهور به «خواجه نصیرالدین طوسی»، سال ۵۹۷ ه. ق در طوس چشم به جهان گشود و در روز عید غدیر سال ۶۷۲ ه. ق در بغداد چشم از جهان فرو بست و در كاظمین به خاك سپرده شد.(۱) او در دامان پدرش، محمّد بن حسن، كه از زمره فقها و محدّثان بود، پرورش یافت و تحت نظر او رشد كرد.(۲) او پس از آنكه علوم ادبی را به خوبی فراگرفت، به تحصیل فقه، منطق، فلسفه و ریاضیات روی آورد؛ فقه را نزد پدرش آموخت و مدتی در دروس داییاش، نورالدین علی بن محمّد، حضور یافت. برخی معتقدند: او مقدّمات منطق و فلسفه را نیز نزد او آموخت. وی مقدّمات ریاضیات را در طوس، نزد كمال الدین محمّد صاحب فرا گرفت، سپس به نیشابور ـ یعنی مكانی كه در آن عصر مركز علمی با اهمیت و كانون تجمع گروهی از بزرگان فلاسفه، فقها، علما و فضلا بود ـ سفر كرد.(۳) در این شهر، مدتی ماند و از سرچشمه حكمت و معرفت سیراب شد، به طوری كه در عنفوان جوانی، در بیشتر علوم و فنون زبردست گردید. وی ظاهرا نیشابور را پیش از آنكه مورد حمله لشكر مغول قرار گیرد و به ویرانی و نابودی كشیده شود، ترك كرد و به ری كوچ نمود و از آنجا برای حضور در دروس علمای بزرگ به بغداد و موصل رهسپار شد. وی در موصل نزد كمال الدین بن یونس موصلی تلمّذ كرد؛ آنگاه از سالم بن بدران مصری، كه از بزرگان فقهای شیعه محسوب میشد، اجازه اجتهاد دریافت نمود و به وطن مراجعت كرد.(۴)
خواجه نصیرالدین طوسی از جمله كسانی به شمار میرود كه به كثرت تألیف در علوم و فنون مختلفِ متداول در عصر خویش اشتهار یافتهاند؛ علومی همچون تاریخ، ادبیات، فقه، تفسیر، حدیث، حكمت و فلسفه، اخلاق، هندسه، حساب، جبر و مقابله، هیأت، نجوم، علم تقویم و زیج و احكام ستارگان، اسطرلاب و موسیقی، آثار او به سادگیِ عبارات و خالی بودن از پیچیدگی، قویم بودن معانی و دور بودن از حشر و زواید معروفند. این ویژگیها موجب شدند تا آثار او به حدی مورد رغبت طلاّب و اقبال دانشمندان قرار گیرند كه طی قرون متمادی، به عنوان كتب درسی در حوزههای علمیه مطرح باشند و به همین دلیل، بسیاری از علما به شرح و تحشیه آنها پرداختهاند.
● زندگی خواجه در زمان حمله مغولها
خواجه نصیرالدین طوسی یكی از قربانیان نخستین حمله مغولهاست كه طی آن سپاهیان چنگیز (۱۲۱۵ ـ ۱۲۲۷ م) سرزمینهای اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند(۵) و به هر شهری كه رسیدند، آن را با خاك یكسان كردند. شهر نیشابور نیز یكی از این شهرهاست كه در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغولها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران كردند، بلكه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر كس را كه یافتند، كشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یكی از آنها بود كه در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابانها شدتا اینكه سرانجام، قلعههای شكستناپذیر اسماعیلیان را بهترین مأمن و پناهگاه برای حفظ جان خویش یافت و به آنجا پناهنده شد.(۶) البته خواجه نصیرالدین طوسی تنها كسی نبود كه به قلاع اسماعیلیه پناهنده شد، بلكه بسیاری از كسانی كه توانستند از دست مغولها جان سالم به در برند، به این قلاع پناهنده شدند.(۷)
خواجه نصیرالدین طوسی تا شروع حمله دوم مغولها به رهبری هلاكوخان و تسلیم ركن الدین خورشاه، مدتی را در قلعه «میمون دز» و مدتی دیگر را در قلعه «الموت»، از قلاع اسماعیلیه، سپری كرد.(۸) یكی از تبعات تسلیم شدن خورشاه این بود كه وی و تمامی همراهانش بجز خواجه و دو پزشك نامی، كه هلاكو آنان را به اردوی خویش ملحق نمود، به قتل رسیدند.
اینكه چرا خواجه مدتی از زندگیاش را در قلاع اسماعیلیه گذراند، تحقیق مستقلی میطلبد، اما آنچه مسلّم است اینكه دیدگاه ابن تیمیه در این زمینه مغرضانهترین دیدگاه است. وی گفته است: «مهمترین شخصیت اسماعیلی، كه بار تمام این وقایع را به دوش كشید، وزیر اسماعیلیان خواجه نصیرالدین طوسی در الموت بود.»(۹)
قطعا خواجه اسماعیلی نبوده است، چه رسد به اینكه مهمترین شخصیت و وزیر اسماعیلیان باشد.(۱۰) حقیقت این است كه خواجه نصیرالدین طوسی در طوس متولّد شد و در همین شهر تحصیلات اولیهاش را آغاز كرد، اما چون در آن زمان نیشابور محل اجتماع دانشمندان و طلاّب علوم گوناگون بود، به آن شهر رفت و در دروس سراج الدین قمری، قطب الدین سرخسی، فرید الدین داماد و ابوالسعادت اصفهانی و دیگران شركت میكرد و در همین شهر با فرید الدین عطّار نیشابوری ملاقات نمود(۱۱) و چیزی نگذشت كه نبوغ و برجستگی او در این شهر نمودار شد و از شخصیتهای مبرّز این شهر گردید.(۱۲)
در خلال حضور خواجه در نیشابور، مغولها اولین حمله خود را به رهبری چنگیزخان آغاز كردند و با كوله باری از مرگ و ویرانی، خراسان را به خاك و خون كشیده، پیشوایشان، سلطان محمّد خوارزمشاه، را به تسلیم واداشتند. پس از آن بود كه هر مقاومتی در هم شكست و شهرها یكی پس از دیگری سقوط كردند؛ كشتار، ویرانی و آتش همه جا را فراگرفت و مردم در حالی كه سرگردان بودند؛ خانه و كاشانه خود را رها كرده، برخی به دشتها و برخی دیگر به شهرهای دوردست و در نهایت، گروهی به دژهای محكم پناهنده شدند. در این میان، فقط قلعههای اسماعیلیان توانستند خود را حفظ كنند و مانع دستیابی مغولها به آنها شوند. از جمله كسانی كه به این قلعهها پناهنده شد، خواجه نصیرالدین طوسی بود.(۱۳)
برخی معتقدند: محتشم ناصرالدین عبدالرحیم، حاكم قهستان، از طرف علاءالدین محمّد، پیشوای اسماعیلیانِ آن زمان، به ریاست قلاع اسماعیلیان خراسان منصوب شد. محتشم ناصرالدین، كه مردی دانشمند بود، از جوانمردان روزگار خود بود، به دانشمندان و فضلا عنایت داشت و آوازه خواجه را شنیده بود و جایگاه او را در علم و فلسفه و اندیشه میدانست و از قبل، راغب بود كه او را ملاقات كند. از اینرو، به واسطه پیكی از او دعوت به عمل آورد تا به قهستان بیاید. این دعوت، تمایل شدید مدعوِ آواره را به خود جلب كرد و فكر كرد كه آن پناهگاه امنی را كه به دنبال آن بوده، یافته است. از اینرو، دعوت او را پذیرفت و به قهستان رفت. خبر ورود خواجه بر ناصرالدین به گوش علاءالدین محمّد، پیشوای اسماعیلیان نزاری، رسید و از او خواست تا خواجه را نزد او روانه كند. خواجه، كه چارهای جز اجابت این درخواست، نداشت به همراه ناصرالدین به طرف قلعه «میمون دز»، مقرّ علاءالدین محمّد به راه افتاد. پس از آنكه علاءالدین به دست یكی از حاجبانش به قتل رسید، ریاست نزاریان به دست فرزند ارشدش، ركن الدین خورشاه، افتاد، تا آنكه مغولها حمله دومشان را به رهبری هلاكو آغاز كردند و ركن الدین مجبور به تسلیم شد.(۱۴)
اما برخی دیگر معتقدند: خواجه علیرغم میل باطنی خود، نزد نزاریان رفت و از روی اجبار و اكراه نزد آنان اقامت گزید. در درهٔ الاخبار آمده است: فرمانی به فداییان اسماعیلی صادر شد كه خواجه را بربایند و به قلعه الموت ببرند. فداییان اسماعیلی، كه مدتها در اطراف باغهای نیشابور در كمین خواجه بودند، از او خواستند به همراه آنها به الموت برود. ولی او از آمدن امتناع كرد. در نهایت، وقتی او به قتل تهدید شد، همراه آنان به الموت رفت. او در سالیانِ اقامت در الموت، همچون یك اسیر یا زندانی زندگی كرده است.(۱۵)
دیدگاه سومی هم در این زمینه وجود دارد: در وصاف الحضرهٔ آمده است: خواجه نصیرالدین طوسی با اختیار خود، نزد ناصرالدین آمد، اما طی اقامتش نزد او حوادثی اتفاق افتادند كه رابطه آنها را تیره نمود و از اینرو، ناصرالدین بر او غضب كرد و او را به عنوان یك زندانی نزد خود نگه داشت. پس از مدتی ناصرالدین، خواجه را مجبور كرد كه همراهش به قلعه «میمون دز» برود. خواجه مدتی را در این قلعه به عنوان یك زندانی، كه قادر به ترك مكان خود نیست، زندگی كرد.(۱۶)
به هر حال، هر یك از نظریات فوق كه صحیح باشد، بر نظریه ابن تیمیه، كه معتقد است خواجه یكی از شخصیتهای مهم اسماعیلیان و از مشاوران آنها بوده، خط بطلان میكشد. جالب اینجاست كه ابن تیمیه به این هم اكتفا نمیكند كه خواجه یك شخصیت مهم اسماعیلی بوده است، بلكه پا را فراتر نهاده، مینویسد: وی وزیر و مشاور آنها بوده است. پناهنده مستأصل بینوایی كه بیش از یك پناهگاه امن آرزویی نداشت، از نظر ابن تیمیه تا سر حد یك وزیر ترقّی میكند.
البته این نظریات تا وقتی مورد پذیرش هستند كه نصّ صریح و روشنی از خواجه در این زمینه نداشته باشیم. اما خود خواجه حقیقت ماجرا را برای ما نگاشته است. بنابراین، جایی برای نظریات دیگر باقی نمیماند. خواجه در كتاب شرح اشارات، كه آن را در مدت اقامتش در قلاع اسماعیلیان نگاشته است، چنین مینویسد: «اكثر این كتاب را در دشوارترین وضعیت ممكن و تیره و تارترین حال زندگی به رشته تحریر درآوردم، بلكه غالب آن را در اوراقی كه هر زمان آن حامل اندوه و رنجی دردآور و حسرت و دریغی بزرگ است، و در اوضاعی كه در هر لحظه آن شعلههای آتش جهنم زبانه میكشد و از آسمان آتش میبارد، نگاشتم. زمانی نیست كه چشمان من اشك آلود و خاطرم مكدّر و لحظهای نیست كه دردم افزون و غم و اندوهم دوچندان نباشد. چه خوش گفته است آن شاعر فارسی كه:
به گرداگرد خود چندان كه بینم بلا انگشتری و من نگینم
پینوشتها
** یكی از اصلیترین ویژگیهای یك اثر علمی قوی، ذكر منابعی است كه آن اثر از آنها بهره برده است. هر قدر منابع تحقیق غنیتر باشند، آن اثر علمی هم از غنای بیشتری برخوردار است. اما این قاعده میتواند در مواردی استثنا هم داشته باشد و آن، جایی است كه صاحب اثر، خود یك منبع علمی مطمئن محسوب شود. در اینگونه موارد، سخن صاحب اثر به عنوان سند محسوب میشود و محققان انتظار ذكر منبع سخن از وی ندارند. دكتر سیدحسن امین از زمره این دانشمندان است. وی نیز مانند پدرش، معمولاً منابع مطالب ذكر شده در آثارش را ذكر نمیكند. ولی چون خود وی به عنوان سند و یك منبع مطمئن و قابل اعتنا محسوب میشود، این شیوه وی ضرری به علمیّت آثار وی نمیزند. با این حال، برای آگاهی مخاطبان گرامی تا آنجا كه ممكن بوده، منابع نقل قولها و اظهارات وی نقل شدهاند.
۱. ملاّ كاتب چلبی، كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون، بی جا، نشر سعادت، بی تا، ج ۲، ص ۳۸۰ / میرزا عبدالله افندی، ریاض العلماء، قم، خیّام، ۱۴۰۱ ه. ق، ج ۵، ص ۱۶۰.
۲ و ۳ و ۴. همان.
۵. ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمه داود اصفهانیان، تهران، گستره، ۱۳۶۷ ه. ش، ص ۲۹۱ / برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میر آفتاب، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۲۸.
۶. عبدالمحمّد آیتی، تحریر تاریخ وصّاف، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۴۶ ه. ش، ص ۲۴.
۷. محمد رضا شبیبی، مورّخ العراق ابن الفوطی، عراق،نشر مجمع العلمیالعراقی،۱۹۵۸م،ج۲، ص۳۱.
۸. عبدالمحمّد آیتی، پیشین، ص ۲۴ / برتولد اشپولر، پیشین، ص ۲۴۵.
۹. به نقل از محمد تقی مدرّس رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، چ دوم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۰ ه. ش، ص ۸۴، به نقل از: احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، الرّدّ علی النصیریه، چاپ مصر، ص ۸۹.
۱۰. در مذهب خواجه، اقوال متعددی ذكر شده است. گروهی از متعصّبان اهل سنّت و مغرضان وی را كافر و ملحد و عامل قتل خلیفه عبّاسی شمردهاند كه مرحوم سید حسن الامین در كتاب «الاسماعیلیهٔ و المغول و نصیرالدین الطوسی، به این مطلب پرداخته و به آن پاسخ داده است. گروهی دیگر او را اسماعیلی پنداشتهاند. اما علمای شیعه همگی او را به دیانت و ترویج مذهب و وثاقت در نقل حدیث توصیف كرده و با تجلیل بسیار از او نام برده و رئیس اسلام و مسلمینش خواندهاند و هیچكس از اسماعیلی بودن او و یا تأیید آیین باطنیه كران در تألیفاتش سخنی نرانده و همه او را امامی مذهب و از زعمای شیعه اثناعشریه دانستهاند و به تعبیرات گوناگون مانند «حجهٔ الفرقهٔ الناجیهٔ» و «من انتهت الیه رئاسهٔ الامامیهٔ» و امثال آن او را ستودهاند. اینك گفته چند نفر از علمای امامیه در حق او: علاّمه حلّی درباره استادش، خواجه، در اجازهای كه به بنی زهره داده، چنین گفته است: «و كان هذا الشیخ افضل اهل عصره فی العلوم النقلیه و له مصنفاتٌ كثیرهٔ فی العلوم الحكمیهٔ و الشرعیهِٔ علی مذهب الامامیهِٔ». (اجازات بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۱)
شیخ بهائی در مقدّمه شرحی كه بر رساله «فرائض نصیریه» نوشته در حق او چنین فرموده است: «الرسالهٔ الشهیدهٔ بالفرائض النصیریهٔ لسلطان اصحاب التدقیق بین البریّه، اعظم حكماء الاسلام شأنا و اعلاهم منزلاً و مكانا و اقواهم منهاجا و طریقا و اصوبهم رأیا و تحقیقا و ارفعهم فی معارج الاتقان قدرا و انورهم فی سماء العرفان بدرا المخصوص من الله سبحانه بالفیض القدسی نصیر الملهٔ و الحق والدین، محمّد بن محمّد بن الطوسی ... .» (شرح فرائض نصیریه، نسخه خطی كتابخانه مجلس شورای ملّی، ش ۱۲۳۱)
علاّمه مجلسی در وجیزه خود، كه در علم رجال است، پس از ذكر نام خواجه فرموده است: «ثقهٔ معروف».
میر مصطفی تفرشی در كتاب نقد الرجال (چاپ تهران، ص ۳۳۱) او را چنین ستوده است: «نصیرالملّهٔ، قدوهٔ المحقّقین، سلطان الحكماء و المحقّقین، انتهیت رئاسهٔ الامامیّهٔ فی زمانه الیه و امره و علو قدرته و عظم شأنه و سمو رتبته و تبحره فی العلوم العقلیهٔ و النقلیهٔ ... و كفاك فی ذلك حلّه ما ینحل للحكماء المتبحّرین من لدن آدم الی زمانه، رضی الله عنه و ارضاه.»
مرحوم مامقانی نیز در تنیقیح المقال (ج ۲، چاپ تهران، ص ۱۷۹) همین عبارات را از تفرشی ذكر كرده است.
اینها اقوال دیگران در حق وی بود. اما خود خواجه در مواضع متعدد كتب كلامی خویش، عقیده و مذهب خود را به صراحت بیان نموده و درباره اسماعیلیه اظهار نظر كرده و آنها را كافر خوانده است؛ از جمله در رساله امامت، كه آن را به درخواست مجدالدین علی بن نامآور نوشته، این طایفه را از جمله طوایف از اسلام خارج دانسته است:
«ثم اختلفوا فی تعیین الامام فذهب الفرقهٔ الاخیرهٔ القائله بوجوب النصب علی الله اَنّ الائمهَٔ اثنا عشر نقیبا من اهل بیت النبی و ذهب الباقون الی غیره كلٌ فریق الی فرقهٍٔ و قد عرفت اَنَّ الحق لایخرج من الجمیع، فلما كان القائلون بعدم وجوب نصب الامام علی الله مبطلین ظهر صحّهٌٔ ما ذهب الیه الاثنا عشریون.»
و در همان رساله میگوید: «اگر كسی بگوید: اَنّ الاسماعیلیه قائلهٔ ایضا بان الامام منصوب من قبل الله و انّه لا یخلُ بواجب و لایرتكب قبیحا فیجب كونهم علی الحق.»
در جواب میگوییم: «انّهم خارجون عن الملّهٔ بادعائهم قدم الاجسام و غیرها من الخرافات و لاینفون اخلال الواجبات و ارتكاب المقبحات عن الامام بانّه لاتختاره بل یقولون كل ما فعله الامام طاعهٔ و ان كان كذبا او ظلما او شرب خمر او زنی مثلاً، فلظهور بطلان قولهم ما نعدهم فی سائر الاقوال.»
همچنانكه ملاحظه میشود، او این گروه را خارج از ملت اسلام میداند. بنابراین، اینكه او اسماعیلی است، تهمتی صرف و اجتهاد در مقابل نص است. در اینجا ممكن است سؤال شود كه پس در مورد كتابهایی كه وی به روش باطنیه و اسماعیلیه نوشته است، چه میگویید؟ در پاسخ، میگوییم: كتبی وجود دارند كه به روش اسماعیلیه تألیف شده و در مقدّمه آنها نام نصیرالدین طوسی و محمّد طوسی ذكر گردیده است كه بعضی از روی غفلت، این كتابها را به او نسبت دادهاند، اما به طور قطع این كتابها از او نیستند و ذكر نصیرالدین طوسی و محمّد طوسی در مقدّمه كتاب، دلیل انتساب آنها به خواجه نمیباشد؛ زیرا نصیرالدین طوسی نام عده كثیری از دانشمندان مخالف و موافق بوده است كه برای آگاهی از خصوصیات آنها میتوان به امل الآملِ شیخ و عاملی ذیل «نصیرالدین» و دیگر كتب رجالی مراجعه كرد.
برای اطلاع بیشتر از مذهب خواجه میتوان به منابع ذیل رجوع كرد: محمدتقی مدرّسی رضوی، احوال و آثار خواجه، چ دوم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۰ ه. ش، ص ۳، ۴، ۸۴ / عبداللله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، چاپ مرتضویه، چاپ سنگی، ۱۳۵۲ ه. ش، ج ۳، ص ۱۷۹ / محمود بن محمّد، مسامرهٔ الاخبار و مسائرهٔ الاخیار، قم، انتشاراتمؤسسه آلالبیت، ۱۴۱۸ه. ق، ج ۴، ص ۳۱۳.
۱۱. عارف تامر، نصیرالدین فی مرابع ابن سینا، بیروت، مؤسسهٔ عزالدین للطباعهٔ و النشر، ۱۹۸۳ م، ص ۴۵ / میرزا عبدالله افندی، ریاض العلماء، قم، خیام، ۱۴۰۱ ه. ق، ص ۱۶۱ / عبدالامیر الاعسم، الفیلسوف نصیرالدین طوسی، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۷۵ م، ص ۲۸.
۱۲. عارف تامر، پیشین، ص ۵۰.
۱۳. همان، ص ۴۵.
۱۴. همان، ص ۴۶.
۱۵. ابوالحسن بیهقی، درّهٔ الاخبار و لمعهٔ الانوار، ترجمه ناصرالدین منشی یزدی، تهران، شركت سهامی، ۱۳۱۸ ه. ش، ص ۱۰۶.
۱۶. عبدالمحمّد آیتی، پیشین، ص ۲۴.
۱۷. نصیرالدین طوسی و فخرالدین رازی، شرح الاشارات، قم، كتابخانه آیت الله مرعضی نجفی، ج۲، ص ۱۴۵.
۱۸. عبدالمحمّد آیتی، پیشین، ص ۳۲۸.
۱۹. همان، ص ۲۰۲.
۲۰. همان، ص ۲۴.
۲۱. علی اكبر فیّاض، محاضرات عن الادب الفارسی و المدینهٔ الاسلامیهٔ، این منبع توسط خود مرحوم دكتر حسن الامین ذكر شده، اما متأسفانه از صفحه و دیگر ویژگیهای كتاب نامی نبرده است محمدرضا شبیبی، پیشین، ج ۲، ص ۱۳۱ ـ ۲۱۶.
۲۲. محمدرضا شبیبی، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۷.
۲۳. محمّد مدرسی زنجانی، سرنوشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۳ ه. ش، ص ۹۳.
۲۴. محمدرضا شبیبی، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۷.
۲۵. عبدالمحمّد آیتی، پیشین، ص ۳۷.
۲۶. همان / ابن فوطی، مجمع الآداب، تصحیح محمد رضا شبیبی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ ه. ش، ج ۲، ص ۵۵۲.
۲۷. رشیدالدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، تصحیح و تحشیه محمد روشن و مصطفی مولوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۳ ه. ش، ج ۲، ص ۱۲۵۳.
۲۸. سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، حرف نون.
۲۹. ابن فوطی، مجمع الآداب، پیشین، ج ۲، ص ۲۱۶.
۳۰. محمد مدرّسی زنجانی، پیشین، ص ۱۳.
۳۱. ابراهیم قفس اوغلی، پیشین، ص ۲۱۲.
۳۲. جعفر خصباك، العراق فی عهد الملوك الایلخانیین، در اینجا نیز مرحوم امین ویژگیهای دیگر منبع را ذكر نمیكند.
۳۳. ابن فوطی، الحوادث الجامعهٔ، ترجمه عبدالمحمّد آیتی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۱ ه. ش، ص ۲۱۰ / ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، بیروت، دارالآفات الجدیدهٔ، ج ۵، ص ۳۱۶.
۳۴. خیرالدین زركلی، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۶ م، حرف میم.
ترجمه، تلخیص و تحقیق: مهدی زندیه
منبع:فصلنامه شیعه شناسی،شماره ۵
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی آمریکا اصفهان دولت سیزدهم محمد اسلامی رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان مجلس رسانه
تهران شهرداری تهران هواشناسی حجاب قتل زلزله آموزش و پرورش قوه قضاییه وزارت بهداشت فضای مجازی شهرداری پلیس
خودرو مالیات سایپا مسکن قیمت خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بورس دلار
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما سریال دفاع مقدس افعی تهران تئاتر نمایشگاه کتاب تهران فیلم سینمای ایران موسیقی کتاب
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان فضا اینوتکس
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه اوکراین طوفان الاقصی
استقلال فوتبال پرسپولیس ذوب آهن لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی سامسونگ ناسا موبایل مایکروسافت اپل آیفون گوگل باتری فضاپیما اندروید
بیماران خاص کاهش وزن مواد غذایی رژیم غذایی بیمه زایمان زیبایی ویتامین دندانپزشکی