جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مفهوم رابطه جنسی در شریعت شیعی


مفهوم رابطه جنسی در شریعت شیعی

یکی از مشکلاتی که تأثیر مهمی در نوع و ماهیت روابط جنسی افراد در ایران داشته است نبود مفهوم قابل درک و قابل استنادی از تعریف رابطه جنسی است

در این مقاله در پی آنیم که نشان دهیم مفهوم شرعی رابطه جنسی در شریعت شیعی و سلامت جنسی در دانش نوین جنسی (هرچند با هم یکی نیستند) نه در تنافر و نه در تعارض با یکدیگرند. از طرف دیگر قوانین قضایی متعارض و گنگ و مبهم فعلی (و مهمتر نحوه اجرای قوانین) یکی از منابع مهم تنش و تشدید اختلافات خانوادگی و بروز تنشهای عاطفی- جنسی در کل جامعه است .

یکی از مشکلاتی که تأثیر مهمی در نوع و ماهیت روابط جنسی افراد در ایران داشته است نبود مفهوم قابل درک و قابل استنادی از تعریف رابطه جنسی است. نقدها و اعتراضات زیادی در مورد چگونگی تعریف و (نحوه اجرای تعریف) رابطه جنسی در جامعه ارائه شده است که گاه حتی منجر به اعتراضات علنی و خشونت متقابل دولتی در برخورد با معترضین شده است. علاوه براین، نبود توافقی در تعریف این مفاهیم منجر به افزایش فشار و تنش های روزافزون در روابط بین افراد در کل جامعه شده است که عموماً بصورت خشونت های پنهان در بستر خانواده یا دعواهای آشکار در بستر قوانین فعلی دستگاه قضایی خودنمایی میکند. گروه های مختلف حمایت از زنان و حامیان حقوق بشر در پی اصلاح این مفاهیم هستند اما بنظر میرسد که اکثر این افراد درک درستی از این تعاریف و علل بروز سوءتفاهمات موجود در جامعه (لااقل از این بابت) ندارند. در اینجا به اختصار موضوعات ذیل را مورد بحث وبررسی قرار میدهیم:

۱) تعریف شریعت (اسلام شیعی) از مفهوم رابطه جنسی چیست؟

۲) بین شرع و دانش نوین در مفهوم رابطه جنسی و سلامت جنسی چه نسبتی وجود دارد؟

۳) بین قوانین فعلی (و مهمتر از آن نحوه اجرای قوانین) و مفاهیم اسلام شیعی در مورد رابطه جنسی تا چه حد تعامل یا تعارض وجود دارد؟

۴) معترضین (گروه های حمایت از زنان- فمینیست ها و...) به چه چیز اعتراض دارند؟ تعریف اسلام شیعی از مفهوم رابطه جنسی در اینجا در پی آنیم که نشان دهیم محور اصلی مفهوم رابطه جنسی در اسلام شیعی یک رابطه حقوقی بین زن و مرد است. از نظر اسلام شیعی (تا آن حد که خود من از طریق قرآن و یا مطالعه نویسندگان و علماء شیعی با آن آشنا شده ام) محور اصلی رابطه جنسی بین زن و مرد یک نوع قرارداد اجاره خدمات جنسی است که طی آن زن با دریافت مبلغی (تحت عنوان صداق یا مهریه) متعهد به ارائه خدمات جنسی به مرد میشود. در کنار این محور، دستورات اسلام شیعی سعی در تلطیف و توجه به ابعاد عاطفی تر آن داشته است، بدون اینکه این امر اصل رابطه حقوقی آن دو را تحت تأثیر قرار دهد. در واقع توصیه به تشدید روابط عاطفی و رعایت یکدیگر، باعث نادیده گرفتن مفهوم اصلی "اجاره خدمات جنسی زن توسط مرد" نشده است. به این ترتیب عدم درک و پذیرش این مفهوم، منجر به تعارض شدید درکنش ها و واکنشها، و در کل روابط آتی زن و مرد خواهد شد. این قرارداد یا به اصطلاح "عقد" در شریعت دارای دو شکل است که طی قرائت کلماتی به نام "صیغه" رسمیت خواهد داشت:

۱) عقد نامعین (معروف به عقد دائم): در این نوع قرار داد زن بدون تعیین زمان مشخص و بطور دائم (بدون انقطاع) برای ارائه خدمات جنسی در اختیار مرد است (بطوریکه حتی حق خروج از خانه یا اتاق خواب را نخواهد داشت مگر با کسب اجازه قبلی از مرد). مرد علاوه بر حق کسب لذت جنسی به اشکال گوناگون از بدن زن، دارای حق نطفه دار کردن رحم زن و بچه دار شدن از وی است. در اینصورت علاوه بر تعهد مهریه، تعهد معاش روزانه زن (تحت عنوان نفقه) نیز بر عهده مرد خواهد بود.

۲) عقد معین یا مدت دار (معروف به عقد موقت): در این نوع قرارداد از یکطرف برای ارائه خدمات جنسی زن یک دوره زمانی مشخصی تعیین شده است و از طرف دیگر زن در قسمتی از شبانه روز بنا به توافق فیمابین برای ارائه خدمات جنسی در اختیار مرد است. زن حق دارد در تعیین نوع و شکل خدمات جنسی حق انتخاب داشته باشد (برای مثال میتواند از نزدیکی مهبلی خودداری کند) و بچه دار شدن هم بنا به توافق دو طرف صورت میگیرد. زن برای خروج و رفت و آمد به خانه آزاد است و مرد هم تعهدی در تأمین معاش وی را ندارد. در اینجا توجه خوانندگان عزیز را به چند نکته خیلی مهم در درک این مفاهیم جلب میکنم:

۱) در مفاهیم اسلامی چیزی بعنوان عقد دائم وجود نداشته است و من واقعاً نمیدانم که این مفهوم "به معنای دائمی بودن ازدواج زن و مرد" که از مفاهیم مسیحیت کاتولیک (قرون وسطایی) است از کجا و کی وارد فرهنگ اسلامی جامعه ما شده است. از نظر اسلام تمام عقدها موقت محسوب میشود که یا زمان آن تعیین شده است و یا نشده است. دقت کنید که تعیین نکردن زمان قرارداد تنها به معنی این است که این زمان به دلخواه مرد بوده و زن تا زمانی که وی بخواهد در اختیار او خواهد بود.

۲) از شروط مهم درستی این قرارداد دو چیز است: اول تعیین مهریه بصورت مالی که حضور و به اصطلاح مالیت داشته باشد (مهریه نمیتواند امر موهومی باشد) و دوم قصد انشاء. قصد انشاء به معنی اعم و اخص، آن است که زن بداند در حال اجاره خدمات جنسی خود به مرد است و‌ آن را قبول داشته باشد و مرد هم بداند که درحال اجاره خدمات جنسی زن در قبال دادن مال و وجه به اوست و این را قبول داشته باشد. بنابراین اگر زن و مرد واقعاً چنین قصدی نداشته باشند یا واقعاً مالی برای انتقال به زن وجود نداشته باشد این قرارداد محل ایراد و اشکال است.

۳) توصیه های اکید مذهبی بر این بوده است که این قراردادها جنبه ظاهری نداشته باشد و ماهیت "خرید و فروش خدمات جنسی" با درنظر گرفتن شأن و شخصیت طرفین در آن لحاظ شود. تأکید قرآن به مردان بر این بوده است که زنان را یا به خوشی نگاه دارند و یا به خوشی رها کنند و درنهایت وجوه مورد تعهد را به ایشان پرداخت کنند.

۴) طبق مفاهیم شیعی مرد میتواند با رعایت اصل عدم تبعیض (تا حد ممکن و معمول) چهار زن بصورت در اختیار (با مدت نامعلوم)، و بسته به توان مالی خود به تعداد دلخواه زنان با قرارداد نوع دوم (عقد معین یا مدت دار) جهت لذت و تمتع جنسی خود داشته باشد. ارتباط بین شرع و دانش نوین در مفهوم رابطه جنسی و سلامت جنسی اینک در پی آنیم تا نشان دهیم بین مفهوم شرعی رابطه جنسی و مفهوم علمی سلامت و بهداشت جنسی نه (آنچنان که بعضی می پندارند) تشابه و نه (آنچنان که بعضی پنداشته اند) تعارضی وجود دارد. دو حرکتی که میتواند همزمان در جهت هم حرکت کند: سالم سازی روابط جنسی شرعی و شرعی کردن روابط جنسی سالم است. منظور ما رسیدن به شرایط ایده ال همزمانی این دو مفهوم است (که لزوماً ممکن است با هم همزمان نباشند). در اینجا سعی در روشن شدن دو موضوع کلی را داریم:

۱) چه نسبتی بین مفاهیم مذهبی و دانش بشری بطور کلی وجود دارد؟

۲) چه نسبتی بین مفهوم رابطه جنسی از دیدگاه شرعی و سلامت جنسی از دید دانش نوین جنسی وجود دارد؟

۱) بین مفاهیم شرعی و دانش بشری بطور کلی چه نسبتی وجود دارد؟ از مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم محمد تقی شریعتی (پدر مرحوم دکتر شریعتی معروف) بعنوان اولین افرادی نام می برند که سعی کردند بین مفاهیم جدید دانش بشری که عمدتاً از زبان دانش پژوهان غربی بیان میشد و مفاهیم مذهبی اسلام و قرآن رابطه مستقیمی برقرار کنند. در واقع با تأسیس دانشگاه تهران که (در کنار دبستان ها و دبیرستانهای جدید) به سبک و سیاق غربی و در مقابل سیستم سنتی آموزشی در حوزه های علمیه اداره میشد، و با افزایش دامنه اختلافات بین تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه، نگرانی از تشدید تفرقه بین طبقات مختلف مردم و سوء استفاده های احتمالی قدرت های استعمارگر یکی از انگیزه های بسیار مهم در روندی بوده است که بعدها به نام معروف "وحدت حوزه و دانشگاه" مورد استقبال قرار گرفت و ادامه پیدا کرد. در این تلاش جدید سعی شد برای هر یک از مفاهیم مذهبی که بخصوص در آیات قرآن با آن برخورد میکنیم یک معادل در دانش جدید بشری – عمدتاً دانش تجربی- یافت شود، و برعکس هرچه آن را که مسلمانان در پیشرفت های جدید دانش بشر می یابند در آیات قرآن یا احادیث مذهبی ریشه یابی کنند. در ادامه این روند- که با استقبال خوبی از سوی عامه مسلمانان روبرو شد- بتدریج این اصل در ذهن اکثر مردم شکل گرفت که هر مفهوم مذهبی قطعاً دارای ریشه های علمی مورد تأیید دانش بشری است و از طرف دیگر بین "سلامت علمی" و "حلالیت شرعی" مفهوم متناظر و متشابهی برقرار شد.

بدین ترتیب برای مثال برای همگان کوچکترین شکی باقی نمانده بود که با توجه به حرام بودن مصرف گوشت خوک تمام بررسی و پژوهش های علم جدید حاکی از ناسالم بودن و بهداشتی نبودن مصرف گوشت خوک هم هست، و اصولاً (به تصور من) تمام نتایج پژوهش های احتمالی که دال بر سلامت و خالی از اشکال بودن مصرف گوشت خوک بود بعنوان مطالب جعلی و غیرعلمی در همان برخورد اول از صافی ذهن دانش پژوه مسلمان رد نشده و به کتابها یا مجلات و روزنامه ها هم وارد نمیشد. به همین ترتیب از نظر مسلمانان تمام پژوهش های علمی دال بر مضرات مصرف الکل بوده است و اصولاً اگر بررسی حاکی از اثرات مثبت مصرف الکل هم باشد به دیده تردید به آن باید نگریست. بعنوان یک اصل کلی هر چیزی که حرام مذهبی است از نظر علمی ناسالم و غیربهداشتی است، یا هر چیز که از نظر شرعی حلال است، از لحاظ علمی سالم، بهداشتی و مورد تأیید هم هست. به همین ترتیب آنچنان مفهوم "پاکی مذهبی" و "سلامت بهداشتی" به هم آمیخته شد که شنونده اصلاً نمیتوانست درک کند که چگونه آب جاری رودخانه (حاوی میکرب تب تیفوئید) با وجودی که از لحاظ شرعی پاک است (و با آن میتوان وضو گرفت)، از لحاظ بهداشتی ناپاک است و نباید با آن تماس گرفت. آیا مگر ممکن است چیزی پاک باشد اما سالم نباشد؟ یا برعکس چگونه ممکن است تماس با ادرار که از لحاظ شرعی ناپاک است از لحاظ علمی و بهداشتی سالم و بی ضرر باشد؟ (یک بار از معلم دینی خود پرسیدم که آیا اگر بعد از دفع، آب آفتابه را در سه قسمت مجزا بر پشتمان بریزیم پاک میشود؟ جواب مثبت بود.

بعد پرسیدم اگر همین مقدار آب را در یک نوبت بریزیم چرا پاک نمیشود؟ واقعاً هیچ کدام از ما – آن موقع من جزو بچه های پرشور انجمن اسلامی بودم- نمیدانستیم چرا؟) کم کم بسیاری از مفاهیم مذهبی در جامعه بجای اینکه با قال الباقر و قال الصادق شروع شود با منبع موهوم و یافت نشدنی " دانشمندان نشان داده اند.." یا " علم ثابت کرده است ..." شروع میشد. این موضوع بخصوص زمانی وجهه غم انگیزتری پیدا میکرد که تمام مفاهیم مذهبی که قبلاً بر پایه یک فرضیه یا نظریه تجربی توجیه میشد (یا شاید هم اصلاً لازم نبود توجیه شود)، با پیدایش شواهد جدید در نقض فرضیات قدیمی دچار مشکل اساسی میشد. (یک بار در کتاب قضاوتهای امیرالمومنین خوانده بودم که زن و مرد سفیدی با فرزند سیاهی به نزد امیرالمومنین آمدند و مرد زن را متهم به زنا میکرد. حضرت از مرد پرسید آیا تاکنون در ایام حیض با زنت نزدیکی کرده ای؟ مرد پاسخ داد: آری. حضرت فرمودند که برو فرزند از آن خود توست چرا که خون بر نطفه غلبه کرده است.

این گذشت تا اولین بار در کلاس جنین شناسی متوجه شدم اصولاً در ایام عادت ماهانه تخمک گذاری انجام نمیشود که جنینی بخواهد شکل بگیرد و فرزندی بخواهد متولد شود. ضربه سنگین و گیج کننده تعارض بین آن داستان و این اصل علمی تا مدتها ذهن مرا بخود مشغول کرده بود. واقعاً نمی فهمیدم یعنی چه؟) شاید آن زمان که مرحوم بازرگان و مرحوم شریعتی به طرح چنین دیدگاهی برای نزدیک کردن علماء حوزه و تحصیلکردگان دانشگاه می اندیشیدند، نمیتوانستند پایان هولناک این روند را حدس بزنند: کم کم دانش پژوه مسلمان ما در برخورد با نتایج بررسی های جدید علمی دو راه بیشتر در پیش نداشت. تردید بی دلیل و مدرک در نتایج بررسی های علمی، یا رو در رو شدن با مفاهیم مذهبی و به تبع آن عامه مذهبی مردم. آیا راهی برای گذر از این تعارض وجود داشت؟ برای خود من زمان زیادی طول کشید تا راهی برای حل این تعارض پیدا شود، هرچند جواب مثل همیشه ساده و بسیار در دسترس بود.

۱) حقایق قرآنی و مذهبی (گذشته از تردید داشتن یا نداشتن در درستی آن و استنادش به ذات خداوند و دانش الهی) از منبع فرازمینی سرچشمه میگرفتند، درحالیکه حقایق علمی از منبع بشری و زمینی سرچشمه میگرفتند. وقتی خداوند به چیزی امر یا از چیزی نهی کرده است، مشروعیت آن بی نیاز از سوال و جوابهای معمول بشری است. بنابراین گوشت خوک حرام است فقط و فقط به همین دلیل ساده که خداوند مصرف آن را منع کرده است (احتیاج به دلیل علمی هم ندارد). رویکرد تعابیر و داستانهای قرآن هم اکثراً در جهت تمسخر مقایسه بین دانش و سوال و جواب بشری در مقایسه با مشیت و دانش الهی است (فقط برای نمونه مقایسه کنید ذهنیت و تصوری که قرآن از موسی- بعنوان مظهر دانش بشری- در مقابل خضر – بعنوان مظهر دانش الهی- در داستان همراهی آن دو ساخته است: خضر در مقابل موسی جان کودکی را که با همسالانش مشغول بازی است میگیرد). بنابراین آیا واقعاً لزومی دارد که تمام دستورات الهی ابتدا بر پایه دانش بشری توجیه و توضیح داده شود؟ گمان من غیر از این است.

▪ مسئله بسیار مهمی که اغلب به آن توجه نشده است این است که رویکرد اسلام شیعی به مفاهیم حلال و حرام عمدتاً یک رویکرد چند وجهی و چند بعدی است. برای مثال ممکن است امری از جهتی حلال اما به جهت دیگری حرام باشد یا برعکس. در اینصورت توجه به الویت هایی نتیجه نهایی را تعیین خواهد کرد. برای مثال هرچند گوشت گوسفندی که با در نظر گرفتن شرایط خاص به اصطلاح ذبح اسلامی شده است از این نظر حلال است، اما اگر گوشت آلوده به میکرب بیماریزا باشد بنا به قاعده دیگری حرام میشود. بدین ترتیب رو به قبله شدن قربانی تنها شرط حلال بودن مصرف آن نخواهد بود. برعکس با وجود حرام بودن مصرف گوشت خوک، در شرایط اضطراری که دسترسی به ماده غذایی دیگر نیست از آنجا که مصرف این گوشت برای ادامه حیات انسان ضروری است مصرف آن با دستور صریح شریعت، برای انسان کاملاً حلال است. توجه بفرمایید در واقع قاعده کلی "الویت سلامت جسمی و روحی انسان" (کلمه "و روحی" را با اجازه خود من اضافه کرده ام. امیدوارم کسی اعتراضی نداشته باشد) در اسلام شیعی، تعیین کننده حکم نهایی در هر موردی است که به نظر، سلامت جسمی انسان در تعارض با دستور مذهبی دیگری قرار گرفته است. منبع تعریف این "سلامت بشری" هم نظر دانشمندان (بطور اخص پزشکان) و دانش بشری در همان زمان است. بدین لحاظ شریعت شیعی با این ترفند هیچ گاه اجازه بروز تعارض بین مفاهیم فقهی و مذهبی با دانش بشری را نداده است (که با ترفند دیگری نیاز به رفع تعارض باشد). در این مورد بطور مفصل در مقاله "آیا اسلام با دانش نوین جنسی در تعارض است؟" صحبت کرده ام.

▪ به نظر می آید هیچ لزومی برای التقاط و آمیختگی مفاهیم حلال و حرام (شرعی) و سالم و ناسالم (علمی) وجود نداشته باشد. در واقع هیچ لزومی ندارد فکر کنیم بین این دو تعارضی وجود دارد. گوشت گوسفندی که به طریقه بهداشتی پرورش یافته اما به طریقه شرعی ذبح نشده است، ضمن اینکه از لحاظ بهداشتی سالم است، از لحاظ شرعی ناپاک است. برای توضیح ناپاک بودن شرعی آن هیچ لازم نیست که بدنبال ناسالم نشان دادن آن باشیم. سوال این است: آیا بعنوان یک مسلمان، با وجود گوشت سالم و شرعی لازم است که از گوشت سالم اما غیرشرعی استفاده کنیم؟ آیا رو به قبله کردن قربانی و بر زبان راندن نام خدا هنگام ذبح واقعاً کار مشکلی بنظر میرسد؟ در مورد نیازهای دیگر روازنه چطور؟ آیا در همه آنها نیز میتوانیم از چنین منطقی پیروی کنیم؟ در مجموع کوشش من بر این بود که نشان دهم هر تلاشی برای توجیه و توضیح مفاهیم مذهبی بر پایه دانش درحال تحول بشری و علوم تجربی امری غیرلازم است، که با توجه به آبشخور متفاوت این مفاهیم ممکن است به تعارضات لاینحل منجر شود. بدین ترتیب از این لحاظ هیچ نیازی به مقایسه مفاهیم "حلالیت شرعی" با "سلامت علمی" وجود ندارد.

۲) چه نسبتی بین مفهوم رابطه جنسی از دیدگاه شرعی و سلامت جنسی از دید دانش نوین جنسی وجود دارد؟ همانطور که پیش از این اشاره کردیم محور اصلی نگرش شرع نسبت به رابطه جنسی رعایت و توجه به مبانی حقوقی و مالی آن است. اما در مورد تعریف سلامت جنسی از دید دانش نوین جنسی، باید گفت که با وجود تب و تاب و تلاش گسترده ای که در جهت شناخت و درمان اختلالات جنسی صورت گرفته است، توجه یا تلاش در خوری برای تعریف سلامت جنسی انجام نشده است که شاید بتوان این را ناشی از دشوار بودن ارائه یک تعریف همگانی و "جامع و مانع" در مورد سلامت جنسی دانست. شاید بتوان در اولین تلاش سلامت جنسی را بصورت "یک رابطه جنسی ارضاء کننده و خالی از تنش" تعریف کرد.

به عبارت دیگر یک رابطه جنسی سالم رابطه ای است که برای هر دو نفر ارضاء کننده و بدون ترس و اضطراب باشد. در این رابطه دوطرف سعی میکنند به نیازهای عاطفی- جنسی یکدیگر پاسخ مناسب دهند. معمولاً گسترش یک رابطه عاطفی- جنسی در ابعاد مختلف حسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و حتی ورزشی (دوطرفه) منجر به استحکام بیشتر آن میشود (که در جایی دیگر به تفصیل از آن صحبت کرده ام). هرچند ممکن است همین تعریف را نیز خالی از اما و اگر و سوال و خدشه ندانیم اما بیایید فعلاً و موقتاً آن را بعنوان تعریف یک رابطه عاطفی- جنسی سالم بپذیریم. در اینصورت میخواهیم بدانیم چه نسبتی بین مفهوم شرعی رابطه جنسی و مفهوم سلامت جنسی از دید دانش نوین جنسی وجود دارد؟ برای راحتی کار اجازه بدهید سوال فلسفی خود را در غالب پرسش و پاسخ های ساده تری بررسی کنیم:

۱) آیا هر رابطه جنسی شرعی (که با قرائت کلمات مخصوص صیغه رسمی شده است) لزوماً از دید دانش نوین جنسی هم سالم است؟

۲) آیا هر رابطه ای که (بنا به فرض) از دید دانش نوین جنسی رابطه سالمی تلقی میشود لزوماً شرعی است (یا قبلاً باید شرعی شده باشد)؟

۳) آیا شرعی کردن یک رابطه جنسی سالم آن قدر مشکل است که به ناچار باید بین رابطه جنسی سالم و رابطه جنسی شرعی یکی از آنها را انتخاب کرد؟

۴) آیا شرعی بودن یک رابطه جنسی لزوماً در تعارض با سالم بودن آن رابطه است؟ پاسخ به سوالات بالا با توجه به مقدمات گفته شده شاید کار چندان مشکلی بنظر نیاید. به ترتیب:

۱) خیر. قرائت کلمات مخصوص صیغه (و از این لحاظ شرعی شدن آن) لزوماً به معنی سالم بودن رابطه نیست. هرچند با توجه به توضیحات پیش از این شاید بتوان گفت اگر رابطه ای برای جسم و روان هریک از طرفین ناسالم باشد، با توجه به دیدگاه ها و اولویت های دیگر فقه و اسلام شیعی، در شرعی بودن آن نیز جای اگر و امای بسیار است. آیا تأکید قرآن بر "به خوشی نگه شان دارید یا به خوشی رهایشان کنید" اشاره روشنی بر اهمیت سلامت رابطه بعنوان معیاری در مورد تأیید آن از دیدگاه خداوند نیست؟

۲) خیر. هر رابطه جنسی سالم لزوماً ممکن است شرعی نباشد. شرعی شدن رابطه تنها پس از در نظر گرفتن مسائل حقوقی و مالی و جاری شدن صیغه عقد، صورت میگیرد.

۳) خیر. با توجه به راحتی و سهولت بسیاری که برای شرعی کردن یک رابطه جنسی (از دیدگاه شریعت اسلام شیعی) وجود دارد هیچ لزومی ندارد که فکر کنیم شرعی کردن یک رابطه سالم کار سختی است.

۴) خیر. با توجه به توضیح قبلی چنین پیش فرضی که بر اساس آن شرعی بودن یک رابطه جنسی در تعارض با سالم بودن آن است وجود ندارد. بدین ترتیب- هرچند بطور مختصر- سعی کردم نسبت بین رابطه جنسی شرعی و رابطه جنسی سالم را نشان دهم. بطور خلاصه از یک طرف نباید فکر کرد این دو یک چیز هستند و از طرف دیگر بنظر میرسد بین این دو مفهوم تعارضی هم وجود ندارد. بین قوانین فعلی (و مهمتر از آن نحوه اجرای قوانین) و مفاهیم اسلام شیعی در مورد رابطه جنسی تا چه حد تعامل یا تعارض وجود دارد؟ در اینجا در پی آنیم تا نشان دهیم اولا قوانین و نحوه اجرای قوانین (در ایران) در تعارض کامل با فقه شیعی و نص صریح قرآن است و دوم اینکه این امر بستر ساز حضور تعارضات و اختلافات و سوء تفاهمات و سوءظن های درازمدتی است که قطعاً امکان تداوم روابط عاطفی- جنسی سالم در جامعه را با موانع خطیر مواجه خواهد کرد. پس در این قسمت در پی روشن کردن نسبت بین قوانین و نحوه اجرای قوانین فعلی ایران با مفهوم اسلامی رابطه جنسی هستیم، و پس از آن به نقش صحیح قانون در روابط جنسی افراد اشاره خواهیم داشت. هرچند بنا به بیان صریح خود قوانین مدنی، آبشخور قوانین فعلی مدنی ایران در باره رابطه جنسی همان فقه و مفاهیم اسلام شیعی بوده است، اما با نگاه اجمالی به این قوانین متوجه میشویم که امروزه سیر و سیاق تصور و تلقی قانون و برخورد مجریان آن کمتر شباهتی به اصل مفاهیم فقهی و شیعی آن داشته است.

ظاهراً از زمان سلطنت پهلوی به این سو، تلقی قانونگذاران حکومتی بر این بوده است که این مفاهیم و قوانین به صورت اصیل، برآورنده نیازهای روز مردم نیست و بدین ترتیب همواره سعی شده است که- نه با اصلاح و تغییر زیربنایی این مفاهیم بلکه- با انجام تغییرات غیراصولی، این قوانین قدیمی را به نحوی با نیازهای روز جامعه- به زعم خود- همگام سازند. روندی که به تعارضات جدی در زندگی روزمره جامعه ما انجامیده و حتی وقوع انقلاب اسلامی نیز نتوانسته از در غلطیدن آن به دامن این تعارضات بنیادی جلوگیری کند. اکنون به ظاهر قوانین مدنی ایران ترکیبی است از مفاهیم اسلامی و قوانین پیشرفته ملل مترقی چون فرانسه! التقاطی که به سختی به آرمان ابتدایی خود راه برده است. در واقع اندازه و شدت این تعارضات به حدی است که برای بیان آن زمان کوتاه ما در این مجال کفایت نمیکند و ما تنها به پاره ای از آنها اشاره خواهیم کرد:

دکتر حمیدرضا شیرمحمدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.