جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زمینه های یک تصمیم فاجعه بار


زمینه های یک تصمیم فاجعه بار

مقدمات متحدالشکل شدن لباس ایرانی ها در دوره رضاشاه

در سال ۱۳۰۷ قانونی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که بر مبنای آن مردان ایرانی موظف بودند کلاه پهلوی بر سر بگذارند و پیراهن و شلوار بپوشند. طرفداران این قانون، اصلاح‌طلبانی بودند که بنابر تجربه روزگار گذشته، بویژه عصر مشروطیت، معتقد بودند مدرن‌سازی و ایجاد دولت مدرن نیازمند درجه پایینی از تنوع فرهنگی و درجه بالایی از همگونی قومی است.

برای نمونه محمود افشار در سال ۱۳۰۴ نوشت: ««ایده‌‌آل» یا مطلوب اجتماعی ما حفظ و تکمیل وحدت ملی ایران است. [...] مقصود ما از وحدت ملی ایران وحدت سیاسی، اخلاقی و اجتماعی مردمی است که در حدود امروز مملکت ایران اقامت دارند. این بیان شامل دو مفهوم دیگر است که عبارت از حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران باشد. اما منظور از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود و ملوک‌الطوایفی کاملا از میان برود، کرد و لر و قشقایی و عرب و ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند... به عقیده ما تا در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر می‌باشد. اگر نتوانیم همه نواحی و طوایف مختلف ساکن در ایران را یکنواخت کنیم، یعنی همه را به تمام معنی ایرانی نماییم، آینده تاریکی در جلو ماست». در واقع در این عصر «وحدت ملی» و «متحدالشکل» شدن در زمینه‌های مختلف، بحثی همه‌گیر بود.

به علاوه این مدرن‌سازی و الگو گرفتن از غرب الزاما تمایل به سوی بیگانگان معنا نمی شد. در واقع پیش از این دوره و در عصر قاجار در بازنگری گذشته، تعداد روزافزونی از ایرانیان پیوند خویشاوندی‌ بین ایران باستان و اروپای جدید یافتند. کشف این‌گونه پیوندهای خویشاوندی با فرنگیان با رویگردانی از عرب همراه بود، زیرا در گزارش تاریخ، فرمانروایی اعراب مسئول بسیاری از نابسامانی‌های ایران قلمداد شد. بنابراین بازیابی عظمت از دست رفته ایران فقط از راه رویگردانی از فرهنگ عرب و بازگشت به اصل ایرانی خویش که با اروپاییان مشترک بود و در واقع آنان با حمله اسکندر به ایران به عاریه گرفته بودند؛ امکان‌پذیر می‌نمود. از جمله مسائلی که با این دیدگاه مورد بازیابی قرار گرفت، امور و لباس نظامی بود. در نخستین گام به گزارش علی‌قلی‌ میرزا اعتضادالسلطنه در اکسیر التواریخ، محمدشاه در سال ۱۲۵۴ ه ـ ق در جنگ هرات فرمان داد که «لباس‌های بلند که مخلوط به خباثت است و باعث نخوت ریاست، از تن بدر سازند و به لباس نظام [فرنگی] مبدل نمایند»؛ چرا‌که «رخت قدیم ایران همین لباس نظام بود چنان که در تخت جمشید در صورت‌های سنگی سلاطین ایران و امرا و چاکران ایشان را به آن لباس کشیده‌اند و صورت سنگی که کشیده‌اند البته اکثر مردم در آنجا ملاحظه کرده‌اند». به علاوه شاه دستور داد این فرمان را چاپ کرده و به نقاط دور و نزدیک ایران بفرستند.

با چنین زمینه‌ای در آغاز حکومت رضاشاه پس از این‌که وی از کلاه لبه‌دار نظامی به سبک ارتشیان فرانسوی استفاده کرد، در میان سیاستمداران و رجال دولتی کلاهی به همان شکل معروف به کلاه پهلوی باب شد که البته برای افسران ارتش اجباری بود. در اواسط مرداد ۱۳۰۶، دولت ایران تصمیم گرفت این کلاه را به عنوان کلاه رسمی مردان ایرانی باب کند. همزمان با آن، تصویب قانون نظام وظیفه و عرفی شدن دستگاه قضایی باعث ناآرامی گسترده در کشور شد. مخالفت با کلاه پهلوی روی لبه آن متمرکز بود که مانع تماس پیشانی با خاک به هنگام سجده می‌شد. برخی از علمای تهران در قم بست نشستند و بازارها در اعتراض بسته شد، اما دولت با ترکیبی از امتیاز و سرکوب، اوضاع را آرام کرد و پس از چند ماه آنقدر احساس امنیت کرد که بقیه پوشاک مردان را هم تغییر دهد. در پاییز سال بعد شایع شد که لباس غربی برای همه اجباری خواهد شد و در رشت به خیاط‌های محلی یک ماه مهلت داده شد سفارش‌های جدید را تمام کنند و پس از آن می‌بایست تنها مطابق مد جدید لباس می‌دوختند.

در چهارم دی ماه همان سال این موضوع به مجلس شورای ملی کشیده شد. پس از بحث‌های طولانی، در ششم دی ماه ۱۳۰۷ «قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» به تصویب مجلس شورای ملی رسید. براساس این قانون «کلیه اتباع ذکور ایران» موظف شدند که «ملبس به لباس متحدالشکل بشوند». هشت گروه زیر از این قانون مستثنی شدند: ۱ـ مراجع تقلید مسلم ۲ـ «مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه» ۳ ـ «مفتیان اهل سنت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوا داشته باشند.» ۴ ـ «پیشنمازان دارای محراب» ۵ ـ «محدثین که از طرف دو نفر از مجتهدین مجاز، اجازه روایت داشته باشند» ۶ ـ «طلاب مشتغلان به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند» ۷ ـ «مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی» ۸ ـ «روحانیون سایر مذاهب».

برای متخلفان شهرنشین یک تا پنج تومان جریمه نقدی و یا یک تا هفت روز زندانی و برای غیرشهرنشینان تنها یک تا هفت روز حبس تعیین و درآمد به دست آمده از جریمه‌های سنگین نیز برای تهیه لباس فرودستان هر ناحیه در نظر گرفته شده بود. زمان اجرایی شدن این قانون نیز در شهرها اول فروردین ۱۳۰۸ و در خارج از شهرها از فروردین ۱۳۰۹ در نظر گرفته شده بود.

سوم بهمن ‌ماه هیات وزیران در آیین‌نامه‌ای به «تعریف و تحدید لباس متحدالشکل» پرداخت. براساس آن، «لباس متحدالشکل موسوم به لباس پهلوی، عبارت است از کلاه پهلوی و اقسام لباس کوتاه اعم از نیم‌تنه و پیراهن و غیره و شلوار اعم از بلند یا کوتاه». به علاوه پوشیدن لباسی جز آنچه آمد و بستن شال ممنوع شد. همچنین علاوه بر گروه‌های ذکر شده در بالا، کارگران، رانندگان، آهنگران و شکارچیان هنگام کار در استفاده از لباس و کلاه مخصوص خود آزاد اعلام شدند.

در اسفند ۱۳۰۸ گزارش شد که در بندر لنگه بسیاری از افراد کلاه و لباس بر سر نهادند و پوشیدند؛ اما کسانی همانند فردی به نام محمد بهزاد نیز بودند که «برای این که پارسال احمد، پسرش لباس پهلوی پوشیده او را از اولادی خود خارج نموده هنوز هم می‌گوید این اولاد من نیست».

پس از این تا مهر ۱۳۱۰ نیز گزارش‌هایی از رعایت نشدن این قانون در مازندران، دشتستان و دشتی در دست است. اما روی هم رفته بجز نواحی عشایری، مردم این اجبار را با خوشرویی تحمل کردند.

در اوایل خرداد ۱۳۱۴ پس از دیدار رضاشاه از ترکیه و تاثیرپذیریش از اصلاحات آتاتورک، وی در جمع وزرا گفت که ایران باید غربی شود و آنها باید از زمان گشایش مجلس دهم در شانزدهم خرداد کلاه شاپو به سر بگذارند. در آن روز، همه مردان با کلاه لبه‌دار غربی حاضر شدند و برخلاف رسم، در طول جلسه آن را از سرشان برداشتند. به دنبال این رویداد، در هفدهم تیر کلاه لبه‌دار به فرمان دولت اجباری شد. به همه کارکنان دولتی دستور داده شد کلاه جدید را به سر بگذارند، وگرنه به مرخصی بدون حقوق فرستاده خواهند شد.

بعلاوه از طرف وزارت داخله(کشور) دستورالعمل‌هایی فرستاده شد که در آن علاوه بر مشخص کردن زمان استفاده از انواع کلاه‌ها، به آداب و رسوم آن نیز اشاره شد: «در مواقع ورود به اتاق حتما باید کلاه را بردارند برای احترام کامل، البته بایستی کلاه را خارج اتاق بگذارند و در مواقع دیگر ممکن است به دست گیرند». «در مواقع برخورد در خیابان و معابر عمومی برای اجرای مراسم تعارف، شخص کوچک‌تر (چه از حیث مقام و چه از لحاظ سن) بایستی کلاه خود را برداشته پس از ادای همان مراسم از طرف مجددا کلاه را به سر بگذارند». به علاوه در این فرمان تذکر داده شده بود که «رعایت نظافت شرط حتمی است و حتی‌الامکان باید لباس اشخاص پاکیزه و اتو کشیده و صورت آنها تراشیده باشد. از انتخاب رنگ‌های ناجور و زننده برای لباس و پیراهن خودداری نمایند. استعمال کلاه سفید و گیوه با لباس سیاه که غالبا دیده می‌شود پسندیده نیست. کراوات به مقتضای فصل باید متناسب با لباس باشد. استعمال کراوات یا پاپیون سیاه یا سفید در موقع عادی خلاف ترتیب است».

در حالی که در تهران سیاست‌های جدید در میان طبقه متوسط جدید تا حدی با رضایت پذیرفته شد، در ولایات اوضاع فرق می‌کرد. رعایت نکردن این قانون برخوردهایی را میان شهربانی و مردم در پی داشت. در مشهد علما به پیشوایی آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی، آشکارا اعتراض کردند و برای شاه تلگرام فرستادند. آیت‌الله قمی تصمیم گرفت برای مذاکره با رضاشاه شخصا به تهران برود، اما پس از ورود به پایتخت نتوانست با شاه دیدار کند، در نتیجه راهی نجف شد. همزمان گروهی از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد گردآمدند و با هدایت شیخ محمدتقی گنابادی معروف به شیخ بهول نسبت به اجباری شدن استفاده همه مردان از کلاه شاپو اعتراض کردند، اما اعتراض آنان به دستور سرتیپ ایرج مطبوعی سرکوب و محمدولی‌خان اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس رضوی نیز به اتهام شرکت در تحریک مردم، پس از برگزاری دادگاه فرمایشی اعدام شد.

به این ترتیب اوضاع تا اندازه‌ای آرام شد و مردم به مرور این شکل جدید لباس و کلاه را پذیرفتند.

● واکنش نمایندگان مجلس ملی به قانون اتحاد لباس

قانون اتحاد لباس گرچه بسهولت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید، اما مخالفت‌هایی نیز از سوی معدودی نمایندگان اظهار شد. مرور سخنان این عده و نیز استدلال مخالفان طرح، خواننده را به کنه تفکرات موجود در آن زمان رهنمون می‌سازد. در ذیل پاره‌ای از نظرات موافق و مخالف می‌آید.

● عراقی، موافق

انصافا احساسات هر ملتی را مقدم به هرچیز، متحدالشکل بودن آن ملت نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌بینید در تمام دنیا ملت‌ها متحدالشکل می‌شوند. اختلاف لباس که از بین رفت، البته ان‌شاء‌الله... اختلافات زبان هم بکلی از بین می‌رود و معارف ما هم ان‌شاءالله توسعه کاملی پیدا می‌کند و در سرحدات ما مدارس ابتدایی و متوسطه درست می‌شود و زبان‌های ما هم یکی می‌شود و اگر اختلاف زبان هم هست، ان‌شاءالله رفع می‌شود.

● فیروزآبادی، مخالف

اگر ما درباره کلاه و تنبان مردم در این مجلس صحبت کنیم، این را نمی‌دانم صحیح است یا نیست؟ بنده هم نشنیدم که در هیچ پارلمانی بنشینند و قانون به جهت کلاه و تنبان مردم بنویسند... بنده عقیده دارم مردم را به آزادی خودشان بگذارند. خدا شاهد است محبوبیت بین دولت و ملت در آزادی است و در لباس و بعضی چیزهای دیگر پیدا نمی‌شود.

● افشار، موافق

هیچ مقتضی نیست که ما در این مملکت اجازه بدهیم به وسیله تشتت طرز لباس یک حس وطن‌پرستی ایجاد بشود. فرض بفرمایید اگر یکی برود به خاک قشقایی، اهالی قشقایی تصور می‌کنند ایرانی باید آن لباس و عبا را بپوشند... برای این که لباس تعصب می‌آورد. تعصب وقتی که توسعه پیدا نکرد و نسبت به مملکت شامل نبود و به محلی شامل شد، قطعی است که مملکت وحدت ملی خودش را نمی‌تواند حفظ کند.

● آقا سیدیعقوب، مخالف

مجلس شورای ملی مداخله در آزادی مردم نباید بکند. مداخله در دماغ گرفتن مردم نباید بکند. عجب حکایتی است! آقا این برعکس نتیجه می‌بخشد. مجلس شورای ملی باید آزادی و اختیارات مردم را زیاد کند، نه این که ما بیاییم هی این اختیارات را محدود کنیم. هی حقوق آنها را محدود کنیم و با این ترتیب متصور نیست که حس وطن‌پرستی و علاقه از این ترتیب ایجاد شود.

منبع: صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره هفتم تقنینیه

امین تریان